و به راستی چماقداران چه کسانی هستند؟!(قسمت پایانی)

قسمتی از گزارش افراد مجتمع آموزشی

آری آنها نشان دادند که توده مردم را فقط وسیله ای می دانند در راه رسیدن به اغراض سازمانی،وگرنه، این چه رفتاری است که با مردم کرده اند؟ مگر اینها چه گناهی مرتکب شده بودند که جنبشی نبوده و اسم رمز را نمی دانستند . پس محکوم به مرگ بودند؟!

خلق قهرمانی که اینها دائما به رخ امت مسلمان ما می کشند چه کسانی هستند ؟ آیا موجودات نامرئی اند که جز خود آنها کسی قادر به دیدنشان نیست؟ و یا روشنفکران غرب زده ای که بوئی از تعهد و مسئولیت نبرده اند و در نظام جمهوری اسلامی متضرر شده اند؟ و یا دختران و پسران جوان و پاک سرشتی که آلت دست اینها شده و با عناوین فریبنده میلیشیا ( چریک نیمه وقت ) ، نجات خلق ، مبارزه با امپریالیزم و ... به روی مردمشان چماق می کشند و بر سر خلق زحمتکششان سنگ می ریزند؟!

آیا به راستی خلق قهرمان از دیدگاه اینها چه کسانی هستند ؟!در هر حال انقلاب ما از ماهیتی اصیل و ناب برخوردار است در جریان حرکت پویای خود ، چهره هائی دو رو و منافق از صافی خود خواهد گذراند و به زباله دانی تاریخ خواهند افکند.

روند تکاملی جریان انقلاب ، از بهمن ماه 57 تا کنون شاهد این مدعاست . آری ، علیرغم حملات گوناگون گروههای چپ نما و نیروهای ارتجاعی (البته نه بدان معنایی که مجاهدین منظور می دارند ، زیرا مقصود مجاهدین از مرتجعین مترقی ترین و مبارزترین روحانیون و دانشگاهیانی است که همواره مورد تائید امام بوده اند و تنها چیزی که در آن ارتجاع کذایی نمی گنجد ، نیروهای واقعا ارتجاعی و واپس گرائی است که با انواع و اقسام شکلها به خط امام ضربه می زنند) و به طور کلی مزدوران شرق و غرب ، چهره حقیقی نیروهای اصیل ، برای نسل جوان ما شناخته شده است.

قشر تحصیل کرده و متعهد ما ، اینک در فراسوی تجزیه و تحلیلهای قالبی و در فراسوی دستورالعمل ها و فرمول های مبارزاتی و وارداتی رایج ، توانسته است ، راه نجات بشریت رنج کشیده را که تحقق مکتب و اسلام است دریافته و آن را با تداوم بخشیدن به خط امام عملاً عینیت بخشد و توانسته است که با درک صحیح واقعیات اجتماعی جایگاه اصلی خود را به عنوان جزئی از امت اسلامی بازیافته و عملا در جهت ایفای نقش اساسی خود مبنی بر پیوند بین روشنفکر واقعی و توده مردم گامهای موثری بردارد .

با امید به اینکه نسل جوان ما بیش از پیش عمق حرکت اسلامی انقلاب را در یافته و پویاتر از پیش در جهت رشد و باروری انقلاب در خط مستقیم امام امت تلاش نمایند ، باشد که بتوانیم تحقق بخش وعده خداوند بر زمین باشیم که ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین .

پاورقی

سند شماره 42 :

آقای رضا نجمی طوسی که در اثر شلیک گلوله از طرف ستاد مرکزی مجاهدین از ناحیه پا مجروح شده است در گزارش خود اظهار می دارد که هنگامی که در بیمارستان بستری بوده است ، افراد جنبش ملی مجاهدین مکرراً به ملاقات وی آمده و با اصرار از وی می خواستند که اعلام نماید از جانب پاسداران به وی شلیک شده است (سند موجود است )

آقای سید حسن سلیمانی نژاد اظهار می دارد که روز درگیری وارد ستاد جنبش می شود که در آنجا تعداد زیادی اسلحه مشاهده می کند ، که اسلحه ها به وسیله اعضای جنبش به داخل آمبولانسی که جهت به اصطلاح بردن مجروحین در آنجا پارک شده بود ، حمل می شده . آقای سلیمانی نژاد موفق شده تعدادی از فشنگها را در جریان کشمکش از ستاد خارج کند . فشنگهای مزبور که اینک در اختیار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است مربوط به فشنگ ام یک می باشد ( سند شماره 14)

سند شماره 25

در روز درگیری بسیاری از دانشجویان و طرفداران جنبش لباس سفید پوشیده و به عنوان پرستار و کمک پرستار در بیمارستان مصدق رفت و آمد می کردند ، اینها فقط مجروحینی را می پذیرفتند که طرفدار جنبش باشند ، از طرفی بسیاری از بیماران بیمارستان را برای اینکه تخت ها خالی شود یا مرخص کردند و یا روی زمین خواباندند و جنبشی ها را که اغلب جراحاتی بسیار سطحی داشتند بجای آنها می خواباندند و چه بسا مریضهائی که به خاطر این انحصار طلبی و این حرکت غیر انسانی و غیر اخلاقی جنبشی ها ، به موقع تحت درمان قرار نگرفته و جان خود را از دست دادند . آیا جواب این جنایات را چه کسی و چه کسانی باید بدهند ؟ ( گزارش یکی از پزشکان مسلمان)

قسمتی از سند شماره 25

گزارشی از مجتمع آموزشی :

الف : با آمدن مجروحین جنبش در روز دوشنبه ، دکترهای طرفدار مجاهدین دستور تخلیه بخش حلق و گوش بیمارستان را از بیماران صادر کردند برای اینکه بتوانند مجروحین جنبش را بستری کنند ، مجروحینی که با یک پانسمان سرپائی معالجه می شدند و احتیاجی به بستری شدن نداشتند .

ب : روز یک شنبه مجروحی که به شدت بر اثر اصابت شیشه از ناحیه سر مجروح شده بود جهت مداوا به بیمارستان مراجعه کرده که چون از مردم بود و طرفدار جنبش نبود ! ! به داخل راهش ندادند ، که من با اصرار زیاد و تلاش فراوان او را به داخل بیمارستان کشیدم و شیشه را از سر وی بیرون آورده و سرش را پانسمان کردم . (سند شماره 25 ) ( اظهارات یکی ار اعضای مجتمع آموزشی )

سند شماره 2

دکتر مجتبی دستغیب کشیک گارد بیمارستان دکتر مصدق اعلامیه ای صادر کرد که طی آن نوشته ای است که در تاریخ 31/1/59 روز درگیری افراد غیر مسئول اعم از دانشجویان پزشکی حتی غیر پزشکی و پرستاران در کار وی دخالت نموده و با فحاشی و تهدید ایشان را از خدمات پزشکی باز می داشته اند ، افراد مریض را بدون مجوز مرخص نموده و یا روی زمین می خوابانده اند و طرفداران جنبش را به جای آنها بستری می کرده اند در حالی که طرفداران جنبش اغلب جراحات سطحی داشته و به هیچ وجه احتیاجی به بستری شدن نداشته اند ، آنها این کار را می کردند تا خوراک برای تبلیغات مسموم و دروغین خود تهیه کنند ، ولی باید گفت بیچاره بیماران مستضعف و رنجوری که بخاطر مظلوم نمائی این به اصطلاح طرفداران خلق !! قربانی می شدند و فریاد درد و رنج آنها را هیچکس نمی شنید .

به راستی چه کسانی به قضاوت خواهند نشست تا حق را از ناحق باز شناسند ؟!!

رجوع شود به سند شماره 25 قسمت ( 3 )