1.اظهارات مسعود ولی زاده داودآبادی عضو واحدهای تروریستی منافقین درمورد عاملین ترور و چگونگی به شهادت رسیدن شهید کیومرث کرمی :
" جریان بدین قرار بود که مجید حشمتی خواه به همراه ... با یک موتور 125 هوندا آبی به گشت ترور می پرداختند ، حوالی بیمارستان دکتر شریعتی به یک موتوری برخورد کردند که یک شلوار سربازی به پا با یک پوتین و یک پیراهن چینی و صورتی پر از ریش داشت. به طرف او شیک کردند که یک تیر در کمر و پشت و تیر دیگر در سر او خورد که شهید بر زمین افتاد و افراد تروریست در رفتند .
سن و شغل شهید : سن حدود 26 سال ، شغل ستوان دوم ارتش که تازه از جبهه بازگشته بود ...
نام شهید : فقط فامیلی اش را می دانم که کرمی بود . تاریخ و ساعت : فکر کنم 23 و یا 21 مرداد ماه سال 60 بود ، حوالی صبح بود . "
2. اظهارات محمد رسول بیات یکی دیگر از اعضای واحدهای تروریستی منافقین در مورد چگونگی به اجرا در آمدند این قبیل ترورها :
"... در خیابان ها هر بارکه قیافه مشکوک که دارای ریش و مشخصاً حزب اللهی بود خود را آماده می کردیم ... اصطلاحاً افرادی که برای ترور انتخاب می کردیم عنوان " شکار " می گفتیم . مثلاً فرمانده یک نفر را که سوار موتور بودند و لباس های آبی پوشیده بود و یک کیف داشت گفت : این فرد پاسدار است که ... پرسیدم از کجا می توانی این مسئله را تشخیص بدهی ؟ وی گفت : معلوم است . هر چه گفتم از کجا می دانی ؟ وی گفت: خیلی مشخص است و دلیل دیگری نمی آورد ... "
خون شهیدان ، گواهی صادق و شاهدی گویا
و با مقدماتی مشابه آنچه در اظهارات فوق آمد ، آدمکشان مزدور شکار خود را از میان مردم کوچه و بازار بر می گزیدند و عزیزانی چون برادر کیومرث کرمی را به خاک و خون می کشاندند تا شاید با انتقام گرفتن از امت حزب الله و ایجاد هرج و مرج و آدمکشی ، امنیت را از جامعه اسلامی سلب نمایند و مردم را از صحنه مبارزه با استکبار جهانی و مزدورانش خارج کنند.
اما علیرغم این توطئه ننگین خون شهیدان که گواهی صادق بر پایگاه عظیم مردمی انقلاب اسلامی در میان تمامی اقشار جامعه و شاهدی گویا بر ضد مردمی بودن گروهک تروریستی منافقین بود ، موجب گردید از یک طرف باند تبهکاران متلاشی و عناصر تروریست و سران فتنه در چنگال عدالت اسیر یا بعضاً پا به فرار گذارند و با فلاکت و بدبختی به دامان اربابانشان بگریزند و از طرف دیگر صفوف یکپارچه و متحد امت اسلام از استحکام و قوت و قدرت بیشتری برخوردار گردد .