
تشكل سازي درون زندان
بعضي از خواسته هاي مادي اين افراد واقعاً براي من كه زماني خودم را عضو سازمان مي دانستم، شرم آور بود. مثلاً كل درخواست هايشان از مسئولان زندان (به جاي مثلاً افزايش كتب ارزشمند براي كتابخانه، يا غني كردن برنامه هاي تلويزيون مدار بسته زندان با برنامه هاي سياسي و اقتصادي و يا افزايش روزنامه و نشريات براي بالابردن سطح معلومات) اين بود كه براي درست كردن كيك، شكلات بيشتري در اختيارشان گذارده شود! يا اجازه يابند كه در سالن قهوه هم درست كنند!! ويا غذاي افرادي كه داراي ناراحتي معده بودند، متنوع تر شود! (1) دسته اي از اين افراد توده اي ها بودند، امثال برادران دليلي و هوشنگ اسدي(2) و گروهي هم ملي گراها بودند، مانند طاهر احمدزاده(3) و محمد ملكي(4) كه به جرم همكاري با مجاهدين خلق دستگير شده بودند.
اين دو (احمدزاده، ملكي) با آنكه براي افراد به اصطلاح سرموضعي حكم پيشكسوت را داشتند، ولي برخي مي گفتند به دليل اينكه عامل لورفتن خيلي از هواداران حتي بعضي افراد غير فعال بوده اند، چندان نزد حتي بچه هاي «سرموضعي» به خصوص كساني كه آن دو را عامل اصلي گرفتاري شان مي دانستند (حتي با وجود حمايت از مجاهدين خلق با سوءاستفاده از موقعيت اجتماعي شان)، مقبول نبودند. اما علي رغم اين وضعيت با انواع ترفندها سعي مي كردند تا همه گناهان را از دامن خود پاك نمايند. ولي خصوصاً اعترافات و مصاحبه طاهر احمدزاده تأثير منفي زيادي بر موقعيتش درون زندان گذارده بود.
بعضي از اين افراد درون سالن يا بند از خود اسطوره مي ساختند و بزرگ نمايي مي كردند (آنچنان كه بعداً در بيرون زندان نيز چنين كردند)، اما وقتي به شعبه بازجويي فراخوانده مي شدند، ناگهان مانند بادكنك همه بادشان خالي مي شد و به قول معروف نزده مي رقصيدند. يعني خيلي بيش از آنچه از آنها خواسته مي شد و حتي به دروغ، عليه افراد سالن سخن مي گفتند. اين را يك بار بازجويم من گفت كه يكي از اين افراد را فقط براي اطلاع از وضعيتش و تقريباً احوالپرسي(5) احضار كرده بودند، اما طرف بدون هيچ سؤالي شروع به صحبت كردن! راجع به افراد سالن و حتي دوستان نزديكش كرده بود البته خودم هم شاهد بودم كه يكي از سركردگان بخش عملياتي سازمان (حسين شيخ الحكماء، مسئول و فرمانده نظامي شرق تهران) كه از او در نشرياتشان قهرمان ساخته بودند، چگونه در همان نخستين برخورد در شعبه بازجويي، بدون كمترين فشار همه چيز را گفت و بعد شنيدم در سالن، جزء سرموضعي هاست و خط و خطوط تعيين مي كند!
به هر حال اين گونه تشكل هاي درون بندها هم واقعاً ديدني بودند و حتماً بايد در تاريخ مبارزات ثبت شوند! ولي به هر حال نمي توان كتمان كرد كه همين تشكل هاي پوشالي، باعث شدند گروه زيادي از فريب خوردگان مجاهدين خلق همچنان در موضع ناآگاهي خود باقي بمانند و بعضاً پس از دستگيري هم براي غلتيدن به ورطه هاي هلاكت اصرار بورزند. (6)
پی نوشت:
1- در زندان به آنها كه مشكل معده (مثل زخم معده) داشتند بنا به تجويز دكتر سالن، غذاي مخصوصي جداي از غذاي سايرين مي دادند كه به طور ويژه در آشپزخانه درست مي شد. مثلاً وقتي به عنوان غذاي عمومي، آبگوشت يا سوپ داده مي شد، به اين افراد خوراك مرغ با هويج و لوبياي پخته مي دادند. نكته جالب اينكه حتي براي بعضي افراد خاص مانند نورالدين كيانوري و يا احسان طبري (از رهبران حزب توده) اغلب جوجه كباب و فيله كباب از رستوران هاي خاص تهيه مي شد كه البته بخشي از هزينه آن را خودشان مي پرداختند!
2- از سركردگان حزب توده و عضو شوراي سردبيري كيهان در سال 57 كه در اوايل دهه 70 به همراه همسرش نوشابه اميري نشريه گزارش فيلم را اداره مي كردند و اينك در اروپا ضمن همكاري با بخش فارسي سايت بي بي سي از گردانندگان سايت روز آنلاين هستند.
3- از اعضاي قديمي جبهه ملي و از حاميان مجاهدين خلق بعد از پيروزي انقلاب كه در اوج دشمني هاي اين گروه با نظام جمهوري اسلامي رسماً به دفاع از آنها و شخص رجوي اقدام كرد و به همين دليل به عضويت شوراي ملي مقاومت انتخاب شد، ولي در آستانه فرار از كشور دستگير شد و در اعترافاتش كه در مصاحبه هاي متعدد تلويزيوني و كتاب كارنامه سياه 2 (از انتشارات دادستاني انقلاب اسلامي - تابستان 1362) هم منتشر گرديد بسيار ادعاي ندامت و پشيماني كرد و براساس گفته بعضي از زندانيان، عامل دستگيري و لو رفتن افراد متعددي شد.
4- اولين رئيس دانشگاه تهران پس از پيروزي انقلاب اسلامي بود كه از همان اوايل مروج و حامي سياست هاي مجاهدين خلق بود و در عنادآميزترين مواضع، آنها را حمايت كرد. نكته جالب اينكه انتصاب وي از سوي دولت موقت در همان روزهاي ابتداي پيروزي انقلاب، مورد اعتراض دانشگاهيان و دانشجويان قرارگرفت و از سوي سازمان ملي دانشگاهيان ايران، انتصاب ايشان مغاير با منشور اين سازمان تلقي گرديد. زيرا آن را مخالف رأي و نظر استادان و دانشجويان به شمار مي آوردند!! (رجوع كنيد مطبوعات روز شنبه 5 اسفندماه 1357 از جمله روزنامه كيهان شماره 10645)
5- معمولاً پس از اتمام بازجويي و حتي دادگاه، همچنان فرد را به شعبه بازجويي احضار مي كردند، منتها نه براي بازجويي و گرفتن اطلاعات، بلكه بيشتر نوعي گپ زدن و احوالپرسي بود براي اينكه از حال و هواي زندانيان و چگونگي وضعيت روحي و فكري شان باخبر باشند. از سال 64 به بعد، اين امر برعهده سازمان امور زندان ها و بخش هاي فرهنگي زندان ها گذارده شد.
6- همين گونه تشكل ها باعث شدند كه گروه ديگري از زندانيان در مرداد ماه 67 در آستانه حمله نظامي مجاهدين خلق به ايران (بعد از پذيرفتن قطعنامه 598)، با سازمان ارتباط برقرار نمايند و در يكي از جنايت بارترين و خيانت آميزترين عمليات دشمنان ايران عليه مردم اين كشور، باز هم در مقابل نظام و ملت ايران بايستند و آماده خنجر زدن از پشت شوند و دشمن را همراهي نمايند.