شغل : عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
سن : 23 سال
وضعيت تأهل : متأهل داراي يك فرزند
محل شهادت : خيابان وليعصر
تاريخ شهادت : 5/7/1360
زندگينامه ....
در سال 1337 در تهران ديده به جهان گشود . تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در محل تولدش سپري نمود و در سن پانزده سالگي وارد آموزشگاه نوجوانان نيروي زميني شد و دوره آموزش ياري را آغاز كرد . از كودكي علاقه اي خاص به پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) داشت و در سوگواري ماه هاي رمضان و محرم و همچنين اعياد مذهبي شركت مي نمود .
جو فاسد حاكم بر ارتش طاغوت روح آزاده و ايمان راسخ او را مي آزرد و نمي توانست تحمل چنين محيطي را بكند و به محض پايان دوره آموزشي و در آن زمان كه مي خواستند به وي درجه گروهباني بدهند ، از آنجا كه احساس مي كرد ممكن است پايبند آن ارتش بشود ، از پادگان گريخت .
مأموران شاه او را دستگير كردند و دو ماه را در زندان شيراز گذراند و عاقبت با تلاش شبانه روزي مادرش و پس از محاكمه در بيدادگاه نظامي شاه ، توانست حكم اخراجي خود را از هنگ نوجوانان نيروي زميني شاهنشاهي بگيرد .
سپس مجدداً به تحصيل روي آورد و تحصيلات متوسطه اش را ادامه داد ، در حين تحصيل اعلاميه هاي حضرت امام و كتب مذهبي را در دبيرستان پخش مي كرد و همين امر باعث آن شد كه از دبيرستان اخراج شود ، ليكن او دست از مبارزه بر نداشت .
در نخستين ماههاي اوج گيري انقلاب شكوهمند اسلامي علاوه بر شركت در راهپيمايي ها و تظاهرات به فروش كتب مذهبي در مقابل دانشگاه نيز مي پرداخت كه يك بار نيز در همين رابطه به دست گارد مزدور شاهنشاهي دستگير شد و توانست به طور معجزه آسايي از چنگال آنان خلاص شود .
سپس به فعاليت در مسجد امام جعفر صادق (ع) پرداخت . در واقع اولين سنگ بناي بسيج را قبل از پيروزي انقلاب گذاشت . از شركت در مجالس مذهبي و استماع سخنراني روحانيون مبارز به ويژه در مسجد قبا هيچگاه غافل نمي شد و در اين قبيل جلسات بر دانش مذهبي اش مي افزود .
در 17 شهريور 1357 در ميدان شهدا حضور داشت و به چشم خود ديد كه مزدوران شاه چگونه امت مسلمان را قتل عام كردند . آن شب وقتي كه به منزل بازگشت حالي ديگر داشت ، به طوري كه چند روزي را در بستر بيماري سپري كرد .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي به فعاليت خود در مسجد ادامه داد و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از اولين كساني بود كه به اين لشكر الهي پيوست و تمام زندگيش را در اختيار آن نهاد . در همين دوران و با شركت در كلاس هاي ايدئولوژي، قرائت قرآن را به خوبي فرا گرفت و در مسجد محل به آموزش نوجوانان پرداخت . مسلماني مخلص و از خود گذشته بود و به ماديات توجهي نداشت و آماده بود تا هر زمان كه بقاي اسلام اقتضا كند ، جانش را فداي ايمانش سازد .
شهادتنامه ...
شهيد قاسمي در روز 5 مهر 1360 به اتفاق يكي ديگر از برادران هم رزمش عازم مركز سپاه در خيابان ايرانشهر بود كه متوجه بلواي جنايتكارانه منافقين مي شود ، بي آن كه به سلاح مسلح باشد خود را به محل درگيري واقع در خيابان بندرانزلي مي رساند و در كنار ساير امت حزب الله به مقابله با منافقين فرومايه بر مي خيزد .
در آن روز شوم ، منافقين ضمن به شهادت رساندن شماري از مردم ، شهيد قاسمي را نيز هدف گلوله قرار مي دهند و اين سرباز و پاسدار فداكار اسلام جان در راه عقيده مي بازد .
پزشكي قانوني علت شهادت برادر محسن قاسمي را به شرح زير گزارش كرده است :
" ... در ناحيه شكم سوراخي به قطر 6 ميليمتر مشخص است كه محل اصابت گلوله است و از سمت جلو قفسه سينه خارج شده است ، سوراخ خروجي حدود 3 سانتي متر قطر دارد ، علت مرگ اصابت گلوله مي باشد ."
مرگ بر آناني سخت است كه همه چيز را در زندگي فاني و بي ارزش دنيوي مي بينند ، اما آناني كه به فرا سوي اين جهان خاكي چشم دارند ، مرگ آن هم مرگي سرخ و در راه دين را سعادتي عظيم مي دانند . شهيد قاسمي چنين بود و به آرزوي ديرينه اش نيز رسيد . راهش پر رهرو و خاطره اش جاودانه باد .
مزار شهيد : بهشت زهرا ، قطعه 24 ، رديف 97 ، شماره 14