
در تقویم میلادی دوم اکتبر به عنوان روز جهانی عدم خشونت نامگذاری شده است، به همین مناسبت و در روزهایی که جهان شاهد وحشیانهترین نوع خشونت در غرب آسیا است، خانواده شهدا ترور گفتگویی با آقای دکتر سید محسن مصطفوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر مطالعات تروریسم کرده است که مشروح آن در ادامه آمده است:
هفده سال پیش سازمان ملل متحد در راستای ترویج فرهنگ صلح در سراسر دنیا، روز دوم اکتبر را که مصادف است با زادروز مهاتما گاندی، رهبر استقلال هند، بهعنوان روز جهانی بدون خشونت نامگذاری کرد. بهنظر شما سازوکار تعیینشده توسط سازمان ملل برای پاسداری از امنیت و صلح بینالمللی چه تناسبی با آموزههای گاندی دارد؟
سازوکار سازمان ملل متحد در زمینه صلح و امنیت برای اولین بار به سال ۱۹۴۸ بازمیگردد که در خاورمیانه و پس از آن گروه ناظر سازمان ملل متحد در مورد هند و پاکستان وارد عمل و این رویه تا به امروز ادامه دارد. این سازوکار به شکل چارت سازمانی در قالب اداره عملیات حفظ صلح کار خود را شروع نمود و میکوشد تا نیروهای حافظ صلح در ایجاد امنیت و پایداری آن در سطح جامعه بین المللی صورت گیرد و هدف آن برقراری صلح به روشهای مسالمتآميز در درگیریهای بین کشورها و گروههای درگیر است . جامعه جهانی به هنگام بروز مخاصمات بین المللی از سازمان ملل متحد انتظار دارد برای ایجاد صلح وارد عمل شود و این کار توسط نیروهای موسوم به کلاه آبی ها صورت میپذیرفت و اکنون در قالب اداره ای با نام اداره عملیات صلح و اداره حمایت میدانی از سال ۲۰۰۷ به تصویب مجمع عمومی رسید که متشکل از سربازان و افسرانی هستند که ملیت های مختلف دارند. ویژگی این گونه عملیات صلح و سازش و ایجاد امنیت را میتوان مواردی همچون: الف، بیطرفی در اجرای عملیات. ب، عدم توسل به زور جز در موارد دفاع مشروع. ج،توافقی بودن عملیات نام برد. وظایف و مسئولیت این نیروها ترک مخاصمه، آتش بس، عدم تعرض به مرزها، جداسازی نیروها دو طرف و حائل شدن بین آنها، کمک بشر دوستانه و نظارت بر حسن اجرا و احترام به حقوق بشر دوستانه است. در همین راستا سازمانهایی نظیر سازمان کشورهای امریکایی، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، اتحادیه اروپا، سازمان اقتصادی کشورهای آفریقای غربی و سازمان امنیت و همکاری اروپا همکاری شایستهای در این زمینه داشته اند. سازمان ملل متحد در ارکان خود یعنی مجمع عمومی، شورای امنیت، شورای اقتصادی و اجتماعی بیشتر به صدور قطعنامه ها (مانند قطعنامه اتحاد برای صلح در بین دو کره در سال ۱۹۵۰ میلادی) میتوان اشاره داشت و یا تصویب اعلامیه ها (اعلامیه جهانی حقوق بشر) و تاسیس موسسات و ارکان های ناظر بر حقوق بشر از سوی مجمع عمومی، نظارت بر اجرای مقرارت و اسناد حقوق بشری در سطح جهانی، تامین و تجهیز نهادهای پیشگیری کننده و اختصاص منابع مالی برای کاهش اثرات خشونت را یادآور شد.
بهنظر شما در آموزههای گاندی چه حرف تازهای برای ارتقای فرهنگ صلح، تحمل، تفاهم و عدم خشونت در جهان امروز میتوان یافت؟
از زمانی که مهاتما گاندی مسئولیت رهبری برای آزادی را به عهده گرفت به عنوان نماد ملی شناخته شد و بسیاری از مردم او را با لقب روح بزرگ یا پدر ملت یا باپو (به معنای پدر) یاد کردند. زادروز او در هند بعنوان یک روز تعطیل ملی و گاندی جایانتی نام گرفته است. گاندی توانست با استفاده ار روش و شیوه ضد خشونت، نافرمانی های مدنی استقلال هند را از بریتانیا پس بگیرد و دست امپراتوری بریتانیا را از هند کوتاه کند. شیوه مقاومت آرام وی به مستعمرات دیگر نفوذ کرد و راه استقلال میهن را به آنان آموخت. یکی از روشهای وی اصل ساتیاگراهای (پافشاری روی حقیقت) روی بسیاری از آزادی خواهان از جمله گیاتسو، لخ والسا و مارتین تاثیر مستقیمی گذارد. گاندی همیشه می گفت که اصول او ساده هستند و از باور های سنتی هندو گرفته شده است. از جملات معروف او میتوان به «من چیز جدیدی ندارم که به دنیا یاد بدهم، حقیقت و ضد خشونت بودن همسان کوه ها هستند» و یا «وقتی ناامید می شوم به خاطر می آورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همواره پیروز بوده است، حکمرانان و قاتلان در برهه ای شکست ناپذیر جلوه میکردند ولی در نهایت همه آنها سقوط کردند، همیشه به این واقعیت فکر کنید.» اشاره کرد.
تعریف شما از خشونت چیست و چه وجوه تشابه و افتراقی میان این مفهوم و مفاهیم مرتبط با آن نظیر تروریسم، رادیکالیسم، بنیادگرایی و افراطگرایی مییابید؟
خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از قدرت و زور فیزیکی یا کلامی یا غیر فیزیکی فرد خشن خواسته و نظر خود را به دیگران تحمیل و دیکته میکند. خشونت ممکن است در اکثر موارد در اثر خشم اتفاق افتد. وجه افتراق آن با مفاهیم تروریسم که یک کلمه فرانسوی است در زبان فارسی به معنای وحشت افکنی، هراس افکنی و ایجاد ارعاب است که بیشتر با هدف دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیک صورت میپذیرد و رادیکالیسم اشاره به اشخاص خودخواه و طرفدار دگرگونی های بنیادین در جامعه و نهاد های اجتماعی و امور سیاسی و اقتصادی دارد. بنیادگرایی یا فاندامنتالیسم نیز اشاره به محور قراردادن مفاهیم حداکثری دین یا ایدئولوژی در تمام شئون افکار افراد و سبک و سیاق زندگی دارد. افراط گرایی در لغت به معنای افراطی بودن یا دفاع از دیدگاه یا اقدامات افراطی است که امروزه در حوزه قومیت و سیاست یا دین برای گرایش و جریان های خاص بسیار مورد استفاده قرار میگیرد.
منظور از عدم خشونت چیست و چه راهکارهایی برای نیل به این آرمان در جامعه جهانی پیشنهاد میکنید؟
در خصوص راهکارهای نیل به این عدم خشونت ایجاد تغییرات اجتماعی شامل آموزش، تمرین، ترغیب کردن، نافرمانی های مدنی، مبارزات منفی و غیر سیاسی غیر خشن و ارتباط با عموم مردم از طریق رسانه های جمعی از جمله فضای مجازی پیرامون و آموزشهای دوره ای در این حوزه میباشد. در مسئله جهانی عدم خشونت باید به مباحثی همانند اشکال اعتراضی و اقناعی، تمرد دست جمعی، نافرمانی های مدنی، مبارزه و مداخله مسالمت آميز در موضوعات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی اقتصادی اشاره کرد. فراموش نکنیم که روشهایی همچون جنگ داخلی، انقلاب مخملی، مقاومت مدنی و استراتژی تغییرات اجتماعی دیگر جایی برای خود نمایی ندارد. خشونت را میتوان به دو دسته خشونتهای داخلی و بینالمللی تقسیم کرد. خشونتهای داخلی برگرفته از عواملی همچون بیعدالتی، فقر، اختلاف طبقاتی، یا در سطح بالاتر گروههای سازمانیافته داخلی برای ایجاد ناامنی در بین اقوام، مذاهب و فرقههای مختلف اجتماع یا مبارزه با دولت مرکزی به صورت محدود اقداماتی مانند ترور و قتلهای محلی و حمله به اماکن نظامی و انتظامی و مردم عادی برای دستیابی به اهداف خود صورت میپذیرد که اغلب آنها با هدایت و تأمین مالی کشورهای حامی تروریسم و رادیکالیسم هدایت، رهبری، تسلیح و تأمین مالی میشوند. در بخش خشونتهای سیستماتیک بینالمللی، این هدایت و رهبری توسط دولتهای بزرگ و دارای سابقه که بیشتر در زمینه ترور و قتلهای هدفمند صورت میپذیرد و دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی معضل اصلی و اساسی جهان امروز هستند که به بهانه های اقدام پیشگیرانه یا مبارزه با تروریسم ساختار خشونت نظامی را هدایت و رهبری میکنند و در پشت نقاب نهاد های حقوق بشری خود را مخفی و از ابزار های در اختیار همانند ناتو، حق وتو، میزبانی نهادهای مدنی در کشور خود، بانک جهانی، استفاده از علم و تکنولوژی و فناوریهای روز، شرکتهای بزرگ نفتی و یا تطمیع و یا فشارهای مختلف سیاسی، اقتصادی، نژادی و مذهبی در صدد سرپوشگذاردن به اعمال خود هستند. میتوان یک نوع از خشونت جدید که خشونت اقتصادی است را به موارد فوق اضافه نمود که در سطح جهان کاملاً مشهود است. تمامی موارد اشارهشده سبب گسترش بیعدالتی و تشکیل یک خشونت سازمانیافته منطقهای و بینالمللی شده است و جهان امروز را به لبه پرتگاه برده است. ناهنجاریهای جهان امروز دنیا را به جنگلی بیقانون شبیه کرده است که خروجی آن نا امنی، خشونت، ترور، قتل و کشتار انسانهای بی گناه است. کلام آخر، دولتها و سازمانها و نهادهای بینالمللی، دانشمندان، حقوقدانان، محققان روابط بینالملل باید خشونتهای اشاره در بالا را به عنوان یک متغیر بسیار مهم بینالمللی به حساب بیاورند و برای رفع و یا کاهش آن کوشش کنند.