سردستهها که با شعار جذاب برابری زن و مرد، دخترها را جذب کرده بودند، حالا با فشار و تهدید آنها را وادار به حمالی میکردند.
به گزاش پایگاه خبری تحلیلی هابیلیان به نقل از خبرگزاری مهر، صادق وفایی: کتاب «سیطره» اثر کیانوش گلزار راغب شامل خاطرات نادر کیانی از ۷ سال نفوذ و فعالیت اطلاعاتی در قلب تروریستهای کومله است. «سیطره» نکات تاریخی، سیاسی و اطلاعاتی جالبی دارد که میتواند برای مخاطب جالب باشد. اما یکی از موضوعات مهم خاطرات کیانی در این کتاب، موضوعات اجتماعی هستند که یکی از زیرشاخههایش مربوط به زنان و دختران است.
بخشی از خاطرات کیانی درباره وضعیت زنانی است که فریب شعارهای جذاب آنها را خورده و به امید رسیدن به اروپا یا زندگی بهتر وارد اردوگاههای تروریستهای دمکرات، کومله، پپک یا هر گروهک جداییطلب دیگر میشوند.
در ادامه اولینقسمت پرونده کوتاه و دوقسمتی مرور و بررسی کتاب «سیطره» را میخوانیم؛
* زنان دمکراتها؛ کنیزی و پرستاری چتههای پیر
کیانی در ابتدای حضورش در کردستان عراق، بهطور ناخواسته و برای آنکه لو نرود، بهسمت اردوگاه دمکراتها میرود. پس از مدتی هم بهدلیل عدم پذیرش از طرف دمکرات، اخراج شده و بهسمت اردوگاه کومله میرود. اما در چندروزی که در اردوگاه دمکراتها حضور داشته، وضعیت زنان و دختران حاضر در این اردوگاه را دیده و در خاطرات خود روایتش کرده است. او میگوید در این اردوگاه، هیچ دختری پیشمرگ نشد و دختران فریبخوردهای که به این امید وارد این اردوگاه میشدند، یا وادار به ازدواج اجباری شدند یا اگر خواهانی نداشتند، بهعنوان پرستار به امورات پیشمرگان پیر و فرتوت رسیدگی و آنها را بهاصطلاح تر و خشک میکردند.
هرسال، یک یا دومرتبه اجازه داده میشد دختران زیبای اردوگاه دمکرات، لباس نیروهای چتهها را بپوشند و اسلحهبهدست مقابل دوربینهای فیلمبرداری بایستند. اما چته زن در بین دمکراتها وجود خارجی نداشت.
راوی کتاب «سیطره» درباره چرایی جذب زنان و دختران بهسمت گروهکهای تروریستی میگوید: «ضعف فرهنگی برخی خانوادهها هم در این بدبیاریها بی تأثیر نبود. دخترهای نوجوان را وادار میکردند با مردهای مسن ازدواج کنند یا بهزور شوهر میدادند و زندگی برایشان سخت میشد و گول تبلیغات دموکرات را خورده و با تشکیلات مخفی آنها ارتباط برقرار میکردند. به محض رسیدن به مرز خودرو لیلا علوی میرفت دنبالشان و میآورد و در این حصار گرفتارشان میکرد. چیزی که نصیب پسران میشد نگهبانی ۲۴ ساعته و بردگی بود. چیزی هم که نصیب دختران میشد کنیزی و کلفتی و کارگری و نظافت اماکن بود.» (صفحه ۵۷)
اما شاید تصاویری که دمکراتها در رسانهها و شبکههای تلویزیونی خود منتشر میکنند، با خاطرات کیانی در تضاد باشند. او میگوید هرسال، یک یا دومرتبه اجازه داده میشد دختران زیبای اردوگاه دمکرات، لباس نیروهای پیشمرگه را بپوشند و اسلحهبهدست مقابل دوربینهای فیلمبرداری بایستند. اما پیشمرگه زن در بین دمکراتها وجود خارجی نداشت. چون زنان و دختران آن اردوگاه، کنیز و کلفت پیشمرگان قدیمی و مُسن بودند.
یکی از رنج و عذابهای دختران حاضر در اردوگاه دمکرات که کیانی روایتش کرده، هماتاقی با پسران است که میگوید این مساله آزارشان میداد. هر هفته از تعداد دختران حاضر در اردوگاه کاسته میشد و از چشم دیگر اعضا، ناگهان غیب میشدند. یکی از دختران حاضر در این اردوگاه که کیانی خاطره زندگی سختش را روایت کرده، «کژال» نام دارد که دست به خودکشی زد و پیکر بیجانش شبانه از اردوگاه خارج شد.
کیانی می گوید اتحادیه زنان کردستان تأسیس شده بود اما این اتحادیه وجود خارجی نداشت و تنها، یکاسم روی کاغذ بود.
از نگاه سران کومله زن و مرد فرقی ندارند
کیانی پس از مدتی از اردوگاه دمکرات اخراج و وارد اردوگاه کومله شد. اردوگاه این گروهک تروریستی طبق روایتهای کیانی، بسیار بیشتر از دمکراتها غرق در فساد و بیبندوباری بود. او میگوید در این مکان اگر مراعات اخلاق و معرفت را میکردی، تصور میشد هنوز پایبند به اصول اخلاق و دین هستی و به جمهوری اسلامی وابستگی داری. داوطلبهایی که وارد اردوگاه کومله میشدند، بددهان و بیادب بودند و مراعات حال دختران را نمیکردند. این داوطلبها و دیگر اعضای قدیمی کومله، بهگفته کیانی رکیکترین متلکها، شوخیهاا مقابل نیروهای زن کومله به کار میبردند.
سردستهها که ابتدا با شعار جذاب برابری زن و مرد، دخترها را جذب کرده بودند، حالا با فشار و تهدید آنها را وادار به حمالی میکردند.
سران کومله، بیبندوباری خود را با این جمله توجیه میکردند که «زن و مرد فرقی ندارند.» در نتیجه روابط غیراخلاقی در این اردوگاه آزاد بوده و در گفت وگوها نباید از کلمه «زن» استفاده میشد. بلکه باید از لفظ «رفیق» استفاده میشد. کیانی در بدو ورود خود به اردوگاه کومله متوجه میشود مسؤولان آموزشگاه داوطلبان، بهطور راحت و علنی با یکدیگر رابطه نامشروع دارند. پس از پایان دوره آموزشی نیز مراسمی برپا شد که با برگزاری آن، دیگر ارتباط با چتههای قدیمی برای جدیدیها آزاد میشد و پیشمرگان قدیمی «با چشمانی حریص مثل کرکس» وارد جمع داوطلبان جدید شده و از بینشان جفت انتخاب میکردند. نکته جالبی که کیانی درباره ازدواج یا عدم ازدواج در اردوگاه کومله مطرح کرده این است که اعضای قدیمی و پیر این گروهک میدانستند ازدواج با دختران پیشمرگ اشتباه است چون قابل اعتماد نیستند و خیانت میکنند. به همیندلیل پیشمرگان سنوسالدار حتی در آخرین سالهای عمر حاضر بودند با زنان معمولی عراقی ازدواج کرده و بچهدار شوند اما با زنان کومله دوست یا بهتعبیر او رفیق نشوند. این میان، زنان عراقی هم آنقدر وفادار بودند که موفق میشدند پیشمرگان شرور و سیریناپذیر کومله را سربهراه کنند.
کیانی میگوید حسن رحمانپناه و سروه ناصری بهعنوان دوتن از فرماندهان کومله، همیشه سختترین کارها را به زنان و دختران نوجوان میدادند؛ کارهایی که حتی مردها هم بهتنهایی توان انجام آنها را نداشتند. این سردستهها که ابتدا با شعار جذاب برابری زن و مرد، دخترها را جذب کرده بودند، حالا با فشار و تهدید آنها را وادار به حمالی میکردند. طبق اساسنامه، فرماندهان کومله حق نداشتند دختران زیر ۱۸ سال را پذیرش کنند اما داوطلبان ۱۴ ساله هم توسط آنها پذیرش میشدند.
سروه ناصری در عین حال که از زنان و دختران جوان بی گاری میکشید، این دروغ را هم مرتب در گوششان میخواند که اگر به ایران برگردند، سنگسار میشوند و دخترها هم این حرف را باور میکردند. یکی از زنانی که جوانی و زندگیاش در اردوگاه کومله سوخته و در خاطرات نادر کیانی حضور دارد، اختر کمانگر همسر صدیق کمانگر بنیاگذار کومله و عضو کمیته مرکزی این گروه بوده که یکی از اولینزنان پیشمرگ کومله محسوب میشود. کمانگر در مقطعی از خاطرات کیانی از اروپا به کردستان عراق و محل اردوگاه کومله میآید تا خاطرات عملیاتهای دهه شصت را برای داوطلبان جوان تعریف کند. در این سفر فرصتی پیش میآید تا کیانی با این زن گفت وگو کند که بهاصطلاح سرِ درد دل کمانگر باز میشود: «یکبار به من گفت ببین نادر ما رو توی درگیری با دموکرات جا میذاشتن و خیلی وقتها زنان مورد تعرض پیشمرگان دموکرات قرار میگرفتن.»
در این سفر فرصتی پیش میآید تا کیانی با این زن گفت وگو کند که سرِ درد دل کمانگر باز میشود: «به من گفت ببین نادر ما رو توی درگیری با دموکرات جا میذاشتن و خیلی وقتها زنان مورد تعرض پیشمرگان دموکرات قرار میگرفتن.»
یکی از واقعیتهای اسفانگیز اردوگاه کومله در کردستان عراق که کیانی آن را روایت کرده، این است که «بعضی خانمها بچههایشان را در ایران رها کرده و میآمدند اردوگاه. بعضی هم بچهها را در اردوگاه رها کرده و میرفتند اروپا.» در نتیجه این میان تعدادی بچه بیمادر به جا میماند.
کیانی در مقطعی از دوران حضورش در اردوگاه کومله، لقمان گلهداری ایدئولوگ سازمان مورد اشاره را میبیند. گلهداری دمکراتها را ناسیونالیست و دنبالهروی مقام و قدرت و ثروت میخواند و بهعنوان نماینده بورژوازی معرفی میکرد. در مقابل کومله را منجی کارگران جهان از بند امپریالیست میخواند. در کنار همه شعارهای کمونیستی، گلهداری بهوضوح میگفت «ما چیزی بهنام عقد و ازدواج نداریم.»
هویت کیانی که یکنیروی نفوذی در اردوگاه دشمن محسوب میشد، تحت هیچ شرایطی نباید لو میرفت. او میگوید «در اردوگاه روابط زن و مرد عادی بود. ولی آنقدر مراعات این نوع روابط را کرده بودم که یک بار بهزاد با شیطنت گفت تو چقدر منزوی و خودداری! نکنه خبریه و من نمیدونم؟ داشت اتهام مذهبی و نفوذی یا بدتر انگ خواجگی بهم میزد. من هم برای جلوگیری از هر نوع سوءظنی یک ازدواج تشکیلاتی مصلحتی انجام دادم.» (صفحه ۱۸۶) او پیش از آنکه تن به ازدواج تشکیلاتی و سازمانی بدهد، موفق شده بود وانمود کند ذهنش درگیر آرمانهای بلند کارگری و کمونیستی است و نمیخواهد وارد مسائل پیشپاافتاده جنسی شود.
ممنوعیت ازدواج در پپک
بهجز دموکرات و کومله، کیانی به ممنوعیت ازدواج در بین اعضای گروهک پپک هم اشاره کرده است. او میگوید عضویت در پپک ۲ شرط اصلی داشت؛ اول اینکه مأمور دولت ایران نباشی و دوم اینکه کرد باشی. عضویت در کومله اینگونه بود که اگر وارد میشدی، دیگر حق خروج نداشتی و جدایی از پپک مساوی خیانت بود. به این ترتیب بریدگان از گروه و کسانی که قصد خروج از پپک را داشتند، کشته میشدند. اما نکته مشترک بین پپک و دموکرات و کومله این بود که ازدواج در این سازمان ممنوع، اما رابطه زن و مرد آزاد بود.
ادامه دارد...
/