مباني انديشه‌هاي امام خميني

امام‌خميني عاشق مردم و هميشه به فكر سعادت مردم بود. رهبر فقيد انقلاب اسلامي، آنچه را كه سبب جدايي دولت و ملت است، به طورمكرر معرفي مي‌كردند كه از آن جمله است حبّ جاه و مال از سوي دولتمردان كه يك آفت بزرگ براي استحكام رابطه عاطفي مردم و دولت محسوب مي‌شود

Emam

اشاره: پاسداشت نيكان و ماندگار ساختن ياد و سيرت بزرگمردان، جايگاه ويژه‌اي در اديان توحيدي دارد. كتاب‌هاي آسماني، آكنده از سرگذشت و خاطره پيامبران و فرستادگان خداوند است. سفيراني كه در طول تاريخ بشريت، پا به پاي انسان‌ها حركت كرده و پيام خداوند را به فرزندان آدم رسانده‌اند.خداوند كريم، همواره از مجاهدت‌ها و مقاومت‌هاي پيامبران ياد مي‌كند و بزرگي‌هاي آنان را مي‌ستايد و ياد آنان را بر زبان مومنان تازه مي‌دارد. ملت‌هاي پاك سرشت، كساني را كه براي جامعه بشري خدمت كرده و كاروان انساني را گامي به پيش برده‌اند، بزرگ مي‌دارند و جايگاه والايي براي آنان در نظر مي‌گيرند و براي بهره‌وري بيشتر از ميراث پيشينيان و پيوند نسل امروز بان نسل ديروز، يادشان را گرامي مي‌دارند و نامشان را ماندگار مي‌سازند تا افزون برابر از حق‌شناسي، ميراث علمي و فرهنگي آنان را از گزند باد و باران در امان ماند و براي نسل‌هاي فردا، مايه‌هاي تشويق و پرورش اراده ملي ومذهبي را به وديعت نهند. ملتي سرافراز مي‌شود و راه سعادت و كمال را مي‌پويد كه گذشته خود را، بزرگان خود را، افتخارآفرينان خود را بر تارك جامعه خود قرار دهد و از گذشته خود عبرت بگيرد و پيروزي‌ها و شكست‌ها را دقيق مطالعه كند و بزرگان اهل انديشه و ا بتكار خود را بسان مشعلي فرا راه حال و آينده خويش قرار دهد. بسيارند آنان كه بر حوزه‌ها و امت اسلامي حق دارند و هريك به سهم خشتي بر اين بنيان نهاده و كاروان امت را تا بدين منزل رهبري كرده و به آن شكوه و عظمت بخشيده و با دستان‌ها و دسيسه‌ها در افتاده‌اند. در اين ميان نقش امام خميني بسيار برجسته و رخشان و روح‌افزاست و بايستگي ماندگار ساختن آن بزرگمرد براي ادامه رسالت و شفاف شدن نشانه‌هاي راهش بسي‌‌حياتي است. اينك در آغاز بيست و سومين سالروز رحلت ملكوتي آن امام عارف، فقيه، فيلسوف و مجتهد حكيم، مروري بر برخي انديشه‌هاي والا و گرانسنگ و ماندگار ايشان خواهيم داشت.

***

جايگاه مردم در انديشه امام‌خميني

يكي از دستاوردهاي بزرگ قيام حضرت امام‌خميني كه در واقع پيروزي نهضت اسلامي و تحكيم اركان نظام را به دنبال داشت، جذب اقشار مختلف مردمي بود كه با اعتقادي كامل و ايماني خالص وارد مبارزات انقلابي شدند كه با هدايت خداوند بزرگ وهدايت و راهبري حضرت امام دست استعمار و دخالت‌هاي بيگانگان از امور داخلي كشور كوتاه كردند. مردمداري حضرت امام سبب شد تا در اولين مرحله شروع انقلاب به آگاه سازي مردم بپردازند و موجي از مخالفت‌ها و مبارزات اجتماعي را عليه دشمنان ايران اسلامي به راه بيندازند. اين راهبرد امام امت آنچنان به ثمر نشست كه تداوم انقلاب و نظام ديني را هم تضمين كرد. بايد در نظر داشت كه حكومت‌داري و شيوه‌هايي كه امام راحل براي ارج نهادن به حضور و نقش مردم درعرصه‌هاي سياسي و اجتماعي به كار بردند دقيقاً در قالب مفاهيم و موازين اسلامي و ديني بوده است. بايد بر اين نكته تاكيد كرد كه در حاكميت ديني آنچه كه در رأس همه امور قرار مي‌گيرد، ايجاد تفاهم در بين دولت و ملت است؛ يعني نه دولت خود را از مردم جدا بداند و نه مردم اين گونه باشند و همه اين حدود و وظايف نيز از سوي شرع مقدس تعيين شده است. مولا علي (ع) فرمود: «عليكم بالاحسان الي‌العباد والعدل في‌البلاد تأمنو عند قيام الاشهاد: بر شما باد احسان و خدمت به مردم و پياده كردن عدالت در شهرها تا در روز قيامت راحت باشيد.»

آموزه‌هاي ديني ما به واسطه اين كه همه جانبه نگر است، شاخصه‌اي را براي يك نظام قرار داده‌اند كه در سايه‌ آن سعادت، عزت و افتخار، رفاه و آزادي برآورده مي‌شود و رضايت عمومي ايجاد مي‌گردد. امام‌خميني عاشق مردم و هميشه به فكر سعادت مردم بود. رهبر فقيد انقلاب اسلامي، آنچه را كه سبب جدايي دولت و ملت است، به طورمكرر معرفي مي‌كردند كه از آن جمله است حبّ جاه و مال از سوي دولتمردان كه يك آفت بزرگ براي استحكام رابطه عاطفي مردم و دولت محسوب مي‌شود. در انديشه حضرت امام، نسبت به جلب افكار عمومي، شيوه‌هاي پست عوام فريبي غربي، هرگز جايگاهي نداشتند؛ بلكه آنچه تعيين كننده بود، حضور آگاهانه و عقيده‌ راسخ انسان‌هاي مومن، اعم از زن و مرد و پير و جوان در سرنوشت كشور بود.

حكومت اسلامي در انديشه امام

يكي از مهم‌ترين آثار امام‌خميني كه انديشه سياسي ايشان و نظريه ولايت فقيه به صورت مبسوط در آن مطرح شده، كتاب ولايت فقيه يا حكومت اسلامي است. اين كتاب مجموعه سيزده جلسه درس است كه حضرت امام در فاصله 13 ذيقعده 1389 هـ. ق تا 2 ذي‌الحجه 1389 (1/11/1348 تا 20/11/1348 هـ.ش) ايراد نموده است. در مقدمه‌ كتاب مباحثي چون: ضرورت و بداهت ولايت فقيه، نقش استعمار در معرفي نادرست اسلام، خودباختگي افراد جامعه در برابر پيشرفت‌هاي مادي غرب و ضرورت تشكيل حكومت به عنوان جزء اساسي ولايت مطرح شده است. در اين قسمت، امام‌خميني وجود ولايت فقيه را امري بديهي و ضروري دانسته و مي‌نويسند: «ولايت فقيه از موضوعاتي است كه تصور آنها موجب تصديق مي‌شود و چندان به برهان احتياج ندارند؛ به اين معني كه هر كس عقايد و احكام اسلام را، حتي اجمالاً دريافته باشد؛ چون به ولايت فقيه برسد و آن را به تصور آورد، بي‌‌درنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضروري و بديهي خواهد شناخت... . »

ايجاد حكومت اسلامي، آرمان ملت مسلمان ايران در طول تاريخ بوده است و در قرن اخير اقدامات موثري از سوي مردم جهت دستيابي به اين آرمان ديرينه صورت گرفت. سقوط رژيم 2500 ساله شاهنشاهي در ايران توسط مردم مسلمان كه به انگيزه‌ برپايي حكومت اسلامي صورت گرفت، خود بهترين دليل بر آگاهي و پذيرش مردم و استقبال آنان از نظام ولايت فقيه بود. با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل نظام اسلامي بر مبناي ولايت فقيه،تئوري حكومت اسلامي آن گونه كه امام‌خميني ارائه كرده بود، عينيت يافت. در جمهوري اسلامي و به ميمنت انقلاب اسلامي كه بر پايه سه ركن رهبري فقيه عادل زمان و حضور گسترده ملت مسلمان و با تكيه بر مكتب اسلام به پيروزي برسد. نظريه ولايت فقيه در چارچوب نظام جمهوري اسلامي و با تصويب قانون اساسي شكل گرفت و واقعيت پيدا كرد. حكومت ولايت فقيه، حكومت قوانين الهي بر همه مردم است.

اصلاح جامعه و فرهنگ

از نگاه امام‌خميني بايد اصلاح يك جامعه را از اصلاح فرهنگي آن جامعه آغاز كرد. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام نيز در پي تجديد حيات معنوي و فرهنگي انسان و جامعه بوده و هست. اين شيوه اصلاح فرهنگي امام، الگويي از تحول فرهنگي در پرتو تعهد فرهنگي را به جهان امروز عرضه نمود.

از ديدگاه امام، فرهنگ اساس سعادت يا شقاوت يك ملت است و رستگاري هر جامعه از راه اصلاح و احياء فرهنگي امكان‌پذير است. از نگاه امام، فرهنگ داراي دو ساحت اصلي است. نخست بعد فردي فرهنگ كه با انسان و سعادت او ارتباط دارد و ديگري بعد اجتماعي فرهنگ كه در عرصه حيات اجتماعي انسان‌ها حضور دارد. به هر روي، با اين نگاه فرهنگ موضوعي است ويژه انسان و ارتباطي وثيق با هدايت و تربيت او دارد. از نگاه ايشان فرهنگ سازنده و پيشرو در حوزه‌هاي فردي و اجتماعي سبب هدايت انسان‌ها و جامعه و تربيت الهي ـ هردوـ خواهد شد. ايشان با توجه به هر دو بعد فردي و اجتماعي فرهنگ، تأثيراتي عميق بر هر دو ساحت فرهنگ اسلامي ـ ايراني گذاشته‌اند؛ به گونه‌اي كه الگوي تحول فرهنگي ايران پس از انقلاب اسلامي مي‌تواند به تنهايي موضوع تحقيقي جامع و فراگير باشد. ايشان در بُعد فردي مسائل فرهنگي، سال‌ها به خودسازي و تربيت خويش و ديگران پرداختند و در قالب سلوك اخلاقي و عرفان عملي اسلام، نمونه‌اي از انسان تربيت يافته الهي را به جهان امروز معرفي نمودند. جوانان بسياري نيز در اين نظام تربيتي كه امام احياگر آن بودند،رشد يافتند و سير الي‌الله خويش را با مراد خود پيمودند و به عناصر اصلي انقلاب اسلامي تبديل شدند. در ابعاد اجتماعي نيز تئوري اصلاح فرهنگي امام در قالب انقلاب اسلامي معرفي و تبيين شده است. از نگاه امام، فرهنگ مطلوب يك جامعه بايد حاوي سه ويژگي زير باشد:

1ـ داراي يك نظام تربيتي براي رشد و تعالي انسان باشد.

2ـ فعال، پيشرو و روزآمد باشد و هيچ‌گاه دچار تحجر، انفعال و غرب زدگي نشود.

3ـ با محوريت فرهنگ خودي، تامين كننده استقلال فرهنگي باشد.

نگرش عرفاني امام خميني به مهدويت

از ديد عرفاني، امام‌خميني، حضرت صاحب‌الزمان را انسان كامل، صاحب ولايت مطلقه الهي و ختم ولايت، حجت حق و خليفه او بر روي زمين مي‌داند كه از همان نور واحد محمدي آفريده شده و براساس اراده خدا صاحب كمالات فراوان، به ويژه قدرت تصرف و تدبير در امور جهان و انسان‌هاست.

از ديد سياسي و نيز ديني، حضرت صاحب‌ به واسطه مقامات ديني خود، داراي وظيفه تداوم رسالت انبيا، تشكيل حكومت جهاني براي اجراي عدالت جهاني و ريشه‌كني ظلم و به حاكميت رساندن مستضعفين در روي جهان است كه اين امر اهميت سياسي عدالت‌گستري و تحقق حاكميت عدل واقعي را نشان مي‌دهد.

امام‌خميني در جنبه سياسي، ضمن اين كه خود را يك منتظر و پيرو واقعي حضرت صاحب مي‌داند، با تلقي منحرفانه درباره انتظار به شدت مخالفت مي‌كند. عمده‌ اين تلقي‌ها مخالف مبارزه با ظلم و ستم در زمان غيبت و طرفدار دعا، سكوت و حتي كمك به گسترش ظلم هستند و براي اين فكرمستندات مهمي هم ارائه مي‌دهند. امام‌خميني ضمن رد نظريات آنان و اثبات و بطلان عقايدشان، تلاش براي تشكيل حكومت در زمان غيبت را ضروري عقل و حتي شرع اسلام مي‌داند. زيرا چنين امري ضامن اجراي احكام شريعت است و نيز تاكيد دارد كه حفظ وجود افراد و هويت ارضي مسلمين، يعني دفاع نيز، تنها با تشكيل حكومت ميسر مي‌شود كه اين مهم، هم سيره پيامبر و ديگر ائمه بوده و هم مورد تاييد حضرت صاحب است كه معناي واقعي انتظار نيز همين است. نگرش امام‌خميني به مهدويت در ابعاد گوناگون آن، به رويكرد ديني، سياسي وعرفاني ايشان ارتباط مستقيم دارد. يعني مسأله مهدويت صرفاً يك موضوع تاريخي يا سياسي نيست، بلكه ريشه در باورهاي ديني امام خميني دارد كه اين باورها نيز ريشه در اصول اساسي نبوت و بالاخص امامت و تداوم آن تا آخرالزمان دارد.

نگرش امام خميني به مهدويت با انديشه‌هاي عرفاني و سياسي شيعه درباره امامان ارتباط مستقيم پيدا مي‌كند. زيرا دراين انديشه، امام به عنوان انسان كامل و حجت حق بر روي زمين، صاحب ولايت تامه بر جهانيان است و نيز تنها اوست كه مي‌تواند با تشكيل حكومت عدل الهي، عدالت را اجرا كرده، حق مظلومان را از ظالمان ستانده و زمينه اجراي احكام و حدود الهي را فراهم نمايد.

انديشه سياسي حضرت امام

سخن درباره انديشه سياسي امام خميني بسيار مشكل ياغير ممكن است و هيچگاه نمي‌توان به صورت گسترده و كامل درباره تفكرات سياسي ايشان اظهار نظر كرد؛ چراكه زمينه فعاليت‌ها و مبارزات ايشان محدود به دايره‌اي خاص نبود و براساس انديشه‌هاي اسلامي به سرتاسر جهان گسترش يافت. او در ژرفاي فلسفه عرفاني‌اش در گسترده‌ترين آفاق به سوي خدا حركت مي‌كرد و با شناخت اسلامي از مسأله استضعاف و استكبار، دردهاي مستضعفان را در امتيازهاي مستكبران مي‌ديد.

وي براي انسان رنج كشيده ـ با هرگرايشي ـ اندوهگين مي‌شد؛ ولي اين احساس اندوه تنها عواطف صرف نبود، بلكه همواره براي محو اين دردها فعاليت كرد. او اسلام را در وجدان مسلمانان در سطح رهبري و مردم به عنوان مسأله‌اي مطرح ساخت كه در هر زمينه‌اي خلأهاي فكري انسان را به انديشه اسلامي فرا خوانده و روحيه عاطفي انسان را با ژرفاي روحي عاطفه در اسلام پيوند زده، و بشريت را با قوانيني فعال به حركت در مي‌آورد. انديشه در اسلام ـ همانطور كه معاني روحي را به سوي ارزش‌هاي انساني در زندگي سوق مي‌دهد به سياست نيز توجه دارد.

ارزش‌ها از منظر امام خميني

سعادت و عظمت، همينطور ذلت و انحطاط ملت‌ها تا حدود زيادي به ذهنيات و تصوراتي بستگي دارد كه به‌طور آگاه و ناآگاه در ضمير افراد هر ملت نقش گرفته است. مللي كه خود را بر سرنوشت خويش حاكم مي‌شناسند و قادر مي‌دانند كه بر دنياي اطراف خويش تأثير بگذارند و آن‌را به ميل خويش تغيير دهند، معمولاً بر مشكلات فائق مي‌آيند و موجبات رفاه و آسايش و پيشرفت خود را فراهم مي‌سازند.به عكس مللي كه خود را بازيچه ضعيف و زبون تقدير دانسته، عوامل خارج وجود جمعي انسان‌ها را دليل و علت شرايط خاص زندگي خويش مي‌شناسند؛ لاجرم دستخوش تزلزل ، بي‌هدفي و بي تحركي بوده و در شرايط نامساعد به قعر پستي و مذلت فرو مي‌افتند و با مسائل بي‌شمار اجتماعي مثل فقر، جهل، بيماري ، فساد و گسستگي روابط اجتماعي روبرو مي‌شوند. به همين ترتيب بررسي«ارزشها» يعني ضوابط انتخاب و قضاوت راجع به پديده‌هاي مختلف حيات اجتماعي مي‌تواند به شناخت صحيح‌تر روابط علّي در ساخت اجتماعي و فرهنگي كمك كند و علل موفقيت يا شكست ملت‌ها را در تامين آرمان‌ها علّي و شخصي مشخص سازد. توجه و تأكيد نسبت به «ارزشها» كه در روان آگاه و ناخوآگاه افراد هر ملت قرار مي‌گيرد، مسائل ديگري را نيز مطرح مي‌كند. بررسي دوام نسبي ارزشها در طول زمان نشان مي‌دهد كه هر ملت تاچه حد و اندازه تابع تجربيات تاريخي ـ فرهنگي خود بوده‌اند و درسهايي كه از اين تجربيات آموختند، بعلاوه معلوم مي‌شود كه تغيير و تحول اجتماعي، براي آن‌كه دوام يابد و ريشه‌گير شود، بايد به زبان ارزش‌هاي مورد قبول جامعه ترجمه شود و مورد حمايت كل نظام فرهنگي قرار گيرد.

بر همين اساس است كه حضرت امام، ارزشها را به ارزش‌هاي الهي و شيطاني(مادي) طبقه‌بندي مي‌نمايد و معتقد است كه مبناي ارزشها در زمان طاغوت بر اساس ارزشهاي مادي بودند، ولي ارزش‌هاي انقلاب اسلامي بر اساس ارزش‌هاي الهي است. و اگر ارزش‌ها بر اساس امور مادي استوار باشد، عيب بزرگ اين ارزش‌ها آن است كه مبدأ ارزش از خود ارزش بالاتر خواهد بود. و اگر زماني «اسب» مبدأ ارزش يك انسان شد، آن حيوان ارزشش از انسان بيشتر خواهد بود و اين يعني تنزل ارزش انساني از حيوان. از نظر حضرت‌امام(ره) آنچه ارزش است، ارزش‌هاي الهي است كه راه به سوي انبياء و ائمه دارد و همواره انبياء، ايمان و تقوا و علم ومكارم اخلاق و همينطور هر آنچه را كه نشأت گرفته از وحي و خداوند باشد، از اصول ارزشي اسلام مي‌دانند. از طرفي، حضرت امام معتقد است كه حفظ ارزش‌ها مشكل است، و بدون تحمل سختي‌ها، احياء و حفظ ارزش‌هاي اسلامي غيرممكن است؛ و بايد به راه‌هاي ذيل براي حفظ ارزش‌ها تمسك جست:

1 ـ امربه معروف و نهي از منكر كه به صورت نظارت همگاني عمل مي‌كند.

2 ـ تمسك به روحانيت؛ كه مقصود حضرت امام از روحانيت، آن دسته از علماي پاك و متعهد و مبارز است.

3 ـ داوري جستن از تجمل گرايي و رفاه طلبي.

4 ـ ساده زيستي.

5 ـ‌ بازگشت به خويشتن و همينطور دوري جستن از هواي نفس.

اصالت نهاد خانواده از منظر امام

وقتي از نگاه امام خميني به دين شناختي زنان و مسائل آنان مي‌نگريم ، اصالت نهاد خانواده به عنوان مايه سكونت و انس جويي و محبت ورزي زن و شوهر و جايگاه امن و آماده تربيت فرزندان از يك سو، و شرافت و مقام مادري و مسئوليت خطير و پر ارزش آن از سوي ديگر، جايگاهي محوري دارد. عنايت و اهتمام خاصي كه آن فقيه فرزانه و دين شناس بزرگ تاريخ اسلام به اين نهاد، بويژه مقام مادري دارد، محور «خانواده ـ‌ مادر» را به روشني در نگاه و انديشه هركس كه از منظر امام به اين محور مي‌نگرد، از نظر موقعيت آن و مسئوليت‌هاي ناشي از آن، به يكي از حياتي‌ترين و زيربنايي‌ترين نهادها و موقعيت‌هاي بشري در مي‌آورد، و از نظر شرافت و ارزش در قله خوبي‌ها و سرآمد ارزش‌ها قرار مي‌دهد، حضرت امام در اين باب سخن بسيار دارد كه در اينجا به اندكي از آن بسنده شد.

مدينه فاضله‌اي كه اسلام ترسيم مي‌كند و جامعه مدني و توسعه همه‌جانبه، كه اينك به عنوان يك آرمان جهاني براي ملت‌هاي مختلف و از جمله امت بزرگ اسلامي درآمده است،‌ بدون حضور سازنده و فعال (نهاد مقدس خانواده) و بدون منظور ساختن همه شروط و لوازمي كه شكل گيري و تحقق«خانواده مطلوب» براي جامعه اسلامي ايجاب مي‌كند، امكان ندارد.

انديشه وحدت از ديدگاه امام

امام خميني(ره) پيامدهاي تفرقه را به خوبي شناخته بود و مي‌دانست كه تفرقه در ميان امت اسلامي در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، و نظامي تأثير منفي بسياري بر جاي گذاشته است كه رفع آن‌ها بسيار مشكل است و به زمان زيادي نياز دارد و تنها راه جلوگيري از آسيب‌هاي ناشي از اين تفرقه، وحدت و برادري است كه بايد حول محور اسلام عزيز و تعاليم حيات بخش آن صورت پذيردكه در اين راستا ضرورت‌هاي وحدت را نيز تشخيص داده بودند تا بدان وسيله امت اسلامي به مسير و صراط مستقيم الهي رهنمون گردد.

اولين ضرورت وحدت از ديدگاه امام، قيام در راه خدا بود تا جامعه بشري به طور كلي اصلاح شود. ضرورت بعدي وحدت، جلوگيري از توطئه و تفوق استكبارجهاني به سركردگي آمريكاست كه با ايجاد تفرقه و اختلاف در بين مسلمانان، سعي در رسيدن به اهداف خود دارد. امام مي‌خواست با وحدت و ايجاد همبستگي اسلامي بين مسلمانان، همه ملل اسلامي به استقلال و آزادي دست يابند؛ زيرا مسلمانان بايد براي به دست آوردن استقلال و آزادي، به اين كليد پيروزي دست پيدا كنند و براي وحدت كلمه كوشش كنند و به استكبار جهاني اجازه ندهند در مقدرات كشورهاي اسلامي دخالت كند. امام خميني براي ايجاد صلح و صفا، وحدت را ضروري مي‌دانست. بنابراين مي‌توان گفت كه حضرت امام با توجه به وظايف شرعي خود براي اصلاح بشر، ايجاد همبستگي بين همة مستضعفان جهان ومسلمانان دنيا، گسترش عدالت اجتماعي، به وجود آوردن صلح و صفا در همه جهان، خودباوري و نفي سبيل، جلوگيري از دخالت ابرقدرت‌ها در مقدرات كشورهاي ضعيف و مسلمانان و چپاول ذخاير آنها و گسترش روابط مبتني بر احترام متقابل و حسن همجواري، وحدت مسلمانان و مستضعفان جهان را ضروري مي‌شمرد و آن را تنها عامل و رمز پيروزي و بقاي هر امتي مي‌دانست و بنابراين بر ايجاد وحدت تأكيد فراواني مي‌نمود.

جان كلام

شايان ذكر است كه مقام معظم رهبري، گفتمان دهة چهارم انقلاب را گفتمان پيشرفت و عدالت نام مي‌گذارند و اين يعني درك و شناخت عميق و پايبندي به آرمان اصلي امام(ره) از يك طرف و اشراف و احاطه بر وضعيت كشور در ابعاد مختلف آن از طرف ديگر.اكنون هركس، هرجا كه هست، اگر دلدادة امام خميني است و اگر خود را مريد آن پير فرزانه مي‌داند، بايد در جهت اثبات كارآمدي نظام تلاش كند. آرامش و ثبات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و رواني نظام توليد اقتصادي پيشرفته و ساختار اداري پرتحرك و عاري از فساد و رانت، كاهش بيكاري، مهار تورم، رفاه اقتصادي، عدالت اجتماعي، جهاد اقتصادي و كاهش شكاف طبقاتي، شهرها و روستاهاي توسعه يافته، نظام اجتماعي با همبستگي بالا، ساختار سياسي توسعه يافته و اخلاق‌مدار ـ در كل ـ‌ توسعه همه جانبة متوازن و طرح ايران به‌عنوان الگوي يك كشور پيشرفته مسلمان با نظام ديني كارآمد، تحقق آرمان اصلي حضرت امام(ره). هر كس در اين راه قدم بردارد، در خط امام قرار دارد و هركس در اين مسير دچار قصور و تقصير شود، از راه امام دور مي‌شود.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31