مجاهدی که توسط فرقان ترور شد

Ghasemeslami

شهید آیت ‌الله حاج شیخ قاسم اسلامی از عالمان مجاهد پرآوازه قرن اخیر در تهران و ایران به شمار می‌رود. وی پس از طی مدارج علمی در حوزه‌های قم و نجف و دریافت اجازات متعدد اجتهاد از مراجع نامدار، راهی تهران شد و به مواجهه با چهره‌ های دین‌ستیز هم‌چون احمد کسروی پرداخت.

او در نهضت ملی ایران و همگام با مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی حضوری فعال داشت. شهید اسلامی در دوران آغاز نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام‌ خمینی(ره) نیز با سلاح برنده خطابه خویش به میدان آمد و متحمل محدودیت‌ها و حبس‌های متعدد گشت. امام‌ خمینی(ره) در سخنرانی اعتراضی خویش علیه کاپیتولاسیون در آبان‌ماه 1343، به طور مشخص به زندانی شدن آن شهید والامقام اشاره و اعتراض کردند.

از نیمه دوم دهه40 و سال‌های آغازین دهه50، دغدغه‌های آن شهید، متوجه برون‌داد فکری و دینی، جریان موسوم به روشنفکری دینی شد و در برابر آن به شدت موضعگیری می‌کرد. وی به طور مشخص بر آثار دکتر علی شریعتی حساسیتی فراوان نشان می‌داد و آشکارا به نقد از آن می‌پرداخت.

سرانجام این عالم پرتلاش، درشب 15رمضان1358(شب میلاد امام‌مجتبی(ع) ) و به هنگام افطار، در خانه خویش مورد سوء قصد عوامل گروهک فرقان قرار گرفت و به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می خوانید گزیده ای است از روایت شخصیت شهید اسلامی درکلام دیگران:

دلسوز برای دین

شهید شیخ قاسم اسلامی در زمینه فلسفه و ادبیات اطلاعات خوبی داشت و هم درس مرحوم آقای آملی بود و تقید زیادی داشت که درس های ایشان را بنویسد؛ البته تقریراتش هیچ وقت چاپ نشد. ایشان تا سه ساعت بعد از اذان مغرب در حجره اش می‌ماند و به نوشتن دروس مرحوم آقای آملی می‌پرداخت.

این شهید بزرگوار با توجه به احساس مسئولیتی که می‌کرد، در وادی منبر افتاد و چون قدرت بیان خوبی داشت، از وعاظ درجه اول تهران شد.

باید حق را بیان کرد و آن این که او درد دین داشت و واقعاً علاقمند به بسط ایمان دینی در جامعه بود.(آیت الله سید رضی شیرازی)

علمدار مبارزه با ظلم

مرحوم آقای حاج شیخ قاسم اسلامی یک روحانی ساده زیست، واقعاً متدین، واقعاً انقلابی و واقعاً مخلص و مبارز بود که در دوران نهضت ملی شدن نفت و پس از آن، بیش از دهها بار به زندان افتاد.

او آدم ارزشمند و بسیار شجاعی بود که در دوران خفقان پس از کودتا پیوسته پرچم مبارزه را به دوش می کشید. بسیار آدم شجاع و آزاده و مخلص و می توان گفت که یکی از بهترین روحانیون ما بود . (دکتر اسدالله بادامچیان)

انصاف و گذشت

خاطره جالبی را از شهید اسلامی نقل کنم. یک روز می‌گفت: «مدت ها می‌گذشت و من پول نداشتم که برای خانمم میوه بخرم. بالاخره یک روز خانم گفت: «بابا! این چه وضعی است؟»

می‌خواهم بگویم تا این حد زندگی سالم و ساده‌ای داشت. یک روحانی، خطیب منبری قوی، چندین ماه نتوانست یک کیلو میوه بخرد و به منزلش ببرد. می‌گفت بالاخره خسته شدم و پیش خدا ناله کردم که خدایا! مددی! رفتم یک جایی و گفتند آشیخ بیا برو منبر و رفتم و مقداری پول به ما دادند.

 سر چهار راه مولوی گلابی های خوبی می‌فروختند. خودم هم هوس کرده بودم و وقتش بود که برای خانواده میوه بخرم. آمدم میوه جدا کنم که میوه فروش گفت: «ببین حاجی! این دو تا پاکت را یک نفر سوا کرده ولی نیامده ببرد.»  نگاه کردم و دیدم چه گلابی های خوبی است و پول را دادم و پاکت ها را آوردم خانه و دادم دست زنم. خوشحال از این که بالاخره دست پر به خانه رفته بودم .»

آقای اسلامی خیلی هم آدم شوخ و شیرینی بود و این ماجرا را با شیرینی تعریف می‌کرد. او چنین ادامه داد: «بالاخره بعد از چند دقیقه خانم برگشت و گفت: «این گلابی ها را خودت خریدی؟»

پرسیدم: «چطور؟ مگر چه شده؟»

گفت: «سه چهار تا سالم روی پاکت بود و بقیه هم لک و خراب بودند.» معلوم شد که طرف گلابی های لهیده را داخل پاکت گذاشته و رویش چند تا سالم چیده و دست ما داده است.

چند شب بعد میوه فروش سر چهارراه مولوی را دیدم و گفتم: «داداش! این رسمش بود؟ تو بعد از مدت ها که میوه نخریده بودم، آبروی ما را پیش خانمم بردی.»

میوه فروش گفت: «راستش آن شب ضرر کرده بودم. گفتم این میوه ها را به کی بدهم که شر نشود، دیدم شما از همه بهتری و انصاف داری که دست کم اگر هم نفرین کنی، فقط خودم را نفرین می‌کنی و به زن و بچه‌ام کار نداری.» آقای حاج شیخ قاسم اسلامی چنین آدم منصف و باگذشتی بود.(دکتر اسدالله بادامچیان)

مطیع امر امام(ره)

شهید شیخ قاسم اسلامی افکار دکتر شریعتی را خلاف دین و روحانیت و انحرافی می دید و با او به مبارزه پرداخت؛ البته این مبارزه به صورت هماهنگی با مجموعه علما و روحانیت نبود، بلکه بیشتر صبغه فردی داشت.

دکتر شریعتی هم عقاید خاص خودش را داشت. آخوند و آخوندیسم در ادبیات دکتر معنای خاصی دارد که با روحانیت متفاوت است و دکتر شریعتی آن را به ویژه در مورد شماری از روحانیون که در جامعه روحانیت در رده دوم و جزو بدنه و در حاشیه بودند؛ چهره هایی مانند شیخ قاسم اسلامی و شیخ احمد کافی و... که علیه ارشاد به شدت فعالیت می‌کردند، به کار می‌برد.

دکتر بین علما و نهاد روحانیت هم تفکیک قائل بود و اگر به روحانی سالاری می‌تاخت، برای دفاع از علم و تعهد و بازگشت به مفهوم اسلامی شیعی مقام عالم بود. دکتر به قول خودش به تشیع صفوی یا روحانیت نزدیک به دستگاه حاکمه آن دوران و ادوار بعدی و در کل 400 سال گذشته انتقاداتی داشته و در «دریغ ها و آرزوها» می‌گوید که عملکرد روحانیت به ویژه در 40 سال گذشته منفی تر بوده و جز تک چهره هایی که نماینده کل نهاد روحانیت نبوده اند، مثل آیات خمینی و طالقانی و زنجانی و... در گذشته، امثال سید مال و میرزای شیرازی، اکثریت را شامل همان حکم می‌داند و تأکید می‌کند که بحث او درباره نهاد روحانیت و برآیند کارکرد تاریخی اوست .1

این افکار شهید اسلامی و دکتر شریعتی و رودررویی‌شان باهم باعث شد طرفداران این ها هم به جان یکدیگر بیفتند.

من همان موقع هم به دکتر شریعتی گفتم : «شما چرا این حرف ها را درباره آقای اسلامی می‌گویی؟ او آدم مبارزی است. متدین است. عقیده اش این است. شما که نمی توانی بگویی که این ملاء فرعون است. این مؤمن آل فرعون است! این بنده خدا چه اشکالی دارد؟ ساده زیستی، انقلابی‌گری، در بند پست و مقام نبودن او را نمی بینی؟ تنها مسئله اش این است که افکار تو را قبول ندارد.

این جوری که حرف می زنی، اعتبار بقیه حرفایت هم از بین می رود. تو می خواهی با آخوند و عالم سوء، برخورد کنی؟ خوب دهها حدیث درباره چنین عالمی داریم که «اذا فسد العالم فسد العالم» احادیث ما به اندازه کافی این حرف ها را دارد؛ ولی وقتی با یک عالم مخلص، مردمی، انقلابی، ساده‌زیست و مؤمن که کسی ذره‌ای خلاف در زندگی‌اش ندیده در می‌افتی. اعتبار خودت را خدشه‌دار می‌‌کنی.»

البته در سال 1356 و 1357 که 2 مرتبه دعوای شریعتی بالا گرفت، مرحوم امام(ره) در این مورد یک بحث جدی کردند و فرمودند: «چرا علیه هم حرف می زنید؟ مسئله این چیزها نیست. اینها می خواهند بین شماها تفرقه بیندازند. از این حرف ها نزنید.» و شهید اسلامی هم دیگر حرفی نزد و اطاعت کرد.(دکتر اسدالله بادامچیان)

لیست ترور فرقان

فرقانی ها فهرست بلند و بالایی از شخصیت های مختلف تهیه کرده بودند که به قول خودشان، هفته ای یکی از آنها را ترور کنند! محصول این توطئه خائنانه ترور 20 نفر بود که از آنها 9 نفر از جمله آیت الله مرتضی مطهری، آیت الله قاضی طباطبایی، دکتر محمد مفتح، سرلشکر محمد ولی قرنی، حاج مهدی عراقی، حسام عراقی، تقی حاج طرخانی، شیخ قاسم اسلامی و ... شهید شدند و 6 نفر از جمله آیت الله آقارضی شیرازی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله ربانی شیرازی، آقای حسین مهدیان و... مجروح شدند.

پنج نفر دیگر هم که در میان آنها دو کارخانه دار و یک تبعه آلمانی و یک واعظ دوران رژیم قبل (محسن بهبهانی) و یک مداح (سید جواد ذبیحی) که از زندان آزاد شده بود، دیده می شود. اینها هم توسط فرقه فرقان ترور و کشته شدند .(حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسرو شاهی)    

رد پای منافقین

بعد از پیروزی انقلاب، یک روز من در دفتر حزب جمهوری اسلامی نشسته بودم، دیدم از بازار زنگ زدند که آقای شیخ قاسم را کشته اند. عده‌ای هم جنازه را آورده‌اند در بازار و شعار می دهند که: «این سند جنایت شریعتی» شریعتی بنده خدا خودش قبل از انقلاب از دنیا رفته بود.

پرسیدم: «چه کسانی دارند این کار را می کنند؟»

گفتند: «اینها دارند هیاهو می‌کنند و آدم های مشکوکی هستند.» من فوری به بچه های مؤتلفه بازار گفتم جمع شوید و بریزید سر جنازه شیخ قاسم و از او تجلیل کنید و بلند شعار بدهید «عزا عزاست امروز، حجت الاسلام ما نزد خداست امروز»

چون عده ای مشکوک ریخته‌اند که همان جنگ سابق با روحانیت را علم کنند و یک عده هم این وسط سود حاصل از این تفرقه را ببرند. بچه ها رفتند و این کار را کردند و ماجرا افتاد دست بچه های ما و شعار قبلی دیگر تکرار نشد و آن عده هم به اهداف شان نرسیدند.

بعید می‌دانم که مریدان آقای شریعتی، شهید اسلامی را کشته باشد. این که سازمان مجاهدین این طراحی را کرده باشد که جنگ شریعتی و روحانیت را راه بیندازد، از آنها بر می‌آید.

من فرصت پیدا نکرده ام شرح محاکمات فرقانی ها را بخوانم، تنها کاری که از دستم برآمد همین بود که در تشییع جنازه شهید اسلامی، شعار را از دست اینها گرفتیم و جنازه را با احترام بردیم و در شیخان دفن کردیم.

من همان موقع هم بارها گفتم که این گروهی که اسم فرقان گرفته و به نام اکبر گودرزی مشهور شده، در واقع شعبه ای مثل شعبات جنبش مجاهدین است که منافقین ایجاد کردند.

جنبش مجاهدین برای کارهای روزمره و سیاسی است و گروه فرقان به عنوان بازوی نظامی و ضربه به نظام عمل می‌کند. من اعتقاد عمیق دارم که فرقان، گروه ضربت و ترور سازمان منافقین بود و همه این نقشه ها را هم داخل زندان طراحی کردند.

بی‌تردید با آمریکا هم در ارتباط بودند چون می دانستند چه کسانی را باید بزنند. بعضی ها می‌گویند که آقای قرنی و آقای مطهری و سایرین اسمشان در لیست گوادلوپ منتشر شود، دقیقاً مشخص خواهد شد که فرقان یک گروه آمریکایی است که از طریق سازمان آمریکایی منافقین عمل کرد.(دکتر اسدالله بادامچیان)

پی نوشت:

  1. احسان شریعتی

منبع: مجله یادآور، ویژه فرقان و فرقان‌گونگی


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31