فیروزه شجاعی؛ زنی که قهرمان زندگی ما است به گزارش هابیلیان، شهید یوسف داورپناه در پانزدهم تیرماه سال ۱۳۴۴ در شهر کرمان متولد شد. او در رشته برق فارغالتحصیل شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد. داورپناه، پس از آن که منافقین و گروهکهای ضدانقلاب در غرب کشور اقدام به اغتشاش کردند، داوطلبانه به کردستان رفت و در پیرانشهر با هدف مبارزه با منافقین و ضدانقلاب به جمع گروه ضربت سپاه پاسداران پیوست. در پنجم شهریورماه سال ۱۳۶۲، زمانی که اعضای حزب دموکرات کینهای سخت از
روایتی از جنایت تروریستی در حرم رضوی خانواده شهید حادثه تروریستی حرم مطهر رضوی و مولوی مسجد اهل سنت روستای "بِزد"، زادگاه شهید حجت الاسلام محمدصادق دارایی، در گفت و گو با خبرنگاران ایرنا از روحیه شهادتطلبی شهید و شکست برنامههای تفرقهانگیز دشمنان سخن گفتند. به گزارش هابیلیان به نقل از ایرنا، در ادامه سفر خبرنگاران ایرنا به روستای بِزد در شهرستان تربت جام، مولوی و امام جماعت مسجد اهل سنت خاتم الانبیا (ص) این روستا در باره خانواده شهید دارایی به خبرنگار ایرنا گفت: با خانواده شهید و به ویژه برادران او "حمید و مجید" دوستی
حکایت کبوتری که روی تابوت شهید دارایی نشست متولد ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۶ بود. از همان طلبههایی که دغدغه مردم را داشت؛ از اینرو لباس طلبگی به تن کرد و از همان روزهای ابتدایی کمر همت برای خدمت به مردم بست. ۱۹- ۱۸ سال داشت که با زهرا قاسمی ازدواج کرد. خانواده مادری همسرش اهل تسنن بودند. همین امر او را نزد بستگان و فامیل آنقدر محبوب کرد که همه وابسته خلقیات و منش او شدند و حالا این روزها خیلی سخت با شهادتش کنار میآیند. با زهرا قاسمی همسر شهید محمدصادق دارائی همراه شدیم تا از روزهای زندگی و مجاهدتهای همسرش در ۱۰ سال همراهیشان برایمان
سر مزار حاج قاسم آرزوی شهادت کرد، در حرم امام رضا(ع) حاجت روا شد شهید اصلانی و خانواده در ایام نوروز امسال به اردوی راهیان نور رفته بودند. همسرشان میگفتند:«حاج آقا در این سفر بارها از آرزویش برای شهادت گفت. در برگشت از مناطق عملیاتی، به کرمان رفتیم. وقتی در گلزار شهدای کرمان، سر مزار شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز رسیدیم، حاج آقا به من گفت: خانم! دعا کن شهادت، روزیِ من هم بشود...» راست میگفت «حاج قاسم» که تا شهید نبوده باشی، شهید نمیشوی. حاجی اصلانی هم که
حماسه عبای خونین اتفاق افتاده بود که در مجلس وعظ و سخنرانی روحانیهای دیگر از مدل بستن عمامه حاجی پرسیده بودند. اینقدر بدون چروک و صاف بود که هرکسی آن را میدید، این پرسش به ذهنش خطور میکرد که چطور اینقدر بینقص بسته شده است! یک نفر، اما بهتر از هر کسی راز مرتب و خاصبودن عمامه را میدانست. همان که حاجی هربار برای پیچیدن آن پارچه سپید بلند از او میخواست با هم آن را ببندند. آن روز فاطمه عبدی از دیدن عمامه دلش لرزید؛ وقتی عمامه خونآلود روی ماشین کمیته در میان جمعیت میچرخید. همه جریان به همان واقعه
عامل گروهک منافقین صفوف نمازجمعه را به آتش کشید در تاریخ 24اسفند1363 دولت عراق که پس از گذشت چند سال تهاجم به کشور ایران به هیچ یک از اهدافش نرسیده بود و همراهی سایر کشورهای ابرقدرت با او کاری از پیش نبرده بود تصمیم گرفت با ایجاد رعب و وحشت میان مردم و بمباران نماز جمعه تهران صحنه جنگ را به نفع خود تغییر دهد. در حقیقت او که اصابت موشكهاي دوربرد ايران به شهرهاي كركوك و بغداد را انفجار بمب توصيف كرده بود، قصد داشت با هماهنگی با عوامل گروهک منافقین، بمبی را در صفوف نماز جمعه دانشگاه تهران منفجر کند و همزمان با آن، هواپيمايش را در ارتفاع بالا
جسدی که کومله آن را متلاشی کرده بود محمدشریف چند روز قبل از شهادتش به مرخصی آمده بود، در مسیر رفتن به روستا برایم از همرزمانش گفت، اینکه چند نفر از همرزمانش اهل مریوان بودند، به تازگی شهید شده بودند و گفت: من هم برگردم شهید میشوم و چنین شد... بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که گروهکهای تروریستی کومله و دموکرات جنایات متعددی شبیه جنایات داعش علیه مردم کردستان و به ویژه نیروهای ارتش، بسیج، سپاه و مرزداران کشورمان مرتکب شدند. پس از پیروزی انقلاب
قربانیان جنایت تروریستی گروهک کومله، زنان و کودکان بودند گروهک کومله بر خلاف ادعاهایش مبنی بر احقاق حق ملت کرد، در واقع هیچگاه دغدغه مردم کردستان را نداشت. این گروهک تنها با هدف مخالفت و مقابله با جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته بود و تلاش داشت با فریب مردم، خود را حامی کردستان و استقلال این منطقه نشان دهد. واقعیت این است که آزادی و استقلال کردستان، خواسته تبلیغاتی و دروغین آمریکا و رژیم اسرائیل بود. یکی از جنایات گروهک کومله در تاریخ 31شهریور1389 به وقوع پیوست. در این حادثه مردم بیگناه در حین تماشای رژه ارتش بودند که بمب کار گذاشته شده توسط عناصر
حاجسعید برای شهادت بیقراری میکرد شهید سعید قهاریسعید فرمانده لشکر۳ نیروی مخصوص حمزه سیدالشهدا پس از مجاهدتهای فراوان در ۴ اسفند ۱۳۸۵ در درگیری با گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسید. شهید سعید قهاریسعید فرمانده لشکر۳ نیروی مخصوص حمزه سیدالشهدا پس از مجاهدتهای فراوان در ۴ اسفند ۱۳۸۵ در درگیری با گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسید. بعد از او همسرش «فرحناز رسولی» بود و مسئولیت خانواده که حالا بعد از شهادت همراه همیشگیاش به تنهایی روی دوش او افتاده بود. او ایستاد تا پایی نلغزد، صبوری کرد تا دلی نلرزد، پایداری پیشه کرد تا
سدی مقابل منافقین بود و بهدست آنان شهید شد خانواده جان نثار چهار برادر داشت. همگی در خط انقلاب فعالیت میکردند. بین برادرها، مجید که متولد ۴۱ و نوجوانی پر شور بود، اول از دیگران سعادت شهادت نصیبش شد و ۱۷ مرداد ۱۳۶۰ همزمان با تحرکات منافقین در یکی از خیابانهای شهر آمل ترور شد و به شهادت رسید. چهار سال بعد، نوبت علیاکبر دیگر برادرش بود که ۲۸ بهمن ۱۳۶۴ در فاو و عملیات والفجر ۸ به شهادت برسد. علیاکبر زمان شهادتش یک دختر پنج ماهه داشت. در یادکردی از این دو شهید والامقام با محمد جان نثار، برادر شهیدان همکلام شدیم که ماحصلش را پیشرو
جبهه حق را که شناخت تا شهادت در همان مسیر ماند در تداوم پرداختن به سیره و منش شهدای خطه کردستان، این بار سراغ شهید حاج محمد صفری از نیروهای پیشکسوت پیشمرگان مسلمان کرد رفتیم. داستان زندگی شهید صفری همانند افرادی است که وقتی سپاه اسلام به دیارشان وارد میشد در تداوم پرداختن به سیره و منش شهدای خطه کردستان، این بار سراغ شهید حاج محمد صفری از نیروهای پیشکسوت پیشمرگان مسلمان کرد رفتیم. داستان زندگی شهید صفری همانند افرادی است که وقتی سپاه اسلام به دیارشان وارد میشد و پی به حقانیت این سپاه میبردند، با آن همراه میشدند و راه و رسم جهاد
ماجرای ترور دختر 14ساله بهدست منافقین بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه میخواهد اسمش را عوض کرد. میگفت:« من میترا نیستم. به من بگویید زینب. با اسم جدیدم صدایم کنید!» در جریان انقلاب اسلامی دختران و مادران ایرانی اگر چه کمی دور تر از میدان های نبرد فعالیت داشتند اما سهم بزرگی در پیروزی انقلاب اسلامی دارند. زندگی زینب کمایی روایتی است خواندنی که هم رشادت ها و مقاومت زنان را در مقابل رژیم شاهنشاهی به تصویر میکشد و هم ظلم و رفتار وحشیانه مخالفان انقلاب را بیان میکند. آنجا که دختر 14 ساله ای را فقط به جرم عشق به
دانشجویی که منافقین جنازۀ او را متلاشی کردند عمليات مرصاد در آخرين سال جنگ، آخرين حربههای صدام برای فشار به ملت ايران بود. عملياتی كه اين بار نه به دست ارتش بعث، بلكه توسط منافقين عليه كشورمان انجام شد. اين عمليات در اولين روزهای مرداد سال 1367 انجام گرفت و پس از دو روز درگيری، درنهايت رزمندگان كشورمان بر منافقين پيروز شدند. شهيد بهمن محتشمی يكي از نيروهايی بود كه در اين عمليات به شهادت رسيد. محتشمی كه يك بار در سال 1361 به عنوان سرباز عازم جبهه شده بود، چند ماه مانده به پايان خدمتش در منطقه اسلامآباد غرب جانباز شد.
تیری که گلو را شکافت حسین آستانهپرست از معلمان بازنشسته و سیاسیهای مبارز، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تدریس افتخاری در دبیرستانها را شروع کرد. در خلال همین تدریسها دانشآموزانش او را به نامنویسی بهعنوان کاندیدای نمایندگی مجلس شورایاسلامی ترغیب کردند و حتی خودجوش ستاد انتخاباتی تشکیل دادند، اما او قبل از آنکه پا در مجلس بگذارد، در فهرست ترورهای گروه مجاهدین خلق(منافقین) در مشهد قرارگرفت. شهید آستانهپرست از شناختهترین نامها برای
روایت ترور سیدعبدالکریم هاشمی نژاد در گفتگو با فرزند ایشان انقلاب اسلامی پیروز شد و مورد محاصره آمریکا قرار گرفت. پس از مدتی جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد با این شرایط گروهک منافقین به این نتیجه رسید که با از میان برداشتن سران انقلاب و افراد مورد اعتماد و تأثیرگذار، میتواند کشور را به فروپاشی و هرج و مرج برساند، اما به دلیل حمایتهای مردمی این اتفاق نیفتاد. ترور شهید هاشمی نژاد را میتوان در این قالب تحلیل کرد. امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ مهر ۱۳۶۰ خورشیدی زنگ تلفن به صدا