با توجه به نظر سیاستمداران و نظامیان برخی کشورها درباره ویروس کرونا، احتمال حمله بیولوژیکی آمریکا علیه مخالفانش قوت گرفته است. چند وقتی است اخبار مربوط به کویید ۱۹ سر خط تمام رسانههای جهان شده است. این ویروس برای اولین بار در دسامبر ۲۰۱۹ در شهر ووهان استان هوبئی چین، پس از اینکه مردم بدون علت مشخصی دچار سینه پهلو شدند و هیچگونه واکسن و درمانی مؤثر نبود، نوع جدیدی از کروناویروس با همهگیری انسانی، شناسایی شد. از همان ابتدا، شیوع و گسترش ویروس کرونا در چین و بعد از آن در سراسر جهان، نظرات و تحلیلهای زیادی درباره بیولوژیکی بودن این ویروس منتشر شد. البته هنوز به صورت قطعی ثابت نشده که این ویروس یک سلاح بیولوژیکی است اما تحقیقات دقیق بعدی و همیاری همه کشورها میتواند آن را اثبات یا رد نماید.
بیوتروریسم، به منتشر کردن عوامل بیولوژیکی یا سمی با هدف کشتن یا آسیب رساندن به انسانها، حیوانات و گیاهان با قصد و نیت قبلی و به منظور وحشتآفرینی، تهدید و وادار ساختن یک دولت یا گروهی از مردم به انجام یا برآورده کردن خواستهای سیاسی یا اجتماعی اطلاق میشود. بنابراین هر گونه اقدام وحشتزا و آسیبرسان که با استفاده از آزادسازی یا انتشار عمدی عوامل بیولوژیک شدیدا بیماریزا شامل انواعی از میکروارگانیسمها و یا سموم بیولوژیک، انجام پذیرد را میتوان بیوتروریسم نامید. با تهدیدات فزاینده تروریسم، لازم است که خطر مواجه با انواع میکروارگانیسمها به عنوان یک ابزار قدرتمند تهاجم و تهدید، جدی گرفته شود. اثرات بالقوه بیماریهای مسری بر روی مردم و نیروهای نظامی، از 600 سال قبل از میلاد شناخته شده بود. استفاده از قربانیان طاعون به عنوان سلاح در جنگهای قرون وسطی و توسعه آبله ضدبومیان در آغاز کشف قاره آمریکا، توسعه جنگافزارهای بیولوژیکی در جریان جنگ جهانی اول، دوم و دوران جنگ سرد و حتی در آغاز هزاره سوم، همگی نشان از اهمیت استراتژیک قدرت بازدارندگی میکروارگانیسمهای بیماریزا برای برتری جویی بعضی دولتها و فرقهها داشته و دارد. تلاشهای تاریخی در استفاده از بیماریهای عفونی به عنوان جنگافزار بیولوژیکی، نشان میدهد که تمایز بین رخ داد طبیعی اپیدمی یک بیماری عفونی و وقوع آن در نتیجه یک حمله بیولوژیکی عمدی، بسیار مشکل است. همین ویژگی، به کارگیری آن را برای اهداف برتریجویی میسر ساخته است.
توافقات بینالمللی برای کنترل توسعه جنگ افزارهای بیولوژیک همچون پروتکل 1925 ژنو و کنوانسیون منع توسعه، تولید و ذخیرهسازی تسلیحات باکتریولوژیک و توکسینی نیز نتوانسته است به کنترل توسعه و به کارگیری جنگافزارهای بیولوژیک منجر گردد. تولید و در دسترس قرارگیری عوامل بیولوژیکی و توسعه دانش و فناوری جنگافزارهای بیولوژیک میتواند به گسترش بیشتر این نوع تسلیحات و افزایش تمایلات در بین کشورها و یا وسوسه گروههای تروریستی برای در اختیارداشتن آنها منجر گردد.
مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها در آمریکا، عوامل میکروبی مورد استفاده در سلاحهای بیولوژیک را بر حسب میزان خطر حاصل از کاربرد آنها، در سه طبقه A ،B وC قرار داده است.
عوامل گروه A ، حتی در دوز پایین، به شدت سمی و از طریق آئروسل به سرعت در بین افراد اجتماع قابل انتشار و سرایت هستند؛ واکسن مؤثّری علیه آنها در اختیار نیست و در صورت به کارگیری، توانایی کشتار و آسیبزایی فراوانی دارند. این عوامل از پایداری محیطی مناسب برخوردارند و سابقهای از به کارگیری آنها در جنگافزارهای بیولوژیک وجود دارد. به همین دلیل هر گونه شایعه انتشار آنها میتواند آشکارا زمینهساز دلهره و هراس در تیمهای بهداشتی و نیز عامه مردم شود. سیستمهای بهداشتی میبایست برای مواجه احتمالی با عوامل بیولوژیک این گروه، یک برنامه راهبردی مناسب داشته و از آمادگی لازم برخوردار باشند.
عوامل گروه B ، گروه وسیعی از میکروارگانیسمهای بیماریزا و نیز توکسینهای بیولوژیک را شامل میشوند که انتشار نسبتا آسانی دارند، اما از قدرت کشتار و آسیبزایی کمتری برخوردارند. تشخیص این ارگانیسمها و توکسینها نیازمند به کارگیری انواعی از روشهای نوین تشخیصی است که مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها در آمریکا پیشنهاد میکند.
عوامل گروه C ، شامل میکروارگانیسمهای نوظهور و شدیدا بیماریزایی هستند که به خاطر در دسترس بودن و قدرت تکثیر و انتشار آسان، میتوانند با فناوریهای زیستی طوری تغییر یابند که به عنوان ارگانیسمهای مرگبار در جنگافزارهای بیولوژیک قابل استفاده گردند. این عوامل از این نظر مورد توجه هستند که به علت نبود دانش کافی از راههای انتشار، مکانیسمهای عفونتزایی و کنترل آنها، برای مواجه احتمالی با عوامل این گروه، باید پژوهشها در حوزههای تشخیص، درمان و پیشگیری از عفونتهای حاصله توسعه یابد. انتخاب نوع عامل میکروبی برای به کارگیری در یک سلاح میکروبی، بستگی به ظرفیتهای اقتصادی، فنّی و مالی دولت و یا سازمان تروریستی عامل دارد. ویروسهای آبله، ابولا، ماربورگ و اکنون کوید 19 یا کرونا ممکن است به این دلیل انتخاب شوند که شهرتی در ایجاد بیماریهای ترسناک تر دارند.
یک نمونه بارز در زمان شوروی را میتوان به حادثه اسوردولفسک اشاره نمود: در آوریل 1979، یک اپیدمی سیاه زخم در بین شهروندان اسوردولفسک که در فاصله 1400کیلومتری شرق مسکو قرار دارد، رخ داد. اپیدمی در بین مردمی رخ داد که نزدیک یکی از تأسیسات میکروبیولوژی نظامیشوروی (به نام محوطه 19)کار میکردند. حداقل 64 نفر در این اپیدمی جان باختند؛ همچنین دامهای زیادی در این منطقه و به شعاع 50 کیلومتری از آن در نتیجه ابتلا به سیاه زخم مردند. سازمانهای اطلاعاتی اروپایی و ایالات متحده مظنون شدند که تأسیسات نظامی مذکور، تحقیقات مربوط به تسلیحات بیولوژیک را دنبال میکرده است و به همین دلیل اپیدمی مذکور را به رهاسازی تصادفی اسپورهای سیاه زخم از این تاسیسات نسبت دادند. متعاقب آن، روزنامهها و مجلات عمده غربی نیز از وقوع یک ابر سیاه زخمی (انتشار آئروسلهایی محتوی اسپورهای باکتری باسیلوس آنتراسیس) در این منطقه گزارش دادند. مسکو این گزارشات را شایعات بیاساس نامید. در سال 1986، متیو مزلسون، محقق بیولوژی سلولی و مولکولی از دانشگاه هاروارد، در رأس یک تیم تحقیقاتی برای تبادل نظر با چهار پزشکی که شیوع اپیدمی سیاه زخم را در حادثه اسوردولفسک از نزدیک بررسی کرده بودند، به مسکو رفتند. بعد از نشست با پزشکان، تیم محققین به انجام بررسیهای بیشتر و جمعآوری دادههای اپیدمیولوژیک و پاتو آناتومیک نیازمند بود. اما مقامات شوروی بر این گفته خود پای فشردند که شیوع سیاه زخم مذکور، فقط ناشی از مصرف گوشتهای آلوده خریداری شده از بازار سیاه بوده است. در نهایت بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بوریس یلتسین، رئیسجمهور روسیه، به مشاور خودش در امور اکولوژی و بهداشت دستور داد تا منشأ اپیدمی اسوردلفسک را تعیین کند. در ماه می 1992، یلتسین پذیرفت که تأسیسات مذکور بخشی از یک برنامه تسلیحات بیولوژیک مخرب بوده و اپیدمی مذکور در نتیجه نشت اتفاقی اسپورهای سیاه زخم از این تاسیسات رخ داده است. بعدا مزلسون و تیمش نیز به روسیه برگشتند تا به انجام تحقیقات بیشتر کمک کنند. دادههای دموگرافیک، اکولوژیک و جوی مرور شدند. در نهایت مشخص شد که کمربند باریکی از موارد مشترک سیاه زخم انسانی و حیوانی در این منطقه، حاصل نشت آئروسلهایی بوده است که از تأسیسات نظامی مربوطه منشأ گرفته و توسط باد پراکنده گردیده است. بعد از حادثه آنتراکس در اسوردولفسک، تحقیقات اتحاد جماهیر شوروی سابق در حوزه جنگ افزارهای بیولوژیک عمدتا به یک مرکز نظامی دوردست در شهر استپنوگورسک قزاقستان انتقال یافت و البته به تولید نوع خطرناکتری از باکتری مولد سیاه زخم منجر شد. این کشور در سال 1980 ، برنامه تحقیق بر روی تسلیحات بیولوژیکی خود را در یک تأسیسات دورافتاده در سیبری توسعه داد و در نهایت قادر شد تا ویروس آبله را تسلیحاتی کند. برنامه تسلیحات بیولوژیک شوروی سابق، تا سال 1995 هنوز فعال بود. در همین سال، چندین نفر از مقامات عالی رتبه در آژانس مخفی بایوپریپارات (آژانسی که برنامه تسلیحات بیولوژیک شوروی را مدیریت میکرد) به کشورهای غربی پناهنده شدند و در نتیجه، جزئیات به نسبت زیادی از برنامه تسلیحات بیولوژیک این کشور آشکار شد.
نمونه دیگر میتوان در آمریکا به ماجرای نامههای حاوی اسپورهای سیاه زخم اشاره نمود. در سال 2001 و فقط 6 روز پس از حادثه یازده سپتامبر، ارسال نامههای حاوی اسپورهای سیاه زخم به تعدادی از سناتورها و مدیران رسانههای گروهی در آمریکا، نهایتا به مرگ پنج نفر و آلودگی 22 نفر انجامید و بار دیگر توجهات را به خطرات مرگبار انواعی از حوادث بیوتروریستی که به سادگی قابل انجام است، معطوف ساخت. پلیس آمریکا پس از انجام تحقیقات گسترده، سرانجام عامل این حمله را یک آمریکایی به نام Bruce Ivins Edwards معرفی نمود که خود به عنوان متخصص سلاحهای بیولوژیک در فورتدیتریک مریلند کار میکرده است. شناسایی دیرهنگام (و عملا پس از خودکشی) عامل این حمله، فرصت کافی برای کشف دلایل واقعی اقدام او باقی نگذارد.
اما اینکه قدرتهای بزرگ بهویژه آمریکا در بسیاری از نقاط جهان آزمایشگاههای بیولوژیکی راهاندازی کردهاند و بهصورت مخفیانه تحقیقات بیولوژیکی انجام میدهند، خود میتواند حساستهایی را در خصوص بیوتروریسم بودن فاجعه کنونی شیوع وحشتناک ویروس کوید 19 یا کرونا که تاکنون بیش از نیم میلیون انسان را مبتلا کرده، برانگیزد. برخی از این آزمایشگاهها در اطراف چین و برخی در کشورهای آسیای میانه قرار دارند. آمریکاییها در ظاهر به یک سری توافقنامههایی پایبند هستند، اما برای جلوگیری از وقوع فجایع در کشورشان، این آزمایشگاهها را به خارج از خاک آمریکا انتقال دادهاند و از این آزمایشگاهها، ویروسهای بیولوژیکی بارها به دیگر نقاط جهان انتقال داده شده است. مثلا ویروس سیاه زخم در سال ۲۰۰۱ از پژوهشکده بیماریهای عفونی ارتش آمریکا در واشنگتن شیوع پیدا کرد. آمریکاییها همچنین از امضای پروتکل منع گسترش سلاح میکروبی سر باز زدند و گفتند ما آن را اجرا نمیکنیم, زیرا رازهایی تجاری داریم و به کسی نمیگوییم که چه میکنیم.
بنابراین با توجه به اینکه جنگافزارهای بیولوژیک به دلیل نامرئی بودن و داشتن اثرات تأخیری، تسلیحات منحصر به فردی هستند، این ویژگیها به استفادهکنندگان، امکان آن را میدهد تا ترس و سردرگمی را در میان قربانیانشان حاکم سازند و به شکل ناشناخته از محل بگریزند. هر حمله بیولوژیک نه فقط میتواند باعث بیماری و مرگ در گروه بزرگی از قربانیان خود شود، بلکه همچنین ترس، نگرانی و عدم اطمینان فلج کنندهای را در جامعه میپراکند. هدف از حملات بیولوژیک، از هم پاشاندن فعالیت اجتماعی و اقتصادی، شکست اقتدار حکومتها و ایجاد اختلال در پاسخهای نظامی آنهاست. بررسی تاریخی نشان میدهد که علیرغم تمامی تلاشهای بینالمللی برای کنترل تولید و به کارگیری سلاحهای بیولوژیک، موفقیت بشر در این زمینه قابل توجه نبوده است و بنابراین حملات بیولوژیکی هم اکنون امکان پذیرند. جامعه پزشکی، نیروهای نظامی و نیز حاکمیتها باید به نوبه خود با اپیدمیولوژی این نوع حملات و اقدامات کنترلی در این زمینه آشنا باشند تا اگر شیوعی از این دست رخ داد همچون شیوع وحشتناک ویروس کرونا در جهان در حال حاضر، احتمال پاسخ سریع، منطقی و همراه با آرامش فزونی یابد.
اراده سیاسی حاکم بر کشورهایی که در خط مقدم گرفتارشدن در این ویروس بودهاند همچون چین، ایران، کشورهای اروپایی و حتی روسیه و همکاری و همراهی بیطرفانه کنوانسیون منع تسلیحات بیولوژیک میتواند به کشورهایی که هدف تسلیحات بیولوژیک و به بهنظر برخی از کارشناسان حادثه کنونی ویروس کرونا قرار گرفتهاند، کمک کند.
وزارت خارجه چین اخیرا با اشاره به اسنادی، آمریکا را عامل تولید و پخش این ویروس در چین و سایر کشورهایی که مخالف سلطهطلبی اقتصادی و سیاسی آمریکا بودهاند، دانسته است. برخی مقامات روس نیز چند ماه پیش، خبر از کشف آزمایشگاههای بیولوژیک و مخفی آمریکا در گرجستان دادهاند.
باید یک اراده جدی و منسجم برای یافتن منشا این سلاح بیولوژیک یافته و یک موج جهانی ایجاد نموده تا با منشا آن بهطوری جدی مقابله گردد زیرا نمیتوان با عامل ابتلای صدها هزار انسان بیگناه به یک ویروسی که میتواند منشا بیولوژیکی داشته باشد، برخورد نکرد. هرگونه کوتاهی در این خصوص، مسئولیت بشری حاکمیت ها را زیر سئوال خواهد برد.