دکتر ابراهیم برزگر استاد رشته علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و صاحب مقالات ارزشمندی در این حوزه میباشند. در سوابق ایشان، معاونت پژوهشی و ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی، مدیر گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، معاونت پژوهشی سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مدیریت گروه علوم سیاسی سازمان سمت از 1379 تاکنون و سردبیری فصلنامه «بیداری اسلامی» دیده میشود.
تروریسم تکفیری چیست؟ عوامل شکلگیری آن کدام است؟
وقتی بحث تروریسم را مطرح میکنیم آنچه که بیش از هر چیزی به ذهن متبادر میشود، عوامل روانشناسی است. ترور ذاتا نوعی وحشتآفرینی، ترس و دلهره را ایجاد میکند؛ یعنی وضعی که بیشتر حالت روانشناسانه دارد. بهطور عمده بیشترین رهیافت در مسئله تروریسم را رهیافت روانشناسانه میتواند توضیح بدهد؛ اما ممکن است عوامل اجتماعی نیز در آن دخیل باشند. معمولا کسانی که دست به ترور میزنند در جامعه بهاصطلاح سرخورده هستند و نتوانستهاند نیاز احساس کرامت را بهدست بیاورند و در نتیجه در جامعه، تحقیر شدهاند. تحولات منطقهای و بینالمللی نیز مطرح است. کشورهایی در حد قدرتهای منطقهای یا قدرتهای بینالمللی به نفعشان است که موضوع تروریسم در بعضی از کشورها اشاعه پیدا کند.
بهاینترتیب سه عامل، روانشناسی، اجتماعی و کشورهای حامی تروریسم را در بهوجودآمدن تروریسم تکفیری باید در نظر گرفت. در خصوص تروریستهای تکفیری عوامل اندیشهای بهعنوان چهارمین ویژگی در عملکردشان نقش زیادی دارد. برداشتی که اینها از اعتقادات دینی، هویت و غیریت مذهبیشان دارند و غیر خود را بهمثابه کفر تلقی کرده و آنها را از دایره ایمان خارج میدانند. ایمان را بهگونهای تعریف میکنند که بهندرت حتی یک مسلمان از درون این فیلتر و این تور ذهنی عبور میکند. تروریستهای تکفیری در مواردی حتی خودیها را تکفیر میکنند؛ مثلا جبهه النصره و داعش یکدیگر را تکفیر میکنند و حتی دست به اقدامات انتحاری علیه یکدیگر میزنند. این نشان میدهد در بررسی تروریستهای تکفیری، مباحث اندیشهای بایستی مورد کندوکاو قرار گیرد و سهم بالایی درشکلگیری اینها دارد و طبعا برای کنترل و مهار گروههای تروریستی تکفیری این قسمت خیلی نقشآفرین است.
برندگان و بازندگان تروریسم تکفیری چه کسانی هستند؟
در نگاه اول اگر یک بازه زمانی محدود را در نظر بگیریم، مثلا در تروریسم تکفیری سوریه در تراز منطقهای، برندگانی چون عربستان، اردن ترکیه، مصر هستند؛ اما در تراز بینالمللی، فرانسه، انگلیس و آمریکا را میتوان نام برد. اما اینها فقط در یک بازه کوتاهمدت، برنده محسوب میشوند. بهطور متقابل، بازندگان در این تروریسم تکفیری، جامعه تشیع 400 و 500 میلیونی هستند.
الزامات نظام بینالملل در این مقطع تأثیر دارد یا خیر؟
بله تأثیر دارد؛ در واقع بهمحضِاینکه تروریستهای تکفیری و داعش، بهطور خاص از سوریه وارد عراق شدند، به تروریست بد بدل شدهاند. دلیل این اتفاق این است که به قلمرویی وارد شدهاند که قدرتهای بینالمللی برای آنها تعریف نکردهاند و کمکهای تسلیحاتی آنها نیز تنها در همان قلمرو انجام میشود؛ یعنی در قلمرو تعریفشده آنها تروریسم محسوب نمیشود اما بهمحض خروج از آن تروریسم اتفاق میافتد. اینجاست که بسیج سیاسی و اقدامات بینالمللی و قطعنامههای حقوقی علیه این تروریسم بدی که تا دیروز خوب بود شروع میشود.
بهنظر شما این قطعنامهها فرمایشی است یاحالت تذکر و یا برای اقناع افکار عمومی است؟
بهنظر میرسد که بخشی از آن واقعی باشد. بهدلیل آنکه تابعی از منافع قدرتهای خارجی است. بنابراین تا جایی که تروریسم تکفیری در راستای منافع قدرتهای خارجی قدم برمیداشت، مشکلی نبود ولی از لحظهای که وارد عراق یا کشورهای دیگر مثل اردن میشود منافع آنها را تهدید میکند، این بهدلیل نگاه مقطعی آنها است. بنابراین بهنظر میرسد که قطعنامهها واقعی باشد، چرا؟ چون در راستای منافع آنها است. اما تأثیر کنترلکننده ندارد به این دلیل که نگاه ژرفاندیشانهای نسبت به تروریستهای تکفیری ندارند. چون تروریستهای تکفیری به نوعی منحصربهفرد هستند که ویژگیهای آنها را تروریستهای قبلی نداشتند. در واقع اتفاقی که افتاده این است که اینها شرّ مطلق هستند؛ یعنی بهسرعت میتوانند علیه متحدان دیروز وارد عمل شوند. به همین خاطر هم تهدیدی هستند برای عربستان یا اردن، همانطور که خلبان اردنی را به طرز فجیعی سوزاندند و برای آمریکا و کشورهای غربی که میتوانند بهعنوان بمبهای سیاری علیه منافع آنهاباشند. بازگشت تروریستها به کشورهای غربی که میتواند تهدیدی علیه خودشان باشد. در واقع این گروههای تکفیری برای هیچ کشوری، قدرت منطقهای یا قدرت بزرگ، کشور غربی، عربی، اسلامی، هیچ حزب و دستهای، چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت خیر نخواهد بود. این ویژگی جدیدی است که ما در گروههای تکفیری به اقتضای مبانی اندیشهای آنها میبینیم.
بهنظر شما هجمه افکار عمومی باعث میشود قطعنامهها شکل بگیرد یا خیر، بحث منافع قدرتهای خارجی است؟
بله؛ بههرحال اصولا یکی از ویژگیهای قدرت مدرن تکیه آن بر آراء، نظرات و رضایت مردم است. قدرت مدرن از زمینه مستعدی که قدرت مستکبر فراهم کرده است بهصورت تبلیغات، تسخیر افکار عمومی و در قالب جنگ نرم استفاده میکند. داعش و گروههای تکفیری آشکارا اقدامات چندشآور خشن انجام میدهند و این اقدامات را انکار نمیکنند. هیتلر، صدام، موسولینی و جنایتکاران دیگر تاریخ، بهندرت دیده شده است که مسئولیت اقدامات خود را برعهده بگیرند و جنایات خود را انکار میکنند؛ اما نکته جالب این است که اینها فجیعترین جنایات را انجام میدهند، خودشان تبلیغ میکنند، در فضای مجازی قرار میدهند و به آن افتخار میکنند. به همین دلیل در افکار عمومی جهان تنفری علیه آنها ایجاد میشود و طبعا کشورهای غربی با تصویب قطعنامههایی یا به شکل واقعی یا نمادین، بهدنبال موجسواری از این تنفر عمومی هستند.
آیا نقش افکار عمومی یا عملیات روانی در گسترش تروریسم تکفیری تأثیر دارد؟
اینها زنجیرهای از عوامل مختلفی هستند که در یک موقعیت زمانی، علت و معلول میتواند در آنها عوض شود. بنابراین طبیعی است که وقتی صحبت از افکار میشود، بخشی از ذهن به خود گروههای تکفیری معطوف میشود؛ یعنی خود این گروههای تکفیری برای جذب نیروهای مستعد خودشان از کشورهای جهان از افکار عمومی استفاده میکنند و جذابیتهای حماسهای اسلام و جذابیتهای سیاسی را از طریق رسانهها تبلیغ میکنند و بدین وسیله نیرو جذب میکنند. بهطور مثال در رنگینکمان اردوگاه داعش، از تمام کشورهای دنیا یک طیف رنگی با ارقام متفاوت دیده میشود. بنابراین نهتنها نحوه استفاده از رسانه مطرح است بلکه جنگ روانی نیز مطرح میشود. مثلا داعش، پیروزیهای خود را با ایجاد وحشت از طریق رسانه بهدست میآورد. داعش از این تاکتیک بهطور مرتب استفاده میکند.
در واقع با هدف ایجاد جنگ نرم و عملیات روانی، به نمایش خشونت حداکثری در فضای مجازی میپردازند تا مقاومت را در سرزمینهای تحت اشغال یا سرزمینهایی که مورد هجوم است از بین ببرد و در آنها با کمترین هزینه به پیروزی برسند. در بسیاری موارد این تاکتیک مؤثر هم واقع شده است.
حضور نیروهای اروپایی را در عملیاتهای گروه داعش چگونه ارزیابی میکنید؟
در میان کشورهای اروپایی از دو کشور انگلیس و فرانسه، شمار بیشتری نیروی تکفیری در گروه داعش حضور دارند. باید بهعلت آن توجه کرد. یکی از عوامل آن بیتردید اسلامهراسی است که امروزه و در طول چند دهه در جوامع اروپایی، اتفاق افتاده است. این اسلامهراسی موجب شده است که پیامدهایی بر مسلمانان این کشورها داشته باشد و آنها را از یکسری امتیازها محروم کند و یا آنها را دچار محرومیتها و فشارهایی کند که این باعث سرخوردگی و تحقیر آنها شده و بیعدالتی و تبعیض نژادی را احساس میکنند.
انسانهایی که اینگونه با آنها رفتار میشود زمینه جذب بهسوی حرکتهای افراطی را دارند تا بهعنوان یک مکانیزم آنها را تسلی بخشد؛ یعنی در واقع یک سازوکار روانی است که آنها را به آرامش و التیام روانی رسانده است و از نظر روحی آنها را تشفی دهد. البته دراینرابطه نیاز بیشتری به بررسیهای میدانی است.
تفاوت میان سیاستهای دولت اوباما و دولت بوش در قبال تروریسم و بهویژه تروریسم تکفیری چیست؟
با اقداماتی که دولت بوش در جهان اسلام بهخصوص در اشغال و حمله نظامی به افغانستان و عراق انجام داد، بیتردید نقش بسیار آشکاری در گسترش پدیده تروریسم تکفیری در جهان اسلام داشت و میتوان این را با شواهد به اثبات رساند. مخصوصا در عراق این نقش خیلی ماندگارتر است و پیامدهای آن در چندین دهه همچنان ادامه خواهد داشت. دولت بوش ارتش مسلط عراق را بهطور کلی تعطیل کرد و قدرت مستقل را از بین برد. خلاصه بهدلایل مختلف، اقدامات بوش، خیلی آشکارتر است؛ اما نمیتوان از کنار سیاستهای اوباما هم گذشت. هرچند اوباما تا حدودی سعی کرده است سیاستهای متفاوتی را از خود نشان دهد. بهگونهای که در دوران اوباما شاهد اشغال مستقیم یا حمله به کشورهای مسلمان نیستیم؛ اما بهصورتهای متفاوتی در گسترش تروریسم نقش داشتهاند، همچنانی که کلینتون در خاطراتش، نشان میدهد که آمریکا در پیدایش داعش، نقش داشته است. وی در کتاب خاطراتش اعتراف میکند که ایجاد داعش طراحی آنها بود و سعی آنها بر این بوده است که نقطه آغاز عملیات از کشور مصر باشد؛ اما در عمل بهصورت دیگری در آمد. در جای دیگری نیز جان کری معترف است که آنها برای ایجاد گروههای تروریستی، سرمایهگذاری کردهاند و بهصورت سهامدار بودهاند اما بعد آنها خودکفا، سودآور و زودبازده شدند و دیگر نیازی به حمایتهای گوناگون آمریکا ندارند. بنابراین سرمایهگذاری اولیهاش دستِکم با تکیه بر اعترافات سیاستمداران آمریکایی، در راستای تأمین منافع راهبردی آمریکا بوده است اما غافل از اینکه جنس تروریسم تکفیری، شرّ مطلق است و هیچ کشوری حتی آمریکا، عربستان، اردن و حامیان دیگر منطقهای و بینالمللی آنها از اینها مصون نخواهند بود. این نکتهای است که بایستی در کنگره بینالمللی 17000 شهید ترور، روی آن مانور بدهید تا بهعنوان یک خط، تبلیغ شود؛ زیرا اثر بازدارنده و مفیدی دارد. هیچ گروه و حزب، قدرت و کشوری از شرّ و آسیب این گروههای تروریستی، مصون نخواهند بود.
راهبرد و رویکرد گروههای تروریستی بهخصوص گروهک منافقین علیه ایران چیست؟
آنها رویکردی نخنما علیه ایران دارند. با توجه به اینکه منافقین، حدود چهار دهه علیه جمهوری اسلامی اقدام کردهاند، در دورههای مختلف نیز اوراق دفتر استراتژی آنها ورق خورده و صورتبندیهای مختلفی از آنها آشکار شده است. منافقین ابتدا در یک دوره، سعی کردند قدرت را از طریق دموکراتیک و انتخابات بهدست بیاورند که با اقبال عمومی مردم مواجه نشدند. بار دوم، سعی کردند با کسانی که با اقبال عمومی مواجه هستند ائتلاف کنند، در این راستا با ابولحسن بنیصدر ائتلاف کردند که در این زمان نیز ناکام ماندند. سوم اینکه دست به روشهای خشونتآمیز زدند و در همین راستا است که آنها مسئول ترور12هزار نفر از مردم کشورمان هستند و افراد مختلفی از جمله مسئول، افراد عامی و حتی افرادی که شناخت دقیقی از آنها نداشتهاند را ترور کردند. چهارم اینکه، در مقطعی با کشور دشمن و متجاوز عراق، ائتلاف کردند که این سیاهترین و قبیحترین کاری بود که میتوانستند انجام دهند. بههرحال بسیاری از گروههای تروریستی، خط قرمزی برای خود قائل هستند؛ اما اینها نشان دادند که هیچ خط قرمزی برایشان وجود ندارد و متحد استراتژیک کشوری شدند که دشمن سرزمین مادری آنها بود. عملیات مرصاد هم که نمونه بارز خیانت منافقین بود. پنجم اینکه، افشای فعالیتهای هستهای ایران بود که بیشترین ضربه را به منافع ملی ایران زد. ششم این است که از راهکارهای رسانهای، سیاسی و دیپلماتیک استفاده میکنند تا چهره خودشان را تغییر بدهند و بازسازی کنند. میخواهند تمام ناکامیهای قبل را جبران کرده و بهعنوان نیروی مدنی خودشان را مطرح کنند؛ اما ذات تروریستی خود را حفظ کردهاند.
بنابراین آنچه که در راهبرد گروهک منافقین دیده میشود، رنگینکمانی از راهبردهای مختلف، جهت براندازی و ضربهزدن، نه به جمهوری اسلامی بلکه به ایران است. چیزی که جای بسی شگفتی دارد این است که اینها برای رسیدن به قدرت، برای خود هیچ خط قرمزی قائل نیستند و حاضرند با شیطان هم متحد شوند، با دشمن ایران هم متحد شوند، نه با دشمن جمهوری اسلامی بلکه با دشمن ایران.