در 4 عملیات تروریستی شرکت داشتم
اعترافات سعید جلالی فرزند جهانگیر متولد 1344
اسامی مستعار من : محسن ، بهمن، کاوه میر خلیلی ، کریم ولیپور ، جمالی ، و مقدسی ، کلاً سال 1359 به هواداری سازمان در آمدم وتا 30 خرداد سال 60 عمده کارم فروش نشریه در محله ومنطقه خودمان بود در حد محدود . سال 60 با شروع جنگ مسلحانه وارد تیم نظامی شدم تا 15 مرداد سال 60 که دستگیر شدم دو تا عملیات داشتم که در این عملیاتها برای آتش زدن دو کتابخانه رفته بودیم که ناموفق بود . 15 مرداد سال 60 دستگیر شدم حدود سه ماه در زندان بودم که بعد از سه ماه از زندان فرار کردم ، در این فرار به همراه سه تن دیگر از زندانیان بودم تا این که به کردستان رفتم ، در کردستان در مقرهای مختلف بودم و عمده کارم آشپزی و کار صنفی بود تا اینکه در دی ماه سال 62 که یک سال وخرده ای در این مقرها بودم به مقر دیگری منتقل شدم و در منطقه آزاد شده کردستان عراق ودر آنجا بعد از دیدن یکی ، دو ماه آموزشهای نظامی وبودن حدود 7 ــ 8 ماه در این مقر به تهران اعزام شدم ، حدود شهریور سال 63 بود که به تهران اعزام شدم. وقتی که به تهران آمدم ، حدود یک یا دوهفته به خانه و مکانی که به من معرفی کرده بودند آمدم .
توی این مکان علی ارجمند حقیقی بود که کلا ً یکی دو هفته در خانه ایشان بودم ، بعد از این مدت با فردی به اسم محمد رضا سلمانی وصل شدم که با همدیگر تشکیل یک تیم دادیم ، یک تیم دو نفره ، وتا فروردین ماه سال 64 که دستگیر شدم چهار عملیات داشتم ، کلا ً این عملیات ها شامل :
1 ــ زدن ِ فردی با اسم علی قمی در خیابان گلبرگ نارمک بود که در این عملیات من نقش فرمانده ونقش نفر آتش را داشتم ، محمد رضا سلمانی به عنوان نفر پشتیبان و راننده موتور بود . یک روز عصر ساعت حدوداً پنج بود با همدیگر رفتیم بغل مغازه سوژه که در واقع لبنیاتی فروشی داشت . موتور را پارک کردیم ، محمد رضا جای موتور ایستاد ومن رفتم وارد مغازه شدم وسوژه مورد نظر علی قمی پشت به من ایستاده بود ، من سئوالی از ایشان کردم که به من جوابی دادند من سلاح کشیدم وایشان را زدم که بعد از زدن چند گلوله از مغازه خارج شدم. در حین عقب نشینی چند تا تیر دیگر شلیک کردم که یکی از افرادی که دنبال ما کرده بود زخمی شد واز منطقه خارج شدیم. در این عملیات علی قمی کشته شد و یک نفر هم در این جریان زخمی شد.
2 ــ عملیات دوم اواخر آذرماه بود که زدن فردی به اسم ابراهیم مرادی بود . در این عملیات من نقش فرمانده را داشتم ومحمد رضا سلمانی نقش آتش را داشت که خودشان توضیحات کاملتر را میدهند .
3 ــ زدن فردی به اسم مسعود زاهدی در خیابان بهبودی دبستان شهید رجائی بوده . کلا ً بعد از گرفتن شناسائی واقدام کردن در این جهت یکروز ساعت 10 یا 10:30 صبح که با موتور به در دبستان رفتیم من بیرون ایستادم ومحمد رضا سلمانی تو رفت و وقتی مطمئن شد که توی دبستان هستند برگشتند. دوباره با همدیگر رفتیم تو که محمد رضا سلمانی سوژه مورد نظر مسعود زاهدی را مورد هدف قرار داد وموقع عقب نشینی فردی به اسم حسن مهماندوست که معاون مدرسه هم بودند به طرف من آمدند که مرا دستگیر کنند و بگیرند که من به طرفشان شلیک کردم وبعداً شنیدم که ایشان کشته شد واحتمالا فرد دیگری در این درگیری زخمی شد یعنی نفر سومی که ما از مدرسه خارج شدیم وسوار موتور شدیم و از منطقه رفتیم .
4 ــ زدن موشکهای آر پی جی به دادستان کل انقلاب در خیابان شریعتی تهران بود . در این عملیات هم من نقش فرماندهی را داشتم ومحمد رضا سلمانی به عنوان نفر آتش قرار داشت . توضیحات بیشتر را خود محمد رضا سلمانی میدهد کلا در رابطه با من سه نفر دیگر هم دستگیر شدند که من نقش فرمانده تیم را داشتم ،قاسم یا محمد رضا سلمانی نقش معاونت تیم را داشتند علی ارجمند حقیقی به عنوان یک فرد، امکاناتی که کارهائی را با تیم ها انجام می داد ، گرفتن محموله ای ، چیزی یا به عنوان پوشش وامکان خانه اش بود که استفاده میکردیم ، و یک هفته قبل از دستگیری فردی را به اسم مستعار محمدی ، احمد عباسی ، اگر اشتباه نکنم به ما دادند که این فرد هم باصطلاح به عنوان نفر ما قرار گرفته بود که بعد از یکهفته در 20 فروردین سال 64 من دستگیر شدم .
گوشه ای از جنایات منافقین (1)
