دکتر بینوی کمپارک دکترای تاریخ از دانشگاه کمبریج دارد و در حوزه تاریخ قرن بیستم، امنیت بین الملل، تروریسم و جنگ با ترور برای تعدادی از رسانههای مستقل مانند کانترپانچ و یوراسیا نیوز مطلب مینویسد. مدرس ارشد مطالعات اجتماعی در دانشگاه انستیتو تکنولوژی سلطنتی[2] ملبورن استرالیاست. کمپارک در سال 2013 کاندید حزب جولیان آسانژ از ایالت ویکتوریای استرالیا برای انتخابات مجلس سنا بود. آنچه در ادامه میآید، مصاحبه خبرنگار هابیلیان با این استاد دانشگاه است که در اختیار خوانندگان قرار میگیرد.
هابیلیان: به گفته جسیکا استرن[3]، از اعضای گروه امنیت داخلی مؤسسه اسپن[4]، علیرغم حملات تروریستی یکی دو سال اخیر در ایالات متحده که با الهام از داعش در به وقوع پیوسته است، آمارها نشان میدهد این کشور به طور کلی کمتر از اروپا و حتی سایر کشورهای جهان در معرض خطر تروریسم قرار دارد.[5] همچنین به نقل از جنی اندرسون[6] از پایگاه خبری کوارتز[7]، احتمال اینکه یک آمریکایی در ایالات متحده درحادثه تروریستی جان خود را از دست بدهد، 3 هزاربار کمتر از آن است که در حادثه تیراندازی کشته شود.[8] با این وجود، بر اساس نسخه سال 2016 «سنجش ترس آمریکایی ها»[9] که هرساله توسط دانشگاه چپمن انجام میشود، «حمله تروریستی علیه کشور» و «قربانی تروریسم شدن» در بین پنج عامل نخست وحشت آفرین برای آمریکاییها قرار دارد. به نظر شما، چه عاملی باعث میشود آمریکاییها تا این اندازه از تروریسم بترسند؟ چطور میتوان این سطح از نگرانی را توجیه کرد؟
کمپارک: داگلاس هافستادر[10] در دهه 60 میلادی تمایلی متوهمانه را تبیین کرد که بر اساس آن، روان جامعه آمریکا همواره مایل بوده خود را در معرض ترس از تروریسم قرار دهد. چنین سبک متوهمانهای از سیاست در عین حال شرایط را برای توطئهها، خیانتها و نگرانی از اینکه دولت اقدامات کافی برای ریشهکن کردن تروریسم را انجام ندهد، فراهم میکند. این موضوع به اقدامات غیرعملی و خطرناکی چون ممنوعیت مهاجرت مسلمانان یا اعمال محدودیتهای شدید برای مهاجرت آنان که رئیس جمهور دونالد ترامپ پیشنهاد کرده است، منجر میشود. چنین سیاستی اقدامات تروریستی محلی یا مشکلات داخلی را نیز نادیده میگیرد.
بخش عمدهای از این موضوع به یک مشکل اساسی بازمیگردد: ایالات متحده، قدرتی جهانی با اتحادهای مشکلآفرین و درگیریهای جهانی که بیش از هر کشور دیگری پایگاه نظامی دارد، احساس میکند اینکه هدف حمله قرار بگیرد منطقی است. این خطر همچنین توسط ماهیت عمومی چنین وقایعی در فضاهای عمومی در معرض مبالغه قرار میگیرد. اغلب شهروندان آمریکایی از تعداد بسیار حملات انتحاری و تلفات بیشتر آنان در کشورهای مختلف مسلمان بیاطلاعند. براساس چنین منطقی اگر حمله تروریستی در آمریکا رخ نداده باشد، پس در هیچ جای دیگری نیز حملهای رخ نداده است.
هابیلیان: درموضوع تیراندازیهای اخیر در آمریکا، مشاهده کردیم حمله نیویورک عنوان «تروریستی» گرفت اما تیراندازی تگزاس «کشتار دسته جمعی» خوانده شد. دلیل این موضوع چیست؟ تفاوت بین تروریسم و کشتار دسته جمعی یا جنایت ناشی از تنفر چیست؟ چه زمانی میتوان یک اقدام خشن را تروریسم نامید؟ دولت آمریکا تروریسم را چگونه تعریف میکند؟
کمپارک: بخش زیادی از پاسخ این موضوع در تعاریف و کاربردهای ناصحیح آنها نهفته است. قوانین آمریکا در سطح فدرال و سپس کشوری ملزوماتی دارند که همیشه با یکدیگر سازگار نیستند. یکی از ابعاد با اهمیت در این قضیه نیز انگیزه سیاسی یا ایدئولوژیکی حمله است (قانون مقررات فدرال آمریکا بر این نکته تاکید میکند). جیمز هریس جکسون[11] که یک نژادپرست سفیدپوست بود، به دلیل تلاش برای برهم زدن حیات شهری در نیویورک توسط دادستان کل به تروریسم متهم شد. در قضیه تیراندازی در کلیسای باپتیست تگزاس نیز هیچ انگیزه سیاسی یا ایدئولوژیک بارزی، حتی به صورت ساختگی، وجود ندارد. تمرکز در این زمینه بیشتر بر سلامت روانی معطوف شده است.
هابیلیان: به نظر شما، رشد سریع تعداد دانشجویان سعودی در آمریکا و «نمایندگی فرهنگی» اعطا شده به آنان از سوی پادشاهی سعودی (جمعآوری و گسترش اطلاعاتی که نشاندهنده فرهنگ، سنتها و میراث سعودی است از طریق مشارکت فعال در فعالیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی) میتواند تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا تلقی شود؟ باتوجه به اینکه 15 نفر از 19 عامل حمله 11 سپتامبر شهروند سعودی بودند و پادشاهی سعودی فعالانه از گروههای افراطی وهابی مانند داعش حمایت کرده است.
کمپارک: این موضوع یکی از مسائل مورد توجه در نقطهنظرات مختلف فرهنگی بوده است. درحالیکه عربستان سعودی نمایندگی فعالی در آمریکا دارد، در عین حال تمایل دارد فهم موضوع حمایت پادشاهی سعودی از موسسات خارجی و قدرتهای مشکل آفرینی که حتی بعضا تمایلات تروریستی نیز دارند، به حداقل کاهش پیدا کند. همچنین قابل توجه است که پادشاهی عربستان سعودی در تلاش است تا نظر کنگره را درباره اعتبار گزارشی که نشان دهنده رابطه سعودی با حملات 11 سپتامبر بود را تغییر دهد. از سویی دیگر، موسسات آموزشی آمریکا نیز خدماتی را به موسسات امنیتی سعودی ارائه میدهند که برای نمونه میتوان به آموزش پلیس سعودی توسط دانشگاه نیوهیون[12] اشاره کرد. به عبارتی دیگر، مسئولان دولتی و آموزشی چشمان خود را بهروی آنچه که این دانشجویان جدید در آینده ممکن است انجام دهند، بستهاند.
هابیلیان: عربستان سعودی ادعا کرده است که متون (احادیث) جعلی و افراطی و هرگونه متنی را که با تعالیم اسلام در تعارض بوده و ارتکاب جرم، قتل و اقدامات تروریستی را توجیه کند، از بین خواهد برد. آیا گمان میکنید واقعا این عمل را انجام دهند؟
کمپارک: فقدان یک رهبر عالی اسلامی، یک مفسر واحد که در مسیحیت کاتولیک پاپ را میتوان به عنوان نمونهای برای آن مثال زد، چنین ادعایی را در خوشبینانهترین حالت ممکن تخیلی مینمایاند. چیزی که عربستان سعودی به دنبال آن است، کنترل اطلاعات، تفسیرهای مختلف و کاربردهای آنان است. اینجا دین از سیاست اهمیت کمتری پیدا میکند.
هابیلیان: سعودیها خود را قربانی تروریسم و شریکی مهم در مبارزه با تروریسم جلوه میدهند. به نظر شما، این ادعا تا چه مقدار صحیح است؟ عربستان سعودی حامی تروریسم است یا قربانی آن؟ آیا عربستان سعودی میتواند بهعنوان شریکی در کارزار مقابله با تروریسم به حساب آید؟
کمپارک: تروریسم هیولایی است که دائم در حال تغییر شکل است. یک کشور میتواند هم قربانی و هم سازماندهنده تروریسم باشد. کشور سعودی منبع نسخ مختلف افراطیگری سنی است که همیشه نگران پیشرفتهای رقیب بزرگ شیعه خود یعنی ایران بوده است. عربستان که نگران شکلگیری هلال شیعی است، از طریق حمایت از گروهها و کشورهایی که میتوانند خود متهم به اقدامات تروریستی باشند، منطقه را بیثبات میکند. همانگونه که در قضیه حمایت از داعش نیز مشاهده شد، برقراری توافقات امنیتی با چنین کشوری خطرناک است و منجر به جهتگیریهای اشتباه خواهد شد. البته اگر از خطرات امنیتی مستقیم چنین اقدامی چشمپوشی کنیم.
پی نوشت:
[1] Binoy Kampmark
[2] RMIT
[3] Jessica Stern
[4] Homeland Security Group, Aspen Institute
[5] POV: Is the War on Terrorism Really Winnable?, Jessica Stern, Boston University, September 21, 2016, https://www.bu.edu/research/articles/pov-is-the-war-on-terrorism-really-winnable/
[6] Jenny Anderson
[7] Quartz
[8] What do Americans fear?, Chapman University, October 12, 2016, https://www.sciencedaily.com/releases/2016/10/161012160030.htm
[9] Survey of American Fears
[10] Douglas Hofstadter
دانشمند آمریکایی علوم شناختی که به خاطر نگارش کتاب معروفش، گودل، اشر، باخ؛ طناب طلایی ابدی در سال 1979، صاحب جایزه کتب غیر داستانی عمومی پولیتزر و جایزه کتاب عمومی آمریکا شد
[11]James Harris Jackson
[12] www.counterpunch.org/2017/10/16/dirty-ties-the-university-of-new-haven-and-saudi-arabia