منافقین ریاکارانه طالقانی را پدر خطاب می‏کردند

این طالقانی است که افسار گسیختة مجاهدین خلق را با رودربایستی در دست نگاه داشته تا مهارشان كند و مانع لگدپرانی‌ آشکار آنان گردد و او تنها قدرتی است که مي‌تواند منافقین را کنترل کند و منافقین هم جرأت افشای عقاید پنهانی خود را به حضرتش نداشتند

Taleghani02

حاج حیدر رحیم پور ازغدی از مبارزین کهنه کار خراسان و از شخصیت‎های انقلابی این خطه در بخشی از خاطرات خود با اشاره به وقایع روزهای انقلاب و ماجرای سفر برخی از انقلابیون مشهد به تهران برای استقبال از زندانیان برجسته سیاسی، به دیدار خصوصی خود با مرحوم طالقانی اشاره کرده و از سفارش اکید ایشان برای تبعیت کامل جریانات انقلابی خراسان از خامنه‎ای جوان در مشهد سخن گفته است.

به گزارش رجانیوز، حاج حیدر در بخش دیگری از خاطرات خود با اشاره به رابطه مجاهدین خلق با مرحوم طالقانی، وی را تنها قدرتی برشمرده است که توانست منافقین را کنترل کند و منافقین هم جرأت افشای عقاید پنهانی خود را به حضرتش نداشتند و ریاکارانه او را پدر می‌خواندند و او نیز رندانه هرلحظه، گروهی از بی‌خبران را که منافقان، جادو کرده بودند به شكلي جذب انقلاب اسلامی امام می‌كردند.

در ادامه و به مناسبت سپری شدن سالگرد رحلت مرحوم طالقانی، بخش‎هایی از این خاطرات را که برگرفته از كتاب"از انجمن پيروان قرآن تا انجمن حجتيّه" است می‎خوانیم:

فقط با آقای خامنه‏ای کار کنید

علّت سفر ما به تهران این بود که مدّتی پس از فاجعه میدان ژاله، امواج انقلاب اسلامی برخلاف تصوّر دشمن، گسترش یافت و رژیم مجبور به عقب‌نشینی گشته و به آزادی تدریجی زندانیان سیاسی تن داد. ما در مشهد به دستور آقای خامنه‌ای مأمور شدیم که زندانیان سیاسی را از هر گروهی که باشند از درب زندان مشهد استقبال کرده و پس از پذیرایی موقّتی آنان را به شهرهایشان برگردانیم. و هرچه بخواهید از آنان، که برخی به ویژه مجاهدین و فدائیان، ناجوانمرد از کاردرآمدند پذیرایی کردیم و پس از آن چند نفري به نمایندگی از مشهد، برای تعظیم آزادشدگان زندان‌های تهران به ويژه، استقبال از زندانيان خراسانی به تهران برویم. شبی پس از ملاقات چند زندانی آزاد شده ناگهان از رادیو شنیدیم که آقای طالقانی و آقای منتظری امشب آزاد مي‌شوند.

گروه شش نفرة ما خدادادی، حسینی، غنیان، سررشته دار، احمدزاده و من، همه ذوق زده، قصد حرکت به طرف زندان قصر و اوین را کردند لیکن شانه‌چی که میزبان ما بود دل شكسته گفت كه من باید برای تهیه لوازم پذیرایی میهمانان به خانه برگردم زیرا بسیاری از سیاست مردان متفاوت وارد منزل ایشان می‌شدند. و به شانه‌چی گفتم من هم با شما به منزل می‌آیم. دوستان شگفت زده پرسیدند: چرا؟! گفتم زیرا حکومت هنوز به آن احمقی نیست که با بوق خودش هزاران نفر را برای استقبال از دو شخصیت ممتاز انقلاب به درب زندان بکشاند و تظاهرات ميليوني خطرناکی را، راه بیاندازد پس یقین بدانید تا آن دو به خانه نرسیده باشند چنین خبری را پخش نمی‌کند لیکن دوستان سخنم را نشنیدند و رفتند.

من وشانه چي به منزل رفتيم. شانه‌چی لحظه‌ای بعد از اندرون برگشت و با لبخندی گفت: حق با تو بود، آقای طالقانی منزلشان تشریف دارند و زنگ زده‌اند که من هرچه زودتر به آنجا بروم و وسایل پذیرایی ملاقات کنندگان را فراهم کنم و مابه طرف خانه آقاي طالقاني راه افتاديم و ايشان از مشاهده من و شانه‌چی در کنار یکدیگر كه از دو گرایش متفاوت مبارزه بودیم يكه خورده و شايد تصور كرده بودند كه من هم متمايل به مجاهدين شده‌ام و با زیرکی به شانه‌چی گفتند بروید ببینید خانم چه چیزهایی لازم دارند و تهیه کنید و چون ایشان از خانه خارج شد مرحوم طالقانی آهسته، دری را که بین پذیرایی و اندرونی بود، بسته و با اشاره از من خواستند جلوتر بروم، هنگامي كه نزدیک شدم فرمودند: در مشهد چه خبر است؟ و با چه کسانی کار می‌کنید؟

گويا تصور كرده بودند من هم چون برخي دوستان، به هواي دهة 20 و 30 همچنان با جبهه ملّی بی‌ملّت، كار مي‌كنم و يا در هواي دهة 40 نهضت آزادی مي باشم زيرا مدیریت نهضت آزادي درخراسان با خود ما بود ايشان نگران بود كه نكند من جدا از صفّ امام، حركت كنم و یا به اعتبار سوابق مبارزاتي، من هم، عَلَم و کوتلی برداشته و افرادی را دور خود، جمع کرده و بر انشعاب‌های بچه‌گانة دشمن‌پسند افزوده باشم.

عرض کردم آقا، مشهدي‌ها یکپارچه‌اند. ولی گوئي سخنم قانع کننده نبود. نظری به پشت شیشه افکنده و با سفارشی التماس گونه فرمودند: «فلانی، فقط با آقای خامنه‌ای کار کنید، دیگران در مشهد، اعتبار و شایستگی رهبري این مبارزه را ندارند.»

گفتم: چه می‌فرمایید؟ انقلاب خراسان، شش‌دانگش از آن آقای خامنه‌ای است و من هم نه تنها امروز بلکه سال‌هاست با این که خود از چند مرجع، اجازه اخذ و مصرف وجوهات دارم حتّی وجوهات شخصی خود را به آقاي خامنه‌اي می‌پردازم و با ايشان در ارتباط نزديك بوده و هستم. و چنین گزارشی، کمال ارادت یک مرید به مراد و خطّ اصلي انقلاب اسلامي را مي‌رساند. ایشان دعا فرمودند و دوباره گفتند. فقط با آقای خامنه‌ای باشید و این حمایت آقای طالقانی از آقای خامنه‌اي در روزهایی بود که قطعاً شخصیت طالقانی کهنه‌کار از خامنه‌ای جوان، بيشتر بود، زيرا امام ایشان را اولین امام جمعه تهران منصوب فرمودند به این معنی که طالقانی، هنگامی این سفارشات را مي‌کرد که خود، دوّمین شخص انقلاب بود و نزد روشنفكران، هرگز شأني كمتر از امام نداشت.

آيت‌الله طالقاني و نفاق مجاهدين

معذلك باز هم جناح ارتجاعی که ریشه‌اش از روحانیت متحجّر و متدينين دين‌نشناس، كه با الفبای سیاست هم آشنا نبوده و نیستند به آقای طالقانی به همان چشمی مي‌نگریستند که مجاهدین خلق را مي‌ديدند، زیرا شعور نداشتند تا بدانند این طالقانی است که افسار گسیختة مجاهدین خلق را با رودربایستی در دست نگاه داشته تا مهارشان كند و مانع لگدپرانی‌ آشکار آنان گردد و او تنها قدرتی است که مي‌تواند منافقین را کنترل کند و منافقین هم جرأت افشای عقاید پنهانی خود را به حضرتش نداشتند و ریاکارانه او را پدر می‌خواندند و او نیز رندانه هرلحظه، گروهی از بی‌خبران را که منافقان، جادو کرده بودند به شكلي جذب انقلاب اسلامی امام می‌كردند.

ولی متأسفانه منافقین، این حقیقت را زودتر از مؤمنان درک کردند و از این رو هرلحظه از آقای طالقانی می‌خواستند که نزد امام رفته و سهم آنان را از انقلاب بگیرد و این گستاخی به جایی رسید که روزی به امام نامه نوشته و برای تعیین تکلیف!! اجازة ملاقات خواستند و پاسخ امام به آنان در سخنرانی تلویزیونی این گونه اعلام شد: نمی‌خواهد شما خدمت من بياييد، شما سلاح‌ها را تحویل دهید و ارزش‌های اسلام را بپذیرید من خدمت شما می‌رسم!!

ولي آنان قانع نشده و آقاي طالقاني را براي كسب تكليف خدمت امام فرستادند و امام به ايشان فرمود شما بسيار براي ارشاد اينان زحمت كشيده‌ايد ليكن يقين بدانيد هدايتشان ميسّر نيست و آقاي طالقاني در نماز جمعه پاسخ منافقان را اين‌چنين داده و فریاد برآوردند: که این جوجه کمونیست‌ها از من می‌خواهند به امام، درس بدهم و مطالبات آقایان را از انقلاب بگیرم غافل از این که من آنجا مي‌روم تا به نور امام، منوّر گردم. وقتی این سخنرانی آقای طالقانی پخش مي‌شد، برادرم محسن رحیم پور ازغدي که از بچه‌های حزب ملل اسلامی و زندانیان سیاسی دهة 40 بود پریشان گشته و به من گفت: به خدا قسم، مجاهدین خلق به همین زودی آقای طالقانی را از سر راهشان برمي‌دارند زیرا از این به بعد، ماندن پدر!! برایشان خطرناک است.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31