۱۶ سپتامبر سال ۲۰۰۱ بود که رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا؛ جرج دبلیو بوش، پس از حملات ۱۱ سپتامبر، جنگ علیه تروریسم را اعلام کرد و چند روز بعد در کنگره این کشور، دشمنِ جنگ با تروریسم را «شبکه رادیکال تروریستها و هر دولتی که از آنها حمایت میکند» نام برد. این سرآغازی بود برای لشکرکشیهای آمریکا به بسیاری از کشورها در غرب آسیا و آفریقا.
افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، یمن، سومالی و لیبی کشورهایی بودند که مورد تعرض مستقیم ارتش ایالات متحده قرار گرفتند.
طبق برآوردهای صورت گرفته این سلسله لشکرکشیهای آمریکا تاکنون منجر به کشته شدن ۴.۵ میلیون انسان، آوارگی ۳۸ میلیون نفر و هزینهای بالغ بر ۸ تریلیون دلار فقط برای وزارت خزانهداری دولت آمریکا شده است. بررسی اینکه آیا این میزان تلفات انسانی و مالی برای دولت آمریکا سودآور بود هدف این یادداشت نیست، حتی اینکه آیا جهان امروز در پی این میزان کشته و آواره، جهانی امنتر نسبت به ۲۲ سال پیش شده است هم موضوع این مقال نیست، بلکه هدف این است که آیا در امروزِ جهان، آمریکا را به عنوان رهبر مبارزه با تروریسم میشناسند؟
واقعیت این است در میان این مقدار تلفات انسانی و هزینههای مالی، آنچه که برای دولت آمریکا کمترین ارزش را داشت، جان انسانها و آوارگی آنها بود، اما بیشک برای دولت سرمایهسالار آمریکا، هزینهکرد ۸ تریلیون دلار میبایست آوردهای قابل توجه داشته باشد. آمریکا بسیار تلاش کرد تا از این رهگذر خود را به عنوان یگانه منجی جهان در برابر اقدامات خشونتآمیز و افراطی معرفی کند و به عموم مردم جهان نشان دهد که آن نیرویی که سبب مقابله با تروریستها و برهم زنندگان صلح جهانی میشود، نیروی نظامی ایالات متحده است. شاید در رسیدن به این هدف نیز موفقیتهایی را کسب کرده بود و با بهرهگیری از قدرت ارتش رسانهای خود در کنار ارتش نظامیاش بخشی از مردم جهان را با خود همراه کرد، اما در این میان یک اتفاق سبب فروریختن این زیمنهسازی ذهنی شد.
پس از عملیات نیروهای مقاومت فلسطینی علیه اشغالگران صهیونیست در ۷ اکتبر و حملات جنونآمیز ارتش صهیونیستی به مردم غیرنظامی نوار غزه، پشتیبانی همه جانبه ایالات متحده از رژیم صهیونیستی بسیاری از واقعیتها را برای مردم جهان آشکار کرد. واقعیت این است که به اذعان بسیاری از تحلیلگران، کارشناسان و صاحبنظران اقدامات جنونآمیز ارتش صهیونیستی در نوار غزه مصداق کامل نسلکشی، جنایت جنگی و تروریسم هدفمند دولتی است. حمایتهای سیاسی و نظامی آمریکا نیز مصداق کامل همراهی با جنایتکار است. در واقع ایالات متحده با این همراهی بیچونوچرا از همپیمان خود سبب به هدر رفتن تمام آن ۸ تریلیون دلاری شد که طی ۲۲ سال خرج کرده بود.
دولت آمریکا در بیش از دو ماهی که از شروع عملیات طوفانالاقصی گذشته است، با ارسال انواع تجهیزات نظامی، وتوی مکرر قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و گمانههای مبنی بر هدایت عملیات میدانی ارتش صهیونیستی در نوار غزه نشان داده است که نتیجه این نبرد برایش بسیار حیاتی است تا جایی که پنبه شدن رشته ۲۲ سالهاش هم برایش اهمیتی ندارد. این پشتیبانی همه جانبه نشان میدهد که حمله به صهیونیستها برای دولت آمریکا به منزله حمله به خاک کشورش است و گویی که اسرائیل ایالت پنجاهویکم آمریکا است که البته چندین هزار کیلومتر از خاک اصلی دور افتاده است. به قول یک تحلیلگر آمریکایی، شکلگیری ایالات متحده آمریکا و رژیمصهیونیستی یک نقطه مشترک دارد. هر دو با کشتار و ترور و بیرون راندن مردمان بومی آن سرزمین شکل گرفتهاند.
/