مروری بر تاریخچه سازمان مجاهدین خلق(4)

Namin

اعترافاتي از خود بچه هاي نهضت آزادي و حتي از خود مجاهدين وجود دارد كه اين درگيري ها را خود مجاهدين ايجاد مي كردند و بعد براي افزايش تنفر از نيروهاي نظام مي گفتند كه اين درگيري ها را نيروهايي رژيم ايجاد كرده اند.

مثلاً درگيري در استاديوم شهيد شيرودي را خودشات ترتيب دادند ، البته در بعضي از جاها غير خودشان را هم به درگيري مي كشاندند ، اصلاً صحنه آرايي مي كردند كه اين درگيري ها به وجود آيد كه اين شيوه هاي خاصي دارد كه بحث در مورد آن طولاني است.

يا اين كه در خيابان شخصي را قرار مي دادند و دو- سه نفر اطرافش قرار مي دادند كه بحث هايي مطرح كند تا درگيري ايجاد شود و آن چند نفر هم مي آمدند تا درگيري هاي كاذب را به وجود آورند . ميليشيا را تشكيل داده بودند که آنها را به يك جنگ مسلحانه سوق دهند.

قبل از 30 خرداد 60 مجاهدين خلق كم و بيش كارهاي مسلحانه را شروع كرده بودند . در خاطرات يكي از اعضاي مجاهدين خلق هست ، آقاي محمد رضا اسكندري كه خاطراتش را آورده از اهالي ايلام بوده ، مي گويد كه ما در سال 59 دستور گرفتيم كه يكي از بچه هاي سازمان را جلوي خانه يك نيروي حزب الهي چاقو چاقو كنيم و بعد اعلام كنيم كه اين مجاهد توسط نيروهاي سپاه مجروح شده و ما به حدي چاقو به او زديم كه نزديك بود آن فرد بميرد.

اين اعمال را انجام مي دادند كه به نوعي نيروها را نسبت به نظام بدبين كنند ، حتي در جايي ديگر مي گويد كه در سال 59 مي خواستيم حمله كنيم به جايي و درگيري مسلحانه انجام بدهيم و سرقت مسلحانه كنيم . مجاهدين اين اعترافات را نيز دارند ، بنابراين، اين كه مجاهدين حركت مسلحانه شان را بعد از سال 60 آغاز كرده باشند خلاف واقع است.

يكي از نكاتي مهم اين است كه مجاهدين خلق بلافاصله بعد از انقلاب اسلامي از آنجايي كه نمي توانستند برخي كارهاي خودشان را به نام خودشان عنوان كنند به صورت غير مستقيم بحث " فرقان " را هدايت مي كردند.

گرچه به لحاظ تشكيلاتي فرقان وابسته به مجاهدين خلق نبود ، اما باز هم به روايت مستندات عيني مجاهدين در تشكيل و هدايت فرقان نقش داشتند . بسياري از ترورها از ابتداي انقلاب تا سال 60 توسط فرقان صورت گرفت.

منظور اين كه بسياري از كارها را مجاهدين خلق به نام فرقان صورت دادند ، ولي هيچ نشاني از خودشان به لحاظ تشكيلاتي باقي نگذاشتند . يا مثلاً وقتي نفوذ كردند در تشكيلات آقاي پيمان باز هم آن تشكيلات را آنها كنترل و هدايت مي كردند بدون اين كه هيچ ارتباط تشكيلاتي وجود داشته باشد.

اين روش سازمان بود كه در اين زمينه ها عمل مي كرد.كليه عوامل به خوبي نشان دهنده اين است كه مجاهدين خلق آماده بودند كه خودشان را وارد يك حركت مسلحانه عليه انقلاب بكنند . منتهي فرصت هاي مختلف را از دست دادند.

مساله اي براي ايجاد حركت مسلحانه که خوب مي دانيد در اطراف آيت الله طالقاني خيلي سرمايه گذاري كردند ، بيانيه شان كه حاضريم ميليشياي خودمان را در اختيار شما قرار دهيم يعني اين كه يك حركت مسلحانه را سامان بدهيم كه آيت الله طالقاني تودي دهان شان زد ولي دنبال فرصت بودند تا حركت مسلحانه خودشان را بر اساس يك نقطه اتكايي آغاز كنند.

مسعود رجوي توانست روی ضعف بني صدر سرمايه گذاري كند و او را به خدمت بگيرد و در واقع با او پيش رود به سمت يك حركت مسلحانه و تصورشان اين بود كه قادر خواهند بود به كمك نيروهايي كه به بني صدررای داده بودند و تشكيلات مسلحانه خودشان بتوانند يك حركت جدي عليه انقلاب سامان بدهند كه البته واقعاً تدبير امام در اين قضيه آنها را خلع سلاح كرد.

مجاهدين خلق همه جوانب امر را براي يك حركت مسلحانه آغاز و آماده كرده بودند ، اگر بني صدر نبود وآقاي طالقاني به آنها راه مي داد طبيعتاً در سال 58 حركت مسلحانه خودشان را آغاز مي كردند ، لذا حركت مسلحانه هيچ ارتباطي به عملكردهاي داخلي نداشت.

برخي الان مي گويند سهم مجاهدين خلق ناديده گرفته شده است .حتي در شوراي انقلاب بحث عضويت مسعود رجوي هم مطرح مي شود ، خود آقاي مهدوي كني به عنوان رئيس كميته مجوز حمل سلاح رجوي را صادر كرده بود ، يعني منافق بودن اينها واينقدر امتياز به آنها داده مي شد و اينگونه نبود كه آنها منزوي باشند . اما از آنجايي كه از ابتدا به دنبال عمليات مسلحانه بودند طبيعي بود كه هيچ كدام از نرم خويي ها و مراعات با آنها تأثيري بر رفتار آنها نداشته باشد.

- اگر عناصر اصلي سازمان به دام ساواك نمي افتادند چه سرنوشتي پيدا مي كردند ؟ ارتباط مسعود رجوي با بيرون زندان چگونه بود ؟

ج : اين احتمال وجود داشت كه به اين سرعت به دام ماركسيسم نيافتند و با تعاملاتي كه با نيروهاي مذهبي اصيل برقرار كنند مسائل خودشان را اصلاح كنند ، آنچه مسلم است نيروهاي اصلي هم التقاط داشتند و در تنظيم كتاب هاي اصلي آموزشي نگاه به ماركسيسم يك نگاه جدي است ، يعني رگه هاي ماركسيستي را در كتاب اقتصاد ما و تفسير قرآن مي تواند ديد

در آن زمان ما يك ضعفي داشتيم در منابع اسلامي نه در منابع ملي ، منابعي كه بتواند مسائل روزمره را براي تشكيلاتي كه وارد صحنه مبارزه شده براي ساقط كردن يك رژيم و پر كردن جاي يك رژيم فكري و انگيزه اي بدهد به نيرو كه بگويد اين را مي خواهيم برداريم و اين را به جايش بگذاريم ما در اين زمينه ضعف جدي داشتيم ، اين ضعف را بعدها شهيد مطهري و ديگران جبران كردند و اگر در آن زمان اين ضعف ها بر طرف مي شد آنها مي توانستند به اسلام اصيل برگردند . اين احتمال مي توانست متصور باشد.

در رابطه با سؤال دوم ، مسعود رجوي رابطه اش را با نيروهاي چپ خيلي مشخص نمي كرد كه آيا با نيروهاي ماركسيست ارتباط داشته يا نه ، اما اين كه چگونه توانستند سازمان را به اين نحو اداره كنند اين بر مي گردد به تشكيلات آهني سازمان.

يكي از نكاتي كه امروز خداوند را شاكريم كه امام به اين الگوها روي نياورد ، الگوهايي كه سازمان ها را قوي مي كنند. دو نوع الگو دارد در نوع تعامل با جامعه . گاهي انسان مورد هدف قرار مي گيرد ، انسان قدرتمند را، يك موقعي تشكيلات قدرتمند را هدف قرار مي دهيم.

امام در دو الگوي رايج جهان، انسان قدرتمند را بر مي گزيند خيلي از عناصري كه دم از انسان و دموكراسي مي زنند مدل شان مانند غرب تشكيلات قدرتمند است و انسان در خدمت تشكيلات قدرتمند است.

هر چه تشكيلات رشد كند ناگزير انسان ها كوچك مي شوند ، يعني بهايي كه براي تشكيلات قدرتمند مي پردازند كوچك شدن آنهاست ، و الا آدم هاي بزرگ نمي گذارند يك تشكيلات آهنين آنها را احاطه كند ، يعني نمي گذارند اسير تشكيلات شوند.

يكي از روش هايي كه سازمان و مسعود پيش مي گيرد اين است كه می گوید ايمان تان را به سازمان امتحان كنيد كه ببینید خودتان را كاملاً در سازمان حل كرده ايد؟ ، نيرو مي گويد : حل كرده ام . مي گويد : نه حل نكرده اي ! هنوز هم در وجودت چيزهايي وجود دارد ، عشق وجود دارد ، فقط بایدعشق به سازمان داشته و در خدمت سازمان باشي . مي گويد هيچ چيزي در درون تو نبايد پنهان از سازمان باشد سازمان بايد بر اعماق وجود تو مسلط باشد

در خاطرات مسعود بني صدر مي خوانیم : من تمام مسائلم را به سازمان گفته بودم ، ولي سازمان مي گفت يك چيزهايي است كه نگفته اي و هنوز تو در درون سازمان حل نشدي . و مي گويد : در بچگي يك اتفاق بدي برايم افتاده بود و اين را تا به ابريشمچي گزارش نكردم سازمان رهايم نكرد و طوري شده بود كه وقتي آن را بيان كردم احساس كردم راحت شده ام ،آنقدر فشار روي من آورده بودند كه تو موقعي عشق به سازمان داري كه هيچ چيزي را از سازمان پنهان نكني و وقتي مي خواستم اين گزارش را در جمع بخوانم گفت : آن را خوانده ام و نياز نيست بگويي، حتي مي گويد اگر به لباس زيرت علاقه داري بايد آن را به سازمان ببخشي ، انگشتر ازدواجت را و همه چيزت را.

اين تجربه بسيار ارزشمند است كه ببينيد تشكيلات آهني به كجا مي انجامد و ما هزينه بالايي براي اين . پرداختیم ، خيلي انسان ها از بين رفتند كه ما اين تجربه را بفهميم.

وقتي هويتي شما چيزي جز تشكيلات نيست مجبوريد كاملاً وارد وادي اي شويد كه روز به روز تشكيلات قوي ، قوي تر شود ، براي همين تشكيلات روز به روز از شما گزارش مي خواهد كه امروز چه كار كرديد.

انسان هم مي پذيرد. چون هنگامي كه همه چيز را در تشكيلات مي بيند و مي شنود عضو سازمان مجاهدين خلق است كه به شما هويت مي دهد ، يعني هر چه سازمان را قوي تر بيابيد گمان مي كنيد شخصيت خودتان بالاتر رفته است و بايد هضم در تشكيلات شود.

كتاب آقاي سبحاني ، آقاي مسعود بني صدر ، آقاي اسكندري" برما چه گذشت" كه در خارج از كشور نوشته شده و مفيد است براي دانستن اوضاع سازمان در خارج از كشور .

- بعد از دوم خرداد 1376 اوضاع سازمان منافقين چگونه است ؟

ج : مدتي است كه منافقين و مسعود رجوي به دنبال كارهاي اطلاعاتي هستند . بسياري از تحليلگران معتقدند كه مسعود رجوي در جريان مرصاد يكي از هدف هايش اين بود كه اگر توانست بيايد و لطمه اي به كشور بزند و اگر نتوانست حداقلش اين است كه بسياري از نيروهاي كيفي سازمان را از پيش روي خود بر دارد.

به عنوان مثال ابوذر ورداسپي به عنوان يك سرباز معمولي و مانند او سعيد شاهسوندي و نيروهاي فكري بالاي سازمان را در خط مقدم مي گذاشتند و به عنوان پيش قراولان نيروهاي خود مي فرستادند ، اگر مي توانستند كه مي آمدند داخل كشور و اگر نه نيروهايي كه مي توانستند براي مسعود مشكل و دغدغه ايجاد كنند همه شان و يا بيشترشان در جريان مرصاد كشته شدند.

بعد از اين جريان سازمان بيشتر به دنبال كار اطلاعاتی رفت و درست است كه هنوز بر طبل نظامي گري مي كوبد و نيروهايش را در اشرف نگه مي دارد ، اما بيشتر وقت خود را به جمع آوري اطلاعات مي گذراند و غرب پذيرفت وجهه نظامي اش را محكوم كند اما با وجهه اطلاعاتي اش همكاري كند.

و غرب اعلام كرد ما مجاهدين خلق را به عنوان تروريست محكوم مي كنيم اما هم زمان مجاهدين دارند اطلاعات به دست مي آورند چه از طريق تخليه تلفني كه غرب اين را پذيرفت و با آنها همكاري كرد اين وجهه منافقين گسترش پيدا كرد در حدي كه با اسرائيل هم وارد معامله شد ، اول با اين عنوان كه حزب كارگر در اسرائيل با ساير اعضا فرق مي كند با حزب كارگر وارد معامله گري شد و بعد با اسرائيل وارد فروش اطلاعات شد.

الان استراتژي سازمان اين است كه با فروختن اطلاعات به غرب كه به شدت به اين اطلاعات نيازمند است به ويژه آمريكايي ها كه تشكيلات شان در ايران لطمه خورده ، چرا كه آنها در گذشته تشكيلات عريض و طويلي در ايران داشتند ، منافقين اين خلاء را براي آنها چه در ايران و چه در عراق پر كرده اند.

و اين گروه بسيار در عراق براي غربي ها كار گشا است و امروز آمريكا با دولت وقت عراق بر سر منافقين به شدت مشكل دارد ، آنها خواهان خروج اين گروه از عراق هستند ، اما آمريكايي ها با قوت از آنها دفاع مي كنند .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31