|
ضربه نهایی بر پیکر منافقین در رابطه با طرحی بود که از طرف دادستانی ارائه شد و آن طرح مالک و مستاجر بود . این طرح که خیلی حساب شده بود در واقع می شود گفت که سازمان را به زانو در آورد
|
مهران اصدقی: در پایان صحبت می پردازم به انتهای کار سازمان . همانطوری که توضیح دادم بعد از جریانات فوق و پیش نرفتن خطوطی که ذکر شد سازمان مجبور می شود کادرهای خودش را از کشور خارج کند . ضربه نهایی بر پیکر منافقین در رابطه با طرحی بود که از طرف دادستانی ارائه شد و آن طرح مالک و مستاجر بود . این طرح که خیلی حساب شده بود در واقع می شود گفت که سازمان را به زانو در آورد . با این طرح مردم با حضور فعال خودشان در صحنه ثابت کردند منافقین هیچ جائی در دل این مردم نمی توانند داشته باشند و در این رابطه خانه های زیادی بود که افراد سازمان در آنها بودند و در اثر مراجعه صاحب خانه به مجریان طرح مجبور به تخلیه شدند و در یک کلام می شود گفت که این طرح پدر تشکیلات را در آورد . چرا که تمامی انرژی ما که تا چند ماه قبل صرف انجام این ترورها و کشتارها می شد اینک صرف پیدا کردن خانه و به اصطلاح تشکیلاتی خودمان مسئله استقرار می شد .
در آن شرایط دیگر ما نمی توانستیم عملیاتی انجام بدهیم . سازمان هم کلیه کادرهایش را از کشور خارج کرده بود و هیچ طرحی و هیچ تاکتیکی در مقابل این طرح دادستانی نداشت و بچه های باقی مانده مجبور بودند هر کاری که از دستشان بر می آید خود به خود انجام دهند . به این ترتیب بود که اکثر نیروهای ما ضربه خوردند و آنهایی که ضربه نخوردند به خارج از کشور گریختند . بالاخره سازمان بعد از دو سال مبارزه مسلحانه علیه مردم به بن بست رسید و عملیات که روزی سازمان آن را چراغ انقلاب ! می دانست و ادعای این را داشت که بایستی همواره عملیات داشته باشیم تا آن چراغ روشن بماند خاموش شد و تمامی کادرهای سازمان از کشور گریختند .
ابوالقاسم اثنی عشری : و به این ترتیب با گریختن به خارج گمان کردند که از انتقام و غضب اللهی هم می توانند فرار کنند ولی یقین داشته باشند که آتش انتقام الهی به سبب جنایاتی که به بار آورده اند دامن تمامی آنها را خواهد گرفت .
رجوی خائن در میتینگ امجدیه وعده ایجاد لبنان دیگری را در ایران داد ولی در همان روزهای اول پس از سی ام خرداد از ایران گریخت آن هم با آن وضع فضاحت بار . و سایرین هم به دنبال او به دامن امپریالیستها پناه بردند . در اینجا بایستی از او پرسید که اگر واقعا خواستار لبنان دوم بودی ، پس چرا در رفتی ؟ و بقیه را هم با خودت بردی ؟ پاسخ این سوال را موسی خیابانی معدوم داده است او گفته : اگر ما با این روحانیت و پایگاه وسیع توده ایش درگیر بشویم پدرمان در می آید چون آنها اهل فرار کردن نیستند . آنها اهل این نیستند که فرار کنند و به خارج بروند و ما هم پایگاه چندانی نداریم و اگر بخواهیم با آنها بجنگیم خانه به خانه باید با آنها درگیر شویم . بر اساس این واقعیت گریختن به خارج و وابستگی به امپریالیستها تنها راه نجات و زنده ماندن این جریان ضد خلقی بود .
البته به این امید فرار می کنند که بازهم برگردند ولی ما به آنها می گوئیم با این فجایعی که به بار آوردید ، دستور قتل عام مردم مستضعف را دادید ، قرون وسطائی ترین شکنجه ها را روی بهترین فرزندان این خلق اعمال کردید و آنها را به شهادت رساندید و با مزدوری و جاسوسی برای بیگانه تا خرخره در خون مردم بی گناه شهرها و روستاهای کشوراسلامی فرو رفتید با چه روئی می خواهید برگردید ؟ آن هم با این آرزو که بیائید در میدان آزادی سرود آزادی بخوانید ! ؟ ای مرگ بر شما .
