اينگونه تبليغ مي شد كه تمام روحانيون مظاهر مفسد في الارض هستند ، حتي نابساماني هاي اجتماعي رژيم گذشته را نيز بگونه اي به روحانيت منتسب مي كردند و روحانيت مقصر اصلي مشكلات كشور معرفي مي شد .
فرقان حتي در ترجمه هاي مستقيم آيات قرآن ديدگاه هاي افراطي خود را دخالت مي داد ، در آياتي كه مربوط به حضرت ابراهيم (ع) مي باشد ، ترجمه خاصي ارائه مي دهد . در آيه شريفه « رب اجعلني مقيم الصلوة و من ذريتي ربنا و تقبل دعا » ، " پروردگارا ! من و افرادي از ذريه ام (نسل انقلابي باقي مانده ام) را بر پا دارنده ارتباط و پيوستگي (نماز) قرار ده ، پروردگارا ! درخواست مان را بپذير " . (ابراهيم/40)
همانگونه كه در متن ترجمه مشاهده مي شود ، از ذريه به عنوان نسل انقلابي ياد مي كند ، در تمام توضيحات و تفاسير بعدي اين واژگان بارها مورد استفاده قرار مي گيرد . در آيه : « قل انني هديني ربي الي صراط مستقيم ديناً قيماً ملت ابراهيم حنيفاً و ما كان من المشركين » ، . (انعام/161)
ايدئولوگ هاي فرقان سخني از صراط مستقيم كه دين پاك و حنيف ابراهيم است به ميان نمي آورند . صراط مستقيم مسيري است كه در برگيرنده تمام اعمال و رفتار نيروهاي موحد و مؤمن است كه از خداوند آغاز و سرانجام نيز بدان ختم مي شود .
از آنجا كه فرقان اصرار دارد آيات الهي را به زعم خويش تفسير كند ، به طور دائم بر نوعي برداشت انقلابي كه عاري از منطق مبارزه و اصول توحيدي است ، اصرار دارد : " دستيابي به حق را در جريان عمل انقلابي تبليغ مي كنند ."
فرقان در اصول اعتقادي خويش ، مؤمن واقعي و راستين را فرد انقلابي مي داند كه پيروزي دين و مكتبش و اساساً حياتش را در گرو پيروزي انقلابش مي داند و در تفسير سوره مزمل مي گويد : " زندگي يك انقلابي در پيروزي انقلابش خلاصه مي شود ." (1)
امامت در عصر غيبت :
اكبر گودرزي درباره تداوم امامت و چگونگي آن در عصر غيبت امام عصر (عج) چنين اظهارمي كند :
" با توجه به اين كه غيبت امام عصر (عج) به مفهوم عدم وجود آن حضرت نيست و او وجود دارد ، ولو اين كه به واسطه شرايطي در دسترس ما نباشد ، امامت يعني هدايت و فرماندهي و ولايت و تصرف در جان و مال مؤمنين به عنوان يك مبناي فكري و اجتماعي تداوم دارد و همان وجود امام زمان خودش بيانگر تداوم اين اصل است ." (2)
وي درباره حركت ها و اساساً جنبش هايي كه در عصر غيبت رخ مي دهد ، مي گويد :
" ترديدي نيست كه اين جنبش ها هم امامت را به مفهوم خاص آن در رابطه با امام زمان مي دانند (البته از ديد شيعي) و هم بر پايه قرآن و سنت عمل مي كنند . روي اين حساب حركت هاي مورد بحث را نمي توان بدون رهبري و امامت دانست و وقتي چنين فرضي وجود داشته باشد ، يعني اين جنبش ها را برخوردار از امامت مي دانيم ، پس حركت ها و جنبش هاي توحيدي هم مي توان آنها را ناميد ." (3)
اكبر گودرزي در ادامه براي تفكيك هر گونه حركت غير ارزشي از حركت هاي اصيل مي گويد :
" البته در اين حركت ها هم طبيعتاً اگر بر پايه قرآن و سنت شكل گرفته باشند ، نظم و انسجام و حتي در شكل بارزتر آن سازماندهي وجود دارد ، ولي اين امر بدان معنا نيست كه اداره كنندگان و سازمان دهندگان اين جنبش ها هر كدام امام و رهبرند ، نمي توان تداوم اصل امامت را بدين پايه از ابتذال كشانيد ." (4)
دقيقاً زاويه انحراف تشكل هاي كوچكي چون فرقان از همين نقطه شروع مي شود . گودرزي به صرف اعتقاد به قرآن و سنت مدعي است كه تشكل و سازماندهي اش حركت توحيدي و جنبشي در راستاي امامت مي باشد . اين كه در زمان غيبت كبري چه كساني ويژگي نيابت عامه را دارند تا مرجع مردم باشند ، به شدت مورد غفلت و بي توجهي عامدانه او و همفكرانش قرار گرفته است .
سازمان ها و حركت هاي كوچك و فرعي و يا حتي در عبارتي فراتر ، تحزب در جامعه اسلامي ، منوط به اجازه نيابت عامه است . بر اساس تحليل گروه فرقان از تداوم امامت و حركت هاي انقلابي در عصر غيبت هر تشكل چند نفره قادر است به نام جنبش توحيدي قيام بكند . در حالي كه گروه هاي كوچك بايد مجوز حركت خود را از رهبري جامعه اسلامي كه در دست مجتهد جامع الشرايط است ، كسب نمايند .
اين رهبري پس از پيروزي انقلاب اسلامي به نام اصل الهي " ولايت فقيه " در قانون اساسي تجلي يافت . گروه هاي جاه طلب و خود محوري چون سازمان مجاهدين خلق ، آرمان مستضعفين ، فرقان ، جنبش مسلمانان مبارز و طيف هاي التقاطي ديگر ، كه بر اساس ديدگاه هاي خود بزرگ بينانه خويش رفتار مي كردند ، در مقابل رهبري ايستادند .
هر چند اين تعارض از شدت و ضعف برخوردار بود ، اما در درون تحليل هاي خود ساخته نتوانستند خود را با ولايت فقيه كه اصل مترقي هدايت جامعه اسلامي در عصر غيبت است ، هماهنگ كنند . گروه هايي چون فرقان و سازمان مجاهدين خلق اسير شعارهاي آرماني و ايدئولوژيك خود شدند و از واقعيات جامعه اسلامي فاصله گرفتند و در مقابل آن ايستادند .
اكبر گودرزي به حدي در تحليل مباني فكري ناتوان بود كه در بروز نارسايي ها براي انتخاب راه بهتر به قرعه متوسل مي شد و مي گفت : " تأكيد من بر روي قرعه ، صرفاً از نظر عقلي است ." (5)
ولايت فقيه و نظام اسلامي :
يكي از مباحث مهم اعتقادي ، موضوع ولايت فقيه است كه گروه هاي منحرف فكري و سياسي همواره با آن چالش داشته اند . گروه فرقان كه از خاستگاه نظري روشنفكران ديني مسائل ايدئولوژيك را تحليل مي كرد ، يكي از مخالفان اصل مترقي ولايت فقيه بود . (6)
اكبر گودرزي رهبري فكري و سياسي فرقان در طول بازجويي ها ، وقتي در اين موضوع مورد سؤال قرار مي گرفت ، مي گفت كه به اولويت فقيه اعتقاد دارد و به ولايت فقيه معتقد نيست :
" من به ولايت فقيه به آن معني كه در قانون اساسي فعلي مطرح شده ، معتقد نيستم ، بلكه به اولويت فقيه و دين شناس با خصوصياتي كه براي او ذكر شده معتقدم ." (7)
وي درباره وجود كثرت آرا و تنوع ديدگاه هاي كارشناسان دين و دين شناسان در موضوعات سياسي _ اجتماعي معتقد به " قرعه " است . موقعي كه از او سؤال شد كه وقتي راههاي منطقي تري وجود دارد ، چه نيازي به قرعه هست ؟ در پاسخ گفت : " چون آمريتي براي ديگران قائل نيست و لذا توان حل مسائل را ندارد . "
گودرزي به عنوان رهبر فكري و عملياتي فرقان بين ولايت فقيه و حاكميت سياسي او تفكيك قائل مي شود و آن را دو موضوع جداي از هم مي داند :
" بين ولايت فقيه و حاكميت سياسي اين دو موضوع از يكديگر مجزا و متمايزند . فقيه دين شناس هم مثل همه افراد ديگر حق اداره اجتماع را دارد ، ولي حاكميت و آمريت ندارد ." (8)
البته اشاره اي نمي كند كه چگونه مي توان بدون حاكميت و آمريت جامعه را اداره كرد و اين از شاهكارهاي بزرگ فكري التقاطيون فرقان است . وي معتقد است كه ولايت فقيه فاقد مباني قرآني است :
" موضوع ولايت فقيه صرف نظر از اين كه هيچ مبنايي در قرآن ندارد ، با اصل ارزش انسان و خصوصيات متعالي او در تضاد است و منجر به سلب آزادي و قدرت انتخاب آدمي مي شود ." (9)
فردي كه به راحتي دست به ترور انسان ها مي زند و صرفاً به خاطر داشتن ايده اي بر خلاف ايده خود ، انسان ها را از سر راهش بر مي دارد ، بسيار شنيدني است كه از " سلب آزادي و قدرت انتخاب انسان " سخن مي گويد .
در واقع مبناي مخالفت فرقان با ولايت فقيته در اين سخن اكبر گودرزي منعكس شده است كه واقعاً كودكانه و ابتدايي مي باشد . وي مي گويد :
" مسئله ولايت فقيه امام سازي در برابر امام دوازدهم مي باشد ، بنابراين من ولايت و رهبري امام زمان را قبول دارم ." (10)
اكبر گودرزي كينه توزانه نظام اسلامي را نظام غير توحيدي و الهي به شمار مي آورد :
" با توجه به ماهيت خاص روحانيت كه انحصار طلبي و استبداد ديني و تحريف حقايق و قلب واقعيات است و حقوق مردم كردستان و تركمن صحرا و خوزستان را ناديده گرفت ، نظام كفر آميز است ." (11)
پی نوشت:
1. نشريه فرقان ، شماره 32 ، آذر 59 ، ص اول
2. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ، پرونده اكبر گودرزي ، شماره بازيابي 774
3. همان
4. همان
5. همان ، 28/2/59
6. امام خميني ، شئون و اختيارات ولي فقيه ، تهران ، وزارت ارشاد اسلامي ، 1365
7. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ، پرونده اكبر گودرزي ، بازجويي ،12/2/59
8. همان
9. پرونده شماره 774 ، اكبر گودرزي
10. همان
11. همان ، بازجويي 21/12/59
گروه فرقان (5)