سه بار اقدام به ترور!
کارهایش واقعی و برای انقلاب و رضای خدا بود. از این رو در عمل جدی بود. برخوردش با گروههای منحرف و مخالفین نظام خیلی سخت بود؛ به طوری که منافقین چند بار اقدام به ترورش کردند. یک بار در خانه بودم. ماشین شهید در حیاط بود و منافقین فکر کردند که او در خانه است. زنگ زدند. در را باز کردم، دیدم کسی نیست. داخل اتاق آمدم. بعد از لحظاتی صدایی شبیه انفجار به گوش رسید. مردان مسلح بالای دیوار آمدند و دیدند کسی در اتاق نیست. سنگانداز سه کیلویی را به در و شیشه زدند و در شکست و آنها رفتند. بعد از این حادثه به خانه دیگری کوچ کردیم. بار دیگر در جاده نظامی خواستند ترورش کنند که نتوانستند. سومین بار بلاخره به مقصود خود رسیدند و محمدتقی را به شهادت رساندند.
به نقل از سیده مرضیه موسوی، همسر سردار شهید محمدتقی گرائیلی
منافق فراری
پس از کار بلافاصله به مدرسه صدر میآمد و با دوچرخهای که داشت، به مسجد میرفتیم. یک روز در سهراه آرامگاه معتمدی با یکی از بسگانش سوار موتور بود. وقتی شنید که یکی از منافقین به سمت حیدرکلا فرار کرده و در باغی مخفی شده است، سریع آن شخص را پیاده کرد و رفت تا فرد منافق را دستگیر کند و تحویل مقامهای قضایی دهد.
حاجآقا روحالله قاسمپور دوست شهید علی برزگر
تیزپرواز
میانهقد ولی چابک و با سرعت عمل بالا بود. دوره سربازی در کرمانشاه در شرکتی راننده بود که آن شرکت همزمان با آغاز جنگ ورشکست شد. مزد چند مدتی که در آنجا کار کرده بود را ندادند. خودش میگفت: «یک روز به همراه کارگران شرکت در مسیری پرپیچوخم رانندگی میکردم که ماشین از راهش کج شد و کم مانده بود به دره بیفتد. به کارگری گفتم بیلت را زیر ماشین بیانداز. او نیز بیل را انداخت زیر چرخ که سد راه ماشین شد. کارگرها را سریع پیاده کردم و آنها به طرز معجزهآسایی از معرکه نجات یافتند.» در سپاه که بود، در یکی از عملیاتهای درگیری با منافقین به جای یکی از دوستان بیمارش شرکت کرد و از آن عملیات سربلند بیرون آمد و به او لقب تیزتک و تیزپرواز داده بودند.
به نقل از عبدالعظیم، برادر شهید میررحیم طاهری