شهید سیدمحمدحمید صفویان
شغل: دانش آموز (دیپلم)
سن :18 سال
وضعيت تأهل: مجرد
محل شهادت: حوالی خیابان دکتر فاطمی
تاريخ شهادت: 1360/5/8
زندگينامه
آبان ماه سال 1342 در بحبوحه شکل گیری نهضت اسلامی در خانوادهای مسلمان و متدین پا به عرصه وجود نهاد و دوشادوش نسل قیام خونین 15 خرداد و حامیان در گهواره قلب سلیم و تپنده امت اسلام امام خمینی، پرورش یافت. در کوکی تحت تعلیم و تربیت مادر بزرگش با مبانی مقدماتی اسلام آشنا شد و فطرت بی آلایش و پاکش شکل گرفت و با عشق به خدا و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و پایبندی در انجام فرایض مذهبی پا به سنین بلوغ گذاشت.
دوران تحصیلات او در دبیرستان با اوج گیری مبارزات مردم ستمدیده و بپا خاسته هم زمان شد و او با شور و شوق بسیار همراه با سایر دانش آموزان در صفوف میلیونی و یکپارچه راهپیماییهای مردم شرکت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضمن ادامه تحصیلات و اخذ مدرک دیپلم در سنگر کمیته و مسجد به پاسداری و شکر گزاری از نعمت گرانبهای جمهوری اسلامی پرداخت و در جهت استقرار حاکمیت آن با جان و دل کوشید.
شهید صفویان با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی – صهیونیستی عراق علیه میهن و انقلاب اسلامی به جبهه نبرد ایمان علیه کفر شتافت و به همراه سایر همرزمانش به مقاومتی دلیرانه و قهرمانانه در مقابل تجاوز مزدوران بعثی در سوسنگرد پرداخت و بارها با برخورداری از امدادهای غیبی الهی توانست با همسنگرانش علیرغم روزها گرسنگی و ... از محاصره دشمن خارج گردد.
حمید جوانی پاک، مخلص، ایثارگر، باتقوی و سلیم النفس بود. در همکاری بی دریغ و گسترده با کمیته و بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کوشید و چون جان بر کف در این راه به میدان آمده بود و از اهداف و آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی آگاهی داشت و به آن دل بسته بود، آنی از فعالیت، کوشش و فداکاری در راه پیشبرد آن باز نمی ایستاد.
شهادتنامه
24 روز از شهادت برادر بزرگترش سید محمد سعید صفویان میگذشت، ائو (سید محمد حمید) که به اصرار خانواده چند روزی را در تهران به سر میبرد و قصد داشت در آیندهای نزدیک مجدداً عازم جبهه شود، صبح پنجشنبه به مسجد مهدی (عج) میرود و تا ظهر به چسباندن تراکت و پلاکارد تبلیغاتی در محل و همکاری با سایر برادران در مسجد میپردازد.
پس از اذان ظهر و خواندن نماز جماعت، وی با یکی از همرزمانش به نام سعید کبکانیان قرار میگذارد که به خانه یکی دیگر از برادران مراجعه و هر سه با هم به گلزار شهیدان در بهشت زهرا بروند که به این منظور دو نفری سوار موتور سیکلت به سمت محل مزبور حرکت میکنند و پس از طی مسیر در مقابل منزل دوست شان متوقف شده و زنگ خانه وی را به صدا در میآورند و قبل از این که با آن برادر ملاقات کنند، ناگهان از پشت مورد سوء قصد تروریستها قرار میگیرند.
در جریان این توطئه ناجوانمردانه برادر سید محمد حمید با زبان روزه در خون سرخ خویش به سجده میافتد و لحظاتی قبل از رسیدن به بیمارستان در میان راه به لقاء الله میرسد و همان طور که خود نیز قبلاً بر سر مزار برادرش مویه کنان از خداوند تقاضا کرده بود که " مبادا فراق و دوری با تو به چهل روز بکشد "، مستجاب الدعوه میگردد و این شعر زیبای لسان الغیب حافظ که در وصیتنامه شهید آمده نیز شاهد بر این مدعاست:
منت خدای را که هر چه طلب کردم از خدا بر منتهای آرزوی خود کامران شدم
و اما همرزمش سعید کبکانیان نیز که در خون خود نشسته بود پس از این که ابتدا ترتیب انتقال حمید را به بیمارستان میدهند، خود نیز برای آفرینش حماسهای دیگر از ایمان و مقاومت به بیمارستان منتقل و سرانجام 24 روز پس از شهادت حمید صفویان شاهد شهادت را در آغوش میکشد.
حمید بارها در صحبت با مادرش آرزوی قلبی خود را در مورد کیفیت به شهادت رسیدنش چنین بیان کرده بود: " مایلم در خون خود دست و پا بزنم ."
خرم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست بهوای سر کویش پر و بالی بزنم
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 88، شماره 31