رفتارشناسی سرکردگان منافقین در طول چند دهه عمر بیثمر این گروهک نشان میدهد هرگاه دستگاههای تبلیغاتی آنها شروع به هجمه و انفجارهای خبری کرده و مرکزیت مجموعه بازی جدیدی را به راه انداخته مقصود پنهان ساختن یک واقعه، انحراف اذهان عمومی و تحمیق اعضای عادی منافقین از یک حقیقت است.
تظاهر به پیروزی، تغییر و یا حتی گردش شعارها و مواضع سابق، شروع یک داستان و هیاهوی جدید، امر به فراموشی آنچه پیش از این گذشته و گفته میشده و در کل خود را به آن راه زدن؛ این پروسهای است که پس از هر شکست در گروهک منافقین طی شده است. بهرهبرداری از هر مسألهای حتی از شکست در مبارزه، این شیوه خاص آنارشیستهاست که از آشوب و بلوا هدفی جز مقابله با نظم و قانون در سر ندارند.
اگر نیمنگاهی به آنچه تاکنون در میان منافقین رخ داده بیاندازیم از این دست بسیار خواهیم یافت. برای نمونه آنچه سرکردگان منافقین نام انقلابهای ایدئولوژیک بر آن نهادند. مسألهای که بیشترین واکنشها به آن در داخل این گروهک رخ داد و سرمنشأیی برای آگاهی هرچه بیشتر اعضا با سرکردگان خود و شروع جداییها شد. انقلابهای ایدئولوژیک گرچه برای بسیاری نشاندهنده آن بود که تظاهرهای رجوی به تدین و تقید به اسلام در واقع جز ناموسدزدی و امر به فحشا نیست؛ اما آنچه بسیار مهم است و هدف رجوی را از به راه انداختن این داستان بر ملا میسازد آنست که رجوی بهمدد هایوهوی اعضا در تقبیح یا تأیید این برنامه و حتی تمسخر دیگران توانست فضاحت و آبروریزی از شکست در جنگ با ایران و رسوایی در رجزخوانیهایش را به حالت مسکوت در آورد و به دست فراموشی بسپارد.
گرچه رجوی در این بازی جدید از بابت جدایی و اعتراض بسیاری از مهرههای مهم خود ضرر کرد اما همانطور که گاه مهره شاه سربازش، گاه اسب و گاه فیل و رخش را فدای خود میکند و اگر نشد دست به قربانی وزیر خواهد زد؛ این کار برای حفظ جایگاه سرکرده حقهباز بهترین چاره بود. ضمن آن که بار دیگر همچون زمان فرار از تهران فرصت حذف رقبا را به او میداد. بهرهبرداری چندجانبه از شکست، این مهمترین شگرد رجوی است که در تحلیل بازیهای جدید منافقین ما را یاری میدهد.
به راه انداختن جنگ تبلیغاتی جدید بر سر مساله حقوق بشر آن هم از سوی یکی ازخطرناکترین گروهکهای تروریستی که خود به برادری با دیگر گروههای تروریستی همچون النصره، داعش و جیشالعدل اقرار که افتخار میکند، نشان از دوباره به کار افتادن شگرد قدیمی منافقین دارد. باید دید بزرگترین شکست این روزهای منافقین که قطع یقین در میان آنها حرفوحدیثهای فراوانی در باب کفایت و لیاقت رجویها به میان آورده چیست.
شکست یک دهه تقلای بیحاصل برای خیانت و همدستی با رژیم جنایتکار صهیونیستی در مسأله هستهای به وضوح دست منافقین را در بازی جدیدشان بر سر مسأله حقوقبشر و یا بهراهانداختن بالماسکهای به نام گردهمآیی ویلپنت رو میکند. حجم تبلیغات برای بزرگنمایی این مسایل نشان از آشفتگی سرکرده آنان در ناکامیهای دهه اخیرش دارد.
پرواضح است که حلوفصل تدریجی مسأله هستهای همزمان با نابودی اشرف و به تبع آن احتمال نابودی لیبرتی رجوی را سخت تحقیر کرده است. به این ناکامیها باید رسوایی حاصل از نابودی اشرف و به باد رفتن دستآوردهای مزدوری برای صدام و حزب بعث و همچنین احتمال استرداد به ایران برای محاکمه و مجازات را هم افزود.