شغل : سرپاسبان دوم كلانتري 5
سن : 40 سال
وضعيت تأهل : متأهل ، داراي 5 فرزند
محل شهادت : ميدان 7 تير
تاريخ شهادت : 21/2/1361
زندگينامه ....
در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم
به وقت صبح قيامت كه سر ز خاك بر آرم
به گفتگوي تو خيزم ، به جستجوي تو باشم
در سال 1321 در يكي از روستاهاي تابع رودسر در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود.
تحصيلات ابتدايي اش را تا كلاس پنجم در زادگاهش دنبال نمود ، اما به علت فقر مالي نتوانست به تحصيلات خود ادامه دهد و لذا در كنار پدر به كشاورزي پرداخت و تا زماني كه به سربازي اعزام شد به اين حرفه اشتغال داشت .
از همان كودكي به خواندن قرآن و تحصيل معارف اسلامي علاقمند بود و در زندگي نيز رعايت شعائر اسلامي را مي نمود و پاكي و نجابت روستايي را با ايمان و تقواي اسلامي در هم آميخته بود .
پس از اتمام خدمت سربازي به زادگاهش بازگشت و براي دو سال فعاليت كشاورزي گذشته را از سر گرفت و سپس براي استخدام در شهرباني به تهران عزيمت نمود و ساكن اين شهر گرديد .
دوران خدمت شهرباني با توجه به جو خفقان آلود حاكم بر آن دوران رژيم ستمشاهي به سختي گذشت تا آن كه انقلاب اسلامي ايران و امواج توفنده نهضت مردم مسلمان راه را براي آنان كه حقيقتاً خواستار خدمت به اسلام بودند ، گشود و دريچه اي از نور در اين دنياي تاريك گشود و او نيز كه مشتاق چنين تحولي بود از جان و دل به اين ريسمان الهي چنگ زد و در صفوف مردم جاي گرفت .
پس از پيروزي خون بر شمشير و استقرار نظام جمهوري اسلامي با تعهد و پشتكار در نوسازي شهرباني شركت جست و در تولدي دوباره خدمت به مردم را از سر گرفت و در انجام وظايف مأموري امين ، صادق و با ايمان بود و مايه مباهات همرزمانش به شمار مي رفت .
در سال 1360 به عشق زيارت خانه خدا به كعبه معظمه مشرف شد و از اين سفر روحاني ره آوردي مملو از تعهد و اخلاص آورد و در انجام وظايفش دو چندان كوشا گرديد .
شهادتنامه ...
صبح روز چهارشنبه ، بيست و دوم ارديبهشت 1361 شهيد نقابي طبق معمول در محل مأموريتش به انجام وظيفه مشغول و از جان و مال و ناموس مسلمين حراست مي كرد . سه نفر از تروريست هاي سر تا پا مسلح منافق كه در خيابان ها تردد مي كردند با مشاهده او كه تنها پست مي داد ، به قصد ترور او و سرقت سلاحش به وي حمله ور مي شوند .
شهيد نقابي با مشاهده اين دار و دسته جنايتكار به مقابله با آنها بر مي خيزد كه در اثر اصابت گلوله هاي نفاق با پيكري خون آلود بر خاك مي افتد و با خون سرخ خويش عهدي را كه با خدا بسته بود امضاء كرد .
پزشگي قانوني علت شهادت وي را به شرح زير گزارش كرده است :
" در معاينه علائم زير مشخص است : 1. پارگي در پلك فوقاني چشم چپ كه در وسط آن سوراخي است و جاي ورود گلوله است اين گلوله از پشت سر خارج شده و سوراخي به قطر 3 سانتي متر همراه با شكستگي جمجمه ايجاد كرده است . 2. جاي اصابت گلوله به پايين قفسه سينه نزديك خط وسط در سمت راست به قطر 8 ميلي متر با حاشيه سوخته و حلقه سائيدگي كه داراي زاويه بوده و محل ورود گلوله است (گلوله به طور مورب به بدن خورده است) اين گلوله از سمت چپ قفسه سينه در پشت خارج شده و سوراخ خروجي آن حدود يك سانتي متر است ... »
بدن شهيد نقابي در اثر اين جنايت سوراخ سوراخ شد و جان بر سر انجام وظيفه مقدسش نهاد و براي شهرباني افتخار ديگر و براي اسلام شهيدي ديگر به بار آورد و چه كج انديش و خامند جنايتكاراني كه گمان مي كنند با اين جنايات مي توانند عزم راسخ امتي را كه در برابر ابرقدرت هاي شرق و غرب تسليم نشده بشكنند . ننگ و نفرت بر آنان باد .
مزار شهيد : بهشت زهرا ، قطعه 26
