عاملین ترور و اسناد جنایت:
حسین عظیمی
نام مستعار:
فرمانده واحد تروریستی
|
محسن یحیوی
نام مستعار:
عضو واحد تروریستی
|
1.اظهارات حمید پیریائی عضو واحد تروریستی درباره عاملین ترور و چگونگی به شهادت رسیدن حجت الاسلام ملکی:
" ... در عملیات دیگری هم حسین عظیمی با سعید چاچ با محسن یحیوی (ساچمه) در عملیات به شهادت رساندن حجت الاسلام ملکی در جنوب غرب تهران شرکت داشتن و آن طور که من شنیدم این طور بود که شب میروند در خانه آنها و او را صدا میکنند و جلو خانواده اش او را به شهادت میرسانند ."
2. اظهارات محمد مقدم مسئول واحدهای تروریستی بخش ویژه نظامی منطقه شرق، درباره اهداف منافقین از ترور روحانیون و ائمه جماعت:
" ... و یا در مورد خط ترور روحانی که دیده شده تحلیل این بود که با ترور چند تن از آنها بقیه افراد روحانی که مسئولیتی ندارند و در حد سخنرانی و امام جماعت و ... هستند نیز از ترس ترور شدن هیچگونه تبلیغاتی بر علیه سازمان در منابر و مساجد و ... نخواهند کرد ."
سرانجام شعار شوم و استعماری "جدایی دین از سیاست"
در اینجا عمق ضدیت منافقین با اسلام و مسلمین به وضوح ملاحظه میشود. ضدیت احمقانه و لجام گسیختهای که آنان را به قیاسی کودکانه تحت تأثیر دیدگاههای مادی گرایانه و انگیزههای قدرت پرستانه میکشاند و دست آنان را به کشتار ائمه جماعت و سخنرانان مذهبی باز میگذارد.
سردمداران منافقین تروریست از ابتدا به دستور اربابان خود به قصد خارج کردن روحانیت مبارز از صحنه و تحقق بخشیدن به شعار شوم و استعماری " جدایی دین از سیاست "، دست به کار شدند و با این قیاس احمقانه که " با حذف مکانیکی چند تن از روحانیون قادر به خارج کردن بقیه آنان از میدان خواهند شد "، به ترور عزیزانی چون شهید حجت الاسلام ملکی و سایرین اقدام نمودند.
ولی به این واقعیت نیاندیشیدند که اگر به فرض محال توانایی آن را داشتند که تمامی این عزیزان را به شهادت برسانند، ولی پس از آن چگونه میتوانستند بیش از 36 میلیون صاحبان اصلی انقلاب و حامیان اسلام و روحانیت در ایران را از صحنه خارج کنند ؟! سؤالی که اکنون نه تنها پس ماندههای ضد انقلابی در خارج کشور، بلکه تمامی سردمداران استکبار جهانی به دنبال پاسخ آن میگردند و هنوز چرایی برای آن نیافته اند.
واقعیت قابل تأکید دیگر در اینجا نقش روحانیت آگاه و مبارز در جامعه، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که حساسیت دشمن را تا این حد نسبت به این معلمین صدیق و مورد اعتماد و مرشدان دلسوز و فداکار مردم بر میانگیزد و این جز به دلیل قاطعیت و سازش ناپذیری روحانیت اصیل نسبت به قدرتهای استکباری شرق و غرب و مخالفت آنان با تمامی مظاهر ظلم و شرک و نفاق نبوده و نیست ؛ مخالفتی آشتی ناپذیر که منبعث از عشق عمیق به الله و شهادت فی سبیل الله و امید به حاکمیت اسلام در جوامع بشری و فلاح و بهروزی مسلمین و مستضعفین در تمام جهان است.
شهید محمد اسماعیل مالک (ملکی)
امام جماعت مسجد باب الحوائج
سن: 56 سال
وضعيت تأهل: متأهل دارای 6 فرزند
محل شهادت: خیابان ابوذر، مقابل منزل
تاريخ شهادت: 1360/6/7
زندگينامه
سال 1304 در روستایی به نام خیارج از روستاهای حومه بوئین زهرا، در خانواده یکی از روحانیون متولد شد. وی پس از گذراندن دوران تحصیل در مکتب خانه و تعلیم قرآن مجید، برای فراگیری علوم دینی راهی شهرستان قزوین گردید و در مدرسه پیغمبریه مشغول درس خواندن شد. او پس از فوت پدر و درگذشت یکی از فرزندانش به شهر قیام و شهادت (قم) عزیمت کرد و در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه (س) به ادامه تحصیلات دینیه پرداخت. آنگاه بعد از چند سالی به تهران مهاجرت کرد و به تبلیغ و ترویج در سنگر مساجد مشغول گردید.
در سالهای سیاه اختناق، حجت الاسلام مالک به دلیل این که نسبت به آموزش نسل جوان التفات بیشتری مینمود و بنابر رهنمودهای امام خمینی، درصدد ترویج تعالیم حیات بخش اسلام و افشای چهره فاسد و ظالم حکومت ننگین شاه بر میآمد، خانه اش تحت مراقبت ساواک واقع شد و خودش نیز مورد آزار و تهدید مزدوران شاه قرار گرفت ...
ایشان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان راهپیماییها و تظاهرات پر شکوه امت حزب الله به طور فعال حضور یافت و به تبلیغ رهنمودهای مقاوم و سازش ناپذیر انقلاب همت گماشت، تا این که سرانجام بنا به خواست و اراده الهی و به همت تمامی مردم مسلمان و تحت رهبریهای پیامبر گونه امام، انقلاب به پیروزی رسید و پس از آن به دنبال توطئههای استکبار جهانی، تلاشهای مذبوحانه جریانات انحرافی شکل گرفت.
در این زمان بود که برادر مالک با تمام قدرت ضمن ایستادگی بر مواضع به حق جمهوری اسلامی، به افشای ماهیت پلید دشمنان اسلام و انقلاب برآمد و همچون سایر روحانیون مبارز در خط ولایت فقیه پیشاپیش مردم مسئولیتهای بیشتری را پذیرا شد و خدمات شایان توجهی را نسبت به مستضعفین و محرومین جامعه ارائه نمود.
بعد از شروع جنگ تحمیلی که یکی دیگر از حلقات دسایس استکبار جهانی در مقابله با انقلاب اسلامی بود، شهید مالک ضمن شرکت در آموزشهای نظامی و تاکتیکی و حضور فعال در جریان تمرینات و کسب رتبه اول در تیراندازی به منظور تشویق و تقدیر از لشکریان ظفرمند و پرتوان به جبهه نبرد حق علیه باطل شتافت و مدتی را در کنار رزمندگان اسلام سپری کرد و آنگاه مجدداً به تهران بازگشت و همچنان با شور و اشتیاق فراوان به ادامه فعالیتهای اسلامی و انقلابی خود در سنگر مسجد ادامه داد.
شهادتنامه
از آنجا که حجت الاسلام مالک هیچگاه حاضر نبود حقیقت الهی انقلاب را فدای مصالح مادی ضد انقلاب نماید، لذا در محل فعالیت خود (مسجد باب الحوائج) مورد شناسایی منافقین تروریست قرار گرفت و یک روز قبل از شهادت برادر رجائی رئیس جمهور مکتبی و حجت الاسلام باهنر نخست وزیر محبوب و دانشمند به دست دو تن از کوردلان منافق در جریان یک سوء قصد ناجوانمردانه، شهد گوارای شهادت نوشید و به لقاء الله رسید.
او که در آن شامگاه تاریک و غمزه پس از اقامه نماز جماعت به خانه باز میگشت، در مقابل منزل هدف گلولههای مزدوران آمریکا قرار گرفت و در محراب خونین شهادت به سجده افتاد. در این هنگام یکی از همسایگان پس از شنیدن صدای شلیک گلوله و مطلع شدن از جریان ترور به تعقیب مهاجمین پرداخت که وی نیز مورد اصابت گلولههای آنان قرار گرفت و مجروح شد.
پزشکی قانونی در گزارش خود پیرامون محل اصابت گلوله به پیکر پاک شهید مالک مینویسد:
" ... در معاینه سوراخی بیضوی شکل به قطر 7×8 میلیمتر در ناحیه شقیقه راست، حلقه سائیدگی و پاک کننده که محل ورود گلوله است میر گلوله بررسی شد، سوراخ خروجی در سمت چپ سر به قطر 2 × 5/1 سانتیمتر نسبتاً نامنظم است ... "
برادر مالک از محراب خونین خود به عروجی عارفانه و پروازی عاشقانه بال میگشاید تا در سرائی دیگر از نعمات لایتناهی حضرت حق بهره مند گردد و سند پر افتخار دیگری از زندگی و شهادت روحانیون مبارز و مجاهد را برای آیندگان به ثبت رساند. به این امید که آنان نیز با ایمان و آگاهی، راه او را شجاعانه بپیمایند و همچون او مقاوم و استوار تا محو و نابودی دشمنان خدا لحظهای از پای ننشینند.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
" فرزندانم ! نمازتان را به موقع بخوانید و پشتیبان رهبر، امام خمینی باشید، پشتیبان جمهوری اسلامی باشید، پشتیبان مظلوم باشید و دشمن ظالم و در راه خدا انفاق کنید ."
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 91، شماره 37