گروهک منافقین در 30 خرداد1360، جنگی مسلحانه علیه مردم ایران آغاز کردند؛ اما حقیقتا کسی تصور نمیکرد این آغاز خونین که بهواسطه ناکامی از کسب حمایت مردم کلیدخورده بود، دنبالهای آمیخته با خفت خیانت به میهن داشته باشد.
منافقین در اولین سالهای دهه مظلوم 60، آخرین امیدهای خود را برای رسیدن به قدرت در کشور از دست دادند و با استراتژی جنگ شهری و ترور مردم بیگناه کوچهو خیابان نیز راه به جایی نبردند؛ بنابر این رسما با همپیمانی با دشمن مردم ایران کوشیدند از این طریق راهی برای رسیدن به اهداف خود و انتقام از مردمی بیابند که آنها را حمایت نکردند. این گروهک تروریستی با آغاز هجوم دشمن بعثی به مرزهای جمهوری اسلامی ایران، با افزایش حملات تروریستی اعم از بمبگذاریها و ترورهای مردم بیگناه در نقاط مختلف کشور سعی در تضعیف نیروهای نظامی ایران در جبهههای جنگ تحمیلی داشت.
یکی از فعالیتهای منافقین در داخل کشور که تاثیر بسزایی در تضعیف روحیه رزمندگان در خط مقدم جبههها داشت حادثه انفجار دفتر نخستوزیری بود. این جنایت که چندی پس از ترور 72 تن از نمایندگان ملت در دفتر حزب جمهوری اتفاق افتاده بود، موجی از شادی را در جبهه دشمن بعثی بهراه انداخت و در پی آن عناصر نفوذی منافقین سعی داشتند روحیه رزمندگان را تضعیف کنند.
پس از حوادث هفتمتیر و هشتمشهریور 1360، مسعود رجوی سرکرده منافقین به همراه رئیسجمهور مخلوع کشور در هفتم مرداد همان سال به فرانسه گریختند و در پاریس، شورای ملی مقاومت را با حضور چند گروه معاند نظام جمهوری اسلامی تشکیل دادند. در این زمان نیروهای عملیاتی این گروهک تروریستی بهتدریج بهسمت مرزهای غربی کشور پناه برده و در کردستان عراق مستقر شدند. در همین اثنا بود که مسعود رجوی برای عادیسازی روابط با رژیم بعث عراق در تاریخ 19دی1361 با معاون نخستوزیر عراق در پاریس دیدار و بیانیه صلحی را با او امضا کرد. اما بسیاری از معاندان جمهوری اسلامی نظیر بنیصدر هم نتوانستند ننگ همپیمانی با دشمن بعثی را تحمل کنند و در سال ۱۳۶۲ از این شورا خارج شدند.
منافقین و ستونپنجمی صدام
جنایتهای این گروهک علیه هموطنانش زبانزد فرماندهان عراقی شد. منافقین با شکنجه اسرا، آزار خانواده رزمندهها، تلاش مضاعف برای خالیماندن جبههها، عملیات علیه جمهوری اسلامی، ماموریتهای سفارشی از جانب صدام همچون بمبگذاری نمازجمعه و دهها خیانت دیگر در کنار ترورهای کور در داخل کشور به دنبال جلب اعتماد صدام بودند. منافقین با استفاده از نیروهای نفوذی خود در بدنه نظام و حتی جبهههای جنگ، چندین عملیات رزمندگان اسلام را به ارتش بعثی لو دادند. عملیات رجایی و باهنر در 11شهریور1360 و بهمنظور تکمیل اهداف عملیات شهید چمران و آزادسازی کامل شمال کرخهکور بههمت سپاه پاسداران، ارتش و گروه جنگهای نامنظم آغاز شد؛ اما با لورفتن عملیات توسط ستون پنجم منافقین بسیاری از رزمندگان بهشهادت رسیدند و تمام اهداف آن حاصل نشد. عملیات والفجر مقدماتی با رمز یاالله در محور فکهچزابه در تاریخ ۱۷بهمن۱۳۶۱، نمونه دیگری از عملیاتهایی است که میتوان نقش ستونپنجمی منافقین در بهشکست انجامیدن و تلفات سنگین نیروهای ایرانی را دید. کربلای4 نیز عملیاتی بزرگ و مهندسیشده بود که در چهار دی1365، بعد از عملیات والفجر8 و با هدف تصرف ابوالخصیب و محاصره نیروهای مستقر در شبهجزیره فاو با رمز یامحمد(ص) آغاز شد. مردم منتظر یک عملیات پیروزمندانه و پایان جنگ بودند. آیتالله هاشمیرفسنجانی در خاطرات خود میگوید: «سال 65 را به سال سرنوشت جنگ نامگذاری کرده و این عملیات را عملیات سرنوشت میخواندند که در صورت پیروزی، ایران میتوانست از راه دیپلماسی به جنگ پایان داده و صدام را ساقط نماید.» اما خائنان ملت این عملیات را نیز ماهرانه لو دادند و دشمن بعثی بسیاری از رزمندگان اسلام را شهید و مجروح کردند و جنگ عملا ادامه یافت. مجموعه این اقدامات بهتدریج چهره منافقین را نزد مردم ایران کریهتر و نزد صدام و بعثیون عزیزتر کرد.
بمب منافقین یا بمباران صدام؟
مسعود رجوی که برادری خود را به صدام ثابت کرده بود برای جلب اعتماد بیشتر، نیروهای خود را عازم ماموریتهای سفارشی میکرد. در24 اسفند 1363 دولت عراق که پس از گذشت چند سال تهاجم به کشور ایران به هیچیک از اهدافش نرسیده و همراهی سایر کشورهای ابرقدرت با او کاری از پیش نبرده بود، تصمیم گرفت با ایجاد رعب و وحشت میان مردم و بمباران نمازجمعه تهران صحنه جنگ را بهنفع خود تغییر دهد. درحقیقت او که اصابت موشکهای دوربرد ایران به شهرهای کرکوک و بغداد را انفجار بمب توصیف کرده بود، قصد داشت با هماهنگی با عوامل گروهک منافقین، بمبی را در صفوف نمازجمعه دانشگاه تهران منفجر کند و همزمان با آن، هواپیمایش را در ارتفاع بالا به حریم هوایی تهران اعزام و ادعا کند که صدای انفجار، ناشی از بمباران تهران بوده است؛ اما با تاخیر در ورود هواپیمای عراقی به آسمان تهران و انفجار بمب نیمساعت قبل از آمدن هواپیماها، این توطئه تبلیغاتی با شکست مواجه شد و هواپیماهای عراقی نیز با آتش بهموقع و قدرتمند پدافند هوایی متواری شدند. در این جنایت منافقین، 14نفر به شهادت رسیده و عده زیادی مجروح شدند.
تضعیف جبههها
یکی دیگر از اقدامات گروهک منافقین در شهرها، ترور و ایجاد رعب و وحشت با هدف منصرفکردن رزمندگان از حضور در میدان جنگ بود. خائنان ملت سعی داشتند از این رهگذر توان نظامی کشور در خطوط مقدم جبهه را تضعیف کنند و فشار را از روی دشمن بعثی در جبهه بکاهند. عناصر این گروهک تروریستی به سراغ خانوادهها یا خود رزمندگان میرفتند و آنها را تهدید میکردند. منافقین گمان میکردند با این اعمال میتوانند رزمندگان را از حضور در جبهههای جنگ باز دارند. آنها علاوهبر تهدید خانوادهها و ایجاد رعب و وحشت میان آنها در چندین اقدام، رزمندگانی که برای مرخصی به شهر خود آمده بودند یا خانوادههای آنها را ترور کردند؛ برای مثال منیر سیف، دختری 22ساله بود که بهعلت حضور پدرش در جبهه و فعالیت اعضای خانوادهاش بهشهادت رسید. منافقین که از تهدید و ترساندن این خانواده نتیجهای نگرفته بودند شامگاه 12شهریور1360، با پرتاب نارنجکی در منزل آنها، منیره را بهشهادت رساندند. محمدعلی آقارجبی نیز ازجمله رزمندگانی بود که بهخاطر حضور در جبهه و مقابله با منافقین و دشمن بعثی، مقابل چشمان همسر و فرزندانش در منزلش بهشهادت رسید.
سردار ناصر گرزین، عضو هیاتعلمی دانشگاه امامحسین(ع) و مسئول عملیات سپاه منطقه3 در دهه 60، درخصوص تلاشهای منافقین در این راستا میگوید: «شما حساب کنید کسی که احساس کند مقابلش دشمن است و از پشت هم او را میزنند، برایش خیلی بد است. رزمنده برای شرکت در جنگ به جنوب یا کردستان میرفت؛ اما خانوادهاش اینجا امنیت نداشتند یا شهرش ناامن بود.»
منافقین در راستای تضعیف جبههها بهسود ارتش بعث عراق از هیچ تلاشی فروگذار نبودند، غافل از اینکه اهداف و آرمانهای الهی این حکومت، مردم را در تصمیم خود راسخ کرده بود و حاضر بودند برای آزادی و اسلام از جانشان بگذرند. این جانفشانی بهحدی بود که بعد از اینکه منافقین، پزشکان را تهدید کردند که به مداوای مجروحان جنگی نپردازند، تعدادی از آنها فعالیتهای خود را بیشتر کردند. برای مثال شهید دکتر سیدمحمدابراهیم فقیهی پس از این تهدید منافقین، حضورش را در بیمارستان مداوم کرد و 72 ساعت تمام در اتاق عمل به جراحی مجروحان جنگی پرداخت. این کار او باعث شد تهدید منافقین بینتیجه بماند و در نتیجه منافقین آدمکش برای گرفتن انتقام، او را جلوی در منزلش و مقابل چشمان پسر هفتسالهاش بهشهادت رساندند.
منافقین؛ بخشی از ماشین جنگی صدام
نقطه عطف همکاری مشترک منافقین با صدام در سال 1365 با انتقال مرکز فرماندهی این گروهک به خاک عراق محقق و گروهک منافقین که تعهد و وفاداری خود را به دشمن بعثی نشان داده بودند، رسما به بخشی از ماشین جنگی صدام تبدیل شدند. گروهک منافقین با پیوستن به عراق در این برهه و با ارتکاب جنایات منحصربهفردی علیه مردم ایران، جانی تازه به ارتش بعثی بخشیدند.
همکاری بیدریغ منافقین با استخبارات عراق در شکنجه و تخلیه اطلاعاتی اسرای ایرانی برگی دیگر از خوشخدمتی منافقین برای صدام بود. عناصر این گروهک تروریستی با حضور در اردوگاه اسرای ایرانی به شکنجه جسمی و روحی اسرا میپرداختند. آنها با تغییر مضمون نامههای اسرا، سعی داشتند روحیه آنها را تضعیف و موجی از ناامیدی را در اردوگاهها راه بیندازند. توهین به مسئولان نظام جمهوری اسلامی و جسارت به اعتقادات اسرا، گماردن جاسوس میان آنها و... ازجمله این اقدامات بود. اقدامات منافقین علیه اسرای ایرانی، موجبات شادی و لذت دشمن بعثی را فراهم میآورد؛ چنانکه عبدالرشید عبدالباطن، بازپرس و بازرس گارد ریاستجمهوری عراق پس از دستگیری توسط دولت عراق در بازجوییهای خود به اعمال جنایات و شکنجههای غیرانسانی در اردوگاههای عراق اعتراف کرد. او درخصوص همکاری ارتش و استخبارات عراق با تشکیلات گروهک تروریستی منافقین در شکنجه اسرای ایرانی گفت: «منافقین بارها در این زمینه با ما همکاری داشتند و یادم میآید چندین اسیر ایرانی زیر دست آنها بهقتل رسیدند. در برخی از این شکنجهها، خشونت منافقین بسیار بیشتر از ما بود. بسیاری از اسرای ایرانی با اعمال شکنجههای قرون وسطایی توسط منافقین در اردوگاههای شمال عراق در کردستان این کشور بهشهادت رسیدند و در قبرستانهای پراکنده در بیابانها و تپههای اطراف این استان دفن شدند.» بهگفته او این فیلمها به دفتر صدام و عدی، پسر بزرگ صدام ارسال میشد وآنها از دیدن فیلمهای شکنجه اسرای ایرانی لذت میبردند.
درخصوص فرسایشیشدن جنگ تحمیلی، مقالات متعددی نگاشته شده و دلایل و عوامل متعددی برای آن ذکر شده است؛ اما نیمنگاهی به خیانتهای منافقین مزدور در این دوران نشان میدهد که این مزدوران مستقیما در تداوم جنگ تحمیلی نقش مستقیم داشتند. تلاش برای تضعیف قوای نظامی ایران، شنودهای تلفنی و لو دادن عملیاتها و اقدامات تخریبی و تأذیهای این گروهک تروریستی قطعا در طولانیشدن جنگ تحمیلی موثر بوده است.