اولین نشست علمی از سلسلهنشستهای هماندیشی نخبگان درباره تروریسم توسط بنیاد هابیلیان و با همراهی دانشکدۀ علوم اداری و اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد. موضوع این نشست «تروریسم، ژئوپلیتیک مرزی و امنیت ایران» بود و اساتید گروه علوم سیاسی و جغرافیا و مسئولان اجرایی استانهای خراسان رضوی و سیستانوبلوچستان از میان حاضرین در این نشست علمی بودند.
سخنرانان این نشست عبارت بودند از:
سیدمحمدجواد هاشمینژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان؛
مولوی نذیر احمد سلامی، نماینده فعلی مردم سیستانوبلوچستان در مجلس خبرگان رهبری؛
دکتر غلامحسین جهانتیغ، مشاور استاندار سیستان و بلوچستان در امور اقوام و طوایف؛
دکتر جلیل رحیمی جهانآبادی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی افغانستان؛
سردار سرتیپ رضوی، یکی از فرماندهان و مرزبانان نیروی انتظامی؛
مدیرکل اطلاعات استان خراسانرضوی؛
دکتر هادی زرقانی، عضو هیئتعلمی گروه جغرافی دانشگاه فردوسی مشهد؛
دکتر هادی اعظمی، دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد؛
دکتر محسن جانپرور، استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد؛
دکتر حسین انصاری، دانشیار گروه مهندسی آب دانشگاه فردوسی مشهد؛
آقای فاطمی، دکترای رشتۀ روابط بینالملل.
ایران قربانی تروریسم و درعین حال محکوم در این زمینه است
در ابتدای نشست آقای هاشمینژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان، به اساتید و حضار جلسه خوشآمد گفت و به ذکر مقدمهای کوتاه دربارۀ بنیاد هابیلیان و فعالیتهای آن پرداخت. وی در ادامه توضیح مختصری از وضعیت ایران در حوزۀ تروریسم و قربانیبودن این کشور ارائه کرد. او گفت: جمهوریاسلامی ایران بعد از انقلاباسلامی یکی از اهداف تروریسم بوده است. ما ادعا میکنیم که بزرگترین قربانی تروریسم هستیم. ترور و بهشهادترساندن 17000 نفر با وحشیانهترین روشها، ترور رئیس دیوانعالی کشور، رئیسجمهور، نخستوزیر، وزیران و تعداد زیادی از نمایندگان مجلس در یک سال گواه ما بر این ادعاست. از سوی دیگر گروههایی که این جنایات را آفریدند، درکشورهای اروپایی و آمریکا دفتر و رسانه دارند. در ایران ترور میکنند و در رسانههای خود بهعهده میگیرند و آمریکا و غرب هم از آنان حمایت کرده و امکانات در اختیارشان قرار میدهند و درنهایت ما را بهناحق در همین زمینه محکوم میکنند. این ظلم مضاعف است.
به نظر بنده در داخل کشور هم در این موضوع کمکاریهای زیادی صورت گرفته است. البته دلایل خاص خودش را دارد و ما تلاش میکنیم که این موضوع را با کمک جوامع مختلف مخصوصاً جامعۀ دانشگاهی در دنیا بازتاب دهیم. بنیاد هابیلیان حدود ده سال است که تأسیس شده و در زمینۀ تروریسم در سطح ملی و بینالمللی و در کشورهای همجوار نظیر عراق فعالیتهای گوناگونی داشته است. موضوع تروریسم بهخصوص در منطقۀ خاورمیانه روزبهروز پررنگتر میشود و کشورهای پیرامون ما بهشدت درگیر آن هستند. در ایران نیز به دلایل گوناگون، در معرض این خطر بودهایم. بحثهای تجزیهطلبانه و سایر موضوعات، بهانههایی بوده که تروریسم به کشور ما صدمه زده است.
داعش نیز یکی از موضوعات اصلی دنیاست و در حال حاضر کشورهای پیرامون ما درگیر آن هستند. متأسفانه این بحث در مرزهای شرقی ایران هم جدی شده است. با توجه به مسائل مطرح شده، علاوهبر اقدامات جدی بدنۀ اجرایی، نیازمند کمک بدنۀ علمی کشور هم هستیم. انشاءالله با این همکاریها به راهکارهایی برسیم و روزبهروز امنیت کشور را بیشتر کنیم. در جوامع غربی دانشگاهها یکی از ارکان حمایت از بحثهای مختلف سیاسی کشورشان هستند و دیدگاهها و نظریههای جامعۀ دانشگاهی و هیئتهای علمی به بدنۀ اجرایی کمک میکند که چگونه عمل کنند و نقاط ضعف و قوت را بشناسند.
اطراف ایران، کشورهایی با حاکمیت ضعیف وجود دارد که توان نظارت و کنترل همۀ بخشهای کشور خود را ندارند. عراق یکی از اینهاست و بخشهایی از این کشور تحت کنترل حاکمیت مرکزی نیست. سوریه نیز وضعیت مشابهی دارد. دولت پاکستان هم در مناطق همجوار مرزهای شرقی ایران بسیار ضعیف عمل میکند.
ما در تلاش هستیم در کنگرههایی که برگزار میکنیم موضوع تروریسم را هم در داخل کشور و هم در سطح بینالمللی بیشتر مطرح کنیم. دو سال پیش با برگزاری کنگرۀ ملی در تهران نتایج خوبی بهدست آوردیم. با وجود تبلیغات بسیار کم، حدود 300 مقاله در مدت یک ماه برای این کنگره ارسال شد. تاکنون تعداد زیادی مقاله برای کنگرۀ دوم نیز ارسال شده است و این نشان از ظرفیت مناسب جامعۀ علمی کشور است. اجازه دهید به همین مقدار بسنده کنم و از نظرات مدعوین محترم بیشتر استفاده کنیم. انشاءالله تا قبل از برگزاری کنگرۀ بینالمللی در شهریور 1394، برای نزدیککردن جامعۀ علمی کشور به بدنۀ اجرایی، در دانشگاههای مختلف نشستهایی را با موضوع ترور و تروریسم برگزار خواهیم کرد.
افغانستان هارتلند تروریسم دنیا است
پس از صحبت آقای هاشمینژاد، مدیرکل اطلاعات استان خراسانرضوی، دربارۀ مرزهای شرقی کشور و تحولات جاری در این مناطق صحبت کرد و با آوردن دلایلی افغانستان را بهعنوان هارتلند تروریسم معرفی کرد. وی گفت: استان خراسانرضوی 294 کیلومتر مرز مشترک با افغانستان و 540 کیلومتر مرز با ترکمنستان دارد. ایران با این دو کشور ارتباط کامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دارد و از نظر تاریخ و تمدن اشتراکهای زیادی با هم دارند.
با توجه به مسائلی که در افغانستان در حال شکلگیری است، این کشور یک متغیر بسیار اثرگذار پیرامونی، بر امنیت ملی ایران است. کشوری که دارای ذخایر بسیار غنی و مردمی جنگآور و در عین حال مرکز رشد و پرورش پدیدۀ نامبارک تروریسم است. اگر افغانستان را هارتلند تروریسم بنامیم چیزی به گزاف نگفتیم. بیش از صد پایگاه آموزشی کاملاً مجهز درخصوص سرویسدهی به تمام گروههای تروریستی، در این کشور وجود دارد. زادگاه و رستنگاه گروه تروریستی داعش که خسارتهای سنگینی به جهان اسلام وارد کرده و همچنین مربیان فرماندهان نیز در افغانستان است. تعداد 46 سرویس اطلاعاتی با توان و تجهیزات کامل در افغانستان در حال فعالیت است. نیروهای فراملیتی با حضور شوم دوازده ساله و ساماندهی دهها پایگاه نظامی سیطره خود را بر افغانستان افزایش داده و زمینۀ رشد جریانهای خردگریز و دینستیز را فراهم کردهاند.
افغانستان جولانگاه کشورهای غربی و عربی و برخی از کشورهای منطقه است. کمتر کشوری را میشناسم که اکثر قدرتهای بزرگ در آن برای خود پایگاه ایجاد کرده باشند. افغانستان از نظر ژئوپلیتیکی موقعیت خاص و ممتازی دارد. کشوری که به چهار قدرت مهم جهانی (چین، روسیه، هند و ایران) دسترسی دارد. تاکنون سه امپراطوری (انگلستان و شوروی و آمریکا) در مصافش قرار گرفتند و هر سه شکست خوردند. اگرچه آمریکاییها برخلاف خروج ظاهری و پذیرش شکست در افغانستان باقی ماندند و در آن پایگاههایی ایجاد کردند، باید بپذیریم که آمریکا، سومین قدرت برتر جهانی، از افغانستان شکست خورده است. امروزه بنا به دلایلی که گفته شد و سایر دلایل که در ادامه خواهم گفت، از شش خردهنظام امنیتی اطراف ایران، افغانستان موقعیت و وضعیت حساستری دارد و بهدلیل ویژگیهایش، بنیان و اساس ایجاد ناامنی در داخل کشور ما شده است.
چرا افغانستان دارای بیشترین اهمیت در کشورهای خاورمیانه است؟
من چند نمونه را که ناظر بر افزایش وزن ژئوپلیتیکی افغانستان در تحولهای پیش رو هست، خدمت شما بیان میکنم. اول اینکه آمریکا در سیاست خارجی جدیدش استراتژی خود را از خاورمیانه به آسیا تغییر داده و در این چرخش، افغانستان و پاکستان اهمیت استراتژیک بیشتری دارد. یکی از مفسران آمریکایی اعلام میکند که در سیاست چرخش به آسیا، افغانستان و پاکستان برای ما اهمیت استراتژیک بیشتری پیدا کرده است. این مسئله موجب شده است که آمریکا به بهرهگیری از ظرفیت ملی افغانستان در جهت توسعه ناامنی در جهان اسلام و بهویژه ایران بیش از پیش توجه کند. اگر امروز با پیمانی نانوشته، بخش عمدۀ ظرفیت طالبان را از پاکستان به افغانستان منتقل کردند و همچنین هستههای داعش را در افغانستان بهویژه در سه استان هممرز با شرق کشور ما (فراه، نیمروز و هرات) ایجاد کردند، ناظر بر همین چرخشی است که نگاههای آمریکاییها را بیش از پیش به بهرهگیری از ظرفیتهای موجود در افغانستان معطوف کرده است.
دوم اینکه حضور دوازدهسالۀ آمریکاییها در افغانستان نسل جدیدی از سیاستمداران و نخبگان را پرورش داده که دلبسته به ارزشهای لیبرالدموکراسی غرب هستند و تحتتاثیر اقدامات نرم آمریکاییها در این دوازده سال در افغانستان قرار گرفتهاند. امروز بخشی از سیاستهای آمریکا در افغانستان توسط این افراد دنبال میشود.
نمونۀ سوم توسعۀ ارتباطات و دسترسی جهانی است که در افغانستان ایجاد شده و کشور محصور و محبوس دیروز، بهسرعت به جامعۀ جهانی وصل شده است؛ اما الزامات این ارتباطات در آن ایجاد نشده است. تعداد سه میلیون کاربر اینترنتی، بیش از بیست شبکۀ رادیویی، حدود 110 شبکۀ تلویزیونی، دوازده خبرگزاری و حدود 200 نشریه، فضای جدیدی را در افغانستان ایجاد کردند. هندسۀ قدرت در افغانستان در حال تغییر است. حضور آمریکاییها براندازی نرمی را در اندیشۀ جامعه افغانستان ایجاد کرده است. باید بپذیریم که امروز نفوذ آمریکا در افغانستان به مراتب بیشتر از نفوذ سایر کشورهایی است که در افغانستان سرمایهگذاری کردهاند. آمریکا پروژۀ ایرانهراسی را در محیط افغانستان با قوت دنبال میکنند. آنها در رسانههای صوتی و تصویری و نوشتاری خود موجی را علیه جمهوریاسلامی ایجاد کردند تا با بهرهگیری از آن زمینه را برای ناامنسازی منطقه و گسترش موج ترور و تروریسم و افراطگرایی فراهم کنند.
چهارم اینکه همانطورکه گفته شد افغانستان هارتلند تروریسم است. کانونهای گوناگونی از گروهها و جریانهای تروریستی در دل جامعۀ افغانستان شکل گرفته است و در دو سال اخیر بر شدت فعالیت و عرصههای کاری خود افزودهاند. طالبان که فرایند نزولی را در افغانستان دنبال میکرد در این سالها به تصرفات خودش در افغانستان افزوده و در بیش از هفتاد درصد مناطق روستایی افغانستان نفوذ کرده است. این کشور عرصۀ فعالیت را برای گروههای تروریستی مانند داعش کاملاً آزاد کرده و پناهگاه تروریستهای جهانی شده است. عناصری هم که در داخل ایران تمایلات تروریستی دارند، سعی میکنند به افغانستان رفته و از ظرفیت آنجا استفاده کنند. همۀ اینها ناظر بر این است که وزن ژئوپلیتیکی افغانستان درحال افزایش است و بنیان خطرساز افراطگرایی و تروریسم بیش از پیش محکم شده است و ما باید در ملاحظات و تدابیری که اتخاذ میکنیم به این موضوع بیشتر بپردازیم.
اگر امروز به حوزۀ افغانستان و سوریه و عراق وارد شدهایم، بخشی از آن برای منافع ملی خودمان است
جامعۀ دانشگاهی ما باتوجه به زمینههای مشترک زیاد بین ایران و افغانستان باید برای مقابله با این طراحی نظام سلطه و آمریکا اقدامات ایجابی و مناسبی انجام دهد. برای مثال تلاشهایی که برای انتقال دانشجو انجام شده است یکی از آن اقدامات مثبت و اثرگذار است و دانشگاه فردوسی به لطف خدا در این موضوع سرآمد همۀ دانشگاههای کشور است. ما باید همان رویکردی را که در دهۀ اول انقلاب با کشورهای پیرامون خود و کشورهای دارای حوزۀ مشترک تمدنی داشتیم، اکنون نیز با قوت بیشتری دنبال کنیم. گاهی بعضی افراد با نگاه ناقص خود سرمایهگذاریهای ایران در کشورهای همسایه را زیر سؤال میبرند و این موضوع باید پشتوانۀ دانشگاهی داشته باشد و در دانشگاهها تبیین شود.
امنیت امروز ایران زمانی استوار و پایدار میشود که مرز امنیتی خود را در محیط امنیتی کشور تعریف کنیم. این محیط، همۀ کشورهای پیرامون ما را شامل میشود و جامعۀ ما باید به این درک برسد. آنوقت است که نقشآفرینی ایران در کشورهای اطراف بهزعم مردم امری مثبت و تأمینکنندۀ منافع ملیمان خواهد بود. جامعۀ دانشگاهی باید این فهم را در عموم مردم ایجاد کند که اگر امروز با قوت و قدرت در صحنۀ سوریه و عراق حاضریم یا در لبنان و یمن نقشآفرینی میکنیم، بخشی از آن برای تأمین منافع ملی است. همینجا از اساتید گرانقدر خواهش میکنم که بیش از پیش در این حوزه تلاش کنند. منافع ملی ما با همت و ارادۀ همگانی حاصل میشود. در پایان هم از این ابتکار بسیار زیبا و کار شایسته و مطلوب بنیاد هابیلیان سپاسگذارم. کنگرۀ اول مظلومیت این نظام و مردم عزیز را به بخشی از جهانیان نشان داد و امیدوارم کنگرۀ دوم با مشارکت مجموعههای مالی و دانشگاهها بتواند بیشتر از قبل، مظلومیت ایران عزیز بهویژه شهدای گرانقدر و 17000 شهیدی را که در کشور ترور شدند به گوش جهانیان برساند و در مقابله با تروریسم اقدامی انجام شود.
استفاده از روش طوفان مغزی در این نشست علمی
در ادامه دکتر خلیلی، دبیر علمی نشست، توضیح مختصری دربارۀ نحوۀ برگزاری نشست ارائه کرد و سخنرانان جلسه را اعلام کرد. او گفت: زمانی که برگزارکنندگان کنگره اطلاعات آن را به بنده دادند، گروه ما نشستی پنج نفره برگزار کرد و بعد بنا به پیشنهاد دکتر رنجکش چند موضوع را در نظر گرفتیم که در این همایش حداقل به صورت پیشنشست ارائه کنیم. همانطور که در صحبتها به آن اشاره شد، موضوع مرز اهمیت زیادی دارد. بالاخره استان خراسانرضوی یکی از استانهای مرزی کشور را با انواع مشکلاتی که آقای دکتر فرمودند، مواجه کرده است. بنابراین موضوع مرز و تروریسم، پیشنهاد گروه علوم سیاسی بود که برگزارکنندگان کنگره هم قبول کردند.
هدف این نشست استخراج موضوعات و صحبتهای انجام شده در آن و ارائه به کنگرۀ امسال یا همایش سال آینده با عنوان مرز و تروریسم است. مفهوم سرزمین، سرحد، قلمرو و مرز یک ماهیت چندرشتهای و میانرشتهای دارد که در علوم مختلف دارای اهمیت ویژهای است. «پیتر هاگت» از جغرافیدانهای برجسته، به سرچشمههای بحران منازعه اشاره میکند و عوامل خشونت و درگیری بین کشورهایی را که اغلب مرزیاند، برمیشمارد. بنابراین مرز اهمیت بهسزایی در تولید و تداوم و تدوین منازعه دارد. در مدل آقای پیتر هاگت هر کشوری، مرزی بهنام پوتتیکا دارد که در اطرافش انواع مشکلات با کشورهای دیگر ایجاد میشود و بنابراین میتواند سرچشمه منازعه و بحران و خشونت باشد و ما به مجموع اینها تروریسم میگوییم. دولتهای کلفسینگ یا دولتهای ویکستیت (دولتهای فرو رانده و شکننده) در اطراف مرز ایران مانند عراق و پاکستان و افغانستان به قسمت دوم بحث ترور و تروریسم یعنی زمینههای فکری و اعتقادی نیز مربوط هستند. زمینۀ سوم بحث اقتصادی است که هم در مناطق مرزی کشور ما و هم در مناطق مرزی همسایگان وجود دارد.
در علوم سیاسی بحثی بهنام بحرانهای پنجگانۀ مشروعیت وجود دارد که متأسفانه در برخی از شهرهای مرزی ما مشاهده میشود و به ناامنی و اشتراکات قومیتی دامن میزند. قدرت و صلابت حکمرانیهای محلی و دیپلماسی شهری در اطراف مرزهای کشور نقش خیلی مهمی دارد. بحران آب نیز در کشور بهآرامی وضعیتی را ایجاد کرده که خود آب هم به عنوان عامل سرعتدهنده به خشم و خشونت و منازعه در بین کشورها دامن میزند. ما در این جمع از روش طوفان مغزی استفاده میکنیم. این روش اقتضائاتی دارد و به همین دلیل من از قبل به همۀ آقایان و خانمهای حاضر در جلسه موضوع کلی مرز و تروریسم را گفته بودم. قصد داریم با روش طوفان مغزی چند عنوان ذکر شده دربارۀ مرز و تروریسم را به عناوین بسیار زیادی تبدیل کنیم که احتمالاً در همایش شهریور 1394 و همایش پیشنهادی ما در سال 1395 ارائه شوند.
ویژگیهای این روش را همه باید بپیذیریم: اول اینکه ما همدیگر را نفی نمیکنیم بلکه نقد میکنیم و در این جلسه شنوندههای خوبی هستیم. با توجه به این روش، در بینظمی است که میتوانیم نظمی را ایجاد کنیم و فوران عقاید، حاصل این بینظمیها است. ضمن احترام به یکدیگر، بر سخن خود اصرار میکنیم؛ اما استنتاج را به عهدۀ دیگران میگذاریم. در این جمع دو نفر مأمور نوشتن استنتاجها هستند و بنده از دل آنها موضوعات متعدد دیگری را استخراج خواهم کرد. محورها و موضوعات از طریق گفتوگو و میزگرد بهدست میآیند. در جمع ما همه برابریم و به یکدیگر نیاز داریم. مفاهیم و ساختارهایی را که اشتراک نظر داریم محفوظ تلقی میکنیم و به این اعتقادات اولیه پایبند خواهیم بود. یکدیگر را متهم نمیکنیم. گفتوگو در روش طوفان مغزی همگانی است و مباحثه میان دو نفر نیست. نکتۀ مهم آخر وجود اختلاف سطح از حیث دانش و بینش و مهارت و تجربه در جمع حاضر است که امری مفروض تلقی میشود و موجب برتری کسی نیست. این همایش، یک پیشنشست است و هدف ما مشخص کردن موضوعات متعدد از دل آن است؛ چراکه امروزه جمهوریاسلامی در وضعیت خطرناکی قرار گرفته و باید دقیقتر و عمیقتر در موضوع تروریسم فکر کرد.
تجزیهطلبی مرزنشینان برای رسیدن به وضعیت بهتر و دموکراسی است
آقای مولانا نذیر احمد سلامی، عضو مجلس خبرگان از استان سیستانوبلوچستان، با اشاره به تلاش استکبار برای تجزیهکردن خاورمیانه دلیل اصلی تجزیهطلبی مرزنشینان را رسیدن به وضعیت بهتر و دموکراسی دانست. وی همچنین تروریسم فرهنگی و مذهبی را نیز از تلاشهای غرب و استکبار دانست. او گفت: همانطور که دوستان اشاره کردند مرز چه جغرافیایی باشد و چه عقیدتی و معنوی، بسیار مهم است. بعضی گناهان موجب فساد در جامعه میشود و قرآن دربارۀ آنها میفرماید به مرز این گناهان هم نزدیک نشوید «و لاتقربوا الزنا» «و لا تقربوا مال الیتیم». این لاتقربوا یعنی به مرز این گناهان وارد نشوید چرا که نزدیکشدن به مرز و شکستن مرز گناهان خطرناک است. مرز جغرافیایی هم اهمیت خاصی دارد و بنده چند مثال دربارۀ آن عرض میکنم.
پاکستان و افغانستان کشورهای اسلامی هستند و شاید بیش از نود درصد جمعیت این کشورها مسلمان باشد. اما همیشه در میان این دو کشور تنش وجود داشته و به جای اینکه افغانستان با پاکستان دوست باشد، با هندوستان ارتباط دوستانه دارد. به دلیل اینکه زمان استقلال پاکستان، هندوستان و بریتانیا اجازه ندادند مناطق جغرافیایی امروزی پاکستان ایجاد شود و میخواستند مناطق کابل، جلالآباد، پیشاور و منطقۀ پختوننشین بلوچستان بهعنوان یک کشور مستقل و بهنام پختونستان تشکیل شود. سیاستمداران زیادی در این زمینه کوشش کردند؛ ولی موفق نشدند. حالا نیز استکبار همیشه سعی میکند قوم پختونی را که در محدودۀ جغرافیایی افغانستان هستند، از لحاظ اقتصادی پیشرفته جلوه دهد تا پختونهای منطقۀ پاکستان به آنها گرایش پیدا کرده و ملحق شوند. پاکستان نیز سعی میکند که منطقۀ پختوننشین افغانستان را همیشه بحرانی جلوه دهد تا پختونهای سرزمین خود تمایلی به ملحقشدن به افغانستان نداشته باشند. استان خراسانرضوی با دو کشوری که تقریباً حکومتهای مرکزیشان نفوذی ندارند هممرز است. حدود بیست سال پیش شخصی میگفت که در یک کتابخانه در کشور آلمان هفتاد سال قبل نقشهای بهنام بلوچستان بزرگ دیدم که از بندرعباس تا کراچی را شامل میشد. بیشتر سعی قوانین منطقۀ بلوچستان و پاکستان هم همین بوده است. الان نیز در تلاشند که این بلوچستان بزرگ محقق شود. مرام استکبار و از اهداف مهم آن این است که تمام کشورها بهخصوص کشورهای اسلامی باید تجزیه و کوچک شوند و قدرت آنها کم شود.
در پاکستان و بلوچستان پاکستان اکثر خوانین تجزیهطلب هستند و انجمنهای دانشجویی هم با آنها همراهاند. آنها بر اساس نقشۀ استکبار، بلوچستان ایران را بلوچستانغربی و بلوچستان پاکستان را بلوچستانشرقی میگویند. بهدلیل اینکه وضع اقتصادی بلوچستان ایران با تمام گرفتاریهایی که هست از وضع اقتصادی بلوچهای پاکستان خیلی بهتر است، تجزیهطلبهای پاکستان و استکبار از این طریق نمیتوانند از مردم بلوچستان ایران ملحقشدن به پاکستان را بخواهند. همچنین از نظر دینی اوضاع بلوچستان ایران خیلی بهتر از وضعیت بلوچستان پاکستان است. در بلوچستان پاکستان، خوانین و انجمنهای دانشجویی طرفدار کمونیسم هستند. این عوامل باعث میشود که بلوچهای بلوچستان ایران و اهلسنت آن هیچ گرایشی به تجزیهطلبی نشان ندهند. به همین دلیل امروزه موضوع آزادی را مطرح میکنند که در ایران آزادی نیست؛ ولی در پاکستان بیشتر است و برای این آزادی تبلیغات میکنند. داعش نیز همچنانکه دوستان اشاره کردند، در بعضی استانهای هممرز بلوچستان و افغانستان دفتر باز کرده است. بر اساس اطلاعیهای که ما هم شنیدیم، قبلاً هم در کویتۀ پاکستان که مرکز بلوچستان است، دفتری تأسیس کرده بودند. بههرحال از همان ابتدا نبرد حق و باطل در اسلام وجود داشته و داعش یا هر قدرت دیگری که باشد جای نگرانی نیست. «جاءَ الحقُّ وَ زَهَقَ الباطلُ انَّ الباطِلَ کانَ زَهُوقًا» آنچه که الان برای ما مهم است، حفظ وحدت و بهانهندادن به دشمن است.
شستوشوی مغزی دانشجویان مسلمان، یکی دیگر از راهکارهای غرب برای نفوذ است
اگر در مسیر درست حرکت و شعارهای انقلاب را احیا کنیم و اندیشه و تفکرات امامخمینی(;)و رهبر معظم انقلاب را نقشۀ راه خود قرار دهیم، دشمن موفق نخواهد شد بین ما تفرقه ببیند. از زمان پیامبر(6) جنگهای تنبهتن یا غزوات وجود داشته و وقتی غنای علمی اسلام محقق شد، دشمن شکست خورد. سپس با ترجمهکردن و واردکردن فلسفۀ یونان و متزلزلساختن مبانی دینی، دشمنی خود را ادامه دادند که اینجا هم علمای اسلام وارد صحنه شدند و دشمن را شکست دادند. استکبار سپس با شیوههای مختلف دشمنی خود را ادامه داد تا اینکه توانست به بعضی از کشورهای اسلامی مسلط شود. انگلستان و فرانسه و ایتالیا بعد از این تسلط، سیستم آموزشی خود را در کشورهای اسلامی پیاده کردند.
منظور از این صحبتها این است که ماهیت باطل همیشه یکی بوده و فقط سبک و سیاقش با توجه به شرایط زمانی و مکانی تغییر کرده و الان به صورت داعش بروز یافته است. در سیستم آموزشی خود دانشجویان مسلمانی را که در کشورهای اسلامی استعمارشده یا کشورهای غربی در حال تحصیل هستند، شستوشوی مغزی میدهند. علامه اقبال میگوید: «در حرم زاد و کلیسا را مرید، پردۀ ناموس ما را بردرید. دولت اغیار را رحمت شمرد، رقصها گرد کلیسا کرد و مرد.» این نوع افراد را با شستوشوی مغزی بر کشورهای اسلامی مسلط کردند تا با توجه به ذهنیتی که دارند در آنجا حکومت کنند؛ اما در واقع خادم اربابان خود باشند. بعد از شکست در جنگهای صلیبی، اختلافات مذهبی توسط مستشرقان و خاورشناسان در دستورکار قرار گرفت. اکنون با نام داعش به این جنگهای مذهبی دامن میزنند که در واقع جنگ بین شیعه و سنی است. ما باید از مرزهای عقیدتی و جغرافیایی خودمان محافظت کنیم. تحرکات و اقدامات دشمن با حرکت حسابشده و آمادگی کامل ما خنثی خواهند شد و جایی برای نگرانی نیست. البته گاهی خداوند متعال ما را امتحان میکند. اگر مسیر درست را تشخیص ندهیم و اشتباه کنیم و فرصتها و تهدیدها را نشناسیم، شکست میخوریم. پس باید با شناخت و استفادۀ بهینه از امکانات خود وعدۀ الهی پیروزی حق بر باطل را محقق کنیم.
کمکاری دانشگاهها در تئوریپردازی و دستگاههای اجرایی در عمل، مشکل اساسی کشور است
دکتر جهانتیغ، مشاور استاندار و مدیرکل پدافند غیرعامل استان سیستانوبلوچستان، سخنران بعدی نشست بود که در ابتدا با انتقاد از کمکاری جامعۀ دانشگاهی در حوزۀ منابع اسلامی، لزوم عملگرایی در کنار تئوریپردازی را نیز متذکر شد و سپس به تشریح جامعهپذیری سیاسی پرداخت.
او گفت: اصطلاح عرب افغان را در دو دهۀ اخیر زیاد شنیدید، اما اصطلاح افغان بلوچ را نشنیدید. چرا ترور سیاست قساوت و نقش محلل را بازی میکند؟ به بیان دیگر موضوع سخنم افراطگرایی مذهبی یا تطرفیه است. تطرف اصطلاح عربی به معنای ضدین است. هم به معنای افراط و هم به معنای تفریط است. کلمۀ سلیم، هم به معنای سالم و پسندیده و هم به معنای ناسالم و زهر مار است. جناب آقای هاشمینژاد اشاره کردند که کمکاری کردهایم.
تا الان نگاه ما به افراطگرایی و رادیکالیسم بوده و هنوز هم هست. همیشه کثرت مقالات ما را گول میزند. این موضوع را فراخوان میدهیم تا ببینیم از بین این 200 مقاله، واقعا مقالهای پیدا میشود که وقتی به پاکستان و ایالات متحدۀ عربی میروم، بهعنوان یک ایرانی ترجمه کنم و هدیه بدهم. مطلب بعدی اینکه اگر دانشجویی بخواهد به کتابهای اصیل مراجعه کند، باید سراغ کتابهای یهودی مانند «برنارد لوئیس» و «رافائل پاتایل» برود. آیا این کتابها از نظر ما معتبر هستند؟ اگر نیستند پس منابع اولیه و تولیدات ما در این زمینه کجاست؟ مگر منابع اسلامی ما سرشار از این مطالب نیست؟
قرآن در حجاز نازل شد و در مصر قرائت شد و در هند عمل شد. چرا ما به قسمت سوم کمتر میپردازیم؟ آقای سلامی به قسمت سوم اشاره کردند. قسمت سوم تمام مسائل امروز و تحولات جهان اسلام را در بر میگیرد. شعار مرگ بر خلافت را اعراب سر دادند. شعار زنده باد خلافت را هم اعراب سر دادند. غربیها سه حوزه برای ما ترسیم کردند: غرب عربی با مسئولیت مصر در شمال آفریقا، شرق عربی با مسئولیت عربستان و قسمت شبهقاره و آسیای میانه که بنده روی این قسمت تاکید دارم. ریشه و اساس داعش از اردن شروع شد و به مصر رفت و با اخوان ارتباط گرفت. دوباره به فلسطین برگشت و از آنجا به آسیای میانه رفت که حوزۀ قهوهای و منطقهای سرکوبشده است.
در منطقهای که مسلمانها تحقیر شده بودند، عقدۀ حقارت یکدفعه مانند زخم بیرون آمد و به تاجیکستان و قرقیزستان رفت. نگاه کنید در کشورهای آسیای میانه همین گروه حذبالتأدیب که امروزه اسمش را داعش گذاشته، چه آماری داشته است و چگونه قرآن در هند عمل شد و این عمل منجر به سیاست قساوت شد. آیا میتواند بهعنوان تروریسم محلل باشد و دوباره به خلافت اسلامی برسد؟ این سوالی است که شما باید در دانشگاهها پاسخ دهید و روی این موضوع کار کنید.
علمای ما باید با گفتوگوی فردبهفرد و مناظره پیش روند
بنده هم میتوانم موضوع صحبتم را با ذکر تاریخ ادامه دهم؛ یعنی از سال 1916، زمانی که جان واکن کتاب «افسانۀ ردای سبز» را نوشت و به مسیحیان اخطار داد که در آینده مواظب روحانیهای مسلمان و اسلامگراها باشید، شروع کنم و هم میتوانم با ذکر مکان با شما صحبت کنم. از یمن که ریشۀ القاعده در آنجا شکل گرفت و سلاحهای اسامه بنلادن نیز در آنجا لو رفت. یا از امارات متحدۀ عربی و دبی شروع کنم که مرکز انبار سلاحها و سرمایههای قبل از طالبان بود. یا دربارۀ جلالآباد و پیشاور و ایالت سرحد که اولین بار خلافت اسلامی در آنجا پیاده شد سخن بگویم. البته میشود از مکان نیز گذر کرد و راجع به اشخاص و شخصیتها صحبت کنیم. دربارۀ ابوالحسن نظری صحبت کنم که در سال 1375 به خدمتش رسیدم که میگفت اوراق کهنۀ تاریخ را ورق نزنید ک ورقزدن اوراق کهنه ما را با مشکل مواجه کرده است.
امروز ما با علوم خشک مانند کلام، فقه، حدیث و فتوا مواجه هستیم. به تعبیر امام غزالی باید از این علوم خشک بیرون بیایم. پس عرفان کجاست؟ از روزی که جایگاه عرفان نزد اهلسنت و حتی شیعیان پست و بیارزش شد؛ از روزی که گریه و توسل و نذر حرام اعلام شد؛ اسلام خشک، شمشیر بیرون آورد که گردن همۀ این مشرکان را باید زد. جای این ارزشها را نیز ابزار مدرن و ماشینهای مدلبالای آمریکایی گرفت. ماشینهایی که در اختیار همین گروههای منحرفی است که شما نام بردید. ما در تئوری مشکل نداریم؛ بلکه در عمل مشکل داریم. باید علمای ما با گفتوگوی فردبهفرد و مناظره پیش روند نه با بیانیه و در منزل نشستن. روزانه خون بیگناهان زیادی ریخته میشود و ارزش دارد که علما چه شیعه و چه سنی با شخصیتهای بزرگ کشورها ملاقات کنند و دائما در تکاپو باشند. تبادل علمی با اهلسنت خیلی کم است. گفتوگو و ملاقات با اندیشمندان همین کشورهایی که فرمودید با آنها مشکل مرزی داریم، به گونهای که نمود علمی داشته باشد و مردم لمس کنند، نیاز کنونی ماست. همۀ هواداران داعش و طالبان و القاعده را نباید مجرم بدانیم؛ بلکه باید تعدادی را بیمار فرض کنیم و اگر ایرانی هستند در صدد اصلاح آنها باشیم. در پایان از متولیان مناطق مرزی میخواهم، اساتید دانشگاهی و حوزوی را به مرزها ببرند تا با چشم خندقهای حفرشده را ببینند و بعد بازگردند یا شش ماه بعد در مرزهای سیستانوبلوچستان همایشی برگزار کنید.
جامعهپذیری سیاسی و توزیع مناسب هنجارها در مناطق مرزی باعث کاهش خشونت میشود
جامعهپذیری سیاسی بهمعنی درونیسازی ارزشها و هنجارهایی که حکومت تبلیغ میکند، برای شهروندان است. در جامعهشناسی سیاسی معتقدیم که وقتی چنین اتفاقی افتاد و این نمادهای معنادار درونی شد، نیازی به خشونت نخواهد بود. چون تمام واقعیتهای بیرون بر اساس معانی ذهنی ما تفسیر میشوند، اگر حکومتها بتوانند این معانی را مطابق آن چیزی که مد نظرشان هست، شکل بدهند، دیگر نیازی به خشونت نخواهد بود. بنابراین مسئلۀ تروریسم و ناامنی در مرز بهدلیل بحران نفوذ دولتها در مناطق مرزی، به وجود میآید. این موضوع مختص جامعۀ ایران نیست بلکه همۀ کشورهای جهان کم و بیش در مناطق مرزی با این مشکلات مواجه هستند. علت هم این است که اولاً مناطق مرزی از محل قدرت حکومت دور است و ثانیاً با قدرتمندبودن خانوادهها و قبیلهها و حتی اشخاص بانفوذ، معنایی که حکومت مرکزی میخواهد در نوار مرزی ترویج دهد، با مشکلات جدی مواجه میشود. بنابراین در این مناطق تعارض بین معناها و هنجارهای دولت مرکزی و نحوۀ زندگی ساکنان مرزی است.
همۀ ما میدانیم که امنیت هیچگاه کامل نیست و میزانی از ناامنی را باید بپذیریم. هیچ دولتی در هیچ زمانی امنیت کامل ندارد. دربارۀ طوفان مغزی که آقای دکتر فرمودند، به نظر من یکی از مشکلات ما دیدگاههای آسیبشناسانهای است که به آنها اعتماد شده و اینگونه مسائل را با دیدگاههای خارج از علوم انسانی آسیبشناسی میکنیم. مثل این است که بیمار تبدار را پاشویهاش کنیم و تبش کم شود؛ اما به چگونگی علاج بیماری پرداخته نشود. آسیبشناسی این مشکل را دارد و مجریان و نخبگان اجرایی ما اسیر این دیدگاهها هستند؛ یعنی به بیمار مسکن میدهند و به دنبال شناخت اصل بیماری و درمان آن نیستند. اما فرمودند که افغانستان بهدلیل بحران نفوذ، هارتلند تروریست است. آقای دکتر! عراق و پاکستان و سایر کشورها هم بهدلیل بحران نفوذ است؟ آیا هیچ مشکل دیگری نیست؟ اینقدر دنبال استکبار نباشیم که چه میکند. خود ما هنجارها را بد توزیع میکنیم و انتظار داریم شهروندان هنجارهایی را که دولت مرکزی اعلام میکند پذیرفته و درونی کنند.
بنده به سه راهحل هم اشاره خواهم کرد. ابتدا باید یک گروه از اندیشمندان و متخصصان رشتههای مختلف علوم انسانی در پایتخت تشکیل شود و هنجارها و ارزشهایی را که شهروندان باید بپذیرند، طراحی کنند؛ یعنی استراتژی یا راهبرد کلی جامعهپذیری سیاسی را ارائه کنند. در استانهای مرزی باید دنبال مریتوکراسی (شایستهسالاری) باشیم؛ یعنی دولت باید شایستهترین کارگزاران خودش را در همۀ زمینهها مانند حوزۀ سیاسی، راه و ترابری، بهداشت، آموزش و پرورش و میراث فرهنگی در مناطق مرزی به کار بگیرد. همچنین باید گروههایی شبیه گروه مطالعاتی پایتخت که عرض کردم، در مراکز استانهای مرزی شکل بگیرد تا بازخوردها را منعکس کند. بدون داشتن اطلاعات دقیق قادر به تحقیق و بررسی نخواهیم بود. این اطلاعات را هم فقط محققان فراهم میکنند. اگر چنین اتفاقی بیافتد، به موضوع تروریسم بهتر و دقیقتر توجه خواهد شد.
رعایتنشدن حقوق اقلیتها و برخورد نامناسب با آنها زمینهساز بحران در مرزها
دکتر جلیل رحیمی جهانآبادی، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی افغانستان، سخنران بعدی نشست بود. وی با اشاره به رعایتنشدن حقوق اقلیت در ایران و فقدان دموکراسی، جنگ خاورمیانه را جنگ مذهبی دانست و داعش را یکی از نتایج آن قلمداد کرد.
وی بیان کرد: جنگ جهانی اول با ترور ولیعهد اتریش توسط صربهای ناسیونالیسم و بهدلایل قومی و جنگ جهانی دوم هم به بهانۀ حقوق ژرمنها و نژاد آریا شروع شد. آنچه که در یمن باعث ورود انصارالله و حوثیها به صنعا و عدن شد، نادیدهگرفتن حقوق اقلیت شیعه بود. آنچه که در سوریه باعث بحران سهساله شده، نادیده گرفتهشدن حقوق اکثریت مردم اهلسنت است و آنچه که در عراق امروزه به پدیدۀ داعش دامن زده، نبودِ دموکراسی در این کشور است.
سخنان مدیرکل محترم اطلاعات بسیار جالب و دقیق بود. ما دیدیم که آمریکا چه وضعی را در افغانستان ایجاد کرده و حتی آمریکاییها در پایتخت این کشور، پس از یک دهه حضور هنوز جرئت ندارند از ماشینهای ضدگلولۀ خود پایین بیایند. ما در خاورمیانه با فقدان دموکراسی مواجه هستیم. میتوانیم آمریکا و اسرائیل را متهم کنیم و شرق و غرب عالم را به کهکشان راه شیری وصل کنیم؛ ولی این واقعیت را باید بپذیریم که حقوق اقلیتها را در خاورمیانه رعایت نمیکنیم. آنجا که حکومت در دست سنیها است، به شیعیان اجحاف میشود و آنجا که حکومت در دست شیعیان است، حقوق اهلسنت نادیده گرفته میشود. البته من نظام جمهوریاسلامی را هیچ وقت با نظامی مثل عربستان و نظامهای غیر دموکراتیک خاورمیانه مقایسه نمیکنم. ما تجربۀ دموکراسی نوپای 36ساله داریم و توقع زیادی هم از نظام جمهوریاسلامی نداریم که همۀ مشکلات ما را در یک شب حل کند. اما واقعیت را باید بپذیریم که وقتی مشکل نبودِ دموکراسی در خاورمیانه وجود دارد، ممکن است اقلیتی تا مدتی ظلم را تحمل کند؛ اما به هر حال روزی سلاح بهدست میگیرد. تروریسم همیشه ریشههای خارجی ندارد. تروریسم همیشه ریشههای روانی ندارد. تروریسم همیشه ریشه در انحراف در اسلام ندارد. تروریسم بعضی وقتها سلاح ضعفا در مقابل اغنیاست. گاهی اوقات سلاحی است که گروهی اندک به آن متوسل میشوند تا حقی را کسب کنند. ببینید در تاریخ اروپا با حقوق اقلیتها چهکار کردند که امروزه در اروپایی که مهد مسیحیت است، ما مسلمانها اجازه داریم که مسجد بسازیم اما در سرزمینهای اسلامی شیعه به سنی و سنی به شیعه اجازۀ ساختن مسجد را نمیدهد.
شاید بتوانیم بخشی از مشکل خاورمیانه را حل کنیم. در همین سایتهای خبری خراسان، آمار مهاجرت بلوچها و سنیها به مشهد بهعنوان یک خطر، زیاد به چشم میخورد. چند درصد از ما در مقابل این تفکر نادرست که سنیها در حال خریدن زمین هستند و مرز و پمپ بنزینها را در اختیار دارند و در کلاس اول جمعیت از شیعیان جلو زدهاند، موضع گرفتیم و آن را به چالش کشیدیم؟ اگر بلوچها به دلیل فقر و نبود امکانات بهداشتی و اشتغال، ترک وطن میکنند و به حاشیۀ شهر پناه میبرند، حاصل توطئۀ وهابیت نیست.
تنها راه مقابله با داعش و گروههای افراطی، ایجاد دموکراسی در کشورهای اسلامی است
در مجامع علمی و اجرایی و سیاسی خود چند درصد حاضریم بپذیریم که حقوق اهلسنت مثل حقوق همۀ شهروندان نظام جمهوریاسلامی محترم است. ما هرکجا از حقوق اهلسنت صحبت میکنیم، متهم به زیادهخواهی و سهمطلبی میشویم. خدا را شاهد میگیرم که ذرهذرۀ وجود همۀ ایرانیان مملو از مهر کشورشان است و فرقی نمیکند که شیعه یا سنی یا مسیحی باشند. بیش از چهار سال است که در افغانستان فعالیت میکنم و حاضرم برای نام و عظمت و پرچم ایران شهید شوم. اما وقتی که در کشور خود هستم و این ناملایمات را میبینیم که کوچ اجباری و بهدلیل فقر مردم سیستانوبلوچستان به مشهد را توطئۀ وهابیت میدانند، واقعاً عذاب میکشیم.
در شرق کشور ما افغانستان هارتلند تروریسم است. در مرز ایران، از سرخس تا نهبندان، سنینشین داریم. دغدغۀ حقوق اهلسنت در این منطقه و رعایت حقوق اولیۀ ذاتی مثل حق عبادت، توسعه، امنیت، پیشرفت و کار، چقدر در ما وجود دارد؟ واقعیت امر این است که اگر امروز انشاءالله داعش سرکوب و نابود شود، باز در خاورمیانه هم داعشهایی پدید خواهد آمد. تا زمانی که دموکراسی در خاورمیانه حاکم شود و شیعهها و سنیها یاد بگیرند که با هم برابرند و در مساجد یکدیگر بمبگذاری نکنند، بخش اعظمی از مشکلات خاورمیانه حل میشود. اما اگر ما در مشهد از پیروزی انصارالله جشن بگیریم، سنیها در جای دیگری از پیروزی داعش جشن میگیرند. در تکریت یا موصل، تعصب شیعیان، تعصب سنیها را بهدنبال دارد. حوزۀ کاری من روابط بینالملل است و نزدیک به 15 سال عضو هیئت علمی هستم. جنگی که در خاورمیانه به نام جنگ مذهبی انجام میشود و در حال گسترش است، به مرزهای شرقی کشور ما کشیده خواهد شد. در افغانستان این ماجرا شروع شده و داعش در حال یارگیری است. تنها راه مقاومت در مقابل هر گونه تفکری مشابه داعش، ایجاد دموکراسی در کشور خود و سایر کشورهای اسلامی است. هرکجا که شما برای پیروزی شیعیان جشن بگیرید زمینۀ گسترش تفکر تروریسم و سنیگری افراطی فراهم میشود و هرکجا سنیها جشن بگیرند زمینۀ بهدستگرفتن سلاح توسط امثال انصارالله در یمن فراهم میشود. از یکایک شما که وقتتان را گرفتم عذرخواهی میکنم.
مرزها فرصت هستند و باید سیاستمان را در مرزها تغییر دهیم
سردار سرتیپ رضوی از فرماندهان و مرزبانان نیروی انتظامی بود که در این نشست به ایراد سخنرانی پرداخت. وی از نبود سیاستی واحد در مناطق مرزی انتقاد و مرزها را فرصتساز تلقی کرد و گفت: حدود 34 سال در مرز کار عملیاتی کردم و مرزبان بودم. در مرزهای سراوان، زابلی سوران، ارتفاعات پیرانشهر، پازوکی، کورین، نهبندان و تایباد بههمراه همکاران شیعه و سنی خودم قدم زده و عرق ریختم.
به آقای هاشمینژاد عرض میکنم که کنگرهای مثل پیشمرگان مسلمان کرد یا کنگرۀ شهدای اهلسنت در استانهای خراسان و سیستانوبلوچستان چه اشکالی دارد؟ نیاز نیست حتماً شهیدان نیروی انتظامی یا سپاه باشند. از عشایر و بومیها که شهید شدند، نباید غافل شد. در این 35 سال، ناجا حدود 5300 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. ما هیچوقت نمیتوانیم مرز را ببندیم. با دیوار چین هم نمیتوان مرز را بست. مرزها همیشه محل رفت و آمد هستند.
وجود مرز هم فرصت و هم تهدید است
وجود مرز هم فرصت و هم تهدید است. در گذشته مسائل شیعه و سنی مطرح نبود. همه با هم متحد بودند. در تربتجام و تایباد این اتحاد وجود دارد. همکار بنده سرهنگ نیروی انتظامی است. مادر و خواهرانش سنی و پدر و برادرانش شیعه هستند. این مشکلات وجود نداشته و الان به آنها دامن زدهاند. ما هیچوقت نباید مرز را بهعنوان تهدید در نظر بگیریم. باید تفکرمان را عوض کنیم. اگر اشتباه راه برویم، دیرتر به مقصد میرسیم؛ اما اگر راه را اشتباه برویم، هرگز نمیرسیم. فکر میکنم راه را اشتباه میرویم. من از ابتدا در سازمان خود این رفتار را دیدم. زمانی قرارگاه عملیاتی احداث کردیم و بعد آن را بستیم. دکتر رحیمی که اهل تایباد هستند، میدانند که تا سال 1362 مساجد را در کالهسنگ و پیشرباط و در نقطۀ صفر مرزی احداث میکردند. برای ساختن حمام در روستای کالهسنگ، بسیار تلاش کردند و اهلسنت آنجا همکار و همراه ما بودند. اکنون همۀ آنها را پلیس تخریب کرده است. وزارت کشور تحدید مرزی کرده و سی کیلومتر را کلاً تخریب کرده است. فقط مزارع باقی ماندهاند. الان بعضی از مزارع در طرف دیگر جادۀ مرزی است و کشاورزان برای برداشت محصول، از پاسگاه مرکزی اجازه میگیرند. دوباره اشتباه کرده و بخش ناامن حوزۀ پایین سراوان را به سپاه پاسداران واگذار کردیم.
عرض بنده این است که باید راهبردمان را عوض کنیم. نلسون ماندلا میگوید: «میدانید فرق من و زندانبانم چیست؟ زندانبان وقتی دریچۀ سلول را باز و به من نگاه میکند، تاریکی و ابهام میبیند. اما وقتی دریچه را باز کرده و من به بیرون نگاه میکنم، دنیایی از روشنایی و امید میبینم.» من معتقدم مانند پیشمرگان مسلمان کرد، برادران شهید اهلسنت را نیز گرامی بداریم. زمان جنگ، همکاری سنی داشتم که در خرمشهر با هم بودیم. واقعاً افسری شجاع و یک ایرانی وطنپرست بود و شهید شد. ما باید این نمادها را دوباره احیا کنیم. در کتاب «ناتسدن کبیر مرزهای شرقی» میبینید که ژنرال مک گریبورد کلیر انگلیسی، نود سال قبل به نصرتآباد و سفیدآبه و دشت پتربان بین خراسانجنوبی و رضوی رفته و گفته بود که من خیابانهای بارانی و نمناک لندن را برای سنجش ارتفاع نسبی نمک این منطقه رها نکردم بلکه در این منطقهای که پا میگذارم در صدسال آینده قطعاً هارتلند دنیا خواهد بود. شاید پایگاه واشیندل برای همین کار است. این پایگاه پس از اینجرلیک ترکیه و دوحۀ قطر و منامه، چهارمین پایگاه ایالات متحدۀ آمریکا است. روسها هم که در افغانستان بودند اجازه نمیدادند یک افغانی وارد شود. امروز هم آمریکاییها همین کار را انجام میدهند. در استان خراسانجنوبی از چهار بازارچۀ مرزی موجود فقط یکی فعال است و در آن صف کامیونها به بیست کیلومتر میرسد و رانندهها جای خواب ندارند. چگونه میخواهیم تجارت را در آنجا گسترش دهیم؟ باید بازارچههای مرزی را احیا کنیم. رهبر معظم انقلاب فرمودند که به مرزها بروید وگرنه مرزها به سراغ شما خواهند آمد.
توسعهنیافتگی مهمترین عامل چالش در مرزها است
دکتر هادی زرقانی، عضو هیئتعلمی گروه جغرافی دانشگاه فردوسی مشهد، به تشریح ویژگیهای مناطق مرزی پرداخت و آنها را به پنج دسته تقسیم کرد و یکی از عوامل مهم تنشهای مرزی را فقر در این مناطق دانست.
توسعهنیافتگی مناطق مرزی، بستر اجتماعیفرهنگی مناطق مرزی، احساس تبعیض، واگرایی و تروریسم پنج مسئلهای هستند که باید در مناطق مرزی بررسی شوند. مناطق مرزی توسعهنیافته است و فقر و محدودیت دارد. این ویژگی مخصوص مرز ما نیست. در همۀ مرزهای دنیا وجود دارد؛ اما در مرزهای شرقی ایران خیلی شدیدتر است. دلیل این توسعهنیافتگی دور بودن مرزها از مراکز کشور است که باعث شده در انزوای جغرافیایی قرار گیرند. این انزوا یک ویژگی ذاتی است و نمیتوان کاری کرد. اما از نظر اقتصادی و سیاسی هم انزوا و محرومیت دارند که عارضهای است؛ یعنی مناطق مرزی بهخصوص نیمۀ شرقی کشور در ساختار قدرت و ثروت نقشی ندارند و اصلاً تحت حکومت مرکز نیستند. این مشکل نیز موجب توسعهنیافتگی و فقر و محرومیت میشود. من به این حدیث شریف استناد میکنم: « کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا.»
یکی دیگر از ویژگیهای ذاتی مناطق مرزی بهخصوص در نیمۀ شرقی کشور این است که متأسفانه شرایط زیستی این خطه نامساعد است. اساساً مرزها را جایی انتخاب میکردند که برای زندگی مناسب نباشد تا در تقسیم آنها اختلافی ایجاد نشود. مناطق مرزی ایران آبوهوای گرم و خشک بیابانی دارد که چند سالی است نیمۀ غربی کشور نیز دچار همین مشکل شده است. این ویژگیهای طبیعی توسعۀ بخش کشاورزی را غیرممکن میکند.
از دیگر ویژگیهای مناطق مرزی، امنیت کم است. امنیت اقتصادی کم و بیکاری و فقر زیاد است. امنیت اجتماعی و فرهنگی نیز کم است. مرزبانهای کشور نمیتوانند خانوادههای خود را به مرزها ببرند؛ چون امنیت خیلی کم است. از نظر زیستمحیطی ما هنوز مشکل داریم و در بلوچستان بیماریهای مسری گسترش یافتهاند. در نقشه نرخ بیکاری و ضرورت اشتغال نیز مشاهده میکنید که مرزهای ما قرمزرنگ هستند و بیکاری در آنجا زیاد است. انزوای جغرافیایی و کارکرد عارضی آن، محیط نامساعد طبیعی، فقر و توسعهنیافتگی و امنیت نامناسب پدیدههایی مانند کمشدن تراکم جمعیت و ناپایداری سکونت و ضعیفشدن احساس تعلق را به وجود میآورد. در نقشۀ پراکندگی جمعیت نیز مشاهده میکنید قسمتهای زردرنگ (جمعیت بسیار کم) مربوط به مناطق جنوبی و شرقی کشور است. تراکم جمعیت نقش مهمی در توسعه منطقه دارد.
فقدان زیرساختهای مناسب در مرزها، به وجودآورندۀ بازتولید فراتوسعهنیافته است
با توجه به ویژگیهای ذکرشده، سرمایهگذاری در این مناطق توجیه ندارد؛ چون زیرساختهای لازم وجود ندارد. متاسفأنه چون زیرساخت لازم برای توسعه وجود ندارد، سرمایهگذاری هم توجیه اقتصادی ندارد. مثلاً چون برق سهفاز نیست، کارخانه هم نخواهد بود. اگر نقشههای شبکۀ حمل و نقل ایران و توزیع کارخانهها و نیروهای کار و کشاورزی را نگاه کنید، متوجه میشوید که سهم مناطق مرزی کشور از سایر قسمتها کمتر است. این ویژگیها باعث تداوم و تشدید محرومیت شده و همین امر احساس محرومیت و تبعیض را در مناطق مرزی به وجود میآورد و منجر به بازتولید فراتوسعهنیافته خواهد شد؛ یعنی در کنار عوامل جغرافیایی که جمعیت کم و فقر را در مرزها بهوجود آورده، نبود زیرساخت و تولید و سرمایهگذاری مناسب باعث افزایش انزوای کارکردی و ناپایداری جمعیت میشود و این خود دوباره تشدید فقر و محرومیت را در پی دارد. در نهایت تشدید فقر و محرومیت، توجیهناپذیری سرمایهگذاری را در قسمتهای مرزی بهدنبال خواهد داشت. در واقع شما همچنان چرخۀ باطلی از فقر و توسعهنیافتگی در مناطق مرزی و بر بستر خاص انسانی و اجتماعیفرهنگی را شاهد خواهید بود.
متأسفانه اکثر کشورهای خاورمیانه شامل چند گروه قومی و مذهبی میشوند و الگوی غالب آنها، اکثریتاقلیت است. اقلیتها بیشتر در مرزها ساکن میشوند. کجا توسعهنیافته بود؟ حاشیۀ مرزها. چه کسانی آنجا هستند؟ اقلیتها. نکتۀ بعد اینکه تداوم اقلیتهای قومی در آنسوی مرز به صورت اکثریت است و اینجاست که مداخلۀ کشورهای فرامنطقهای ایجاد میشود. این ویژگیهای خاص مناطق مرزی که عرض کردم بعضیها ذاتی و بعضیها عارضی است، منجر به تشدید نارضایتی و بروز احساس محرومیت میشود. ممکن است محرومیت یا تبعیض نباشد؛ ولی احساس تبعیض هست. دو سال قبل قتلی اتفاق افتاد. خانمی بههمراه فرزندش با 48 ضربۀ تبر کشته شده بود. قاتل برادر این خانم بود. میگفت من از کوچکی احساس تبعیض داشتم. شاید تبعیض وجود نداشته؛ ولی احساس آن خیلی کارها انجام میدهد. این احساس منجر به بروز واگرایی و تجزیهطلبی میشود. حکومتها کارشان سرکوب تجزیهطلبی است و خروجی این سرکوب، اقدامات تروریستی خواهد بود. کشورهای همسایه و آمریکا و اسرائیل هم از این وضعیت ژئوپلیتیکی سوء استفاده کرده و باعث تشدید نارضایتی میشوند. مثلاً اگر یک قاچاقچی جزء اقلیت را اعدام کنیم، بسیار بزرگنمایی میشود. اما اگر صد نفر شیعه را در مشهد اعدام کنید، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. خروجی این اقدام، واگرایی در نقاط مرزی است. حرف من این است که توسعهنیافتگی و فقر در گسترش تروریسم نقش بسیاری دارد و ویژگیهای انسانی عامل تشدیدکننده است؛ یعنی اگر اهلسنت خراسانی احساس کند حقش خورده شده، به کرمان نمیرود که ببیند شیعه هم آب ندارد. اقلیت احساس تبعیض دارد و این احساس را باید از بین ببریم.
عوامل جغرافیایی تأثیرگذار بر امنیت مرزی
سخنران بعدی این نشست علمی دکتر هادی اعظمی، دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، بود که دربارۀ عوامل جغرافیایی مؤثر در مسائل مرزی و امنیت نکاتی را مطرح کرد و سپس به طرح آمایش مرزی در ایران و روند اجرای آن پرداخت.
عوامل موثر ژئوپلیتیکی و جغرافیای سیاسی بر مسائل مرزی و امنیت را به دو سطح فروملی و فراملی تقسیمبندی کردهام. ایران بهتنهایی در هارتلند ژئوپلیتیکی منطقه قرار گرفته و افغانستان هارتلند تروریسم است. قدرتهای جهانی نقشۀ راه خاورمیانۀ بزرگ را مطرح کردهاند. شک نکنیم که تروریسم مقدمهای بر تجزیۀ خاورمیانه است. موقعیت ژئوپلیتیکی و جغرافیایی ما هم در این محدوده است و به ناچار در این پازل قرار گرفته و تحت تأثیر آن هستیم.
بنیادگرایی یا سلفیگری میتواند ابزار خیلی خوبی برای قدرتهای فراملی در سطح منطقه باشد. دیدگاهی که کشورهای محدودۀ خلیج فارس دربارۀ امنیت منطقه دارند با امنیت مد نظر ما کاملاً متفاوت است. جمهوریاسلامی ایران معتقد است امنیت را خود کشورهای منطقه بهوجود میآورند؛ اما کشورهای دیگر مانند افغانستان و پاکستان و آذربایجان متأسفانه دیدگاهی فرامنطقهای دارند و امنیت را در گرو کشورهای خارج از منطقه میدانند. موضوعی با عنوان ژئوپلیتیک آب که ریشه در خارج از کشور دارد و مسائلی از این قبیل در سطح خارجی و فرامنطقهای هستند. اما همیشه نباید تهدیدات را از بیرون تلقی کنیم. ما کارهای نکردۀ زیادی داریم که به موضوع تهدید کمک میکند. در سطح داخلی هم باید توجه ویژهای به مناطق تلفیقی داشته باشیم. مناطق شامل اقلیتهای مختلف زبانی و قومی و بهویژه مذهبی، از اهمیت زیادی برخوردارند.
اجرای طرح آمایش مرزی به توسعۀ مرزها کمک میکند
سه روز قبل تایباد بودم و این تفاوتها را بهوضوح میدیدم. خوشبختانه در اکثر استانهای کشور طرح آمایش سرزمین اجرا شد. وزارت کشور و متولیان امر نسبت به آمایش سرزمین باید نگاه ویژهتری داشته باشند. در آمایش سرزمین حداقل ده مولفۀ اساسی مانند مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، گردشگری و... لحاظ شده است. اگر این برنامه و طرح جامع آمایش مناطق مرزی اجرا شوند، قطعاً به امنیت و توسعۀ این مناطق کمک خواهد کرد. البته برای همۀ استانهای مناطق مرزی نمیتوان نسخۀ واحدی پیچید. طرح جامع آمایش مرزی و موضوع حکومتهای محلی را باید جدی بگیریم. البته سوء تفاهم پیش نیاید که دولتهای محلی در راستای فدرالیزه هستند. خیر، این دولتهای محلی میتوانند در مدل فدرال هم وجود داشته باشند. با نظام بسیط و متمرکزی که ما داریم آهستهآهسته باید به طرف حکومتهای محلی و تفویض قدرت به سطوح محلی حرکت کرد. البته فقط میتوانند تصمیمات محلی در سطح خود اتخاذ کنند و در سطح ملی و امنیت ملی حق تصمیمگیری ندارند. این اقدام، احساس تبعیض را از مرزنشینان میگیرد.
نکتۀ دیگر مدیریت سیاسی و تقسیمات سیاسی است که حتماً باید توجه ویژهای به آن شود. تئوری مرکز و پیرامون یعنی هرچه از مرکز به پیرامون میرویم باید به مناطق بیشتر توجه کنیم تا امنیت را تحت تاثیر خود قرار ندهد. باید از مزیتهای نسبی مناطق استفاده کرد. مثلاً در شهرستان خواف، سنگ آهن داریم که پتانسیل خوبی برای منطقه است. طبق آییننامههای بالادستی، درصدی از عایدات منطقه میتواند برای توسعه و آمایش همان منطقه باشد. نکتۀ خیلی مهم برخورداری از فرصتهای برابر در عرصههای مختلف مانند مسائل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ارتباطات در مناطق تلفیقی و حاشیهای است. مرز را به عنوان یک فرصت ببینید.
اهلسنت مردمانی غیور در کشور هستند
در ادامه دکتر جهانتیغ با پرسیدن سؤالی از حاضران گفتوگو را به موضوع تروریسم فرهنگی سوق داد.
وی گفت: آیا مردم ایران یا کارمند و شاغل هستند یا تروریست؟ صحبتهای عزیزان به نحوی اداره میشود که گویا فقط اهلسنت در مناطق مرزی تروریست هستند. تروریست با اهلسنت متفاوت است. مرزنشینهای ما معضل نیستند بلکه از غیورترین مردمان این کشور هستند. در مناطق مرزی نیروی انتظامی و امنیتی نمیتواند بدون همکاری مرزنشینها کار کند. پس اهلسنت تروریست نیستند. لطفاً با توجه به موضوع نشست، در ادامۀ جلسه اساتید تروریسم را تعریف کنند و منظور از ژئوپلیتیک مرزی و امنیت را تبیین کنند. بحران هویت و بحران نفوذ و بحران مشروعیت، موضوعات اصلی در حوزۀ تهدیدهای امنیتی در دو بخش قومی و مذهبی است. موضوعاتی که بیان کردم، مؤلفههای حوزۀ فرهنگ هستند و اگر مأموریتهای ما در حوزۀ فرهنگ نباشد، موفق نخواهیم بود.
لزوم سیاستگذاری ملی در مناطق مرزی
آقای اکتسابی، دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه فردوسی، سپس به ارائه سخنرانی خود پرداخت و دلیل آشوبهای کشورهای اسلامی و خاورمیانه را نداشتن دولت ملی عنوان کرد.
اینکه چرا الان در منطقه آشوب است و در عرصههای فعلی به رسمیت شناخته نمیشود را از منظرهای مختلفی میتوان بررسی کرد. مثلاً از منظر روابط بینالملل، رابطه با آمریکا و اسرائیل و سایر موضوعات میتوان به آن پرداخت. فرضیۀ من این است که شرایط موجود ما در کشورهای اسلامی و خاورمیانه بهدلیل نداشتن دولت ملی است؛ یعنی ویژگیها و مؤلفههای دولت ملی در خاورمیانه و کشورهای اسلامی وجود ندارد. اگر دولت ملی شکل نگیرد، جایگزین آن دولت شکننده است. دولتهایی وجود دارند که توان دفاع از شهروندان خود و برقراری امنیت و رفاه را ندارند. سیاستگذاری خاصی نداریم؛ یعنی محرومیت در مرزها را از بین نمیبریم تا توقعات زیاد نشود یا به قبایل و مذاهب قدرت میدهیم تا امنیت را برقرار کنند. سیاستگذاری در مناطق مرزی باید ملی باشد؛ اما در خیلی از کشورهای خاورمیانه سیاستگذاری قومی و مذهبی است.
در سیاستگذاری خارجی نیز باید الزامات دولت ملی رعایت شود. مثلاً با مرگ پادشاه کشوری در منطقه خوشحال نشویم. فروپاشی یک کشور در منطقه به ضرر ماست و ناامنی ایجاد میکند. از همۀ دولتهای ملی باید حمایت و با آنها گفتوگو و مذاکره کنیم. ایجاد گروههای تندرو مثل داعش در منطقه بهدلیل خلاء دیپلماسی و بهرسمیتنشناختن دولتهای اسلامی است؛ بنابراین در سیاستگذاریها باید دولت ملی را در نظر بگیریم.
هرجا که منفعتی هست، آمریکا نیز هست
دکتر جهانتیغ با اشاره به منفعتطلبی آمریکا گفت: آمریکا بهعنوان کشور مدعی قدرت، در همۀ کشورها در پی کسب و حفظ منفعت است. آمریکا اجازه دارد در هرکجای دنیا که منافعی برای خود تصور کند، حاضر شود. هرکجا که منافع آمریکا و همپیمانانش تهدید شد، اجازه دارد بهصورت یکطرفه به آن کشور حمله کند. زمانی برای آمریکا شاه ایران عنصر مؤثری بود؛ اما بعد از پیروزی انقلاب، اجازۀ ورود به کشورهای خودشان را به وی ندادند. قذافی و مبارک و صدام را هم که زمانی منافع زیادی برای آمریکا داشتند نیز پس از اتمام تاریخ مصرفشان حذف کردند. آمریکا بنلادن را نیز نابود کرد چون احساس میکند برایش سودی ندارد. بنابراین حضور آمریکا در خاورمیانه و طرح شکست خاورمیانه به دو دلیل تضاد ایدئولوژیک و منافع آمریکاست. تئوریپردازان آمریکا معتقد هستند هارتلند سه قلب دارد و قلب سومش ایران است. آمریکا و غرب برای شکستن خاورمیانه، قوم و مذهب را نشانه گرفتهاند. قوم و مذهب از مؤلفههای فرهنگ کشورهاست و نظامی و پادگانی نیست. ما باید در این کنفرانسها راهکارهای مقابله با نفوذ فرهنگی را بررسی کرده و خود را در حوزۀ فرهنگی تقویت کنیم. واگرایی، توسعهناپذیری، دوری حاشیۀ مرزی از مرکز، نداشتن تشابه زبانی و نبود سرزمینی وابسته به جمعیت از جمله عوامل نگرانی و واگرایی داخلی هستند؛ اما باعث تروریسم نیستند. تروریسم یک موضوع خارجی و تهدید است، اما این عوامل ذکرشده بهعنوان آسیب هستند.
ابوالاعلی مودودی زمینهساز ایجاد گروههای تکفیری و بنیادگرا
سخنران بعدی، دکتر سیدحسین اطهری، استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی اندیشههای مودودی و سید قطب را باعث ایجاد گروههای تکفیری دانست و به تشریح نظریههای مختلف دربارۀ خشونت در اسلام پرداخت.
معمولاً در منطقۀ پاکستان و افغانستان یک مشکل اساسی داریم. افغانهایی که به ایران مهاجرت کردند، توانستند درآمد کسب کنند؛ چون شغل و زمینۀ کار مهیا بود. آنهایی که به پاکستان مهاجرت کردند بهدلیل بحران اقتصادی و کاری در این کشور برای گذراندن زندگی، وارد مدارس دینی شدند. در این مدارس بعضی از گروههایی که وابسته به مکاتب خاصی بودند، زمینههای ایجاد گروههای تکفیری و بنیادگرایی ستیزهجو را فراهم کردند. بنده اعتقاد دارم بخش عمدهای از تفکرات سلفیگری از نوع تندرو و رادیکال آن متعلق به شبهقاره هند است و مربوط به وهابیت و عربستان نیست. کسانی که فکر میکنند اندیشههای رادیکال از عربستان یا مصر نشئت میگیرد، دچار خطای بسیار بزرگ فکری و استراتژیکی شدهاند.
آقای مودودی مهمترین اندیشمندی است که در بنیادگرایی نقش دارد و حتی اخوان و سید قطب هم تحت تاثیر او بودند. الحویزی وقتی نتوانست به سید قطب حمله کند، به مودودی حمله و اندیشههای او را نفی کرد. مودودی بهدنبال رادیکالکردن اسلام نبود؛ اما ریشههای فکری آن را در جهان اسلام پراکند و زمینههای شکلگیری گروههای تکفیری را فراهم کرد. آقای مودودی معتقد است ما در جهان اسلام به گروه آوانگارد و پیشتاز نیاز داریم تا زمینه را برای برپایی حاکمیت خداوند فراهم کند. این گروه آوانگارد همین کسانی هستند که الان شما میبینید. آقای مودودی و آقای سید قطب جامعۀ اسلامی را به جامعۀ جاهلی و دینی تقسیم کردند. آنها معتقدند که در جهان اسلام، تمامی حکومتهای موجود جاهلی هستند و مردم باید به منطقهای مهاجرت و در آنجا یک جامعۀ پاک و دینی ایجاد کنند. برای طالبان بهترین جایی که پیدا کردند، منطقهای محصور بهنام افغانستان بود. در حقیقت گروههایی با تفکر سید قطب و مودودیگرایانه در افغانستان که این حکومت را ایجاد کردند. گروههایی مثل «التکریت» و «الهجره» در مصر نیز تحت تأثیر تفکرات مودودی و سید قطب شکل گرفتند.
ریشههای خشونت در اسلام
دربارۀ ریشههای گروههای تکفیری دو دیدگاه وجود دارد. عدهای معتقدند در اسلام بهصورت ذاتی زمینههای تکفیر و خشونت وجود دارد. کتابهای زیادی هم در این زمینه نوشته شده است که با توجه به تعدادی از آیات قرآن، اسلام را ذاتاً خشونتگرا معرفی کردهاند. حدود 109 آیه از قرآن را که مستقیماً به قتل و خشونت دستور داده، استخراج کرده و بر مبنای آن اسلام را خشونتگرا معرفی کردهاند. رفتارهایی نیز در جهان اسلام مشاهده شده که این اعتقاد را برجسته میکند البته ما آن را قبول نداریم.
دیدگاه دوم عوامل بیرونی را باعث پیدایش جنبشهای دینی میدانند. بعضی معتقدند بحران هویت باعث ایجاد خشونت در اسلام شده و بعضی دیگر فقر را مطرح میکنند. عدهای نیز مسئلۀ هژمونی غرب در جهان اسلام را مطرح میکنند. افراد زیادی هم معتقدند که بنیادگرایی دینی مربوط به جهانیشدن است. جهانیشدن هدفش ادغام بود و یکی از بزرگترین دستاوردهای آگاهکردن افراد مختلف از هویتهای قومیمذهبی بود. این آشنایی با هویتهای مختلف زمینۀ جدایی و تفرقه را برای همه فراهم کرد.
پذیرفتن مرزها و تفاوتها باعث کاهش تنشها میشود
دکتر محسن جانپرور، استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، پس از دکتر اطهری به ارائه مطالب خود درخصوص انواع مرزهای موجود و ارتباط تروریسم با تکامل مرز پرداخت.
مرزها خیلی توسعه پیدا کردهاند و حتی به درون یا به نزدیکیهای پایتخت آمدهاند. مرزها را به سه دسته تقسیم کردهاند. دستۀ اول همین مرزهای خشکی و دریایی است که بهصورت عینی میبینیم. این مرزها نقطۀ پایانی حاکمیت ملی هستند و منافع ملی در آنجا با منافع کشورهای پیرامونی تداخل پیدا میکند. مرزهای هویتی و ادراکی دستۀ دیگری از مرزها هستند و ما آنها را نادیده گرفتهایم؛ یعنی گروههای قومی و طبقات اجتماعی و حتی هر فرد مرزهای خاص خود را دارند. دستۀ سوم مرزهای فضای مجازی است.
برای شکلگیری مرزها مراحل مختلفی وجود دارد. اولین مرحله این است که با وجود مرز موافقت شود. موافقت برای هر سه دسته مرزی که گفته شد باید وجود داشته باشد. مثلاً اگر تفاوت بین شیعه و سنی را نادیده بگیریم باعث ایجاد تنش میشویم. پس اگر مرزی پذیرفته نشد، چالش و درگیری به وجود میآید. مرحلۀ دوم مشخصکردن حدود این مرزها است؛ یعنی مشخص شود که مرز حاکمیت ملی کجاست یا مرز بین شیعه و سنی چیست. مرحلۀ سوم مدیریت مرزها است. مرزبندیهای مختلف ایجادکنندۀ هویت هستند. باید این هویت و ماهیت را مدیریت کنیم تا تنش و درگیری ایجاد نشود. باید تکامل مرز را نیز در بخشبندیهای مختلف در نظر بگیریم. پس در گام اول باید وجود مرزبندیها را بپذیریم سپس حدود مرزها را مشخص کنیم و در گام سوم آنها را مدیریت کنیم.
تفاوت خشونت و تروریسم
آقای فاطمی، دکترای رشتۀ روابط بینالملل، سخنران بعدی نشست بود و به تعریف خشونت و تروریسم و تفاوتهای آنها پرداخت.
خشونت رفتاری به دور از انصاف و عدالت و با قصد آسیبرساندن است. این قصد در تعریف ترور هم مهم است. برای تروریسم تعریف واحدی وجود ندارد؛ اما در تعریفهایی که اجماع بیشتری هست به چند مسئله اشاره میشود. مسئلۀ اول اینکه تروریسم یک نوع خشونت است که باید معطوف به شهروندان غیرنظامی باشد. مسئلۀ دوم اینکه این خشونت باید معطوف به وحشت باشد. مسئلۀ سوم اینکه باید باعث ایجاد شهرت شود. به همین دلیل است که بلافاصله مسئولیت اقدام خود را بر عهده میگیرند. مسئلۀ چهارم اینکه باید باعث ایجاد بیثباتی شود. پس همۀ اعمال خشونتآمیز را نباید بهعنوان تروریسم در نظر گرفت.
حال که تعریف تروریسم مشخص شد، میتوان آن را به دو دستۀ داخلی و خارجی تقسیم کرد. عمل تروریستی میتواند از سوی حکومتی علیه شهروندان خودش باشد که به آن تروریسم دولتی میگویند. حکومتها از تروریسم خارجی برای ضربهزدن به منافع کشورهای دیگر استفاده میکنند. طبیعتاً برای هر نوع تروریسم، باید برخوردی مناسب و متفاوت از سایر گونهها داشته باشیم. تروریسم فقط مذهبی نیست؛ بلکه میتواند ضدامپراتوری و ضداستعماری و ضدغرب باشد. در حال حاضر تروریسم مذهبی گستردهتر از سایر انواع تروریسم است و در تمام کشورها برخورهای مختلفی با آن میشود که میتوان از نتایج آنها درس گرفت و رویکرد مناسبتری را پیشبینی کرد.
ابوالاعلی مودودی تکفیرگرا نیست بلکه اعتدالگراست
دکتر جهانتیغ درادامه ضمن انتقاد از سخنان دکتر اطهری مبنی بر تکفیرگرا بودن ابوالاعلی مودودی، اظهار کرد: مودودی در سال 1361 فوت کرد و امام خمینی(;) در پیامی مکتوب به خانوادهاش فرمود: «آقای مودودی انقلاب بزرگی برپا کردند. باید اندیشه و تفکر او در بین جوانان ما زنده بماند.» اولاً ریشۀ تکفیر در هند و پاکستان نیست.
چهار نوع سلفیگری وجود دارد که یک نوعش مثل داعش و طالبان و القاعده است. سه نوع دیگر اینگونه نیست. اگر در نوشتههای مودودی تأمل کنید، تفکر تکفیر و سلفیگری مشاهده نمیکنید. اگر به کتابهایی مانند «اسلام و علم» از پرویز هودبوی و مکاتبات بین مودودی و خانم مارگاریت که بعداً مریم جمیله نام گرفت و سخنگوی جماعت اسلامی در پاکستان شد، مراجعه کنید، در تفکر مودودی چنین دیدگاهی نیست. اگر کتاب «مصطلحات اربعه» از مودودی را که کتاب درسی مصر شد، مطالعه کنید، متوجه میشوید که وی دارای اندیشههای بسیار ژرف و در عین حال معتدلی بوده است. در ایران هم برای ازبینبردن افراطگرایی بهدنبال ترویج تفکرات مودودی هستیم.
اقدامات تروریستی در سیستانوبلوچستان نتیجۀ افراطیگری اهلسنت و شیعیان است
دکتر گنجی، عضو دبیرخانۀ شورای تأمین سیستانوبلوچستان و فرماندار سابق شهرستان مرزی میرجاوه، یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود که گروههای افراطی شیعه و سنی را عامل تروریسم در مناطق مرزی دانست و به معضل بیکاری جوانان بهعنوان یکی از دلایل جذب آنها به گروههای تروریستی اشاره کرد.
کشور ایران با پانزده کشور همسایه است، یعنی ما 8755 کیلومتر مرز مشترک با 15 کشور همسایه داریم که مقداری از این مرز آبی و مقداری خاکی است. 28 رودخانه و سه دریاچۀ مرزی داریم. حدود 1250 کیلومتر از مرزهای کشور مربوط به استان سیستانوبلوچستان است که با دو کشور پاکستان و افغانستان مشترک است. در این استان ما هیچ فرد وهابی نداریم. البته افراد تندرو و افراطی بین اهلسنت و حتی در تشیع داریم.
در سال گذشته، مقداری مواد منفجره و بمب آمادۀ انفجار را از تندروهای اهلسنت کشف کردیم. از طرفی تندروهای شیعه نیز در سخنرانیها و نشریات و کتابهای خود مطالبی را مطرح می کنند که باعث تشدید این اقدامات تروریستی از سوی اهلسنت میشود. این تندروها مشکلاتی را ایجاد میکنند که به تقابل میانجامد. برای اینها ما باید برنامهریزی کنیم.
در مرز استان با پاکستان حدود هجده گروه جاسوسی فعالیت میکنند. در پاکستان نیز پنج گروه تروریستی فعالیت میکنند. هدف آنها برهمزدن امنیت و آرامش منطقه و استان است. ما باید اشرار و گروههای افراطی سنی یا شیعه را از مردم جدا کنیم. باید بتوانیم زندگی و معاش مردم را در این مناطق فراهم کنیم. یکی از دلایلی که فرزندان ما به گروههای افراطی ازقبیل جیشالعدل، جیشالنصر، انصار و الفرقان میپیوندند بیکاری است. در سال گذشته گروهی دستگیر شد که جوانان ما را جذب میکرد. فیلمی از آنها کشف شد که شاید بزرگان منطقه و اهلسنت هم آن را ندیدهاند. این فیلم نحوه جذب فرزندان و جوانان ما و انجام اعمال خلاف عفت و اخلاق با آنها را نشان میدهد.
وزیرستان، ریگستان و فراه، سه منطقهای هستند که مهد پرورش نیروهای تندرو و تکفیری است. در این مناطق پس از جذب جوانان، بحثهای عقیدتی را آموزش میدهند و آنها را طوری آماده میکنند که صدها نفر در نوبت انتظار عملیات انتحاری و انفجار خود هستند. داعش در سوریه و در عراق در حال شکستخوردن است. قطعاً آنها مناطقی را انتخاب میکنند که منافعی داشته باشند و بهترین منطقه بعد از عراق، افغانستان است. باید با دولتهای افغانستان و پاکستان هماهنگ شویم و از نفوذ داعش و گسترش فعالیت آنها جلوگیری کنیم. داعش از چند ماه پیش عضوگیری در افغانستان را شروع کرده است. برای مردم فقیر منطقه سبد غذایی توزیع میکند و حدود سه هزار نفر هم استخدام کرده و به آنها حقوق میدهد. باید موانع رشد و پیشرفت مناطق مرزی را از بین ببریم.
تنشهای آبی و خشونت
سخنران بعدی نشست دکتر حسین انصاری، مدیر اتاق فکر دولت در استان خراسان رضوی و دانشیار گروه مهندسی آب دانشگاه فردوسی، بود. وی تمام تنشها و بحثهای قومی و مذهبی را برای رسیدن به توسعه دانست و عامل اصلی توسعه را داشتن انرژی و منابع آبی بیان کرد.
شما یک تمدن در دنیا پیدا کنید که بدون آب به وجود آمده باشد و یک تمدن هم در دنیا پیدا کنید که با تروریسم از بین رفته است. حضور اسرائیل در نوار غزه و آمریکا در افغانستان برای بحثهای قومی و مذهبی نیست. پسزمینۀ حضور آمریکا و اسرائیل و قدرتهای بزرگ در آسیا و بهویژه خاورمیانه، ایجاد تمدنهای جدید و از بینبردن تمدنهای قبلی است. هدف از این کار نیز موضوع انرژی و آب و توسعه است. توسعهیافتگی عامل اصلی ازبینبردن تروریسم است.
بحث من در ارتباط با تنشهای آبی و خشونت است. اینکه آب نقش مهمی در سیاست دارد، مطلب جدیدی نیست. در تبیین جامعه و دولت در ایران هم از نظریههای مربوط به آب و کمآبی استفاده شده است. به هر حال ایران کشوری کمآب است و در طول تاریخ، مردم خود را با این مشکل وفق دادهاند. از حدود صد سال پیش سرمایهداری و دولت مدرن نیز وارد جامعۀ ایران شدند. با ورود این دو عنصر، دخل و تصرف حداقلی در طبیعت جای خود را به دخل و تصرف حداکثری داد. اساساً دولت یکی از وظایف خودش را انجام اقدامات زیربنایی میدانست و کارهای عمرانی و سدسازی و گسترش صنعت و به دنبال آنها استفاده از منابع آبی را شروع کرد. با وقوع انقلاب هم این فرایند نه تنها کنار گذاشته نشد بلکه تشدید هم شد. بعد از انقلاب هم به دنبال تبدیلشدن به قدرت اول منطقه هستیم و این امر مستلزم تغییر در طبیعت است. این نهضت سدسازی که بعد از انقلاب آغاز شد و در کنارش شعارهایی دربارۀ خودکفایی داده شد، نیاز به آب داشت. از نوزده سدی که در سال 1357 به 647 سد رسیدیم و با سدهای در حال ساخت حدود 1330 سد در ایران خواهیم داشت. گرمشدن هوای ایران و کاهش بارندگی نیز عواملی هستند که با عوامل قبلی، تغییرات زیادی را در ایران ایجاد کردهاند. نتیجۀ همۀ اینها خشکسالی و بحران آبی موجود در کشور است.
جنگ آیندۀ خاورمیانه جنگ آب خواهد بود
حدود 540 شهر ایران در معرض تنشهای آبی هستند. این خشکسالی در مناطق و مرزهای شرقی ایران گستردهتر است. جنگ آیندۀ خاورمیانه جنگ آب خواهد بود. در ایران تقریباً آبهای ورودی و خروجی برابر است؛ یعنی به همان میزان که آب وارد ایران شده، از ایران خارج هم میشود. سیاست ما این است که آبهای مرزی را تا حد امکان مهار کنیم و حتی یک قطره هم از کشور خارج نشود. نتیجۀ این سیاست فقر و مخاطرۀ کسانی است که در مجاورت مرزهای ما در سایر کشورهای همسایه زندگی میکنند. وقتی مردم آن طرف مرزها دچار فقر و فلاکت شوند، به یک منبع نارضایتی تبدیل شده و میتوانند پناهگاهی برای گروههای مخالف باشند. به جای اینکه روی منابع آبی که محل منازعه نیست سرمایهگذاری کنیم، روی آبهای مرزی سرمایهگذاری میکنیم. فکر نمیکنم مجموع آبهای خروجی از ایران به دو میلیارد متر مکعب برسد. پیامد دیگر این مسئله تخلیۀ روستاها و مهاجرت به شهر است. در ده سال آینده هشتاد درصد جمعیت ایران در ده شهر بزرگ کشور ساکن خواهند شد. روستاها و شهرهای کوچک تخلیه میشوند. این مهاجرتها تبعات امنیتی نیز دارند؛ پس نمیتوانند مهاجرت کنند و از طرفی زندگی مرفهی هم ندارند و آب و صنعتی هم که وجود ندارد. این مسائل نارضایتی و بحران ایجاد میکند.
بحران آب مشکلات اقتصادی و کشاورزی ایجاد میکند. صنایع از بین میرود و اقتصاد بیشتر به نفت وابسته میشود. همۀ این عوامل باعث گسترش خشونت در مرزنشینان میشود. بین اقلیم و رفتار انسان رابطه وجود دارد. انسانهایی که در مناطق خشک و بیآب زندگی میکنند، میل به خشونتشان افزایش مییابد. ابنخلدون وقتی دربارۀ ازبینرفتن تمدنهای شهری بحث میکرد حرفش این بود که بادیهنشینان و صحراگردان به قوۀ قهر بر این مردم غلبه میکنند. تنها راهحل این مشکلات، توسعه است و برای توسعه باید به منابع آبی که منازعه ایجاد نمیکنند، متکی شویم.
میل به تروریسم در کشورهای توسعهیافته نیز وجود دارد
در ادامه آقای موسوی، به حضور شهروندان کشورهای مدرن در گروههای تروریستی اشاره کرد و گفت: به نظر بنده باید به این پرسش پاسخ داده شود که علت حضور هزاران نفر از شهروندان کشورهای توسعهیافته در جریانهای تروریستی منطقۀ خاورمیانه علاوه بر داعش و القاعده چیست. به هر حال در ظاهر آنها مشکل منابع آبی و انرژی ندارند. موضوع تروریسم در بعضی از کشورهای اروپایی و کشورهای توسعهیافتۀ آسیایی مثل ژاپن نیز وجود دارد. باید مشخص شود دلیل آنها چیست.
صحبتهای دکتر رحیمی نیز مبنی بر اینکه شیعیان در مساجد اهلسنت بمبگذاری میکنند و به حقوق اقلیت احترام گذاشته نمیشود، استناد آماری نداشت. به نظرم این بحثها نه تنها به حقوق اقلیت کمک نخواهد کرد؛ بلکه به یک تهدید علیه امنیت ملی تبدیل میشود. در تحلیل پدیدهها واقعگرایی مهمترین رکن است و از شعارزدگی باید اجتناب کنیم.
مشکل اساسی مناطق مرزی، هویت قومی مشترک در دو طرف مرزهاست
دکتر جهانتیغ به مرز فرهنگی و بخشهای مختلف آن اشاره کرد و فرمود: مرز فرهنگی در سه بخش هویت مذهبی و هویت ملی و هویت قومی تعریف میشود. قدرتمندترین هویت، هویت مذهبی است. دو نفر مسلمان در هر کجای جهان باشند، احساس وابستگی دارند. هویت ملی یعنی یک ایرانی هر جای جهان باشد خود را ایرانی میداند. اقوام مختلفی که در مرز زندگی میکنند در دو طرف مرز دارای یک هویت قومی هستند؛ یعنی اگر در داخل خاک ایران قوم بلوچ مرزنشین است در طرف دیگر مرز و خارج از خاک ایران نیز قوم بلوچ زندگی میکند. دلیل ایجاد مرز جغرافیایی نیز همین مطلب است و مرزهای خودی و غیرخودی در کشورها مرزهای جغرافیایی است. بنابراین بهدلیل هویت ملی، خودی و غیرخودی تعریف میشود. مشکل اساسی در مرزهای کشورمان نیز هویت قومی مشترک در دو طرف مرز است.
در سالهای گذشته توانایی جداسازی اقوام دو طرف مرز را نداشتیم و به روش فیزیکی نمیتوان این کار را انجام داد. اگر قومی در دو طرف مرز مبادلۀ اقتصادی کند، قاچاق محسوب میشود. اگر با هم رفتوآمد و مراوده داشته باشند، تردد غیرقانونی تلقی میشود و حکومت مانع آنها میشود و بین آنها دیوار میکشد. این اقدامات، دولت را در نگاه اقوام مرزنشین، زورگو نشان داده و باعث ایجاد واگرایی قومی مقابل حکومت میشود. اگر این وابستگی شکل مذهبی به خود بگیرد، به واگرایی مذهبی تبدیل میشود.
اسلامگرایان مکلف به تحقق ارادۀ خداوند
دکتر اطهری استخلاف و تکلیف و حاکمیت را سه مولفۀ بنیادی اسلامگراها دانست و افزود: همۀ مسلمانان معتقد هستند که انسان خلیفۀ خداوند روی زمین است. سپس معتقدند انسان بهعنوان خلیفۀ خداوند در زمین تکالیفی دارد و فقط باید به تکلیف عمل کند. سومین عنصری که روی آن تاکید میکنند حاکمیت خداوند است. در حقیقت یکی از تفاوتهای ما با دیگر ادیان این است که مسلمان خودش را یک انسان مکلف میداند و وظیفه دارد که ارادۀ خداوند را محقق کند. اما وقتی مطرح میکنید که در حکومت اسلامی باید حاکمیت خداوند محقق شود، ممکن است فردی برای تحقق این امر اسلحه بردارد. پس باید در کنار این اصل، شیوۀ رسیدن به آن هم تبیین شود. شخصی مانند «راشد قنوشی» روش دموکراسی را انتخاب میکند و معتقد است اگر ما شریعت را هم بخواهیم اجرا کنیم، با رأی مردم اجرا میکنیم. مثلاً به راشد قنوشی گفتند که موضوع حجاب را چه میکنید و پاسخ داد که اگر مردم خواستند اجرا کرده و اگر نخواستند در جامعه اجرا نمیکنیم. پس این بنیادگرایان یا اسلامگرایان بیشتر دنبال ستیزهجویی و مسائلی از این قبیل هستند و به این سه عنصر در کتابهای خود خیلی تأکید میکنند. در کتاب تورات خواندم حضرت مسیح در لحظۀ آخر به خدا میگوید: «چرا رهایم کردی؟ آخر من این همه با تو همراهی کردم اما تو رهایم کردی.» در اندیشۀ مسیحیت بحث همراهی خداوند است؛ ولی در اندیشۀ اسلامی بحث اطاعت است. این نوع نگاه به دین مشکلزا شده است؛ یعنی ما به هر طریقی شده باید ارادۀ خداوند را روی زمین محقق کنیم. درصورتیکه در اندیشۀ مسیحیت همراهی با خداوند هدف است و ما این همراهی را نداریم.
کاهش تنش سیاسی بین کشورهای اسلامی، اولین شرط وحدت
آقای مولوی نذیر احمد سلامی ضمن تبیین ریشۀ اختلافات مسلمانان، سه راهحل نیز برای آنها ارائه کرد و در پاسخ به سؤال دکتر خلیلی مبنی بر اینکه اگر دولت ایران شیعه نبود چه میشد، گفت: اگر فکر میکنید ریشۀ این مشکلها و تفاوتها، شیعهبودن است که با وجود دولت غیرشیعه این مشکلات حل میشد. اما من معتقدم ریشۀ این اختلافات و معضلات شیعهبودن نیست بلکه اعمالی است که ما بهعنوان شیعه انجام میدهیم. تنشی که بین شیعه و سنی به وجود آمده بهدلیل کارهایی است که هر دو طرف انجام میدهند و تنها از طرف شیعه نیست. این تنش بهدلیل اختلافات فقهی هم نیست؛ چراکه این اختلافات در همۀ مذاهب و حتی بین خود شیعه نیز وجود دارد. در مسائل فقهی و مرجعیت در اهلسنت هم این اختلافات وجود دارد و مشکلآفرین نیستند. مشکلات بر سر اختلافات سیاسی است.
در میان کشورهای اسلامی، ایران و عربستان نقش محوری ایفا میکنند. ایران یک حکومت شیعه و یکقطبی و عربستان یک حکومت سنی و یکقطبی است. اگر تنش سیاسی بین این دو کشور کم شود و از بین برود، اولین شرط وحدت محقق شده است. آنوقت خیلی سریع به وحدت امت اسلامی میرسیم. اگر برای از بینبردن داعش کنفرانسی در میان سران اسلامی که با داعش مخالفند برگزار و محکومیت آن ایراد شود، شرط دوم رسیدن به وحدت محقق خواهد شد. اقدام سوم مراوده و گفتگو میان مراجع مذهبی کشورها است. اگر مراجع مذهبی شیعه و سنی در ایران، عراق، عربستان، مصر و سایر کشورهای اسلامی با هم رفتوآمد و مراوده داشته باشند سومین شرط وحدت نیز محقق میشود. با انجامشدن این سه شرط، مشکلاتی که الان داریم حل خواهند شد.
نبود دموکراسی عامل ایجاد تروریسم
آقای زارعی، دانشجوی رشتۀ علوم سیاسی دانشگاه فردوسی، ، نبود دموکراسی را دلیل تروریسم دانست و افزود: به نظر من نبود دموکراسی و مشارکت و انتخابات آزاد رقابتی منجر به بروز تروریسم میشود. داعش در عراق بهدلیل نپذیرفتن حقوق اقلیت و نبود دموکراسی به وجود آمد. اگر آقای مالکی حقوق اقلیت را در استان الانبار میپذیرفت و مخالفان را سرکوب نمیکرد، داعش ایجاد نمیشد. نبود اصول و شاخصهای دموکراسی معضلی را به وجود آورد که همۀ دنیا را درگیر خود کرد. مرزی که بین خودی و غیرخودی ایجاد کردیم اشتباه است و باید آن را از بین ببریم. باید اپوزیسیون و مخالفان را هم بپذیریم و در این صورت است که میتوانیم پیشرفت کنیم.
سیستانوبلوچستان دارای بیشترین مشارکت سیاسی بعد از انقلاب
دکتر جهانتیغ در پاسخ به این سوال که اگر در ایران حکومت در اختیار اهلسنت بود، چه میشد گفت: بررسی وضعیت کشورهایی که حکومت اهلسنت دارند و اتفاقاتی که در آنها رخ میدهد، تا حدی به ما پاسخ خواهد داد که اگر در ایران اهلسنت حاکم بودند، چه میشد. در پاکستان در مساجد بمب میگذارند و منفجر میکنند. البته واژۀ اهلسنت صحیح نیست چون آنها تکفیری هستند؛ یعنی کشتن هفت شیعه را دلیل بر ورود به بهشت میدانند. دربارۀ بحث دموکراسی باید عرض کنم که بالاترین مشارکت در انتخابات بعد از انقلاب، در سیستانوبلوچستان است. اتفاقاً همیشه کاندیدی رأی آورده که گارد اپوزیسیون هم داشته است. حضور در انتخابات هم مصداق اصلی دموکراسی است.
جهانیشدن و تروریسم
یکی از حاضران دربارۀ جهانیشدن و تروریسم سؤال کردند و آقای فاطمینژاد اینگونه پاسخ داد: یکی از اهداف تروریسم دستیابی به شهرت است و جهانیشدن این هدف را آسان میکند. مثلاً شاید در دویست سال گذشته اگر تروری انجام میشد، تأثیر فرامرزی نداشت و سایر افراد را به این کار تشویق نمیکرد. بنابراین عامل اصلی کمکی بوده که رسانهها برای شهرت و شناختهشدن این اعمال انجام دادند. مثلاً داعش یک افسر اردنی را گرفت و آتش زد و بر رویش خاک ریخت. این نمونه در یوتیوب و شبکههای مختلف بسیار پخش شد و به شهرت آنها کمک کرد. از این نظر جهانیشدن تاثیر گذاشته است.
فاصلۀ طبقاتی در دو طرف مرز، عامل تهدید و ترور
در پایان، آقای ایمان باغبان، دانشجوی رشتۀ مدیریت اجرایی دانشگاه فردوسی، لزوم توجه به فاصلۀ طبقاتی در دو طرف مرز را یادآور شد و گفت: بنده مرزها را به دو دسته تقسیم میکنم. مرز جغرافیایی و مرز گفتمانی که به عنوان دیپلماسی در سطح جهانی مطرح میشود. به نظر بنده دادن امکانات در مناطق مرزی مشکلاتی به وجود میآورد. شاید در ظاهر نارضایتی را از بین میبرید؛ ولی امکانات در مناطق مرزی همسانی بین افغانستان و ایران را از بین میبرد. وقتی آن طرف مرز در افغانستان روستاییان بدون امکانات، بدون برق و آب و گاز زندگی میکنند و در ایران و با فاصلۀ خیلی کم از آنها منطقهای مرفه و با امکانات کامل ایجاد شود، راه ورود را باز کردهاید. به افغانها برای مهاجرت غیر قانونی انگیزه میدهید و در واقع مرزمان تهدید میشود. ناهمسانکردن منطقه خودش یک تهدید برای امنیت آنجا محسوب میشود.
در حوزۀ گفتمانی هم اگر مرز را محکمتر و امنتر کنیم، خودبهخود تروریسم که وسیلهای برای مقابله با حکومت مسلط و مقتدر در منطقۀ مرزی است، بیشتر بروز پیدا میکند. بنابراین باید به هر دو طرف این موضوع توجه کرد؛ یعنی مناطق مرزی نیاز به امکانات و امنیت و اقتدار حکومت دارند؛ اما همین مسائل باعث افزایش میل به ترور هم خواهند شد. ترور فقط ناشی از نارضایتی مردم از نبود امکانات و امنیت نیست بلکه وسیلهای برای تقابل با حاکمیت مسلط در منطقه نیز هست.