نکته هایی برای تذکر در غیاب گفتگویی متوازن

متن نامه دکتر پیروز مجتهد زاده استاد دانشگاه تهران و مدیر عامل بنیاد پژوهشی "یوروسویک –لندن " به رئیس جمهور آمریکا

بخش پایانی

همان گونه متحدان شما در بریتانیا و کانادا از خطر بازی با آتش افراط گرایی های دینی و نژادی در راه امیال ژئوپولیتیک درس و تجربه ای نیاموخته اند. رهبران آنان با رهبر دسته نژاد پرستان الاهواز دیدار کرده و به او وعده حمایت دادند. بریتانیا در حقیقت تا آنجا پیش رفت که به این دسته تروریستی اجازه داد تا دفتر مرکزی خود را در لندن تأسیس کند: در شهری که این دسته در سال 1980 به سفارت ایران حمله برده و آنجا را اشغال کردند: در سالی که صدام حسین در سرآغاز جنگش علیه ایران، آن دسته تروریستی را علیه ایران اختراع کرده بود. اشغال سفارت ایران در عملیات معروف نیروی ویژه بریتانیا آزاد شد و این دسته رسماً از سوی مقامات بریتانیا یک دسته تروریستی معرفی گردید. اکنون که این دسته تروریستی دوباره حیات یافته و فعالانه سرگرم انفجار بمب در ایران است: بمب بازی که لطمات شدیدی به هموطنان عرب ایرانی ما در خوزستان وارد آورده است، دولت شما تلاش های تروریستی آنان را «تلاش برای دفاع از حقوق ملت عرب (در ایران)» خوانده و از دولت ایران خواست که ترور آنان علیه عربان ایران را ریشه کن نکند. تقاضای مشابهی از سوی دولت بریتانیا مطرح شد در حمایت از دسته ای که لندن امیدوار است بتواند به توطئه آمریکایی.اسرائیلی.انگلیسی.کانادایی برای حذف ایران از صفحه روزگار یاری دهد. به گفته دیگر، در حالی که پرزیدنت احمدی نژاد از یک آرزوی ایدئولوژیک درباره نظام اسرائیلی سخن گفت، ایالات متحده، اسرائیل، بریتانیا و کانادا عملاً تلاش دارند از کسانی حمایت کنند که قصد حذف کردن ایران از نقشه جهان را پی گیرند.

ولی در تجزیه و تحلیل نهایی آیا تلاش پرهزینه و خطرناک دولت آمریکا در زمینه واقعیت دادن به ایده برخورد باختر مسیحی و خاور مسلمان ناشی از تعهد تاریخی آمریکا در دفاع از موجودیت اسرائیل است؟ یا این که این همه برای دفاع از زیاده خواهی های رژیم اسرائیل است و اشتیاق آن در حفظ سرزمین هایی که از همسایگان عرب خود دزدیده است. آیا واقعاً موضوع این است که دکتر احمدی نژاد می خواهد یک تنه کشور اسرائیل را نابود کند، یا حقیقت این است که دولت شما نسبت به خواسته غیرانسانی صهیونیست هایی چون آریل شارون، جانشینش و نتانیاهو متعهد شده است در زمینه نابود کردن هر ملتی در جهان اسلام که جرأت کند از مبارزه فلسطینیان برای بدست آوردن خانه خود، وقار خود، و حقوق انسانی اولیه خود در سرزمین خود، حمایت کند؟ آنگاه که اکثریت در اسرائیل عاقلانه سیاست «زمین برای صلح» را اعمال کرد، ایالات متحده از حمایت آن سیاست معقول خودداری ورزیده و اجازه داد افراطیون صهیونیستی توطئه سرنگون کردن آن سیاست را پیش برند. در مقابل، دولت شما از سیاست های زورگویانه شارون حتی به بهای نابود کردن «نقشه راه» خود آن جناب حمایت کرد: دولت شما در دادن پشتیبانی به ابتکار عاقلانه اعلیحضرت ملک عبدالله عربستان سعودی کوتاهی ورزید: و به گونه رقت انگیزی تأیید خود آن جناب در پی فاجعه 11 سپتامبر را به دست فراموشی سپرد که همه این مشکلات ناشی از حمایت کورکورانه از سیاست های جنایتکارانه افرادی مانند آریل شارون بوده و این که شما می خواهید سیاست آمریکا را نسبت به منازعه عربان و اسرائیل تعدیل کنید. به جای بیاد آوردن آن وعده، دولت شما افغانستان را مورد حمله قرار داده و اشغال کرد: عراق را مورد حمله قرار داده و اشغال کرد: و اکنون ایران را تهدید به حمله و اشغال می کند، در حالی که بطور کلی نسبت به غیر عملی بودن این اقدام و پیامدهای دهشت انگیزش به گونه واقعیت یافتن برخورد تمدن ها (برخورد باختر مسیحی و خاور مسلمان) و غیره تغافل دارد. تا آنجا که موضوع به ایران مربوط شود، ایالات متحده از تاریخ پیدایش جمهوری اسلامی بر آن بوده است که با استفاده از هر بهانه ای سیاست «تغییر رژیم» را حتی به بهای ویران کردن ایران و کشورهای همسایه، اعمال نماید. نخستین بهانه این بود که ایران می خواهد انقلاب اسلامی خود را به کشورهای همسایه صادر نماید. دوستان و یاران ایالات متحده در غرب این ادعای خنده آور را خریدار شدند بی آن که از خود بپرسند و دوستان از خود نپرسیدند چگونه می توان یک انقلاب را «صادر» کرد. جنگی که قتل یک میلیون انسان و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت بر جای گذارد از سوی غرب علیه ایران تشویق و پشتیبانی شد. بی آن که حاصلی برای کسی داشته باشد جز این که ملت ایران را با جمهوری اسلامی انقلابی متحد کرد و این اتحاد نظام انقلابی را تثبیت نمود.

اکنون به منظور تکرار همان ماجراجویی، این بار نه از طریق استفاده از صدام حسین های منطقه، بلکه به گونه مستقیم، دولت شما می خواهد همان اشتباه را، با استفاده از بهانه ای به نام مسئله انرژی هسته ای و برای توجیه استراتژی غیرقابل درک جنگ افروزی های غیرضروری شما در خاورمیانه مسلمان، تکرار کند. در این راستا، البته شمال از پیشیبانی یک مشت راست گرای افراطی مانند جان هوارد استرالیا و سیلویو برلوسکونی ایتالیا، با دیده گاه های جنون آمیزشان علیه اسلام و دیگر نژادها، برخوردارید. ولی تا آنجا که به افکار عمومی جهانی مربوط می شود، لطفاً اجازه ندهید که وزیر خارجه نادان شما و همتای بریتانیایی وی مانع از آشنایی شما با این حقیقت شوند که جهان ایالات متحده امریکای تحت حاکمیت نو محافظه کاران را امپراتوری جدیدی می شناسد که به صورت منبع اصلی تهدید علیه امنیت جهانی درآمده و ریاست جمهوری آن، باید با حفظ احترام عرض کنم، به عنوان جنگ طلبی درآمده است که فقط برای خوشایند کسانی کار می کند که در اسرائیل و ایالات متحده از بیماری مزمن «ترس از اسلام» رنج می برند.

از سوی دیگر، برای رنگ آمیزی ظاهری به منظور قانونی جلوه دادن این جنگ طلبی ها و برای بدست آوردن توجیهی بین المللی برای برنامه یاد شده شما علیه ایران و ملتش، متحد شما در بریتانیا، عالیجناب نخست وزیر تونی بلر در تاریخ 9 مارس 2006 ادعا کرد: الزاماتی که در سطح جامعه بین المللی تعهد شده است باید رعایت شود، و اگر آنها رعایت نشوند، وضع پیش آمده جدی است و این همان دلیل است که موضوع ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد گزارش شده است. اما آقای نخست وزیر روشن نکرده است که تعهد داوطلبانه ایران در توافق نامه موقت 2004 پاریس که برای دوره مذاکرات ایران و سه کشور اروپا بوده، چگونه در دیدگاه ایشان، به الزام بین المللی دایمی ایران تبدیل شده است. در قبال این ابهام باید تصور کنیم که اشاره آقای بلر به بازگشت داوطلبانه ایران از تعهد داوطلبانه موقتی است که در پاریس وسوسه اش کردند تا «داوطلبانه روند غنی سازی اورانیوم را برای مدتی که مذاکره با سه کشور اروپایی در جریان است، تعلیق نماید امیدوارم حمل بر گستاخی من نشود اگر بگویم: پیش از متهم کردن ایران به حرمت ننهادن بر به اصطلاح الزامات بین المللی، آقای بلر می بایستی نخست روشن سازد: آیا توافق ایران به تعلیق همه فعالیتهایش در زمینه غنی سازی اورانیوم، داوطلبانه بوده است یا الزامی. مسلماً این تعهد نمی توانست الزامی باشد که تحت فشار به ایران تحمیل شده باشد، چون در آن صورت چنین تحمیلی با همه مقررات پیمان منع گسترش سلاح هسته ای (ان پی تی) و دیگر قوانین و مقررات بین المللی مغایرت دارد. ولی از سوی دیگر، اگر تعهد ایران داوطلبانه بوده است که بوده است، در آن صورت به گمان می آید که ما دچار اختلاف نظر در مفهوم کلمه «داوطلبانه» هستیم. لغت نامه انگلیسی به ما می گوید که تعهد داوطلبانه وضعیتی را گویند که می تواند: شرایطی باشد ناشی از انتخاب یا تصمیم شخصی شخص خاصی، نه این که بر اساس فشار و زور دیگران فراهم آمده است. اگر این تعریف مورد قبول باشد، مسلماً یک «تعهد داوطلبانه» موقت و یک «الزام بین المللی» دایم مانعه الجمع خواهند بود و گویای تناقض در بیان.

دوم: شایان اهمیت است که آقایان بلر و شیراک و خانم مرکل روشن کنند که آیا توافق نامه پاریس محدود به حد زمانی برای تعلیق غنی سازی اورانیوم بوده است یا خیر! چرا که اگر این توافق محدود به حد زمانی ویژه ای بوده است، نمی تواند به عنوان یک قرارداد واقعی و یک اهرم حقوقی تکمیل شده و نهایی تعبیر شود که نیازی برای مذاکره بیشتر را باقی نمی گذارد. ولی با توجه به این مذاکرات پس از امضای توافق موقت پاریس همچنان ادامه پیدا کرد، این توافق فقط یک اهرام حقوقی موقت بوده است که فقط برای بهتر ساختن شکل و شیوه مذاکرات موجودیت یافت با این امید که مذاکرات سرانجام، به یک نتیجه مثبت رسد و به گونه یک «قرارداد» دایمی امضا شده طرفین درآید که هم به غرب امکان حصول اطمینان نسبت به برنامه هسته ای ایران را بدهد، و هم به ایران اجازه دهد که از حقوق مسلم خود تحت مقررات (ماده 4) ان پی تی بهره گرفته و از راه توسعه تحقیقات و تولید، از انرژی هسته ای استفاده ای صلح آمیز نمایند و همچنین کشورهای هسته ای غرب این اجبار قانونی را رعایت نمایند که تلاشهای پژوهشی کشوری غیراتمی مانند ایران را برای دستیابی به انرژی هسته ای مورد حمایت قرار داده، و به گونه ای قانونی فعالیتهای هسته ایش را زیر نظر گیرند تا اطمینان حاصل کنند که تهران از مسیر استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای منحرف نمی شود. به گفته دیگر، برخلاف تأیید همه ناظران بین المللی که معاملات هسته ای مارس 2006 ایالات متحده و هند به صورتی جدی رژیم عدم گسترش سلاح هسته ای را تضعیف کرده و همه مقررات ان پی تی را به تمسخر کشیده است، آقای البرادعی مدیرکل خوش خدمت آژانس بین المللی انرژی هسته ای آن معامله توجیه ناپذیر را در تاریخ دوم مارس 2006 به عنوان این که «تلاشهای منع گسترش سلاح هسته ای را تقویت خواهد کرد»، مورد تمجید قرار داد. با این گونه خوش خدمتی به خواستهای ایالات متحده، وی این حقیقت آشکار را نادیده گرفت که معامله یاد شده به هندوستان، کشوری که زرادخانه ای از سلاح های اتمی در اختیار دارد، امکان آن را می دهد که محلهای مخفی ساختن سلاح های اتمی خود را از بازرسی های آژانس معاف سازد. این شخص همان مقام رسمی سازمان ملل متحد است که تحت فشار ایالات متحده و سه کشور اتحادیه اروپا، وضع ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد گزارش نمود بر اساس این گونه ایما و اشاره ها که: «ایران در افشا کردن همه چیز در گذشته کاملاً صادق نبوده است». ولی از بیان این حقیقت خودداری ورزید که بازرسی های آژانس سرانجام از همه چیز درباره اصفهان و نطنز سردرآورده و ثابت کرد که آن دو محل خالی از هر مشکلی هستد و بخش لایتجزای حقوق مسلم ایران در استفاده صلح آمیز از صنعت هسته ای محسوب می شوند. یا این که ادعا کرد: در همکاری با بازرسی های آژانس و دیدار عوامل آژانس از برخی مراکز نظامی، گاه ایران خودداری ورزید: ولی نه تنها وی به یاد نیاورد که در بسیاری از گزارشهای رسمی خود از کار بازرسی در ایران از همکاری های تهران با کار بازرسی تشکر کرده بود، بلکه از اشاره به این حقیقت خودداری ورزیده است که این احتیاط کاری امری طبیعی است و هیچ کشوری حاضر نیست از بازرسی اماکن حساس نظامی خود توسط بازرسانی خارجی استقبال کند که می خواهند با کنجکاوی همه جا را ببینند ولی نمی توانند تضمینهای ضروری را در حفظ اطلاعاتی که برای امنیت ملی کشور تحت بازرسی اهمیت حیاتی دارد، ارائه دهند.

این موارد، در بهترین شرایط، مسائلی هستند قابل بحث در شورای مدیران آژانس و شورای امنیت سازمان ملل متحد جای بحث این اختلاف نظر ها و اختلاف سلیقه ها نیست، ولی چرا شما، عالیجناب، و دوستان فرمانبردار شما در لندن، پاریس و بن اصرار می ورزید که این حرفهای رنگارنگ به عنوان سند خلاف کاری های ایران به سازمان ملل متحد ارجاع داده شود؟ آیا پاسخ غیر از آن چیزی است که سفیر شما بولتن به محافل صهیونیستی وعده داده است؟

 

 

Mojtahedzade1

آقای البرادعی موضوع پرونده هسته ای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل گزارش داد تنها برای این که راه را برای جان بولتن هموار سازد تا آزار و شکنجه وعده داده را در مورد ملت ایران عملی سازد، علیرغم این حقیقت که کار شورای امنیت یافتن راه حل است برای تهدید واقعی علیه صلح و امنیت جهانی از سوی دولتهایی یاغی مانند اسرائیل، نه محکوم کردن یک عضو ان پی تی مانند ایران که در دو قرن گذشته هیچ کشوری را حتی مورد تهدید قرار نداده است، چه رسد که بخواهد براساس بحرانی ساختگی در زمینه برنامه های احتمالی هسته ای در آینده، جنگ و ویرانی را به چنین ملتی ارزانی کند. این شخص دلاورانه از این شرمساری گریخته است که پرونده ای که او به شورای امنیت سازمان ملل متحد گزارش داد، نه تنها در برگیرنده هیچ سندی نیست، دال بر خطاکاری ایران، بلکه گزارشهای رسمی مکرر خود او را درباره بازرسی سراسر ایران و نیافتن هیچ موردی از انحراف برای استفاده غیرقانونی از صنعت هسته ای، پیش روی افکار عمومی جهانی قرار داده است. ولی با این کار انتظار دارد که شورای امنیت در بررسی چنین پرونده ای بر اساس حرفهای رنگارنگ وی حکم به آزار و شکنجه ایرانیان دهد. با پس فرستادن گزارش البرادعی به خود وی، شورای امنیت سازمان ملل متحد درخواست وی را نیز برای اجرا به او برگرداند که از ایران بخواهد ظرف سی روز خود را برای دایم از حق استفاده مستقلانه از تحقیقات غنی سازی هسته ای محروم نماید: در خواستی که نمی تواند مورد پذیرش حتی ضعیف ترین ملت جهان باشد. هیچ دولتی در جهان نمی تواند تصمیم گیرد که همه نسلهای آینده ملتش را از حقوق مسلمشان محروم نماید: درخواستی که نمی تواند مورد پذیرش حتی ضعیف ترین ملت جهان باشد. هیچ دولتی در جهان نمی تواند تصمیم بگیرد که همه نسلهای آینده ملتش را از حقوق مسلمشان محروم نماید. ولی وقتی کار به چنین مقطع غیرقابل درکی می رسد، از شورای امنیت سازمان ملل متحد باید سؤال کرد که آیا تأیید می کند که درخواست از ایران برای محروم کردن خود از فعالیتهای غنی سازی پژوهشی برای دوران نامحدود آن به این معنی نیست که حفاظت ان پی تی برای ایران در عمل عقیم شده و به این ترتیب، عضویتش در ان پی تی معنی خود را از دست داده و ادامه عضویتش با ترک عضویتش یکسان است؟

عالیجناب، در بررسی نهایی آنچه دولت نومحافظه کاران تاکنون انجام داده است، باید در کمال تأسف عرض کنم که حاصل این اقدامات کمتر از ویران کردن کامل اعتبار بین المللی پسا جنگ جهانی دوم ایالات متحده به عنوان قدرت حمایت کننده از صلح، دموکراسی و حقوق بشر نیست. برای ویران کردن این مقام تحسین برانگیز نومحافظه کاران می بایستی حقایق تاریخی و اصول متمدن بودن را مورد بی اعتنایی قرار دهند. برای واقعیت بخشیدن به خواسته امپریالیستی نظام نوین جهانی در فردای فروپاشی نظام جهانی دوقطبی، آنان نصیحت عقلای برتر میان امریکاییان، مانند پروفسور راسل کرک، بی اعتنایی کردند که گفت:

چشم انداز وضع ما در جهان قرن بیست و یکم روشن است. بر اساس این فرض که ما امریکائیان گرد ایده جهان خواهی نمی گردیم و دم از دانش بی همتا و قدرت بی مانند خود نمی زنیم، هر ایده و امریکایی نظام نوین جهانی به احتمال قوی سبب تنفری نسبت به امریکا، در درجه نخست نزد عربان (مسلمانان)، خواهد شد. بیشتر و فراتر از تنفری که جهان نسبت به اتحاد جماهیر شوروی پیدا کرده بود. از دید ایرانیان، تنها نتیجه دست به یکی کردن دولت آن عالیجناب با سه کشور اروپایی علیه حقوق مسلم ملت ایران، این بوده است که ملت ما را یک بار دیگر در کنار دولت جمهوری اسلامی ایران یکپارچه نماید، ولی این بار به صورتی که در تاریخ ایران سابقه ندارد. حتی آنان که در جناح مخالفت با جمهوری اسلامی سر می کنند: غیر از آنان که درگیر اقدامات تروریستی هستند، در دفاع از حقوق مشروع و حقه ایران متحد شده اند: در دفاع از حقوق ملی که شما و همکاران اروپایی شما می کوشید جمهوری اسلامی ایران را وادار به تعلیق دایمی اش کنید، بی آن که از خود پرسید چگونه ممکن است دولتی پیدا شود که پای سندی را امضا کند که حتی نسلهای متولد نشده ملت را از انرژی هسته ایش محروم کند. هیچ کشوری نمی تواند چنین تعهدی را بدهد، ولی این زورگویی غیرقابل تحمل سبب اتحادی همه جانبه ملی میان ایرانیان شده است، که در این مقطع ویژه از بحث ملی ما درباره دموکراسی، فقط می تواند آهنگ پیشرفت آن را کند نماید: آهنگ پیشرفت بحثی که برای آینده صلح و ثبات ایران و ملل همسایه اهمیتی حیاتی دارد.

با احترام

پیروز مجتهد زاده

دکتر در جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک

استاد دانشگاه - تهران

مدیر عامل بنیاد پژوهشی یوروسویک - لندن


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31