شهداي محراب ستون‌هاي انقلاب بودند

Mohamade Ashrafi

محمد اشرفي اصفهاني، فرزند چهارمين شهيد محراب از چند مرجع تقليد اجازه اجتهاد و هزينه وجوهات دارد. او دو دوره نماينده مجلس بوده است. او كه هم‌اكنون متولي مسجد اميرالمونين (ع) در شهرك ژاندارمري تهران است، اين مسجد را با تلاش فراوان در زميني كه از سازمان زمين شهري خريداري شده بود، در عرض 15 سال بنا كرد كه توسط فروشگاه ‌هاي طبقه پايين مسجد و كمك‌هاي مردمي هزينه‌هاي خود را تامين مي‌كند و نيازي به كمك‌هاي دولتي ندارد. وي همچنين يك دانشكده علوم قرآني را هم در كرمانشاه اداره مي‌كند.

حجت‌الاسلام محمد اشرفي اصفهاني، فرزند دوم شهيد آيت‌الله اشرفي اصفهاني – چهارمين شهيد محراب درسالروز شهادت پدر بزرگوارش گفت: شهيد آيت‌الله اشرفي اصفهاني يكي از چهره‌هايي است كه امام (ره) به شدت به ايشان علاقه داشتند و پيامي هم كه براي شهادت ايشان دادند بنا به گفته نزديكان و ياران و بيت حضرت امام (ره) استثنايي بود. امام (ره) در اين پيام، واژه‌هايي استثنايي به كار بردند؛ از جمله اينكه "اينجانب يكي از ارادتمندان آن شخص والا مقام بوده و هستم و قريب به شصت سال است كه ايشان را مي‌شناختم." از اين پيام استفاده مي‌شود كه وقتي اشرفي اصفهاني وارد حوزه مي‌شوند مدير حوزه شيخ عبدالكريم حائري بودند و از همان زمان دوستي ايشان با امام (ره) شروع مي‌شود.

وي تصريح كرد: ايشان اصالتا اهل خميني‌شهر اصفهان بوده است، در اصفهان پاي درس آيت‌الله فشاركي و آقا سيد مهدي درچه‌اي بودند و پس از آن به قم آمده و پاي درس آقاي حائري، سيدمحمدتقي خوانساري، آيت‌الله صدر و آيت‌الله حجت و پس از آن پاي درس آيت‌الله بروجردي مي‌روند و بعد به دست آيت‌الله بروجردي به كرمانشاه مي‌روند و در آنجا ماندگار مي‌شوند و تا شهادت آنجا مي‌مانند. ايشان عليرغم فشارها و تهديدهاي ساواك، كرمانشاه را رها نكردند تا زماني كه امام (ره) تشريف آوردند. ايشان اجازه اجتهاد از آيت‌الله خوانساري داشتند و در درس فقه و اصول با امام (ره) به درس آيت‌الله حائري مي‌رفتند اما اسفار و فسلفه را پيش امام (ره) خواندند.

وي افزود: چند روز بعد از شهادت پدرم كه مصادف با ايام محرم بود، عليرغم اينكه امام (ره) در محرم ملاقات نمي‌پذيرفتند، خدمت احمد آقا زنگ زدم و درخواست ملاقات با امام (ره) را مطرح كردم و امام پذيرفتند. ملاقاتي خصوصي و بدون انتشار رسانه‌اي برقرار شد. من و برادرم خدمت امام (ره) رفتيم؛ در ابتدا چند دقيقه سكوت برقرار بود بعد امام (ره) رو به من كردند و از ما درباره چگونگي شهادت پدرم پرسيدند و چند بار قاتلان آن شهيد را لعن كردند و آيه «رجال صدقوا ما عاهدوا الله...» را خواندند و گفتند كه آن شهيد در مصاحبه آخر خود گفته بود كه آمادگي شهادت داشته است.

 

 

Ashrafi Esfahani01

 

علاقه شهيد اشرفي اصفهاني و امام (ره) دو طرفه بود

فرزند آيت‌الله اشرفي اصفهاني افزود: ايشان مقيد به ملاقات دو هفته يك بار با امام (ره) بود و اگر در اين ملاقات‌ها تاخير مي‌شد به ما كه در دفتر ايشان بوديم، اعتراض مي‌كردند. ايشان علاقه شديدي به امام (ره) داشتند و اين علاقه دو طرفه بود. امام (ره) هم در تعابيري كه در پيام خود به كار بست با كسي تعارف نكرد.

اشرفي اصفهاني زندگي ساده‌اي داشت

وي درباره زندگي شخصي اشرفي اصفهاني بيان كرد: ايشان خيلي زندگي ساده‌اي داشت. باور كردني نيست كه خانه ايشان آنقدر محقر بود كه امام (ره) دستور تعويض آن را داده بودند. در اين خانه يك اتاق 9 متري براي مطالعه و يك اتاق براي خواب وجود داشت و اكثر مقامات كشور در آن زمان در همان اتاق 9 متري حضور يافته بودند.

فرزند اشرفي اصفهاني ادامه داد: زندگي ساده ايشان را آيت‌الله طاهري ديده و به امام (ره) انتقال داده بودند كه اين خانه مناسب شأن ايشان نيست. اين در حالي بود كه پدرم در سال ميليون‌ها تومان را به عنوان وجوهات دريافت و آن را در نهايت امانت به مراجع تقليد مي‌رساند. پدر در خانه هيچ كارگري نداشت و حتي وقتي در خانه را مي‌زدند اصرار داشت خود در را باز كند. اين در حالي بود كه در آن زمان، غرب كشور بسيار ناامن بود و هر لحظه احتمال ترور ايشان وجود داشت.

وي در تشريح ساده‌زيستي اين شهيد محراب ادامه داد: تا اواخر حيات ايشان، ما در خانه حمام نداشتيم و از حمام بيرون استفاده مي‌كرديم. وقتي ميهمان به خانه مي‌آمد، ايشان بعد از پذيرايي اعلام مي‌كردند كه جاي خواب ندارند.

اشرفي‌اصفهاني تصريح كرد: به‌قدري ايشان در وجوهات شرعيه محتاط بودند كه اگر كسي پنج تا هزار توماني هم به عنوان وجوهات مي‌دادند ايشان مقيد بودند كه اين وجوهات را شخصا به دست امام (ره) رسانده و قبض آن را دريافت كنند و آن را به كسي كه وجوهات داده بود، مي‌رساند. نكته ديگر كه ايشان داشتند اينكه ايشان با افراد مختلف مثل يك پدر و فرزند برخورد مي‌كردند. هر كس هر مشكلي داشت با اينكه بنده در دفتر بودم و بقيه برادران هم بودند، ايشان خود مقيد به حل مشكلات مردم بود و حتي اصرار داشت تلفن‌ها را هم خود جواب دهد. اين در حالي بود كه در آن زمان هشتاد سال داشتند.

وي افزود: اخلاق ايشان در خانه ويژه و استثنايي بود. والده ما سيده بودند و پدر در تمام عمر خود به ايشان امر نكرده بودند. او نسبت به ما علاقه خيلي شديد و محبتي داشت و با ما مثل يك رفيق و دوست بودند. اصرار داشت كارهاي خود را راسا انجام بدهد. در اواخر عمرشان، مكاتبات را به من مي‌گفتند بنويسم و آن را امضا مي‌كردند. در انتخاب نوع زندگي و تحصيلات هم ما را مختار كردند و من هم به اختيار خود تحصيلات حوزوي را انتخاب كردم.

تحمل مشكلات، انقلاب را پيروز كرد

اشرفي اصفهاني درباره قدرت نفوذ شهداي محراب و نقش آنها در پيروزي انقلاب به ايسنا گفت: مطمئنا امام به تنهايي نمي‌توانستند اين برنامه سنگين را انجام دهند. امام (ره) ياراني داشتند كه در غياب ايشان در زمان تبعيد، توانستند اهداف امام (ره) را با وجود استبداد زمان پيش ببرند. آنها مشكلات زيادي داشتند اما تحمل مشكلات، انقلاب را پيروز كرد. امام (ره) چهارده سال در تبعيد بودند و ياران ايشان، جايگاه امام را حفظ كردند و روز به روز توسعه دادند. هر كدام از بزرگان، مرحوم طالقاني كه به شدت جاي ايشان خالي است، شهداي محراب و بزرگان قم هر كدام سهم بسزايي در پيشبرد اهداف امام (ره) و انقلاب و بسترسازي براي پيروزي انقلاب داشتند.

وي در ادامه درباره تلاش‌هاي آيت‌الله اشرفي اصفهاني براي مطرح كردن نام امام (ره) در دوران مبارزه گفت: ايشان زماني كه امام (ره) در نجف بودند، مقيد بود كه در ماه‌هاي رمضان از سخنراناني استفاده كنيم كه علاقه شديدي به امام داشته باشند. ما هم شاگردان امام (ره) را دعوت مي‌كرديم تا در مسجد بروجردي كرمانشاه سخنراني كنند و هر بار كه اينها را دعوت مي‌كرديم با مشكلاتي از سوي ساواك مواجه بوديم.

فرزند اشرفي اصفهاني افزود: بزرگاني مانند آيت‌الله صدوقي در يزد،‌ آيت‌الله دستغيب در شيراز، آيت‌الله مدني در همدان و تبريز و آيت‌الله طاهري در اصفهان و بزرگان ديگري در قم نظير مرحوم مطهري و بهشتي، حوزه را حفظ كردند و زمينه را براي بازگشت امام (ره) فراهم كردند.

شهداي محراب ستون‌هاي انقلاب بودند

وي افزود: هر اتفاقي مي‌افتاد پنج نفر - شهداي محراب به علاوه آيت‌الله طاهري، امام جمعه اصفهان- اطلاعيه مي‌دادند و امام (ره) را ياري مي‌كردند. اينها ستون‌هاي انقلاب بودند و در ميان مردم پايگاه بسيار مستحكمي داشتند. به همين دليل هم بود كه منافقان به سراغ آنها رفتند. آنها مي‌خواستند بازوهاي امام (ره) را قطع كنند تا بعد هم به سراغ امام (ره) اما بحمدالله موفق نبودند.

اگر امثال بهشتي بودند، بسياري از مشكلات و مسايل را نداشتيم

وي با ابراز تاسف از نبود شخصيت‌هايي مانند شهيد بهشتي و مطهري، افزود: اگر امثال بهشتي امروز در كشور بودند، بسياري از مشكلات و مسايل حل مي‌شد.

اشرفي اصفهاني درباره چگونگي شهادت آيت‌الله اشرفي اصفهاني گفت: سازمان مجاهدين خلق كه اسمشان منافقين شد، عليه نظام جنگ مسلحانه اعلام كردند. خلقي كه ما مي‌شناختيم 99 درصد به نظام جمهوري اسلامي راي داد و امام (ره) را مقتداي خود مي‌شناخت. اينها در حالي كه خود را مجاهدين خلق مي‌ناميدند، دقيقا در مقابل خواسته‌هاي مردم ايستادند و درصدد براندازي نظام برآمدند.

وي با بيان اينكه پدرش با روش انتحاري مثل ساير شهداي محراب به شهادت رسيد بيان كرد: منافقين جوانان كم سن و سال را تحريك به اين اقدام مي‌كردند و آنها هم به خيال ورود قطعي به بهشت و درست بودن اقدامشان به خود نارنجك مي‌بستند و پيرمرد هشتاد ساله‌اي مانند پدرم را به شهادت مي‌رساندند. تقريبا تمامي شهداي محراب به همين شكل شهيد شدند كه يكي از اين جوانان اغفال شده مي‌آمد و نارنجك به دست، آن امام جمعه را در آغوش گرفته و اين طور او را به شهادت مي‌رساند.

منافقين تلاش داشتند براي نمازگزاران رعب و وحشت ايجاد كنند

اشرفي اصفهاني خاطرنشان كرد: آن كسي كه پدرم را ترور كرد، جواني بود كه تازه خط صورتش سبز شده بود، حدود نوزده سال داشت، نارنجكي به خود بسته بود و لباس رزمي پوشيده بود كه پشت آن نوشته شده بود "پيش به سوي جبهه‌ها براي فتح كربلا". وي تشريح كرد: سه نفر بودند كه براي ترور پدرم آماده بودند. ظاهرا قرار بوده كه اگر يكي نتوانست، ديگري اين كار را انجام دهد. مرحوم پدر محافظ آنچناني نداشت و مي‌شد ايشان را در جاهاي ديگر هم ترور كرد اما آنها تلاش كردند كه پدرم را در نماز جمعه شهيد كنند كه براي نمازگزاران ايجاد رعب و وحشت كنند و نمازجمعه‌ها خلوت شود كه اين حركت كثيف‌شان، نتيجه عكس داشت. شهداي محراب هيچ مسووليتي نداشتند و اينها پيرمردهايي با سن بالا بودند كه معلوم نبود چرا بايد اين قدر مورد بغض باشند. آنها كاري نكرده بودند جز ارشاد و هدايت مردم. منافقين با شهيد كردن شهداي محراب، نفاق و سخنان دروغين خود را نشان دادند و اعتبارشان را به طور كامل از دست دادند.

وي درباره لحظه حادثه گفت: در آن لحظه وقتي كه پدرم بلند مي‌شوند كه بروند به جايگاه، من كنار ايشان نشسته بودم، يك باره ديديم جواني با سرعت از صف چهارم و پنجم جلو آمد و ايشان را در آغوش گرفت؛ در حالي كه لباسي نظامي داشت اما در حين رفتن ضامن نارنجك را كشيده بود و در همان حال ايشان را در آغوش گرفت. لحظاتي بعد انفجار جديدي رخ داد و صدايي از انتهاي جمعيت بلند شد كه اين را بگيريد، منافق است.

اشرفي اصفهاني ادامه داد: بعد مردم بهم ريختند و محافظ هاي اطراف شروع به تيراندازي هوايي كردند و بعد به منافق حمله كردند كه او در جا سقط شده بود. من هم پس از انفجار به دليل موج انفجار سرگيجه داشتم اما به هوش كه آمدم سر ايشان را به روي زانو گذاشتم. خون از بدن ايشان با سرعت زيادي خارج مي‌شد و ايشان در حالي كه يا حسين يا حسين مي‌گفت جان به جان آفرين تسليم كرد. در آن روزها ايشان در حال مطالعه براي سخنراني در ايام محرم بودند.

آيت‌الله اشرفي اصفهاني را با وانت به بيمارستان انتقال داديم چون آمبولانس نبود

وي تصريح كرد: وقتي پدرم ترور شد آمبولانسي در محل نبود و ما ايشان را با وانت به بيمارستان منتقل كرديم. وقتي به بيمارستان رفتيم، مرا از ايشان جدا كردند و به خاطر جراحت‌هايي كه برداشته بودم، به من آمپول‌هايي تزريق كردند كه بيهوش شدم. نيمه‌شب كه به هوش آمدم، آيت‌الله توسلي، آيت‌الله العظمي صانعي، محسن رضايي، صياد شيرازي و... يك يك بالاي سر ما آمدند. در ابتدا گفتند كه ناراحت نباش، پدرت را جراحي كرده‌اند و نجات يافته است اما من مي‌دانستم كه ايشان شهيد شده است و صبح فرداي آن شب مرا به مراسم تشييع جنازه بردند. در اثر جراحات وارده يك پاي ايشان كاملا متلاشي شده بود.

اشرفي اصفهاني در پاسخ به اين سوال كه آيا ايشان قبل از شهادت پيش‌بيني‌هايي نسبت به شهادتشان داشتند؟ گفت: ايشان بعد از ترور آيت‌الله مدني مكرر مي‌گفتند كه جزو شهداي محراب خواهند بود و بعد كه آيت‌الله صدوقي شهيد شدند، اعلام كرد كه اين بار نوبت من خواهد بود. به اصفهان كه رفتيم گفت كه همه محارم را جمع كنيد مي‌خواهم با آنها خداحافظي كنم.

وي در پايان افزود: در آن زمان نامه‌اي از سوي آيت‌الله هاشمي رفسنجاني نوشته شده بود كه حفاظت از آيت‌الله اشرفي اصفهاني تقويت شود با اين‌حال آنها نتوانستند اين كار را انجام دهند. محافظان ايشان هر روز عوض مي‌شد و اين خيلي به حفاظت از ايشان لطمه مي‌زد. گاهي وقتي من مي خواستم خانه بروم، جلوي مرا مي‌گرفتند. روز ترور ايشان از 14 نفر محافظ، نصف آنها نبودند و به مرخصي رفته بودند.

شهداي محراب ستون‌هاي انقلاب بودند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31