پدر پاسدار شهيد «طالب طاهري» گفت: شكنجهها آنقدر شديد بود كه شهيد قابل شناسايي نبود؛ از پاسداران خواستم پيكرها را به پشت برگردانند؛ چشمم به جاي تركشي افتاد كه اثر جنگ بود و منافقين جاي تركش كمر طالب را با اتوي برقي سوزانده بودند.
به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، بسيارند كبوتران بينام و نشاني كه غريبانه پر گشودند و تنها نامي شدند بر كوچههاي فراموش شده شهر؛ و مردمي كه فقط عادت كردهاند براي دادن آدرس خانههاشان نام كسي را بنويسند كه نميدانند كيست ...! عجب شهري داريم كه قلل مرتفع آن با مزار عزيزاني چراغاني شده كه هر از گاهي جوانان كوهنورد فاتح دنياي دون! آنها را فتح ميكنند! و به يمن اين پيروزي فاتحهاي ميخوانند. همين و بس.
وقتي در بوستانهاي سرسبز اين شهر قدم ميزني انسانهايي را ميبيني كه با آنچه در توان دارند براي فراغ خيال و سبك كردن دينشان و شايد حاجت روا شدنشان؛ خيرات ميدهند به نام شهدا به كام فراموش كردگان.
اينك به دنبال پيدا كردن دلدادهاي! نه زخمي يك حسرت عميق، يك آه بر سينه مانده، قصد آن دارم به انديشههاي ژرف زواياي خانواده شهيدي بروم و پرده از جنايتي بردارم كه رد پنجههاي شوم منافقين يا همان مجاهدين خلق بر آن هويداست.
مقصد، منزل پاسدار شهيد «طالب طاهري» است؛ او كه پس از شكنجههاي وحشيانه منافقين در مرداد ماه 61 به همراه پاسداران «محسن ميرجليلي» و «شاهرخ طهماسبي» مظلومانه و بدون آنكه كسي از سرنوشتشان خبري داشته باشد، در خون خود غلتيدند.
با فشردن زنگ خانه، انتظار به پايان ميرسد. پدري 77 ساله با مهرباني و خوشرويي يك معلم پذيرايم شد. به نظرم در عمق چشمانش عشقي نهفته دارد كه بازتاب آن در گرما و گيرايي كلماتش مشخص است. كلماتي عارفانه كه به دل مينشيند و هوش را از دنياي مادي به دنيايي فراتر از آنچه چشم سر ميبيند، ميكشاند.
حسين طاهري پدر شهيد «طالب طاهري» با اشاره به عشق و ارادت فرزندش نسبت به انقلاب اسلامي ميگويد: انقلاب كه پيروز شد، طالب درس ميخواند؛ سال دوم نظري را ميگذراند كه جنگ شروع شد و طالب با عضويت در كميته مركزي تهران 3 بار به جبهه اعزام شد.
وي در ادامه يادآور شد: هنوز عمليات «فتحالمبين» به اتمام نرسيده بود كه از ناحيه كمر مجروح و مدتي را در بيمارستانهاي تهران بستري شد؛ به دليل اينكه جراحي براي او خطرناك بود و ممكن بود با وجود تركشها بعد از عمل قطع نخاع شود، با تجويز پزشك براي استراحت به خانه آمد اما استراحتش بيش از 2 هفته طول نكشيد و هنوز كاملاً خوب نشده بود كه دوباره به كميته مركزي رفت.
* «اسدالله لاجوردي» خبر شهادت فرزندم را به من داد
اين پدر شهيد با بيان آخرين ديدارش با شهيد طاهري و نحوه به اسارت درآمدن فرزندش توسط منافقين گفت: او براي رفتن به جبهه مهيا ميشد و قرار بود در اعزام جديدش من نيز براي انجام كارهاي جوشكاري مورد نياز جبههها به همراه او به منطقه بروم؛ بعد از موافقت من، براي اعزام به جبهه به ترمينال رفت تا بليط تهيه كند و اين آخرين ديدار من با طالب بود.
اين رزمنده دفاع مقدس خاطرنشان كرد: مدتي گذشت و از طالب خبري نداشتيم؛ با محل كار او تماس گرفتم و نيروهاي كميته كه ربوده شدن طالب و دوستانش را ميدانستند به ما گفتند او به مأموريت رفته است. 2 هفته بعد، از كميته با منزل تماس گرفتند و شهيد «اسدالله لاجوردي» به من گفت «آقاي طاهري ميدانم كه شما دل شير داري؛ ميخواهم خبر شهادت طالب را به شما ميدهم؛ براي شناسايي او به كميته بياييد».
* منافقين پوست بدن طالب را كنده و چشمهايش را از حدقه درآورده بودند
طاهري در ادامه افزود: وقتي به كميته انقلاب رفتم، پيكر 3 شهيد را ديدم. پاسداران از من خواستند تا فرزندم را از ميان اين سه شهيد شناسايي كنم؛ اما به دليل رفتارهاي غير انساني و شكنجههاي وحشيانه منافقين فرزندم قابل شناسايي نبود.
براي شناسايي طالب عاجز شده بودم كه به ياد جاي تركشي كه در كمر داشت، افتادم؛ از پاسداران خواستم تا پيكرها را به پشت برگردانند تا مگر از روي تركش بدنش شناسايي شود.
سوره «والعصر» را زير لب زمزمه ميكردم كه شهدا را به پشت برگرداندند؛ يك دفعه چشمم به جاي سوختگي "اتوي برقي " افتاد كه دقيقاً در جاي تركش بر پشت كمر فرزندم گذاشته بودند؛ با ديدن اين صحنه ديگر چيزي متوجه نشدم و تنها از خدا خواستم كه در آن لحظه به من صبوري عطا كند. منافقين پوست سر و صورت طالب را كنده بودند، دندانهايش را كشيده بودند و چشمهايش را از حدقه درآورده و بينياش را بريده بودند.
طاهري تصريح كرد: پس از شهادت طالب و دوستانش، اسنادي از شكنجه منافقين و نحوه شهادت اين جوانان جمعآوري كردم و براي شكايت در سال 64 به سازمان ملل در ژنو رفتم.
در آن زمان، هيئتي از دولت وقت براي نشان دادن جنايات منافقين كه از سوي غرب مورد حمايت بود و اعاده حقوق ملت ايران عازم مقر سازمان ملل در ژنو ميشود كه پدر شهيد طاهري نيز در اين سفر كه 40 روز طول كشيد، گروه را همراهي كرد.
وي خاطر نشان كرد: با تشكيل پرونده نزد قضات سازمان ملل مظلوميت شهداي اين حادثه و جنايتپيشه بودن منافقين را در برابر ديدگانشان قرار داديم.
پدر شهيد طاهري در پاسخ به اين سؤال كه آيا جنايات منافقين در آن دوران در رسانههاي دنيا واكنشي داشته است، گفت: در بدو ورود به سازمان ملل، موج ضد ايراني عليه ما به راه افتاد و منافقين در رسانههاي خود ما را به عنوان مزدور ايراني معرفي و حتي ما را تهديد به ترور كردند كه انتشار اين خبر در رسانهها مدركي ديگر شد تا بهتر بتوانيم تروريست بودن آنها را ثابت كنيم.
* امام خميني (ره): اين منافقين كاري ميكنند كه تخته پشت انسان به لرزه در ميآيد
وي كه بعد از شهادت فرزندش به ديدار امام خميني (ره) ميرود، اظهار داشت: امام (ره) در همان روزهاي نخست كه تصاوير شهدا را از طريق رسانهها ديده بودند به دليل عمق فاجعه از خانوادههاي اين شهيدان دعوت كردند تا به خدمتشان برويم؛ در اين ديدار ايشان فرمودند «اين منافقين كاري ميكنند كه تخته پشت انسان به لرزه در ميآيد.»
اين پدر شهيد در ادامه افزود: اكنون بيش از 30 سال است كه حقوق ما بر جاي خود باقي است و گروه تروريستي منافقين و به خصوص شخص رجوي به انتهاي رذالت خود رسيدهاند.
طاهري با اشاره به ادامه جنايات منافقين در ايران و همچنين عراق عنوان كرد: سازمان مجاهدين خلق (منافقين) امروز ديگر نه تنها در عراق بلكه در اروپا يا آمريكا جايي ندارد بلكه ظرفهاي يكبار مصرفي شدهاند كه به زودي دور انداخته ميشوند.
* منافقين داخلي بسي خطرناكتر از منافقين خارج از كشور هستند
وي با بيان اينكه فتنه سال 88 به دليل برخي خيانتها بار ديگر فضاي جولاندهي را براي منافقين باز كرد، گفت: همه بايد هوشيار باشيم تا ابتدا منافقين داخلي را بشناسيم و بعد به دنبال ديگر عناصر و دشمنان خارجي باشيم.
طاهري با اشاره به نقش رسانهها انعكاس فرهنگ ايثار و شهادت اظهار داشت: امروز وظيفه رسانهها بسيار سنگين است چرا كه خانواده شهدا با تقديم فرزندان و عزيزانشان و حضور هميشه در صحنه خود، تلاش كردهاند تا انقلاب اسلامي را پا برجا بماند و اينك وظيفه رسانههاست كه اجازه ندهند خون شهدا پايمال شود.
به گزارش «توانا» شهيدان «طالب طاهري، محسن مير جليلي و شاهرخ طهماسبي» از نيروهاي كميته انقلاب اسلامي بودند كه اوايل مردادماه 1361 توسط منافقين ربوده شدند و در اثر شكنجههاي وحشيانه و دهشتناك منافقين 24 مرداد 1361 در حالي كه در خون خود غلطيدند، سرور و سالار شهيدان را زيارت كردند.