راه شهادت
پس از اتمام دوران سربازیاش، چون علاقه زیادی به نظامی شدن داشت، در ژاندارمری مشغول کار شد. ابتدا کارش در مناطق رفسنجان و نوق و خنامان بود و بعد از چند سال به کردستان منتقل شد. در کردستان فرمانده پادگان بود. خیلی ذوق میکرد و وقتی به خانه میآمد، از حملههای ضد انقلاب به پادگان برایمان تعریف میکرد.
به یاد دارم که یکبار از ناحیه گردن مجروح شد و من از او خواستم دیگر به کردستان نرود؛ اما مدام میگفت: «راه شهادت خوب راهی است.»
مادر شهید محمد پورزکیخانی
احترام به همسر
رابطه پدر و مادرم برای همه نزدیکان و فامیل مثالزدنی بود. پدرم احترام خاصی برای مادرم قائل بود، او همیشه میگفت: «من تمامی موفقیتهایم را مدیون خانمم هستم. او بسیار صبور و کمتوقع است و همیشه در تمامی مسیرهای زندگیمان، همراه من بوده است.»
دختر شهید محمدعلی نصیری
شوق جهاد در راه خدا
رزی محمد به من گفت: «مادر اگر جنگ شود، شما به من اجازه میدهی که به جبهه بروم؟» من و مهدی خیلی به یکدیگر وابسته بودیم. به او گفتم نه، انشاالله که اصلا جنگ نمیشود. به من گفت: «مادر اگر جنگ شود و آقا حکم جهاد بدهد، من اولین نفری هستم که به سوی جبهه خواهم رفت. شما که قرآن خواندید و میدانید که خداوند درباره جهاد چه چیزهایی در قرآن آورده است.» به او گفتم مادر شیوه زندگی تو خود جهاد است؛ ولی گفت: «مادر شهادت چیز دیگری است.»
مادر شهید محمد مهدوی