ظهور گروههای تکفیری در منطقه را نمیتوان پدیدهای متعلق به سالهای اخیر دانست. واقعیت این است که از همان آغازین سالهای دهه ۶۰ میلادی که حمایت عربستان سعودی از سلفیهای اخوان المسلمین آغاز شد و پس از آن اشغال افغانستان توسط شوروی و گسیل شدن هزاران جوان به این کشور به دنبال صدور فتاوای جهاد و هماهنگی صورت گرفته میان واشنگتن
مقدمه
ظهور گروههای تکفیری در منطقه را نمیتوان پدیدهای متعلق به سالهای اخیر دانست. واقعیت این است که از همان آغازین سالهای دهه ۶۰ میلادی که حمایت عربستان سعودی از سلفیهای اخوان المسلمین آغاز شد و پس از آن اشغال افغانستان توسط شوروی و گسیل شدن هزاران جوان به این کشور به دنبال صدور فتاوای جهاد و هماهنگی صورت گرفته میان واشنگتن، اسلام آباد و ریاض، اندیشه تکفیر توانست از هزار توی ابواب فقهی و حوزه نظری خود را وارد ساحت سیاست کند و تبدیل به ابزاری برای استفاده کنندگان از آن شود. انقلاب اسلامی در ایران یکی از مراحلی بود که تروریسم تکفیری بنای مقابله را با آن گذاشت. این انقلاب که در بطن خود شعارهای ضد ظلم و استبداد داشت و حمایت از گروههای آزادیبخش و مقاومت را از اصول اولیه خود میدانست به مثابه زنگ خطری برای عربستان سعودی و حامیان بین المللی آن بود تا تلاش خود را برای جلوگیری از الگوسازی مستقیم یا غیر مستقیم آن به کار بگیرد. زلمای خلیل زاد سفیر سابق آمریکا در عراق و افغانستان اشاره روشنی به این موضوع داشته است. خلیل زاد از قول مقامات عالی رتبه سعودی میگوید که استفاده موفقیت آمیز سعودیها از ابزار تندروها و گروههای تکفیری در دهه ۶۰ علیه عبدالناصر و سپس به کارگیری این جنگجوها در مواجهه با اشغالگری شوروی در افغانستان، آنها را تشویق به استفاده مجدد از آنها علیه ایران و گروههای شیعی تحت نفوذ ایران کند. (۱) این اعتراف مورد استناد را باید دلیلی قاطع بر رویارویی ایران و جریان تکفیر و حمایت منطقهای از تروریسم دولتی و افراط گرایی علیه تهران دانست.
اشغال افغانستان...
سرآغازی بر تکفیر در ایران دی ماه ۱۳۵۸ و در بحبوحه جنگ سرد میان دو بلوک شرق و غرب، نیروهای ارتش اتحاد جماهیرشوروی با یورش به افغانستان این کشور را به اشغال خود درآوردند. از آنجا که ایالات متحده برای اجتناب از مواجهه مستقیم با شوروی نمیتوانست وارد جنگ شود، متحدان خود را تحریک به ورود غیرمستقیم به جنگ کرد. عربستان سعودی متحد راهبردی آمریکا، به دلایل داخلی و خارجی و به درخواست واشنگتن اقدام به اعزام هزاران داوطلب عرب به افغانستان کرد. پشتیبانی این اعزامها، خروارها فتوایی بود که توسط عالمان دینی وهابی در عربستان صادر میشد. این فرصتی برای وهابیت و مروجان آن بود تا خود را به عنوان یک باور حقیقی، در تضاد با کفری که جوامع به اصطلاح کافر ترویج میکردند اثبات کند. عربستان سعودی از طریق نهادهای رسمی خود مانند سازمان امداد جهانی اسلامی و سازمان جهان اسلام و کمکهای مالی پشتیبانان سعودی و خلیجی که به زنجیره طلایی معروف شده چندین اردوگاه برای آموزشهای نظامی برای جنگجویان تازه وارد تأسیس کردند. (۲) علاوه بر اینکه تعدادی از مدارس تحت حمایت عربستان در خاک پاکستان تأسیس شد تا به آموزشهای عقیدتی جنگجویان بپردازد. براساس اطلاعات موجود، از ایران نیز افراد متعددی با انگیزههای مذهبی از مناطق کردستان و سیستان و بلوچستان راهی افغانستان شدند و در کنار گروههای مبارز علیه شوروی که در قالب گروههای جهادی اسلامی افغانی یا القاعده بودند قرار گرفتند. موضع رسمی کشور در مخالفت با اشغال افغانستان و پشتیبانی از گروههای جهادی افغانی شاید علت عزیمت آسانتر اتباع ایرانی به افغانستان بود که در پاسخ به فتاوای صادر شده برای مبارزه در کنار این گروهها قرار گرفته بودند. پایان اشغال افغانستان به معنای پایان مأموریت بخش زیادی از جنگجویان بود که اکنون باید به کشورهای خود باز میگشتند. اکنون کشورهای مختلف منطقه با حجم بزرگ از شهروندان خود رو به رو بودند که علاوه بر به دست آوردن مهارتهای بالای نظامی و عملیاتی، آموزشهای دینی و عقیدتی نیز دیده بودند. آموزشهایی که مبتنی بر تفکرات سلفیه جهادی و وهابیت بود. همه این آموزشها در کنار یکدیگر به مثابه بمب ساعتی بود که این شهروندان در کشورهای خود حمل میکردند. بعدها این افراد بخشی از بدنه گروههای سلفی جهادی و تکفیری در منطقه و خارج از آن شدند. هر چند آماری مشخص و در دسترس از تعدادی ایرانیهای که در افغانستان بودند در اختیار نیست اما این افراد نیز پس از پایان اشغال با کوله باری از تجربیات نظامی به کشور بازگشتند. با اینکه در میان عناصر ایرانی عضو گروههای تروریستی فعال در سوریه مانند داعش، از ایرانیهای حاضر در افغانستان نیز افرادی هستند اما تعداد آنها قابل توجه نیست. گذشت نزدیک به سه دهه از پایان اشغال افغانستان عملاً آن نسل را در حاشیه قرار داده است. هر چند که پس از بازگشت به ایران این افراد تشکیلات خود را داشتند اما عملاً بروز چندانی نداشتند. لیکن ظهور گروههای تروریستی در مناطق غرب و جنوب شرق کشور از دهه ۷۰ شمسی را باید بخشی از نتایج اشغال افغانستان و عزیمت هزاران جنگجو در آن زمان به این کشور دانست.
دیوبندیسم جهادی الهام بخش تروریستهای جنوب شرق
دیوبندیسم را باید مهمترین منبع درک گروههای تروریستی جنوب شرق از اسلام دانست. این افراد غالباً درس خوانده مدارس دیوبندی پاکستان و ایران بودهاند و برخی از آنها نیز گرایشات اهل حدیثی و سلفی دارند که اصولاً دیدگاه تکفیر کنندهای است. بخش کوچکی از فارغ التحصیلان مدارس و دانشگاههای دینی عربستان سعودی نیز در این مناطق وجود دارند. شبکه مدارس دیوبندیه پاکستان تأثیر مهمی بر تفکرات افراطی در افغانستان و مناطق جنوب شرق کشور داشته است. اساساً از دهه ۱۹۸۰ درک سنتی و غیر سیاسی مکتب دیوبندیه که مکتبی اطلاح طلبانه بود تغییر و قرائتی جدید وارد آن شد که مبتنی بر تفکرات افراط گرایانه بوده است. هر چند نمیتوان همه شبکههای دینی دیوبندی را معتقد به آن قرائت جدید دانست؛ اما گروههای تروریستی جنوب شرق کشور عموماً وابستگی فکری به رادیکالیسم دیوبندی دارند. سپاه صحابه پاکستان، لشکر جنگوی، جیش محمد و طالبان پاکستان، دیوبندی های افراطی هستند که منبع الهام تروریستهای جنوب شرق به شمار میروند.
دهه ۷۰ و ظهور گروهکهای تروریستی در بلوچستان
دهه ۷۰ شمسی را باید دوره ظهور گروههای تروریستی در استان سیستان و بلوچستان و مناطق شرق کشور دانست. گروههایی که با گذاشتن نامهای جهادی و دینی بر روی خود و برداشتن سلاح مدعی بودند با هدف احقاق حقوق اهل سنت و قوم بلوچ تأسیس شدهاند. هوشنگ نورائی جامعه شناس بلوچ مقیم انگلیس معتقد است که گروه تروریستی وابسته به «عبدالمنعم اریش» نخستین جنگجویان افراطی در جنوب شرق ایران بودند. (۳) عبدالمنعم برادر رمزی یوسف، طراح حملات ۱۱ سپتامبر و از عوامل دخیل در انفجار تروریستی حرم امام رضا (ع) در سال ۱۳۷۳ بوده است. او همچنین در ترور بی نظیر بوتو با سپاه صحابه پاکستان همکاری داشته است؛ اما واقعیت این است که خانواده عبدالمنعم شهروندان پاکستانی هستند و هیچ یک از منابع غربی و غیر ایرانی کوچکترین اشارهای به ایرانی بودن این فرد و گروهش نکردهاند. نخستین گروه تروریستی جنوب شرق کشور را باید «سازمان حزب الفرقان» قلمداد کرد. این گروه در سال ۱۳۷۵ توسط فردی به نام عبدالجلیل قنبرزهی (صلاح الدین) که از دانش آموختگان دارالعلوم زاهدان بود پایه گذاری شد. قنبرزهی پس از دارالعلوم برای ادامه تحصیلات به مدرسه بدرالعلوم رحیم یارخان مولتان پاکستان و بعدها به دارالعلوم کراچی رفت. قنبر زهی از جمله افردی است که با عضویت در «سازمان مجاهدین اهل سنت ایران» برای جهاد علیه شوروی به افغانستان رفت. ماحصل آموزشهای مذهبی قنبرزهی در مدارس دینی پاکستان و تجربیات نظامی وی در افغانستان، خود را به شکل تأسیس حزب الفرقان، نخستین گروه مسلح تروریستی شرق و جنوب شرق کشور که افکاری تکفیری داشت نشان داد. پیش از تأسیس حزب الفرقان، قنبرزهی اقدام به تأسیس مدارسی در سیستان و بلوچستان کرده بود و همزمان به تبلیغ جهاد و آموزش افراد جدید میپرداخت.
حزب الفرقان؛ پیشقراول تکفیر در جنوب شرق
حزب الفرقان ارتباط نزدیکی با طالبان افغانستان داشت و فعالیت اولیه آن هم در استان نیمروز افغاستان متمرکز شده بود. اساساً هم پشتیبانی این گروه با «ملأ رسول» والی نیمروز و «ملأ ولی شاه» فرماند نظامی طالبان در منطقه بود و آموزشهای نظامی آنان نیز مستقیماً توسط طالبان افغانستان به آنها داده میشد. از این رو در نواحی مرزی کشور در استان خراسان و سیستان و بلوچستان فعالیتهای تروریستی متعددی انجام داد. پس از حمله آمریکا به افغانستان، مرکز این گروه در کوه ملک بمباران شد و تعدادی از اعضای آن کشته شدند. قنبرزهی در فروردین ۱۳۹۱ کشته شد و پس از آن بخشی از اعضای گروه به جندالله پیوستند. پیش از مرگ قنبرزهی، حزب الفرقان در چند عملیات تروریستی مشترک با جندالله همکاری کرده بود. در سال ۱۳۹۲ حزب الفرقان با گروه تروریستی موسوم به «حرکت انصار ایران» که پس از دستگیری عبدالمالک ریگی از جندالله جدا شده بود، گروه جدیدی به نام «انصار الفرقان» را تشکیل دادند. لشکر رسول الله که به «سازمان مبارزان رسول الله» نیز شناخته میشود در همین سالها توسط فردی به نام ملا شه بخش درخشان تأسیس شد. این گروه با سپاه صحابه پاکستان و طالبان مرتبط بوده است. عبدالمالک ریگی سابق فرمانده گروه تروریستی جندالله، پیش از تأسیس گروه خود عضو این گروهک بوده است. پس از کشته شدن فرمانده این گروه برادرش «واحد» جای او را گرفت. این گروه در نهایت به جندالله پیوست.
جندالله؛ تکفیریهای انتحاری
پس از لشکر رسول الله، نقطه عطف شکل گیری گروههای تروریستی، جندالله بود که توسط خود آنها به نام «جنبش مقاومت مردمی ایران» نیزمعرفی میشود. گروه جندالله که در سال ۱۳۸۲ پایه گذاری شد از آن جهت اهمیت دارد که علاوه بر آنکه فعالترین گروههای تروریستی تکفیری در جنوب شرق کشور به شمار میرفت مهمترین و بزرگترین حوادث تروریستی در نیمه شرقی ایران را رقم زد و شیوه عملیات انتحاری را با شیوه القاعده عراق و سبک ابو مصعب زرقاوی- بیانیه خواندن، سربریدن، انتحار و حداکثر استفاده از رسانه- برای نخستین بار در کشور اجرا کرد. عبدالمالک ریگی سرکرده سابق جندالله، متولد سال ۱۳۶۱ در زاهدان است. او مدت کوتاهی در مدارس دینی سیستان و بلوچستان مانند مدرسه «عین العلوم گشت سراوان» تحصیل کرد و برای ادامه تحصیل به کراچی پاکستان رفت. ریگی پیش از تأسیس جندالله، تجربه حضور در گروه تروریستی لشکر رسول الله و ارتباط با افراط گرایان پاکستانی را در کارنامه خود داشت. رگههای مذهبی سلفی و دیوبندی تندی در جندالله وجود داشت که آن را به گروهی ضد شیعی بدل ساخته بود. این رویه ضد شیعی را آشکارا میتوان از خلال بیانیهها و یا واژههای مورد استفاده این گروه مانند رافضی یا صفوی در سایتهای وابسته به این گروه یا متحدان آن دید؛ علاوه بر آنکه پیوندهای موجود در تمامی این سایتها، شبکههای ماهوارهای وهابی و ضد شیعی را تبلیغ میکند. (۴) با آنکه جندالله تا حدود زیادی از القاعده و طالبان الهام گرفته بود ولی دلایل محکمی در مورد ارتباط جندالله با آنها وجود ندارد. هر چند به اعتراف عبدالحمید ریگی برادر عبدالمالک، سرکرده سابق جندالله، پیش از تأسیس گروه (سالهای ۱۳۸۰ تا ۸۲) در جابجایی عناصر سازمان القاعده از افغانستان به بلوچستان برای فراری دادن آنها از بمباران آمریکاییها، به شدت فعال بوده است و همین امر اصولاً زمینه آشنایی او با برخی از عناصر القاعده را فراهم کرده است. عبدالحمید از عبارت نماینده «القاعده» در زاهدان برای توصیف ارتباط برادرش با این سازمان استفاده کرده است. (۵) از سوی دیگر با توجه به ایدئولوژی بهاصطلاح جهادگرایانه و استراتژی محلیاش، موردتوجه عربستان سعودی و کشورهای خلیجفارس و سازمانهای امنیتی منطقهای و جهانی بهویژه سیا و موساد اسرائیل بود. احتمالاً گزارشهای درز کرده از سازمان سیا که تحت عنوان «پرچم دروغین» بهوسیله مارک پری در سیاست خارجی منتشر شد واقعیت داشته باشد. جند الله احتمالاً به کمکهای آمریکا علاقهمند بود و ازاینجهت، بااطلاع یا بیاطلاع، از طریق هوادارانش در اروپا به زیر پرچم عوامل موساد که خود را عناصر سیا معرفی کرده بود رفته است. فرضیههایی مبنی بر همکاری جند الله با آی اس آی پاکستان نیز وجود دارد. شواهد نشان میدهد که پارهای از عملیات جند الله و یا فرارهایش از تله نیروهای امنیتی، دارای پشتوانه اطلاعاتی دقیق و بسیار پیچیدهای بود که تنها میتوانست از سازمانها اطلاعاتی انتقالیافته باشد. (۶) این گروه دهها عملیات تروریستی در مناطق جنوب شرق کشور انجام داد و دامنه قربانیان آن نیز محدود به شیعیان نبود و شهروندان اهل سنت ازجمله چند شخصیت دینی نیز در میان آنها دیده میشدند. این موضوع و خشونت زیاد جندالله نقش مهمی در نارضایتی بدنه اهل سنت بهخصوص روحانیون میانهرو مناطق جنوب شرق کشور از جندالله داشته است. این موارد بخشی از مسائلی بود که باعث شد درنهایت شش ماه پس از اعدام ریگی درسال ۱۳۸۹، جند الله دچار بحران داخلی و انشعاب شود. رهبری جند الله در اختیار محمد ظاهر بلوچ قرار گرفت اما انشعاباتی مانند جیش العدل، جیش الحسین و حرکت انصار ایران به وجود آمد که هر یک از آنها و روابط فیما بین آنها نیز دچار تحولات فراوانی شد. هرچند رسانههای داخلی معتقدند این اعلام تأسیس گروههای جدید، اقدامی تبلیغاتی برای زنده نشان دادن جند الله است اما واقعیت این است که اختلافات گسترده در میان بخشی از طوایف و گروههای مذهبی و تروریستی این مناطق و قدرت خواهی بیشتر و تلاش برای نشان دادن خود بهعنوان نماینده واقعی مردم را نمیتوان درباره علل سر برآوردن این گروههای جدید نادیده انگاشت. تمامی این گروهها نیز مدعی هستند از دیدگاههای رهبر معدوم جند الله یعنی ریگی تبعیت میکنند و به آرمان او وفادار هستند. این انشعابها نقش مهمی نیز در تضعیف عملیات گروههای تروریستی در مناطق جنوب شرقی کشور داشتند بهگونهای که در سالهای اخیر فعالیتهای تروریستی کاهش چشمگیری داشته است.
نتیجهگیری
ظهور تروریسم و بروز تکفیر در مناطق جنوب شرقی کشور را نمیتوان تنها از منظر سیاسی و امنیتی بررسی و تحلیل کرد. همانگونه که تحولات منطقهای و بینالمللی نیز نمیتواند بهتنهایی عاملی برای این پدیده باشد. روزنه ورود تکفیر به این مناطق و یا هر نقطه مستعد دیگر در ایران را باید در عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی جستجو کرد. اساساً در بررسی پیدایش گروههای تروریستی و افراطی به اینکه آن گروهها ساخته سرویسهای اطلاعاتی بیگانه هستند با دید الزام نگریسته نمیشود، یک نظریه عمده و مشهور این است که سرویسهای اطلاعاتی و کشورهای بیگانه آن گروهها یا جریانهای مستعد را تقویت و در مسیر خود قرار میدهند. بنابراین عواملی چون فقر فرهنگی و اقتصادی، توسعهنیافتگی، همگراییهای قبیلهای بین قبایل دو سوی مرز، عدم نظارت بر مواد درسی و فعالیتهای آنان در مدارس دینی، عدم مشارکت طوایف و مذاهب در ساختارهای مدیریتی و تصمیمگیری در سطح منطقهای، میتواند در ورود فکر تکفیری و تأسیس گروههای تروریستی و حتی پذیرش آنها مؤثر باشد. در کنار اینها، عوامل خارجی همچون تلاش رقابت گران منطقهای یا قدرتهای جهانی برای بر هم زدن امنیتی ملی یک کشور نیز به کمک میآید. همانگونه که در مورد گروههای تروریستی مناطق جنوب شرقی کشور مشاهده میشود، علاوه بر حمایت سرویسهای اطلاعاتی بیگانه، عوامل داخلی مذهبی، قومی و نیازهای اقتصادی در رشد و پرورش این گروهها سهیم بودهاند. بنابراین تلاش برای ارائه راهحلهایی عملی جهت کم کردن کاستیهای داخلی در این منطقه، میتواند نقش مهمی در کمرنگ کردن قدرت عامل خارجی ایفا کند. این نکته که در میان اعضای خارجی گروههای تروریستی فعال در سوریه، به ندرت افرادی از مناطق جنوب شرق کشور دیده می شود، اما اغلب افرادی که از ایران به گروههای تروریستی تکفیری در سوریه پیوسته اند، متعلق به مناطق غرب کشور می باشند، قابل تأمل است. در بخش دوم این مقاله در شماره بعد، تکفیر و پیشینه آن در مناطق غرب کشور بررسی خواهد شد.
پینوشتها:
۱ - Zalmay Khalilzad، ((How the Saudis Are Coming Clean on Funding Terrorism))، سایت مجله پولیتیکو، ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۶،
http://www.politico.com/magazine/story/2016/09/saudi-arabia-terrorism-funding-214241
۲ – ((نقش جریان سلفی وهابی در پشتیبانی و تجهیز گروههای شورشی در سراسر جهان))، نشریه راه نما، اردیبهشت ۱۳۹۵، شماره ۱۲، ص ۲۵۱
۳ – هوشنگ نورائی، ((عملیات و استراتژی سیاسی گروههای رادیکال سنی در جنوب شرق ایران))، استمان، ۱۷ اکتبر ۲۰۱۲،
http://www.ostomaan.org/articles/%D8%B3%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%87%D8%A7%D9%84/14358
۴ - http://ansariran.blogspot.com/2012/08/blog-post_28.html
۵ – ((عبدالمالک ریگی مجری سیاستهای تفرقهافکنانه آمریکا در منطقه است))، خبرگزاری مهر، ۲۹ تیر ۱۳۸۸،
https://goo.gl/oXCvqt
۶ - هوشنگ نورائی، ((عملیات و استراتژی سیاسی گروههای رادیکال سنی در جنوب شرق ایران))، استمان، ۱۷ اکتبر ۲۰۱۲،
http://www.ostomaan.org/articles/%D8%B3%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%87%D8%A7%D9%84/14358
منبع: نشریه مطالعات تروریسم، شماره یکم