عناصر سازمان منافقين بعد از فرار از ايران، در برنامه هاي مشخص با رژيم بعث عراق به توافقاتي درخصوص براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران رسيدند و رسماً در خاك عراق استقرار يافتند و پايگاه هاي نظامي خود را تشكيل دادند. آن ها علاوه بر پخش برنامه هاي راديو - تلويزيوني براي در هم شكستن مقاومت اسراي ايراني و استفاده تبليغاتي از آن ها و همچنين جذب و به كارگيري آن ها در راستاي اهداف خود، رسماً در بعضي اردوگاه هاي اسراي ايراني استقرار يافتند و دست به فعاليت هاي خائنانه و گسترده اي زدند.
منافقين براي كسب اطلاعات بيشتر، تلاش مي كردند خود را وفادار به نظام و حضرت امام خميني(ره) نشان دهند تا ضمن شناسايي افراد موثر، به اطلاعات تازهاي دست يابند.
1. استقرار رسمي در اردوگاه ها: در برخي از اردوگاه ها، منافقين آشكارا اقدام به استقرار رسمي در محل نگهداري اسراي ايراني نموده و همانند نگهبانان عراقي از امكانات رفاهي و استقراري برخوردار بودند. آن ها ضمن همكاري صميمانه با رژيم بعث عراق، در ازاي اجراي مأموريت و برنامه هاي ضدفرهنگي خود، رژيم بعث را در اهدافش ياري مي رساندند از جمله اين امور مي توان سانسور نامه هاي اسرا، شناسايي پاسداران و نيروهاي حزب اللهي و موثر در مقاومت اسراي ايراني و انجام عمليات رواني عليه آزادگان را نام برد. تحويل نامه هاي سركرده منافقين به بعضي از منافقين اسير در اردوگاه ها، توسط همين گروه هاي استقراري منافقين صورت مي گرفت.
2. سانسور نامه هاي اسراي ايراني: به دنبال استفاده اسراي ايراني از نامه ها و مكاتبات به عنوان منبعي براي كسب خبر از داخل ايران و برقراري ارتباط معنوي با حضرت امام و ديگر مسئولين نظام، منافقين به كمك رژيم بعث عراق شتافتند و مسئوليت سانسور نامه ها و شناسايي افراد با نفوذ در كسب و انتشار اخبار صحيح را به عهده گرفتند. آن ها علاوه بر جلوگيري از ارسال نامه هاي حاوي خبر به ايران، در اقدامي خبيثانه دست به نوشتن نامه هاي جعلي به نام افراد اسير زدند و اخبار نگران كننده و كذبي را از خانواده فرد به او مي رساندند. اين كار به صورت برعكس نيز انجام مي گرفت. حتي در موردي خاص كار به طلاق در خانواده اسير رسيده بود. اجراي عمليات رواني روي اسرا و همسران يا نامزدهايشان در نامه هاي جعلي منافقين، بيشترين ضربه روحي را به اسرا وارد مي ساخت. در مواردي نيز در عكس هاي ارسالي خانواده به فرد تغييراتي داده مي شد و يا روي بعضي از عكس ها خط مي كشيدند.
براساس اطلاعات به دست آمده، حضور منافقين در اردوگاه ها تأثير مستقيمي در كاهش تبادل نامه بين خانواده ها و اسراي ايراني داشت.
3. دعوت اسراي ايراني به پناهنده شدن : به دنبال مطرح شدن موضوع پناهندگي اسراي عراقي در ايران طي مذاكرات صلح، عراقي ها هم براي اين كه از قافله عقب نمانند، تلاش خود را براي پذيرش پناهنده شروع كردند. در ابتدا براي انجام اين كار سعي كردند با دادن وعده و وعيدهايي از قبيل آزادي، رهايي از اردوگاه و زندگي در شهرهاي عراق به همراه تمامي امكانات رفاهي ... عده اي را بفريبند، ولي غافل از اين بودند كه حتي بدون در نظر گرفتن پايبندي سرسختانه اسرا به ميهن و خانواده هايشان، رفتار وحشيانه نگهبان ها در طول مدت اسارت نه تنها هيچ نقطه دلخوشي براي كسي باقي نگذاشته، بلكه ذهنيت بسيار بدي از عراق و عراقي در ذهن اسرا به وجود آورده بود.
عراقي ها در نهايت توانستند از بين افراد كم طاقت، عده انگشت شماري را به خود جلب كنند. آن ها عمدتاً افراد ضعيفي بودند كه در مقابل درخواست و اصرار عراقي ها حتي جرأت مخالفت به خود نمي دادند. همچنين فكر عواقب بازگشت به ايران به خاطر رفتار ناشايستشان در طول اسارت عاملي در جهت قبول پناهندگي بود. بين اينها افرادي هم از هواداران منافقين بودند كه پناهندگي به عراق را وسيله اي جهت پيوستن به هم فكران خود مي دانستند.
با مشاهده تعداد اندك پناهندگان، مزدوران بعثي تلاش هاي بسياري براي جلب عده بيشتري كردند و براي تشويق ديگران، روزهاي اول امكاناتي را از قبيل غذاي بهتر، سهميه نان بيشتر، سيگار، استفاده بدون نوبت از حمام و توالت، تنبيه نكردن آن ها به هنگام تنبيهات دسته جمعي و ... در اختيار پناهندگان قرار مي دادند، ولي پس از گذشت چند روز و شكست تلاش ها، در مورد پناهندگان هم همان روال سابق در پيش گرفته شد؛ چرا كه معرفي ده دوازده نفر از بين 3500 اسير اردوگاه به عنوان پناهنده برايشان خجالت آور بود. از طرفي وعده هايشان هم دروغ از آب درآمد. اسراي بسيجي و ديگران نيز از اين موقعيت استفاده كرده و همان تعداد پناهنده را نيز وادار به انصراف مي كردند.
وقتي عراقي ها در جذب پناهنده تيرشان به سنگ خورد، دست به دامن منافقين شدند و از آن ها درخواست كمك كردند. منافقين هم كه بيشتر نيروهاي خود را در عمليات «فروغ جاويدان» از دست داده بودند و ظاهراً نياز به نيرو داشتند، دست صدام را در اين موقعيت فشرده و به ديده منت نهادند.به اين ترتيب براي اولين بار و در مردادماه 68، چند نفر از منافقين به سرپرستي «ابريشمچي» براي جذب نيرو راهي اردوگاه اسرا شدند. از آنجا كه آن ها تجربه تلخي از روبه رو شدن با اسرا داشتند، جرأت نكردند وارد اردوگاه اسرا شوند. از اين رو، در مقر فرماندهي كه خارج اردوگاه بود مستقر شدند و با پيغام اعلام كردند:« ماآمده ايم شما را نجات دهيم.» وعده و وعيدهاي دروغين آن ها در اين مواقع لازمه انجام كار آنان بود. در نتيجه در اينجا نيز بايد صداقت را كنار گذاشته و به دروغپردازي متوسل مي شدند، كه اين دروغ ها با توجه به اطلاعاتي كه آنان از وضعيت اسفبار اسرا داشتند عمدتاً چيزهايي مثل خوراك خوب، لباس خوب، مكان استراحت، امكانات تفريحي، آزادي در رفت و آمد به شهرها، وضعيت مناسب بهداشتي و ... بود.
در مرحله اول پذيرش منافقين، اسامي عده اي كه غالباً افرادي كم طاقت و بي ظرفيت بودند ثبت شد. سپس آنان را در يك آسايشگاه جمع كردند. نماينده منافقين هم هنگام عصر و زماني كه ديگر اسراي اردوگاه در آسايشگاه به سر مي بردند وارد آنجا شد و برايشان سخنراني كرد. براي اين كه ديگران را نيز به اين كار ترغيب كنند، چند روزي آنان را در همان آسايشگاه نگهداري كردند. در روزهاي اول از طرف خود منافقين به آن ها رسيدگي مي شد ولي بر خلاف انتظار آن ها، نه تنها كسي به پناهندگان افزوده نشد، بلكه عده اي هم در اثر راهنمايي ها و پيغام هاي ديگر اسرا از سقوط در اين چاه نجات پيدا كردند. در آن روزها، زمان استراحت و آزادباش پناهندگان با بقيه تفاوت داشت، ولي با همه اين احوال بچه ها به بهانه هاي مختلف مخصوصاً به بهانه مريضي راهي بهداري مي شدند و پيغام هايشان را به پناهندگان مي رساندند. منافقين فرم هاي پناهندگي را بين افراد تقسيم مي كردند و مي گفتند: هركس مي خواهد به يكي از كشورهاي اروپايي و يا آمريكايي پناهنده شود، فرم را پر نمايد.
4. تلاش در جهت جذب نيرو: سازمان منافقين براي تأمين نيرو نياز شديدي به ايرانيان مخالف نظام جمهوري اسلامي ايران داشت، تا در برنامه آتي خود كه انجام عمليات نظامي عليه خاك ايران بود، آن ها را شركت دهد. لذا دست به دامان اسراي ايراني شد كه با امتيازدهي به آن ها و با بهره برداري از اوضاع نامناسب روحي بعضي از اسرا تلاش داشت تا به اين مهم دست يابد.
با افزايش فشارهاي روحي و جسمي وارد شده بر اسراي ايراني، آن ها به هدفشان نزديك مي شدند، ولي اسراي ايراني با شناخت دقيق از خيانت آن ها به ملت ايران و آلوده دانستن دستان آن ها در كشتار وحشيانه مردم شهرهاي ايران در انواع ترورها و بمب گذاري ها، نه تنها جذب آن ها نشدند بلكه در اكثر موارد با سر دادن شعار عليه منافقين آن ها را از اردوگاه ها بيرون كردند.با اين حال تعداد اندكي نيز به خاطر فرار از موقعيت وخيم اردوگاه ها و تنگناهاي سخت روحي و جسمي با آن ها همكاري نمودند.
5. اجراي برنامه سخنراني منافقين در جمع اسرا: از برنامه هاي مهم منافقين، اعزام نيروهاي توانمند خود در امر سخنراني به اردوگاه ها جهت معرفي آرمان هاي سازمان منافقين بود.
اين سازمان با بزرگ نمايي مشكلات ناشي از جنگ در ايران و ارائه اطلاعات غلط و كذب در خصوص آينده كشور، ابتدا اسرا را مأيوس مي كرد و سپس زمينه هاي تبليغ براي پناهندگي و جذب نيرو به سازمان را در بين اسرا فراهم مي آورد.
مديريت آگاه فرهنگي اسرا با اطلاع از اين حربه، تلاش فراواني در جهت جلوگيري از برپايي اين نوع سخنراني ها در اردوگاه ها مي كرد.
برخورد شديد لفظي و حتي فيزيكي اسرا با سركرده منافقين به نام مهدي ابريشمچي و مورد ضرب و شتم قرار دادن او در جلو نگهبانان عراقي به رغم به جان خريدن شكنجه هاي عمومي، اين روش را ناكارآمد و تلاش منافقين را ناكام مي گذاشت.
6. مشاركت در شكنجه اسراي ايراني: منافقين براي انجام تسويه حساب هاي سازماني با افراد اسير موثر در پايداري ديگر اسرا، آن ها را در مقابل ديدگان نگهبانان عراقي شكنجه داده و بدترين توهين ها را اعمال مي كردند. اگر عراقي ها در هنگام شكنجه اسرا را لخت نكرده بودند، ولي منافقين در نهايت توهين به اسرا به اين كار نيز دست مي زدند.
7. ايجاد اختلاف در وحدت اسرا: وحدت رويه اسراي ايراني سلاحي بود كه مي توانست براي هرنوع فشار روحي - رواني راه كارهاي مناسبي بيابد و دشمن را در رسيدن به مقاصدش نااميد كند. ضربه زدن به اين وحدت براساس يك برنامه ريزي تشكيلاتي جهت ايجاد تشتت آرا و افكار به منظور بهره برداري هاي سياسي - فرهنگي، مأموريتي بود كه به عهده تك تك منافقين مستقر در آسايشگاه ها گذاشته شد. خدشه دار نمودن محبت و اعتماد حاكم بر اسرا از ديگر اهداف منافقين به حساب مي آمد كه تلاش هاي فراواني در اجراي آن مي نمودند.
8. افشاي مخفيگاه هاي وسايل ممنوعه اسرا:منافقين همانند جاسوس ها به خاطر حضور در درون آسايشگاه هاي اسرا، اطلاعاتي در خصوص محل نگه داري وسايل ممنوعه از جمله خودكار، مداد، دفترچه دعا، مفاتيح، راديو و ...به دست مي آوردند كه بلافاصله به فرماندهي اردوگاه اطلاع مي دادند. اسرا علاوه بر تحمل مجازات شديد، وسايل ارزشمند و گاه حياتي خود را از دست مي دادند.
9 .تبليغ آرمان هاي سازمان: منافقين به منظور جذب نيرو و انتشار افكار و آرمان هاي سازمان اقدام به نصب تصاوير مسعود و مريم رجوي در بعضي اردوگاه ها و توزيع نشريه ارگان منافقين خلق ايران مي كردند. بخش مهمي از اخبار نشريه به اصطلاح «مجاهد» انتشار اخبار كذب در خصوص اوضاع سياسي - نظامي ايران بود كه با هدف ايجاد دلسردي و نااميدي اسرا صورت مي گرفت.
اجبار به گوش دادن برنامه هاي راديو و تلويزيوني منافقين كه از راديو و تلويزيون عراق پخش مي شد، بخشي ديگر از فعاليتهاي منافقين در اسارت به حساب مي آمد. از طرفي پخش صداي اين دو برنامه از بلندگوهاي اردوگاه و آسايشگاه ها گونه اي ديگر از تبليغ آرمان هاي سازمان بود.
10 .پخش برنامه هاي راديو- تلويزيوني: منافقين برنامه هاي راديو و تلويزيوني مستمري تهيه و از طريق تلويزيون عراق پخش مي كردند كه بعضي از برنامه هاي آن خاص اسراي ايراني بود. برنامه تلويزيوني منافقين روزانه يك ساعت و نيم پخش مي شد و تماشاي آن براي كليه اسراي ايراني اجباري بود. ظرافت هاي هنري، تحليل هاي اغواگونه و تنوع برنامه هاي آن ها براي افراد كم اطلاع، خطري مستقيم به حساب مي آمد كه نفوذ موثري بر نوع تفكر و عملكرد آن ها مي گذاشت. نام برنامه تلويزيوني منافقين «سيماي مقاومت» بود كه اسراي ايراني آن را «سيماي خيانت» نام نهاده بودند.
11. چاپ نشريات: چاپ نشريات متنوع با كيفيت چاپ و كاغذ اعلا و پخش وسيع و اجباري آن در اردوگاه هاي اسراي ايراني از ديگر برنامه هاي منافقين در نبرد رواني خود عليه نيروهاي رزمنده ايراني بود. درج اخبار كذب، تحليل هاي اغواگونه همراه با عكس ها و تصاوير تبليغاتي از حربه هاي غالب اين نشريات بود. واخوردگان سياسي اين نشريات، خيلي سريع توسط منافقين جذب و مورد حمايت قرار مي گرفتند.طرح شبهات سياسي و خصوصاً شبهات ديني با روش سفسطه اي در شرايطي كه رهبران اسراي ايراني و روحانيون اسير اجازه دفاع و توضيح نداشتند، بيشترين سهم عمليات رواني در اين گونه نشريات را به خود اختصاص داده بود.
12.واكنش اسراي ايراني: اسراي ايراني در مقابل منافقين در تمامي موارد، واكنشي حذفي و قهرآميز داشتند. اسرا با اتحاد و يكپارچگي علاوه بر مانع تراشي در مقابل اجراي برنامه هاي آن ها، دست به برخورد فيزيكي با منافقين(حتي سركرده آن ها) مي زدند و نشريات و اطلاعيه هاي آن ها را پاره مي كردند.
از طرفي روحانيون و افراد آگاه براي مقابله با شبهات مذهبي و سياسي منافقين، اقدام به تشكيل نشست هاي مختلف مي كردند و در فرصت هاي مكرر به رفع شبهات سياسي و عقيدتي مي پرداختند. اين نشست ها فرصتي بود تا اسرا به تقويت بنيادهاي فكري خود بپردازند.