| سازمان منافقین خلق پس از انقلاب در دستبرد به بانک ها و اموال خصوصی مردم شرکت می کرده است ، آقای سعید متحدین عضو مجاهدین خلق در حال سرقت مسلحانه از جواهر فروشی زمردیان در خیابان ولیعصر (مصدق) نزدیک میدان ونک به پرستیژ سازمان کمک می کرده است |
10. سازمان مجاهدین خلق ایران (معروف به منافقین)
سازمان مجاهدین خلق ایران یک سازمان تروریستی و مدعی مبارزه مکتبی بر اساس ایدئولوژی اسلامی است . این سازمان همه مبارزات اسلامی قبل از تاریخ تأسیس خود را غیر مکتبی می نامد . رهبران این سازمان تاریخ تأسیس آن را سال 1344 اعلام داشته اند ، ولی برخی از صاحبنظران معتقدند که مقدمات تشکیل این سازمان قبل از تاریخ فوق تهیه شده است .
شرایط خاص ایران پس از قیام خونین 15 خرداد و کشتار وحشیانه هزاران مسلمان بی سلاح در آن روز و پس از یأس عمومی از کسانی که گمان می رفت در ایام تبعید امام خمینی پرچم انقلاب را در اهتزاز نگهدارند ، برای استقبال بی دریغ از یک سازمان اسلامی و مسلح آمده بود .
امام در تبعید بود و گروه های به اصطلاح ملی فراموش شده بودند و نهضت آزادی شکست خورده بود و برخی از رهبران در زندان بودند . در چنین شرایطی برخی از اعضای جوان نهضت آزادی به تأسیس این سازمان پرداختند و می توان قاطعانه اعلام کرد که افرادی از گروه های دیگر نیز آنان را کمک کردند و یا مشوق آنان بودند .
رهبران نهضت آزادی پیش از این در کانالیزه کردن اسلام و توجیهات به اصطلاح علمی از مفاهیم اسلامی گام های نخستین را برداشته بودند که اگر غرض سوئی هم در میان نبوده ، ولی نتیجه خوبی هم برای اسلام نداشت .
همراه با شکست نهضت آزادی و حاکمیت یأس بر سراسر ایران در اثر کشتار خونین 15 خرداد و تبعید امام خمینی ، سازمان جدیدالتأسیس (مجاهدین خلق) با وجود برداشتن گام های به مراتب خطرناک تری در زمینه توجیهات به اصطلاح علمی و انقلابی از مفاهیم اسلامی مورد استقبال واقع شد .
کوشش رهبری سازمان در اختفای مبانی اعتقادی خود از طرفی و آمادگی فوق العاده شرایط سیاسی _ اجتماعی برای پذیرش یک جنبش مسلحانه مذهبی از طرف دیگر ، مجال تفکر را به مردم تشنه و روحانیون متعهد نداد و ظواهر تقوی و تعبد به فرائض و مستحبات دینی که گاهی در سطوح پایین سازمان از خلوص نیت و واقعیت بهره مند بودند راه را بر هر نوع احتمال خلافی بسته بود .
به سادگی می توان گفت که هدف اصلی طراحان پشت پرده (اگر وجود داشته اند) یا رهبران سازمان ، مارکسیستی کردن اسلام بوده است ، زیرا سازمان در این وادی قدم گذاشته و روز به روز پیش می رفت و برای رسیدن به هدف تعیین شده که زدودن زنگارهای قدیمی و طبقاتی از چهره اسلام بود ، تلاش می کرد .
بدون آگاهی از مبانی فلسفه اسلام هر روز قدمی به جلو گذاشته می شد و چون خودداری از هر گامی مستلزم بیهوده کردن گام های برداشته شده تلقی می شد ، این راه تا نهایت ادامه یافت و به قول " الیاس خوری فلسطینی" ، سازمان مجاهدین خلق قدرت خود را در پیوند زدن بین اسلام و مارکسیست به کار برد .
ظاهراً زنگ خطر از دستگیری سال 50 به صدا در آمده بود ، زیرا از قرار معلوم چند تن از رهبران سازمان قبل از اعدام خود علناً اظهار داشته بودند که مارکسیست هستند و ایدئولوژی اسلامی را قبول ندارند . مانند مشکین فام و عسگری زاده و علی میهن دوست و نمونه های دیگر حاکی از اعلام پذیرش مارکسیسم در سال 48 است .
سازمان منافقین با فرض این که از اول هم سوء نیت نداشته باشد با کمال تأسف به این بن بست کشانیده شد و دختران و پسران جوانی که با عشق به اسلام سر در دامان این گروه گذارده بودند ، از مسیر اصلی اسلامی فاصله گرفتند تا این که در سال 53 این سازمان به طور رسمی اعلام کرد ایدئولوژی مارکسیسم را انتخاب کرده و افراد مسلمان خود را نابود یا اخراج نموده است .
این امر با عکس العمل بسیار تندی از ناحیه گروه های گوناگون مردم روبرو شد و مجاهدین به کلی منزوی شدند و ظاهراً سردمداران منافقین (مجاهدین) خلق که از زندان جریان اپورتونیسم را رهبری کرده بودند انتظار آنچنان عکس العمل تندی را از ناحیه مردم نداشتند . در سال 56 ما شاهد سه بار تغییر ایدئولوژیک سازمان بودیم تا این که تصمیم گرفتند مجدداً به طور رسمی اعلام مسلمانی کرده و از آیه قرآن در آرم خود استفاده نمایند .
برای توجیه عمومی در آغاز رشد انقلاب اسلامی به مردم گفته شد که مدعیان کمونیستی گروه اندکی بوده اند که چپ نما و اپورتونیست بوده و آنها هم اخراج شده اند ، اما حقیقت امر این بود که دختران و پسرانی که سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر را به وجود آورده اند قربانیان تجدید حیثیت سازمان منافقین خلق بودند که توسط چند حلقه مسئولین فدا شدند.
وگرنه سازمان منافقین خلق از ایدئولوژی مارکسیستی خود دست بر نداشته بودند ، بلکه تاکتیک مناسبی که مورد بهره برداری مجدد واقع شده بود ، تظاهر به مسلمانی و گسترش تفاسیر مادی به مفاهیم اسلامی بود .
از نظر سیباسی ، سازمان منافقین خلق در آرزوی آن بود که به هر قیمتی ظاهراً بر امپریالیزم آمریکا پیروز شود و این پیروزی هم متعلق به این سازمان و متحدین آن (سازمان چریک های فدایی خلق) باشد تا دیکتاتوری پرولتاریا را در ایران تجربه کنند ، ولی انقلاب اسلامی ایران با اتخاذ تاکتیک های پیش بینی نشده و ناشناخته به سرعت برق سراسر مملکت را فرا گرفت و ملت به طور یکپارچه آن را تأیید نمود .
سازمان منافقین خلق که با تظاهر به مسلمانی ، هدف های خود را تعقیب می کرد ، مجدداً در بن بست واقع شد ، زیرا از طرفی ادعای مسلمانی مانع جبهه گیری علنی در برابر اسلامی بود و از طرف دیگر انقلاب اسلامی مانعی در راه اجرای نقشه ها به حساب می آمد .
بدین طریق سازمان فوق اجباراً نفاق استراتژیک را به نفاق ایدئولوژیک افزود و در عمل، منافقانه برخورد کرد و چون مردم ایران با توجه به سوابق تاریخی خود با دقت متوجه حوادث بودند این نفاق از چشم مردم مخفی نماید و مجدداً سازمان منافقین موقعیت قشری خود را از دست داد و مطرود شد .
هم اکنون اعضای این سازمان دوباره به زیر زمین خزیده اند و در تدارک بودجه های وسیع و اسلحه های فراوان و اعضای جدید برای یک حرکت ضد انقلابی و حتی مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران هستند و به خیال خود در فکر آخرین مرحله انقلابند .
و با وجود این که از نوع زمینه اجتماعی و پذیرش خلقی محروم شده اند و مردم آنها را منافق و نئو مارکسیست و متحد صمیمی فدائیان خلق می دانند ، رهبران کنونی این سازمان هنوز هم به طور کامل از حد خود بیگانگی خویش بی خبرند ، شاید گمان می کنند میان بخش وسیعی از مردم همچنان محور انقلاب و مظهر آرمان ها محسوب می شوند .
زیرا در هنگام صدور اعلامیه های خود همواره دست بالا می گیرند و از موضع حاکمیت فرمان می دهند ، از زمین و زمان عیب جویی می کنند ، دین را تفسیر می کنند ، قرآن را معنی می کنند ، اسلام مترقی را معین می کنند ، مرتجعین را معرفی می کنند ، به امام ، دولت و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی اولتیماتوم می دهند .
اما واقعیت ها خیلی قاطعند و بی اعتنا به همه این داد و فریادها ، یکی از بدیهی ترین واقعیت ها این است که مردم ایران مسلمانند و به امام خمینی به عنوان مظهر اسلام و نائب امام زمان (عج) ایمان دارند و حرکت انحرافی را به چشم سوء ظن می نگرند و به تدریج آن را می کوبند و به محاکمه می کشند .
سازمان منافقین در روز 21 بهمن ماه 1357 که مردم در هر کوی و برزنی سنگر گرفته بودند ، با فدائیان خلق در کمین انبارهای اسلحه بودند که زودتر غارت کنند و در کمین رادیو و تلویزیون که اول اعلامیه خود را بخوانند و فرصت طلبی پس از سقوط رژیم نیز ادامه داشت و به بهانه آموزش نظامی به جذب جوانان مسلمان و تشنه سلاح به خصوص دختران جوان پرداخته می شد .
سازمان منافقین پس از سقوط رژیم منفور پهلوی ، اموال فراوانی را به یغما برده و از این طریق به بیت المال مسلمین صدمه زده است و چون این اختلاس ها نوعاً مخفیانه انجام گرفته و گاهی پس از آشکار شدن مدتی مورد انکار واقع شده تا به اقرار رسیده است ، معلوم می شود سازمان خود به غیر قانونی بودن عمل خود واقف بوده است .
آیا بیش از 700 میلیون وجوه اختلاسی که نقداً از بنیاد پهلوی سابق ربوده شده در چه مصارفی خرج شده است ؟ و به چه دلیل ربوده شده است ؟ آیا ربودن بیش از 60 قطعه فرش متعلق به بنیاد مستضعفین که 33 قطعه آن برابر چکی به مبلغ چهار میلیون و سیصد و پنجاه هزار ریال به فروش رفته و فتوکپی چک مزبور همراه با پرونده مربوطه هم اکنون در دادستانی انقلاب موجود است و اختلاس 140 میلیون ریال اوراق قرضه بنیاد پهلوی که 110 میلیون ریال آن توسط آقای ابوالقاسم قائنی اعتراف شد ، چه دلیلی دارد ؟
سازمان منافقین خلق پس از انقلاب در دستبرد به بانک ها و اموال خصوصی مردم شرکت می کرده است ، آقای سعید متحدین عضو مجاهدین خلق در حال سرقت مسلحانه از جواهر فروشی زمردیان در خیابان ولیعصر (مصدق) نزدیک میدان ونک به پرستیژ سازمان کمک می کرده است .
در تاریخ 15/8/58 کمیته مرکزی اعلام داشت : چند روز پیش مأمورین کمیته مسجد صاحب الزمان تعدادی بی سیم و تلفن صحرائی متعلق به ارتش کشف کرده اند . مأمورین که به یک پیکان سبز رنگ مشکوک شده بودند در بازرسی از اتومبیل مزبور تعدادی بی سیم و تلفن صحرائی به دست آوردند و راننده اتومبیل به نام حمید رضا خادمی که از اعضای سازمان مجاهدین بوده است همراه وسایل مکشوفه که در 25 کارتن جاسازی شده بود به کمیته مرکزی اعزام گردید . (8/7/58)
سازمان منافقین خلق برای تحصیل مقاصد سیاسی خود از روش سازمان های اطلاعاتی نظیر سیا ، ساواک و کا.گ.ب استفاده کرده است . در هر نقطه حساس مملکت که توانسته رخنه کرده و به اجرای نقشه های مورد پسند خویش پرداخته است که ما به طور نمونه به ارائه مشتی از خروار اکتفا می کنیم :
الف) اکیپی مرکب از آقای زنگنه و مسعود عدل و محکمی و کیانی را به درون واحد تولید ارک می فرستند تا برنامه های رادیو را کانالیزه کنند .
ب) افرادی نظیر آقای معدنچی و حاجی خانی و حمید جلالی را در جام جم می فرستند تا گاهی بیانات امام را هم سانسور کنند .
ج) آقای جواد قدیری عضو با سابقه سازمان مجاهدین خلق در اداره دوم ستاد ارتش به انجام وظایف مشغول می شود .
د) آقای حسین منتظر حقیقی در حزب جمهوری خلق مسلمان رخنه می کند تا آن حزب را به جبهه گیری در برابر حزب جمهوری اسلامی و امام بکشاند .
و بالاخره ناگهان متوجه می شویم که حتی در دفتر امام هم آقای مهندس اسراقی مهره جاسوسی منافقین خلق است و به ناچار به امام اطلاع داده می شود و نامبرده اخراج می گردد .
سازمان منافقین خلق از آغاز تأسیس خود در شرایط گوناگون در گفتار و کردار همواره با فدائیان خلق همگام بوده است ، هم زمان با آنها به جنگ مسلحانه پرداخته است و کشتار شبانه جوانان و پاسداران در تهران ، شهرستان ها و سوزاندن 18 پاسدار جوان و سر بریدن آنها روی تخت بیمارستان به نظر منافقین خلق اهمیتی ندارد .
در شرایطی که فدائیان خلق با تحریکات قومی ، نژادی در هر منطقه ای به آشوب سیاسی پرداخته اند و امام آنها را آلت دست آمریکا می خواند و مردم از شدت خشم به مراکز آنها حمله ور می شوند ، رهبران سازمان منافقین خلق از آنها به عنوان نیروهای مترقی و از مراکز آنها به پایگاه های انقلابیون تعبیر می کند و همانند رژیم گذشته مردم را مشتی اوباش و تحریک شده و اراذل می نامند .
آیا انقلابی بودن فدائیان خلق مربوط به کیفیت ایدئولوژی آنهاست ؟ یا مربوط به خط استراتژیک آنها ؟ آیا منافقین خلق که خود را نیز انقلابی و مترقی می داند در کدام یک از دو اصل فوق با فدائیان خلق مشترک است ؟
در شرایطی که فدائیان خلق در کردستان دست در دست اسرائیلیان (که چهار نفرشان دستگیر شده اند) و عراقیان بعثی و سفیر اسبق ایالات متحده و دمکرات های تجزیه طلب و عزالدین حسینی ساواکی گذاشته و با توجیه وحدت مرحله ای به نیروی شادی آفرین امپریالیسم آمریکا تبدیل شده اند ، سازمان منافقین خلق به کمک آنها شتافته و از نظر مالی و نظامی و تبلیغاتی فدائیان خلق را تقویت کرده است .
چنان که قاسملو دبیر کل حزب دمکرات در مصاحبه مطبوعاتی خود که در روزنامه انقلاب اسلامی 16/7/58 شماره 88 ص 3 چاپ شده ، به طور علنی سازمان منافقین خلق را از حامیان حزب دموکرات نام می برد .
غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹ (14)
