حملات تروریستی چند روز اخیر در فرانسه و کانادا و جنایت هولناک تیراندازی در لاسوگاس آمریکا، بار دیگر ترس از به راه افتادن موج تازهای از حملات تروریستی فردی، اما مرگبار توسط «سربازان» الهام گرفته از داعش در غرب را تشدید کرد و موجی از ناامنی جهانی و ترس از تهدید داعش در سطح جهان را مطرح نمود. داعشی که قبلا تنها تهدیدی برای کشورهای غرب آسیا محسوب میشد، امروزه دامنههای فعالیت خود را افزوده و در کشورهای دوردست از جمله در کشورهای غربی به شکل تروریسم فردی به فعالیت میپردازد.
برخی معتقدند مسئله تروریسم افراطی پیامد اعمال زیرکانه و منفعتجویانه غرب در منطقه ژئواستراتژیک غرب آسیاست که امروزه در شکل حملات تروریستی خیابانی، دامنگیر خود این کشورها شده است. چنانچه مروری کوتاه بر تاریخ چند دهه گذشته مشخص میکند که این گروههای تروریستیتکفیری، در مراکز اطلاعاتی کشورهایی مانند آمریکا، فرانسه و انگلیس شکل گرفتهاند و کشورهایی مانند کانادا و آلمان از آنها حمایت کردهاند. از جمله اینکه برخی از این کشورها از جمله آمریکا، حمایت از کارخانههای اسلحهسازی خود را مولفهای برای رسیدن به قدرت و البته تجارت در عرصه بینالملل میدانند. تبعا گسترش فعالیت گروههای تروریستی بالاخص در خارج از مرزهای این کشورها میتوانست زمینهساز ادامه فعالیت این کارخانجات اسلحه سازی باشد. به گونهای که حتی با وجود حادثه خونبار لاسوگاس در آمریکا، سران آمریکا همچنان به دنبال نظامیگری و گسترش فعالیتهای نظامی خود در خارج از مرزها هستند. فرماندهی ارتش آمریکا در منطقه آتلانتیک به تازگی اذعان کرده است که چندین واحد تازه نفس شامل تیپ زرهی و هوابرد آمریکا شامل شش هزار سرباز برای پشتیبانی از عملیاتهای ناتو در منطقه مستقر میشوند.
در مجموع کشورهای غربی با اعمال منفعتجویانه خود، به جای قرار گرفتن در صف مبارزه با تروریسم در منطقه یعنی جبهه مقاومت، همچنان به سیاستهای گذشته خود در بهرهگیری از تروریسم موجود در جهان ادامه دادند که در نهایت منجر به گسترش گروههای تروریستی افراطی و تشدید بحران امنیت در غرب آسیا و متعاقب آن گسترش تروریسم افراطی به سراسر جهان شدند. ناگفته پیداست که حمایتکنندگان از تروریسم در منطقه غرب آسیا اگر میدانستند که حمایت آنها از این نوع تروریسم ممکن است به امنیت خودشان نیز آسیب برساند و زمانی گروههای تروریستی بتوانند با امکانات و تکنولوژیهای دنیای مدرن به اهداف تروریستی خود دست یافته و امنیت عمومی کشورهای غربی را نیز مورد هدف حملات تروریستی خود قرار دهند، یقینا در حمایت از این گروهها تجدیدنظر میکردند چرا که فکر نمیکردند زمانی چاقوی تروریسم افراطی در غرب آسیا بتواند دسته خودش را در مرزهای دوردست نیز ببرد.
در شرایط کنونی به نظر میرسد آنچه که در مورد راه حل برای وضعیت روی داده در کشورهای غربی و از دست رفتن جان انسانهای بیگناه در خیابان ها به همراه پایین آمدن امنیت عمومی جوامع ضروری به نظر میرسد، این است که باید جامعه بینالملل و همه کشورها در جنبشی فراگیر برای خشکاندن ریشههای فکری، عملی، حمایت مالی و تامین نیروی انسانی تروریسم به عنوان یکی از جدی ترین مصائب بشری در قرن حاضر به مبارزه برخیزند و راهکارهای عملی را در رابطه با این بحران فراگیر جهانی اتخاذ نمایند تا به زودی شاهد کمرنگ شدن و حتی ریشهکن شدن فعالیت این گروههای تروریستی باشیم.