آموزش در حزب الله

قسمت بیستم خاطرات احمد احمد

Ahmad E Ahmad

برای حضور آگاهانه در روند مبارزه و لزوم کسب آمادگی کافی ما نیاز به آموزش و تمرین داشتیم ، از این رو طی برنامه ای آموزش ها و تمرینات رزمی و تیراندازی را در حوالی همان کوره پز خانه های جاده خاوران دنبال کردیم .

البته برای این که هم انسان و حیوان از تمرین تیراندازی ما مصون بمانند و هم این که در آن محیط ایجاد شک و شبهه نکنیم ، سه نفری ( من ، ابوشریف و سپاسی آشتیانی ) به جاهای خیلی پرت و دور از دید می رفتیم .

در برنامه ای دیگر عباس آقا زمانی کلاس های آموزش زبان عربی را ابتدا در مسجد حاج امجد ( واقع در ابتدای پل امامزاده معصوم (ع) ) و بعد در مسجد حضرت امیرالمؤمنین ( واقع در خیابان کارگر ، خیابان نصرت ) راه انداخت ، این کلاس ها با سبکی جدید و به صورت رایگان برگزار می شد و در حاشیه آن آقا زمانی از شاگردان کلاس ها می خواست که آیاتی از قرآن _ بیشتر آیات جهاد _ را از حفظ شوند .

آیت الله موسوی اردبیلی امام جماعت مسجد حضرت امیرالمؤمنین با این که می دانست عباس زندانی سیاسی است ، علاوه بر موافقت با برگزاری این کلاس ها ، هزینه های تبلیغ این کلاس ها در روزنامه ها را با بودجه مسجد متقبل شده بود .پس از آن کلاس ها معرفی و گسترش یافت

پس از مدتی جمال نیکو قدم (1) ، جواد منصوری و عباس دوزدوزانی نیز کلاس های دیگری را عهده دار شدند ، این کلاس ها در ساختمانی سه طبقه وابسته به مسجد حضرت امیر (ع) و در جنب آن دایر بود .

من در بعضی از این کلاس ها به عنوان شاگرد و مستمع شرکت می کردم و نقاط قوت و ضعف آنها را می نوشتم و بعد آنها را در جلسه مرکزی حزب الله طرح می کردم . البته کار اصلی من در این کلاس ها شناسایی افراد شاخص و با انگیزه برای عضویت در حزب الله بود .

ما با این نحوه عمل و به کارگیری این شیوه سه هدف را دنبال می کردیم :

1. تبلیغات و سازندگی که همان کار فرهنگی بود .

2. شناسایی ، جذب و دعوت از افراد به حزب الله .

3. اداره و بهره برداری از توانایی های افراد .

استفاده ما از تجارب و دانش برخی دوستان و مدرسان در این کلاس ها به نحوی بود که آنها بی آن که متوجه شوند برای تشکیلات سیاسی فعالیت می کردند ، البته نیت آنها خالص و به خاطر خدا و رضای او بود .

سرپرستی کل کلاس ها به عهده آقا زمانی بود و حضور او رونق زیادی به کلاس ها می داد ، در اوایل سال 47 و در گرما گرم برگزاری کلاس ها پدر وی به سختی بیمار شد ، پزشکان علاج پدر عباس را تنها درمان در خارج از کشور دانستند .

مقدمات سفر او آماده شد و از آنجا که می بایست کسی همراه وی می رفت ، عباس که با زبان آلمانی آشنایی داشت آماده رفتن به آلمان شد . ولی مشکلاتی برای خروج داشت ، اما آیت الله موسوی اردبیلی از برخی مسئولین وقت که جزء هیئت امنای مسجد بودند برای رفع حصر عباس کمک گرفت و به این ترتیب عباس از کشور خارج شد .

این سفر دو ماه طول کشید ، او توانست در آلمان با سازمان الفتح و افرادی چون حسین رضایی و حسن ماسالی (2) که دارای گرایش های چپ و مارکسیستی بودند ارتباط برقرار کند . او اطلاعات جامعی در خصوص چگونگی اعزام افراد به لبنان برای طی دوره های چریکی و نیز خانه های امن اروپا و آسیا و راههای مطمئن برای پیوستن به مقرهای آموزش نظامی به دست آورد .

سفر عباس آقا زمانی به آلمان و در پی آن سفر سعید محمدی فاتح به آنجا برای من گرفتاری

هایی به وجود آورد .

سفر سعید محمدی فاتح به خارج از کشور

سعید محمدی فاتح فرزند آقای وجیه الله محمدی فاتح ، صاحب کارخانه قوطی سازی بود که من در کارخانه با او آشنا شدم ، رفته رفته این آشنایی تبدیل به دوستی عمیق شد . سعید جوانی پرشور و حرارت و متدین بود که به مسائل انقلابی و مبارزاتی علاقه نشان می داد . تمایل داشت که بداند در زندان چه بر سر من آمده و چه تجربیات و اطلاعاتی دارم .

او برای رسیدن به این آرزو در هر فرصتی به سراغم می آمد و از زندان و مبارزه سؤال می کرد ، من نیز بیشتر از اعتقاد و بینش در مبارزه برای او می گفتم ، انگیزه و تعهد سعید برایم جالب بود .

من که از خلافکاری و حساب سازی رئیس حسابداری کارخانه خسته شده بودم ، توسط سعید از حسابداری خارج شده و به محیط کارگری کارخانه وارد شدم ، کار من در قسمت کنترل و بارگیری بود ، به این ترتیب ارتباطاتی با سایر کارگران نیز پیدا کردم .

پس از گذشت مدتی بدون این که تشکیلات حزب الله را به سعید بشناسانم ، او را به کلاس های عباس آقا زمانی معرفی کردم . او نیز جذب این کلاس ها شد و معتقد بود که عباس استادی توانمند و با سواد است .

سعید وقتی متوجه سوابق مبارزاتی عباس شد بیشتر به او وابسته و علاقمند شد ، انگیزه زیاد و روحیه پرشور سعید موجب شد تا رشد کرده و بسط فکری و اندیشه ای بیابد . او بدون این که بخواهد جزو حزب الله شده بود ولی خود نمی دانست به طوری که پس از دستگیری هیچ مطلبی در خصوص حزب الله نداشت که بگوید .

رژیم چند سالی بود که خود را آماده برگزاری جشن های 2500 ساله شاهنشاهی می کرد ، ما در حزب الله از این حرکت رژیم آگاه شدیم ، پس از جلسات و مباحث بسیار به این نتیجه رسیدیم که باید به نحوی علیه این جشن ها عملیات کرده و به آن ضربه بزنیم . برای این منظور به دنبال تدارکات و برنامه های خاص از جمله همان آموزش های رزمی و تمرین تیراندازی بر آمدیم .

در این بین و در اواخر سال 47 ، صاحب کارخانه قوطی سازی تصمیم گرفت که در نمایشگاه صنعتی " ازاکا " در ژاپن شرکت کرده و از آنجا دستگاه های جدید خط تولید وارد کند ، او به سعید پیشنهاد کرد که در این نمایشگاه شرکت کند . سعید که به مسائل سیاسی جنبش ها و نهضت های اسلامی و سرنوشت فلسطین و مبارزه با اسرائیل علاقمند بود ، پس از مشورت با ما این پیشنهاد را پذیرفت .

هدف ما از ترغیب سعید برای شرکت در این نمایشگاه ، خروج او از کشور و رفتن به آلمان و بعد پادگان های آموزشی لبنان برای کسب تعلیمات نظامی و رزمی بود . حصول به این هدف و آشنایی با سلاح های جدید و سنگین عملیات ما را در ضربه زدن به جشن های 2500 ساله تسهیل می کرد .

هنگام رفتن سعید به خارج از کشور من سرباز بودم و در سمنان به سر می بردم و هفته ای یک بار به تهران می آمدم . با این حال فرصت را برای صحبت با سعید بر سر مسائل بینشی و اعتقادی از دست نمی دادم . دوستان هم کار شدید و فشرده ای از لحاظ فکری روی او شروع کردند .

عباس آقا زمانی که خود تازه از آلمان برگشته بود ، آدرس حسین رضایی و حسن ماسالی و اماکن امن را به همراه یک توصیه نامه در اختیار سعید قرار داد ، او پس از جاسازی آن در ته ساک عازم کشور ژاپن شد ، من به همراه خانواده اش به فرودگاه رفتم و پس از اطمینان از خروج وی بازگشتم .

محمدی فاتح پس از پایان نمایشگاه صنعتی ازاکا و انجام دادن سفارش های پدر از آنجا مستقیم به آلمان رفت ، ما از طریق محمد برادر سعید مطلع شدیم که به سلامت به آلمان رسیده است .

من برای این که از اوضاع سعید مطلع باشم با محمد محمدی فاتح برادر کوچک وی طرح دوستی ریختم . محمد نیز فردی خوب ، فهیم ولی بی تجربه بود ، او آخرین اخبار مربوط به برادرش را به من انتقال می داد .

علاوه بر این خود سعید هم از روی بی تجربگی با نام مستعار محمد بهتاش شروع به مکاتبه با من کرد ، من تا می توانستم جواب نامه ها را نمی دادم ، ولی برخی مواقع لازم بود که پاسخی برایش بفرستم . از این رو از نام مستعار صمد برای مکاتبه استفاده می کردم .

سعید پس از رسیدن به آلمان ( در اواخر سال 1347) به سراغ آدرس هایی که آز آقا زمانی گرفته بود رفت ، در شب اول موفق به یافتن حسین رضایی نشد ، ولی با فردی دیگر که خود را دوست حسین رضایی معرفی کرده بود مواجه شد .

او که به سفر سعید مشکوک شده بود با فراست و زیرکی خاصی اعتماد سعید را جلب کرد ، محمدی فاتح فریب او را خورد و به افشای اسرار و اهداف خود و رابطینش در خارج پرداخت و. سعید از روی بی تجربگی حتی افکار و بینش خود را در اختیار آن فرد قرار داد و تشریح کرد که چگونه به ازاکا و بعد برای چه منظوری به آلمان آمده است .

فردای آن شب که حسین رضایی او را دید وجود چنین دوستی را تکذیب کرد . معلوم شد که

او از مأمورین ساواک در خارج از کشور بوده است . به این ترتیب در همان روزهای اول هدف و انگیزه سفر سعید محمدی فاتح برای ساواک افشا شد .

ساواک که از آن تاریخ و در مراحل بعدی تمام حرکات او را تحت نظر گرفت ، سعید از آلمان به لبنان رفت و دو سال دوره های مختلف نظامی و چریکی را طی کرد .

________________________

1 . سید جمال نیکو قدم فرزند سید کمال در سال 1325 متولد شد ، او هنگام دستگیری آموزگار چند مدرسه در تهران بود ، وی در دادگاه تجدید نظر حزب ملل اسلامی به 4 سال حبس مجرد محکوم شد .

2- حسن ماسالی و حسین رضایی از اعضای اصلی و فعال کنفدراسیون جهانی و دانشجویان ایرانی و جبهه ملی ایران در اروپا بودند . حسن ماسالی در کنگره سوم (دی ماه 1342) چهارم (دی ماه 1343) و دهم (دی ماه 1348) و حسین رضایی در کنگره دهم به عنوان اعضای هیئت دبیران کنفدراسیون انتخاب شدند .

رضایی در سال 1349 به همراه دکتر هلدمن در مأموریتی از طرف سازمان عفو بین الملل شعبه اتریش برای رسیدگی به وضع زندانیان سیاسی به ایران وارد شد . هر دو به ساواک احضار و تحت بازجویی قرار گرفتند و در پی آن دکتر هلدمن از ایران خارج و رضایی دستگیر محاکمه و زندانی شد و تا بهمن سال 1357 در زندان به سر برد .

( ر . ک کنفدراسیون جهانی ، حمید شوکت)


مطالب پربازدید سایت

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

روایتی از ترور شهید گودرزی به دست منافقین؛

ابراز امیدواری درباره نتایج دادگاه

امیدوارم دوستانم بعد از شهادتم راهم را ادامه دهند

وصیت نامه شهید جعفر نعمت زاده

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

روایتی از ترور شهید گودرزی به دست منافقین؛

ابراز امیدواری درباره نتایج دادگاه

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛

ترور شهید عشرت اسکندری بر سر سفره صبحانه

امیدوارم دوستانم بعد از شهادتم راهم را ادامه دهند

وصیت نامه شهید جعفر نعمت زاده

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان