گفتگو با فرزند شهید شمقدری

با سلام ، در ابتدا ضمن تشکر از قبول زحمت ، در مورد سوابق شهید بفرمائید.

بسم الله الرحمن الرحیم

و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات

ابتدا لازم می دانم که تشکر کنم از جنابعالی و همکاران محترمتان که اهتمام ورزیدید به جمع آوری یاد و خاطره شهدا، خصوصاً شهیدان گرانقدری که ناجوانمردانه به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند.

Aghareza 1384

اگر از ابتدای زندگی و حیات شهید بزرگوار رضا شمقدری بخواهم صحبت کنم، ایشان در یک خانواده مذهبی و متدین و خوشنام در مشهد متولد شدند و دوران تحصیلشان را تا همان حد ابتدایی و یا بیشتر تحصیل نکردند و به لحاظ شرایط اجتماعی آن روز وارد بازار کار شدند. در خانواده بر اساس آن چه که شنیده شده می گویند که از همان کوچکی تقریباً ایشان را آقا رضا صدا می زدند و یک صمیمت خاصی در طول دوران زندگی ایشان با افراد، چه از بستگان و خویشان، چه از همسایگان و دوستان و کلیه افرادی که با آنها حشر و نشر داشتند، یک جذبه خاصی داشتند. ایشان در شروع ریشه های انقلاب اسلامی در سال 1342 ، از همان زمان وفاداری شان را نسبت به امام خمینی(ره) داشتند و مقلد ایشان بودند و ما عکسهایی و قابهایی را در منزل که مربوط بود به جوانی امام داشتیم که در جاهای خاصی نگهداری می شد. آنقدر علاقه مند بودند به حضرت امام (ره)که دو سفر ایشان به نجف مشرف شدند و هر دو سفر هم به اتفاق مادرم بودند. ولی خودشان برای من تعریف می کردند که رفتیم نجف، منزل امام (ره)می رفتیم، حرم حضرت امیرعلیه السلام می رفتیم، پشت سر ایشان نماز می خواندیم و می گفتند که بالاخره من دنبال سؤالی می گشتم که به بهانه این سؤال به ایشان نزدیک شوم و باب سخنی را باز کنم و این ابراز علاقه و وفاداری عملی شان را به این شکل ابراز می کردند و واقعاً تحمل دوری ایشان را نداشتند.

در اوج انقلاب اسلامی و در آن ده روز دهه فجر ایشان در تهران بودند. رفتند به تهران منزل امام (ره)که در همان مدرسه علوی بودند، هر روز به دیدار امام می رفتند، به لحاظ این که عموی ما هم و خود ایشان یک آشنایی داشتند با مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه ای، خب امکانی تقریباً برایشان فراهم بود که بتوانند راحت تر دسترسی پیدا کند به حضرت امام و به دیدار ایشان شرفیاب شوند. لذا آن ده روز را هم قبل از ورود امام(ره) در تهران بودند و بالاخره با همان حال و هوای انقلاب در آنجا حضور داشتند. البته این را هم عرض بکنم که در زمان قبل از پیروزی انقلاب که حضرت آیه الله خامنه ای در مسجد کرامت یا مسجد امام حسن مجتبی سخنرانی داشتند، نماز می خواندند از شرکت کنندگان پا به جفت بودند و من خودم هم یادم می آید ، همراه ایشان به مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام زیاد رفتم. منزل حضرت آیه الله خامنه ای زیاد رفتم. دفترچه ای از ایشان هست، احادیث بسیار زیبایی که پای درس مقام معظم رهبری در آن روز بودند و آنها را تلمذ کردند. در جلسات قرآن، جلسات تفسیری که ایشان داشتند و بسیار شیفته و علاقه مند به ایشان بودند و در همه محافل مذهبی هم حضور داشتند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از اعضای فعال حزب جمهوری اسلامی بودند و باز بارها و بارها کارتهایشان هست، کارتهای دیدار با امام(ره) را داشتند، بارها به جماران رفتند و دیدارها را با بنیانگذار جمهوری اسلامی گاه به گاه تازه می کردند. بعد از آن بالاخره چند صباحی نگذشت در سال 59 که جنگ تحمیلی آغاز شد، به جبهه شتافتند. دو مرحله جبهه رفتند، یک مرتبه ایشان هر چه اصرار کردند که تو نرو و بمان تا من بروم، من را نتوانستند قانع بکنند و بالاخره همزمان با هم ما راه افتادیم که در پادگان 92 زرهی اهواز همدیگر را دیدیم. ایشان راننده آمبولانس بودند، من هم که بالاخره رزمنده بودم، با جمعی از دوستان رفته بودیم و خب این هم از بحث حضورشان در جبهه های دفاع مقدس.

تا این که من پنجمین مرتبه ای بود که توفیق حضور در جبهه را داشتم، ده روزی هم از حضورم نگذشته بود که به من اطلاع دادند که پدرت مریض شده و باید برگردی. توسط شهید کاوه به من اطلاع دادند و مسئله را نگفتند.من به مشهد آمدم و دوستان دیگر رفتند، پسرعمویم رفتند مهران که ایشان هم شهید شدند و بالاخره ما از قافله عقب ماندیم. در عین حال برگشتیم مشهد و زمانی بود که مراسم بزرگداشت ایشان برگزار می شد و در مراسم تشییع جنازه ایشان توفیق حضور پیدا نکردم. در رابطه با نحوه شهادت هم که حتماً استحضار دارید چگونه بوده، من یک مقدمه ای را عرض بکنم که قبل از آن بارها مورد تعرض به شکلهای مختلف قرار گرفته بودند. مورد تهدید قرار گرفته بودند. یک مرتبه با سه راهی به منزل قرار بود حمله بکنند که همسایه ما چون دیده بود، منجر به فرار آنها شده بود و نتوانستند کاری بکنند. مرحله دوم آتش زدن مغازه بود که در همان ابتدای امر همسایگان متوجه شدند و حریق اطفاء شده بود و مرحله سوم منجر به این شهادت شد.معمولاً صبح ها زود می رفتند محل کار، همزمان با اذان ظهر مغازه تعطیل بود، همزمان با اذان مغرب هم مغازه تعطیل بود و در صبح بامدادی بوده که ایشان توسط یک موتور سوار که ظاهراً کمکی هم داشته و ماشینی را هم تدارک دیده بودند، می آید و ایشان را به شهادت می رساند. مشغول خواندن روزنامه بودند و این دیگر بر اساس آن شنیده هایی است که من شنیدم چون خودم حضور نداشتم.

در رابطه با سوابق سیاسی ایشان یک بخشی اش را من عرض کردم. مغازه ما شده بود مرکز مبارزه با ضد انقلاب. پایگاه فعال بر علیه منافقین. من اگر بگردم، عکسهایی را داریم که شما داخل مغازه را نمی بینید. با اینکه تقریباً سرتاسر مغازه شیشه است، ولی پر است از تراکت و عکس و افشاگری بر علیه منافقین. بریده جراید مثلاً روزنامه جمهوری اسلامی یکی از جاهایی که هر روز می آمد و بریده جرایدش را ما می بریدیم و نصب می کردیم، آنجا بود. و باعث رسواگری منافقین می شد، بالاخره برایشان سخت بود و نمی توانستند بربتابند و این گونه سعی کردند که مورد تعرض قرار بدهند. در بحث دیگر فعالیتهای سیاسی ایشان در تمام مراحل انقلاب حضور داشتند، در تمام راهپیمایی ها حضور داشتند، در استفاده از منابع مالی شان در راه انقلاب بسیار کوشا بودند و نکته دیگری که می خواهم عرض بکنم ایشان به آن هدف نهایی شان رسیدند. یعنی بارها بود که دنبال چنین موقعیتی می گشتند که چنین توفیقی نصیبشان شود و از مرگ در بستر سخت نگران و مضطرب بودند. بارها این را می گفتند که خدا نکند روزی فرا برسد که من در بستر جان بدهم. جالب است بدانید که گلوله ای که بالاخره بر قلب ایشان نشست، از وسط وصیت نامه ایشان رد شد. الان وصیت نامه شان هست که فکر می کنم از تاریخ نوشتن وصیت نامه دقیقاً دو سال می گذرد و این را می خواهم عرض بکنم که کاملاً آماده این قضیه بودند و متن وصیت نامه ایشان نشان ازاز این آمادگی و اشتیاق دارد. در همه موارد یعنی هر بحرانی بوده هر نیازی بوده، هر جا حالا چه از زلزله زدگان و سیل زدگان بگیریم تا بحث کمکهای به جبهه یا پشت جبهه یا بحث های دیگر، در همه مقاطع حضور داشتند و در بخشی از موارد هم موضوع را مدیریت می کردند و مسئولیت کار را بر عهده داشتند.

*فرمودید مغازه پایگاهی شده بود برای افشاگری علیه ضد انقلاب. خود حضرتعالی هم در آن شرایط بودید و کم و بیش در جریان حوادث و این که چه بحثهایی می شد حضور داشتید. بالاخره شهید شمقدری و شهدای دیگر، اینها هیچ کدام مثل وابستگان به حاکمیت شاه یک عده آدمهای درباری که نبودند که گروه ها با این توجیه که اینها وابسته به سلطنت هستند یا وابسته به استعمار هستند، اینها را ترورکنند. اینها یک عده آدمهایی از دل خود مردم بودند و اصلاً اساساً انقلاب اینطور بود. ما می خواهیم ببینیم که چرا این اختلاف های مردمی، اختلافهای مذهبی با منافقین شروع شد. حرف مردم علیه منافقین چه بود؟ آیا از روز اول می گفتند اصلاً شما نباید نفس بکشید؟ شما نباید حضور داشته باشید؟ یا یک استدلال هایی علیه اینها وجود داشت یک حرفهایی وجود داشت که می گفتند آقا شما بیایید پاسخ بدهید، بیایید با هم صحبت کنیم. گاهاً مطرح می شد که بیاییم بنشینیم بحث کنیم و آنها به نوعی سعی می کردند از زیر بحثها فرار بکنند و مشغول تشنج آفرینی خود بودند ، آن هم در حالی که جنگ خارجی هم علیه کشور ما وجود داشت . با توجه به دیده ها و شنیده های خودتان، کمی در این مورد توضیح بدهید.

- منافقین افرادی بودند که تحمل بیان یک سری حقایق را نداشتند. آنها با ترورهمین افراد عادی هم سعی می کردند که بالاخره کاری بکنند که این انقلاب را که از دل مردم برآمده، به هر شکلی شده ساقط بکنند. جالب این بود که مثلاً ما گروهی بودیم، صبح ها از مسجد می رفتیم ورزش صبحگاهی، وقتی این آدمها اطلاع پیدا می کردند که منافقین در یک جا دارند تخریبی را انجام می دهند، بدون هیچ سازماندهی مشخصی چون بالاخره دغدغه این انقلاب را داشتند، به سمت آن ها می رفتند و سعی می کردند که اینها را با همین بیان عامیانه افشا بکنند. شعاری را که آنها و سردمدارانشان در رابطه با بحث دموکراسی و آزادی عقیده سر می دادند و از همه بیشتر، اینها شعارش را می دادند، هرگز تحمل این آزادی عقیده را برای دیگران نداشتند. یعنی آنچه را که خودشان می خواستند، می کوشیدند همه به همان سمت همه حرکت بکنند و از طرق مختلف یعنی همه مان می دیدیم که سر هر کوچه و میدان و خیابانی بساطی پهن می کردند کتابهای منحرف کننده ای را برای قشر جوان به روشهای بسیار نامطلوب افراد را به خودشان جذب بکنند و مردم خود جوش در برابر اینها می ایستادند و اجازه نمی دادند که چنین عقاید پوچی را به افراد تحمیل کنند و خب این برخورد مردم باعث می شد که اینها روشهای کینه توزانه ای را بر گزینند. چون بالاخره این آتش را نمی توانستند خاموش بکنند، نهایت به این نتیجه رسیدند که اینها را باید تک تک از میان بردارند و دیگر فرقی نمی کرد از شهید هاشمی نژادش را زدند تا شهید کامیاب تا افرادی که بالاخره در بازار سالم زندگی می کردند و آزارشان به کسی نمی رسید. در محل خودشان افراد خوشنامی بودند، خوش برخورد و متدینی بودند، اهل نماز جماعت بودند و صرفاً به خاطر این که با عقاید خودشان سازگار نبود، سعی می کردند که اینها را از صحنه بردارند. در صورتی که بسیار تحلیل غلطی داشتند از موضوع. چرا که این طور نمی توانستند با این حذفهای گزینشی شان یا حذفهای عمومی شان،با این سیل عظیم حرکتهای خودجوش مردم برخورد و مبارزه کنند.

* همانگونه که اشاره کردید، منطق حاکم به این گروهها ،منطقی که به تفکر اینها حاکم بود، تحمل آزادی بیانی که شعارش را می دادند نداشتند. می گویند آزادی بیان برای من باشد، دموکراسی برای من باشد، آن کسی که مخالف است، حرفی نزند.از طرف دیگر اگر بخواهیم محوربندی بکنیم، اصلی ترین حرفهایی که مردم و توده مذهبی با اینها داشتند چه بود؟ مثلاً یک بحثهایی که ریشه داشت و مربوط به نوع تفکر اینها و نوع باوری که از اسلام داشتند، تعریفی که از اسلام داشتند را می خواهیم در صحبتهای حضرتعالی داشته باشیم و این که این محورها چه بود؟

- در یکی از همین کتابچه هایی که تهیه شده بود در ارتباط با کسانی که ترور شده بودند، بریده هایی از جراید منافقین را هم در کنار اینها به چاپ رسانده بود و جالب توجه بود. مثلاً در رابطه با ایشان نوشته بود که یکی از شکنجه گران جمهوری اسلامی! در طی یک عملیات فلان برخورد شد و کشته شد. خب حالا بالاخره ما هم پدرمان را می شناختیم و می دانیم که دیگر این مباحث جز پوچی هیچی ازش بر نمی آید. و با انگهای اینچنینی می خواستند مطالب خودشان را به اثبات برسانند.این آن روشهای ناپسندی است که اشاره کردم که بر علیه سایرین به کار می بردند. من یادم نمی رود که چقدر تلاش می کردند افراد کم سن و سال را فریب بدهند.بعضی هایشان مثلاً چند تا خیابان آن طرف تر نزدیکی منزل ما بودند، اینها خانواده های بسیار ضعیف که با اندک درمی اینها را می خریدند یا با مسائل نفسانی، جوان است و یک سری حساسیت هایی را می شود زود در وی برانگیخت و بوجود آورد و سوء استفاده می کردند از دختران از حضور اینها در خانه های تیمی و به شکلهای مختلف سعی می کردند که نسبت به جذب این افراد اقدام بکنند. الان هم که بالاخره بیست و چند سال از آن زمان می گذرد، می بینیم وضعیت منافقین را و واقعاً به بن بست رسیدند. واقعاً به فلاکت و بدبختی افتادند و این نتیجه همان روشها است. البته خودشان هم به این رسیدند. حالا بعضی هایشان جرئت کردند آمدند بیان کردند، توبه کردند یا آمدند.

اما گروهشان در همان منطقه به هر بدبختی که هست در کشورهای مختلف و در عراق یا در جاهای دیگر بالاخره با حمایت های خیلی زشتی که از طریق سردمدارن این کشورها می شوند و این پشتیبانی را داشتند، دارند به حیات خودشان تقریباً خاتمه می دهند و بدترین وضعیت را برای خودشان ایجاد کردند. واقعاً با زر و زیور و با استفاده از مظاهر دنیوی اینها را توانستند یک بخشی از افراد جوان و کم سن و سال را به سمت خودشان جلب کنند و هیچی بندگان خدا اینها نداشتند. واقعاً اینها دیگر در این سیلاب افتادند و یک لغزش کوتاه باعث شد که غرق در این سیلاب شوند و واقعاً پشیمان شدند، خیلی از اینها پشیمان شدند و بالاخره بازی گروهک را خوردند و به شکلهای مختلف حالا از طریق فروش روزنامه مجاهد یا فروش آن کتابچه ها یا مسائل مختلف دیگری سعی کردند اینها را گمراه کنند و بر نمی تافتند این جوشش مردم را و این خدا محوری را و این مطیع محض ولایت بودن را نتوانستند تحمل بکنند، لذا به هر وسیله ای که توانستند سعی کردند که در برابر این موج عظیم مردمی حرکت بکنند و مقابل این جوشش و خروش مردم را بگیرند.

* بعد از اینکه صدام سرنگون شد، این گروه را آمریکایی ها در عراق خلع سلاح کردند. الان هم تقریباً یک حالت بازداشت دارند. تحت حفاظت به این معنی که هم می شود به آنها بازداشت اطلاق کرد، هم از آنها نگهداری می کنند. جمهوری اسلامی با اطلاعاتی که داشت و با آشنایی که با گروه دارد، عفو عمومی اعلام کرده است. عفو عمومی برای آن افرادی که کاره ای نبودند و حالا شاکی خصوصی هم ندارند و دستشان هم در ترور و این ها آلوده نبوده که تقریباً هفتاد هشتاد درصد آن جمعیت را این آدمها تشکیل می دهند و همچنین خواستار محاکمه رهبرانشان شد. شما به عنوان خانواده شهید و کسی که از این جریان ضربه خورده، کسی که از ابتدای انقلاب به هر حال با انقلاب بودید، با مردم بودید، نظرتان راجع به این کار چیست. راجع به عفو عمومی که داده شده و مجموعه فعالیتهایی که برای برگرداندن آن افراد فریب خورده می شود. بالاخره ما یک آموزه های اسلامی هم داریم به غیر از مباحث سیاسی که هم امکان توبه وجود دارد و هم غیر از آن مسئله رأفت اسلامی وجود دارد. شما نظر شخصی خودتان را برای مجموعه این فعالیتها و این دیدگاه جمهوری اسلامی بفرمائید.

- بالاخره باب توبه برای همه باز است و خداوند این راه را برای همه باز گذاشته است. البته من خودم اعتقاد دارم که اکثریت قریب به اتفاق اینها به هلاکت رسیدند و واقعاً آنهایی که مهره های نسبتاً اصلی تری بودند در عملیاتها شرکت می کردند اینها قطعاً از بین رفتند. بعید می دانم کمتر کسی از اینها مانده باشد. و یک تعدد افرادی هم واقعاً بازی اینها را خوردند، عرض کردم بالاخره بعضی هایشان را من خانواده هایشان را می شناختم. افرادی بسیار ضعیف و به خاطر این که بالاخره یک پول و پله ای پیدا بکنند، رفتند به این سمت و سو و بازی خوردند و دیگر در آن سیلاب امکان برگشت نبود و حالا بالاخره این رأفت جمهوری اسلامی هم چون نادم شدند و بسیاری از اینها بالاخره در این ورطه هلاک کردند خودشان را و به قول قرآن خودشان را به تهلکه انداختند، عیبی ندارد، باز هم رأفت جمهوری اسلامی خوب است که مشمول حال اینها شود. اما نکته مهم بحث سیستم بین المللی است و بزرگان و سران اینهاست که بالاخره از اینها نمی شود گذشت. حالا از سردمدار اصلی شان بگیریم تا کسانی که بالاخره در رده اصلی آنها مسئولیت داشتند، آنها را دیگر نمی شود گذشت و باید بالاخره سازمان ملل کل سیستم بین المللی سران و کسانی که داد دموکراسی را در جهان بیش از همه این ادعا را دارند، آنها باید بیایند پاسخگو باشند و همانها شاید باعث شدند که این افراد به این ورطه بیفتند و پشتیبانی آنها باعث شد که این گونه تخریب ها و این گونه هجمه ها ادامه پیدا بکند. بالاخره اینها از کجا تغذیه می شدند؟ اینجا که افغانستان نبود که بروند سر بازار سلاح بخرند. اینها تأمین شدند. هم مالی، هم جا بهشان دادند، یک عده شان در فرانسه، یک عده شان در عراق و یک عده شان در سایر کشورها. اینها را باید آقایان سازمان ملل و همین سران مدعی مبارزه با تروریسم دنیا بیایند پاسخگو باشند و باید اینها را برگردانند به ملت ایران تا ملت ایران اینها را مجازات بکند.فکر می کنم بیست سال پیش بود که آقای گالین دوپل آمد در تهران ملاقاتی ما داشتیم من خودم در آنجا صحبت کردم و سؤال کردم علتش چه بود به چه علت و به چه جرمی چنین تعرضی را کردند؟ پاسخی نداشتند. قول به پیگیری دادند ولی تا امروز ما چیزی را ندیدیم جز پشتیبانی و حمایت از همان سردمداران نفاق و باز ما بالاخره به سهم خودمان این را می خواهیم از این سیستم بین المللی که پاسخگو باشد و هزینه اش را بپردازد و اینها را تحویل همین ملت بدهد. کسانی که بالاخره همانطور که خود شما هم فرمودید، بالاخره هفتاد-هشتاد درصد اینها آدمهای خامی بودند. واقعاً چیزی نداشتند اینها را باید بیاییم کسانی که باعث شدند این هفتاد هشتاد درصد به این منجلاب گرفتار شوند بیاورندشان به این ممکلت و در محاکم و در دادگاه های این کشور محاکمه شوند و با آنها برخورد شود و مجازات شوند.


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

مطالب پربازدید بخش گفتگو

رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

ماهیت فرقه منافقین با اسلام در تضاد است

علی بابایی کارنامه نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی

منافقین باید تاوان جنایات خود را به اندازه شأن ملت ایران پرداخت کنند

محمدتقی نقدعلی، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:

دادگاه گروهک تروریستی منافقین مستند و مستدل است

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان