کارکردهای یک اپوزیسیون وارفته!

Askary

اصولا اپوزیسيون هر حكومت بايد نماينده اكثريت مردم آن اجتماع باشد تا براي رسيدن به اهداف و آرمان هاي خود، قدرت بسيج توده ها را داشته باشد . براي يك اپوزیسيون، همراهي با ديگر اپوزیسيون ها يكي از ابزارهاي موفقيت بيشتر تلقي مي شود و در اين همراهي آنچه كه براي آينده و روزهاي بعد از پيروزي بر سر آن صحبت مي شود تقسيم قدرت است و اين كه كدام گروه بنا بر سهمي كه داشته چه مقدار از قدرت آينده را ازآن ِ خود کند . براي اپوزیسيونهاي قوي تر ، اتحاد با اپوزیسيونهاي ضعيف تر يعني افزايش هواداران و اطمينان بيشتر به طي شدن سريع پروسه پيروزي . بنابراين يك اپوزیسيون قوي براي موفقيت هر چه بيشتر در برنامه ای که تدارک دیده است باید درصدی را هم برای دیگر گروه ها در نظر گیرد تا موفقیت خود را بیش از پیش تضمین کند .

اصولا یک گروه کارآمد مخالف حکومت – که ادعا دارد درصد بالایی از طرفداران مردمی رابه خود اختصاص داده است – در صورتی می تواند در مسیر ترسیم شده ی خود به موفقیت های زیادی دست یابد که اولا اطمینان داشته باشد راهی را که برای خود ترسیم نموده است بر اساس توهم ترسیم نشده است و فرمول های راهبردی ترسیم شده دقیقا براساس واقعیات موجود و میزان حمایت های مردمی به وجود آمده است و ثانیا به جای اتکا به نیروهایی با فشار بیرونی ( نیروها و کشورهای خارجی ) به داشته های مردمی خود قناعت کند و بداند که حمایت های غیر بومی مطمئنا برای اهداف و اغراض خاصی خواهد بود . در بررسی مشی گروهک منافقین، اما این واقعیات هیچ گاه مشاهده نشده است . این سازمان از همان زمانی که خود را وامدار انقلاب و مبارزه با شاه دانست حاضر نشد خود را در کنار مردم و دیگر گروه ها ارزیابی کند و تنها برای خود در این پیروزی نقش قائل شد . شاید تنها موردی را که در طول دوران حیات این گروه ، سازمان مذکوربرای دیگر گروه ها نیز نقشی را قائل شد جریان ابتدایی تشکیل شورای ملی مقاومت برای سرنگونی و نزاع با نظام جمهوری اسلامی ایران بود ، امری که خیلی زود و با تمامیت خواهی و قدرت طلبی های شخص رجوی باعث کناره گرفتن دیگر گروه ها از گرداگرد شورای ملی مقاومت شد . جدا از این مورد در هیچ کجا از تاریخ این سازمان ،نمی توان موردی از تفاهم و همراهی با دیگر گروه ها را یافت . بنا بر همان اندیشه معروف رجوی، هیچ گروهی به درکی که سازمان مجاهدین خلق از مبارزه رسیده است، نرسیده و این است که تمام گروه ها دراین راه با فاصله زیادی از این گروه در حرکت هستند! در انحصار طلبی رجوی همین بس که در طی بازی خنده داری با عضویت زنان در شورای رهبری خود ، شخص خود را از توطئه ی دیگر مردان برای سرنگونی اش در امان داشت . او همین تئوری را به مساله ساختار شناسی مخالفت در برابر جمهوری اسلامی نیز تعمیم داد . در توضیح بیشتر می توان از تعدادی از گروه های اپوزیسیون سلطنت طلب اشاره نمود که در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران و تلاش برای براندازی آن حتی از رجوی نیز پیشگام تر بودند گروه هایی همانند سلطنت طلبان و جدایی طلبان. ( قصه مبارزه با " رژیم آخوندی " بعدها و پس از ناکامی رجوی در قبضه قدرت به وجود آمد ) . او حتی پس از فرار از کشور نیز دامنه ی توهمات خود را کنارنگذاشت و از ترس اینکه مبادا دیگر گروه ها بخواهند بعد از تئوری مضحک پیروزی بر " رژیم " خود را در قدرت به دست آمده سهیم کنند ، از شریک نمودن دیگر گروه ها – حتی سلطنت طلبان – در قدرت خیالی آینده محروم ساخت و بهانه اش هم برای این مساله آن بود که تنها گروهی که مبارزه مسلحانه را در برابر جمهوری اسلامی در پیش گرفته سازمان مجاهدنی خلق می باشد و این سازمان تنها اپوزسیون مشروع و آلترناتیو برای جایگزینی ِ نظام حاکم در ایران می باشد . جدا از حقایقی که نشان می دهد این گروه به جز نقشی تبلیغاتی هیچ گونه نقش بارز و قابل اثری را در جریان انقلاب اسلامی نداشته است باید گفت سران این گروه از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تنها بر سهم خواهی خود تاکید نمودند و برای رسیدن به آمال قدرت طلبانه خود به شاخ و شانه کشیدن با نظام پرداختند ، امری که خیلی زودتر از رویا پردازی های انجام شده آنها ، نیاتشان را آشکار نمود و باعث طرد آنها توسط مردم شد . با مرور برخی از جزوات و نوشته های افراد رده بالای باند رجوی در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از آن ، به این مطلب می رسیم که آنها بیش از آنکه به اتحاد با دیگر گروه ها و نیز مردم توجه داشته باشند ، بر روند رفتارهای خودسرانه و خشونت آمیزو تئوریزه کردن خشونت بیش از هر مساله دیگری تاکید می کنند . آنها از نقد روش و مرام خود نیز وحشت دارند و اجازه نقد را به خودی و بیگانه نمی دهند . تمام سیاست های این سازمان به علت نبود دستگاه نظارتی و نقادی حرفه ای به تئوری های نیم بندی تبدیل شده که برای اجرا نمودن یک شورش 50 نفره نیز مناسب نمی باشد ، چه برسد به راه بری و هدایت خیزش های میلیونی !

اصولا اپوزیسیون هایی که ادعای مردمی بودن رادارند باید اجازه نظارت و سنجش عملکرد خود را نیز به مردم بدهند و سیگنال های مثبت و منفی افکار عمومی درمورد عملکردشان را ابزاری در جهت اصلاح خود تلقی کنند ، اما برای رجوی دراین مورد دو دیدگاه بیشتر وجود ندارد. سیاه و سفید . به عبارتی همراهی مطلق و مخالفت مطلق . از این روست که برای او دیدگاه خاکستری یعنی دیگاه منتقد دلسوز اصلا جایی ندارد . دردیدگاه او باید موافق باشی والا مزدور تلقی خواهی شد . او از اپوزیسیون بودن فقط مخالفت آن را یاد گرفته و البته تکرار حرف ها و شعارهایی که برای تحقق آنها تا به حال هیچ کوششی انجام نداده است .

اپوزیسیونی که رجوی برای خود دست و پا کرده ، بیش از آن که کارکردهای یک اپوزیسیون را داشته باشد مشخصات یک امپراطوری شکست خورده را دارد که پادشاه آن از نیروهای خود می خواهد علی رغم اینکه دیگر پادشاه نیست باز هم از او حمایت کنند ودر این راه از به کار بردن خشونت مفرط نیز هیچ ابایی ندارد .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31