شهیدان غلامعباس و محمدصادق آبره
شغل(شهیدان غلامعباس و محمدصادق): سرباز- کشاورز
تاریخ تولد(شهیدغلامعباسآبره): 20شهریور1350
تاریخ تولد(شهیدمحمدصادقآبره): فروردین 1353
محل تولد شهیدان آبره: روستای چاهک استان خراسان رضوی
تاریخ شهادت شهیدان آبره: 26مهر1376
محل شهادت شهیدان آبره: کوههای اطراف روستای چاهک
شهید غلامعباس آبره در سال 1350 در روستای چاهک استان خراسان رضوی در خانوادهای کشاورز متولد شد. او فرزند پنجم بود و از همان سنین کودکی کار در کنار پدر و مادرش را شروع کرد. معمولا در خانوادههای روستایی به علت زیاد بودن فعالیتهای کشاورزی و دامداری بچهها نیز به نوبه خود در انجام این امور به والدینشان کمک میکنند و غلامعباس نیز از این موضوع مستثنی نبود.
در سال 1353 برادر دیگرش به نام محمد صادق متولد شد. با اینکه او در میان فرزندان خانواده از همه شیطنت بیشتری داشت؛ اما احترام ویژهای برای پدر و مادرش قائل بود و هر آنچه در توان داشت برای خدمت به آنها صرف میکرد.
خانواده آبره در سالهای 1356 و 1357 نیز صاحب دو فرزند پسر با نامهای محمدحسین و عبدالله شدند. این دو برادر که اختلاف سنی کمی داشتند اکثر اوقات با هم بودند. هر دو خوش اخلاق و مهربان بودند و علاوه بر فعالیتهای روزمره بیشتر وقتشان را در مسجد میگذراندند.
زمانی که غلامعباس تحصیلات ابتداییش را به اتمام رساند، پدرش او و دیگر خواهر و برادرهایش را برای ادامه تحصیل به مشهد فرستاد و آنها تحت سرپرستی خواهر بزرگترشان در شهر مشغول درسخواندن شدند.
محمدصادق که هنوز چندسالی از درسخواندنش نگذشته بود به خاطر کمک به پدرش، درس را رها کرد و به زادگاهش بازگشت. او به امور مذهبی بسیار پایبند بود به همین دلیل خادم مسجد روستایشان شد.
زمانی که محمدصادق به خدمت سربازی اعزام شد،غلامعباس که تازه درسش را در مقطع متوسطه به پایان رسانده بود به روستا آمد تا کمککار والدینش باشد. بعد از چند ماه او نیز عازم سربازی شد. دراینبین پدر خانواده در یک سانحه تصادف از دنیا رفت و همین مسئله باعث شد بچه ها درس را نیمه تمام رها کنند و به زادگاهشان برگردند. از دست دادن پدر، اعضای خانواده آبره را بسیار متاثر کرده بود؛ با این حال هر یک از فرزندان تلاش میکرد به سهم خودش در پیشرفت زندگی نقش داشته باشد.
خورشید 26مهر1376 تازه غروب کرده بود. پسرها به خانه برگشته بودند و دخترها مشغول آمادهکردن بساط شام بودند. ناگهان صدای در بلند شد و یکی از اقوام سراسیمه وارد حیاط شد و اطلاع داد طالبان وارد روستا شدهاند. پسرها به سرعت به حیاط رفتند تا در را قفل کنند و مانع ورود آنها شوند؛ اما قبل از اینکه بتوانند کاری انجام دهند اعضای این گروهک تروریستی به خانه آنها هجوم آوردند. آنها زنها را در اتاقی زندانی کردند، دست پسرها را بستند و با خود بردند.
چند ساعت بعد تعدادی از افراد نیروی انتظامی از راه رسیدند و زنها را آزاد کردند؛ اما هیچ اثری از مردها پیدا نشد.
روزها میگذشت تا اینکه بعد از شانزده روز بلاتکلیفی، جنازه پسرهای خانواده آبره در کوههای اطراف روستا پیدا شد. عناصر گروهک تروریستی طالبان آنها را در اوج مظلومیت و بیگناهی به شهادت رسانده و پیکرشان را رها کرده بودند.