شیوه های مختلف حفظ نیرو در قرارگاه اشرف

غلامرضا یوسفی

 

 

Gh Yosufi

 

تشکیلات سازمان جهت حفظ نیروها در قرارگاه اشرف از شیوه های گوناگونی استفاده می کرد و هر کدام در شرایط زمانی خودش کارآیی داشت و با پیچیدگی تمام خطی که داشت پیش می برد ، به طوری که با هر کسی متناسب با وضعیت خودش برخورد می شد .

از فرد و افراد که بگذریم در رابطه با لایه های تشکیلاتی این مسئله فرق می کرد . به طور مثال دروغی که به افراد گفته می شد یا وعده هایی که داده می شد برای رده تشکیلاتی MO و M متفاوت بود ، همینطور که در رابطه با عضوها و کاندید عضو که اغلب جدید پیوسته بودند طور دیگری برخورد می شد .

علت آن هم این بود که افراد هر چقدر سابقه شان در تشکیلات بیشتر می شد به شیوه های سازمان اشراف پیدا می کرد و در نتیجه شیوه های برخورد مستمراً تغییر می کرد و آن قدر تشکیلات در زمینه حفظ نیرو پیچیده عمل می کرد که کمتر کسی متوجه می شد که مثلاً اهداف سازمان از این حرکتی که انجام داده ، چیست .

و حتی بعضاً شاهد آن بودیم به کسی که ( اعم از زن یا مرد ) عامل و پیش برنده خط و خطوط بود القاء می شد که کار پوشالی که انجام می دهد صد در صد واقعی است .

از شیوه های رایج جهت حفظ نیرو که استفاده می شد به قرار زیر است :

1 _ آموزش :

آموزش یکی از شیوه های رایج بود که برای تمامی سطوح استفاده می شد ، هدف از آموزش های مختلف هم چیزی نبود جز سرگرم کردن افراد و با توجه به این که آموزش ها بعضاً زمانبندی های طولانی داشت بهترین روش حفظ نیرو بود .

علیرغم این که خسته کننده هم بود ولی فرد نه تنها حق اعتراض نداشت ، بلکه ملزم به پاسخگویی هم بود که چرا مثلاً نمرات خوبی نیاورده است و در نشست های عملیات جاری مورد حسابرسی قرار می گرفت .

البته قبل از هر دوره آموزشی با برگزاری نشست های عمومی حالا یا از طریق مسعود رجوی و یا نشست های جداگانه که مریم عضدانلو می گذاشت ، زمینه آن فراهم می شد ، علیرغم اینها باز هم افرادی بودند که در نشست های مختلف و یا در محفل های خود این مسئله را که مثلاً آموزش ها چیزی نیست جز سرگرمی مطرح می کردند .

حتی خیلی وقت ها که جوابی نداشتند به فرد بدهند می گفتند اصلاً سرگرمی است ، حرف تو چیست ، اگر تو نمی خواهی کلاس نرو ، برو کار دیگری انجام بده و اگر فرد خیلی اصرار می کرد با زدن مارک بریده دهان طرف مقابل را می بستند و یا بحث جمعی می کردند و چون فرد در مقابل جمع قرار می گرفت ، مجبور بود فرمالیستی هم که شده بپذیرد کارش و یا برداشت هایش اشتباه بوده است .

مسئله دیگری که وجود داشت در آموزش سعی می کردند رقابت ایجاد کنند ، با تشویقی دادن به افراد از طریق دادن وسیله مثل کیف های دستی خوب ، خودکار ، خودنویس های اعلا و یا حتی کفش های خوب و راحتی تحت عنوان هدیه رهبری و یا تعریف از فرد در نشست ها و یا زدن اسم افراد روی تابلو ، در بین آنها نوعی رقابت ایجاد می شد .

در نتیجه فرد با این انگیزه که مورد تشویق قرار گیرد و از طرفی هم مورد حسابرسی واقع نشود به کلاس های از یک ماهه گرفته تا چندین ماهه می رفت ، بدون این که متوجه این موضوع شود که هدف از رفتن به این کلاس های بیهوده چیست .

البته که نفع آن را مسعود رجوی می برد ، این روش همچنان که توضیح دادم یکی از روش هایی بود که تا این اواخر یعنی تا سال 83 همچنان ادامه داشت که البته بعد از جنگ در قالب آموزش های غیر نظامی بود ، چون که دیگر بعد از خلع سلاح توجیهی برای آموزش های نظامی نداشتند ، پس بنابراین بیشتر آموزش های فنی و حرفه ای ، صنایع ، برق ، مکانیک ، کامپیوتر و ...... بود که برگزار می شد .

2 _ تمرینات نظامی و به اصطلاح مانورها :

این تمرینات که هر سال و تا قبل از جنگ برگزار می شد ، معمولاً از یک ماه تا دو الی سه ماه طول می کشید و تقریباً همه افراد درگیر موضوع بودند که یا در خود تمرینات بودند و یا به عنوان پشتیبانی عمل می کردند .

تمرینات و مانورها اساساً در سطح فرماندهی بود و زیر نظر مربیان عراقی انجام می شد که بارها از زبان آنها نیز شنیده بودیم که می گفتند قبل از هر چیز حفظ نیروهایتان دستاورد این مانورها است که گویا افسر عراقی نیز در این زمینه توجیه شده بود که این حرف را به زبان می آورد .

از طرفی هم برای او و هم برای کسانی که می فهمیدند بسیار روشن بود ، مثلاً زنی که تا دیروز در دفتر کارش کار دفتری می کرد یا در آشپزخانه و کارهای پشتیبانی بود ، چگونه می تواند در سطح فرمانده تیپ آن هم در زمان کوتاه آموزش دیده و تجربه کسب کند ، البته که هیچ وقت نمی توانست .

بنابراین نه برای مربی مربوطه و نه برای دیگران آموزش جدیت نداشت ، افراد پایین تر از زن یا مرد که نقش اجرایی داشتند بیشتر دنبال تفریح خودشان بودند ، چون که در چنین شرایطی اولاً در خارج از چارچوب قرارگاه اشرف و در فضایی قرار می گرفتند که کنترل کمتری روی آنها بود .

و در نتیجه داخل خودروها و زرهی ها به ویژه در شب ها فرصت خوبی با دوست دلخواه خودشان پیدا کرده و زمان ها را از دست نمی دادند ، به خاطر این که می دانستند به محض این که برگردند دیگر این آزادی عمل که زن و مرد با هم دارند به این شکل نخواهند داشت .

در چنین شرایطی بود که می شد خنده را در چهره زن و مرد دید ، تقریباً همه شارژ بودند ، دیگر از آن افسردگی که در قرارگاه داشتند خبری نبود ، در موارد زیادی شاید در روابط بین این 2 عملی هم انجام نمی شد و فقط با صحبت کردن بالاخره ارضاء می شدند .

هر کس به نوعی درگیر این موضوع بود و البته تمام انگیزه اش برای رفتن به تمرینات و مانورها را از همین نقطه می گرفت ، به خاطر این که رجوی افراد را در بند و اسارت نگه داشته بود و چیزی را به افراد تحمیل کرده بود که خودش هم خوب می دانست جواب ندارد ، ولی اهرمی بود در دستش و از هیچ بهتر .

واقعیت این بود که مسئولین تشکیلات رجوی و قبل از همه خودش از تمام قضایا اطلاع داشت و از همه مسائلی که پیش می آمد آگاه بود ، ولی سعی می کرد همه چیز کنترل شده باشد ، به خاطر همین در روابط این چنینی بین زن و مرد اغلب چشم پوشی می کردند ، به خاطر این که آنها یک هدف داشتند و آن هم حفظ نیرو در قرارگاه اشرف بود .

3 _ بحث های انقلاب :

بحث های به اصطلاح انقلاب و نشست های طولانی که هدف از آن فقط حفظ نیرو بود ، تقریباً همیشه در جریان بود و هر از گاهی بندی از انقلاب می آوردند ، ابتدا آن بند توسط مریم عضدانلو ابلاغ می شد و بعد در نشست های عمومی افراد رده بالا حول آن صحبت می کردند .

بعد از این کلیه افراد خواسته می شد در رابطه با موضوع گزارش نویسی کنند که اصطلاحاً می گفتند ورودیه نشست ، بعد جهت عبور از آن بند در هر قسمتی به صورت جداگانه نشست می گذاشتند که در این نشست ها صحبت کردن برای همه اجباری بود.

به طوری که برای جدی شدن بحث ها و درگیر کردن افراد با مسائل شخصی خودشان می گفتند همه کارها تعطیل است ، تا همه از بحث ها عبور کنید ، در نتیجه فرد مجبور بود برای خلاصی از این وضعیتی که به وجود می آوردند علیرغم عدم تمایل خودش گزارش نوشته و حرف هایی را سر هم بندی کند تا او را رها کنند .

حتی مریم عضدانلو علناً جمله ای داشت که همیشه در این رابطه عنوان می کرد ، او می گفت که اصلاً این بحث ها به خاطر این است که می خواهم آرامش شما را به هم بزنم ، چون وقتی شما احساس آرامش کنید به بیراهه می روید .

و به این ترتیب بود که افراد با درگیر شدن به مسائلی که به آنها تحمیل شده بود و اجباری بود فرصت فکر کردن به این که عمرشان بی فایده دارد تلف می شد را نداشتند ، لذا خواسته یا ناخواسته مدت طولانی اینگونه سپری می شد .

4 _ برنامه های جمعی و مهمانی هایی که ترتیب می دادند :

برای جلوگیری از فرسوده شدن و از دست دادن روحیه نیروها ، برنامه های جمعی و تفریحی و مهمانی برای نیروهای جدید و بعضاً حتی برای لایه های پایین تر ترتیب می دادند که شامل برنامه های شام جمعی و یا بازی های جمعی مثل بازی های سنتی و یا بازی های کامپیوتری در قرارگاه اشرف بود .

در اینگونه موارد هم خودشان می دانستند که وقتی همه دور هم جمع می شوند و امکان دیدن یکدیگر و صحبت با هم فراهم می شود و افراد هم از این موضوع استقبال می کنند ، به خصوص این اواخر خیلی به آن اهمیت می دادند ، در اینگونه برنامه معمولاً زن ها آرایش کرده می آمدند به بهانه این که می خواهد فیلمبرداری شود از مردها هم می خواستند لباس مرتب بپوشند .

برنامه های تفریحی دیگری هم بود که البته خیلی کم تکرار می شد ، مثل برنامه رفتن دسته جمعی به پارک بغداد ، یا رفتن به تئاتر بابل که تماماً به خاطر فضا عوض کردن و روحیه نیروها بود .

البته که بعد از برگشت بایستی هر کس گزارش از خودش می نوشت ، مبنی بر این که بیرون رفته چه احساسی داشته است ، زنان در مورد خودشان و مردها نیز در رابطه با خودشان .

موارد زیادی بود که وقتی فرد گزارش نمی داد ، فرمانده وی که اغلب زنان بودند خیلی واضح می گفت تو رفتی بیرون دخترهای بیرونی و زنان بی حجاب دیدی ، هیچ احساسی نداشتی ، من که زن هستم زندگی طلبی و خیلی چیزهای دیگر از ذهنم گذشت ، بنابراین این که می گویی چیزی برای نوشتن نداشتی واقعی نیست .

خلاصه این که آنها می خواستند با بردن افراد به بیرون ، هم هوایی عوض کرده باشند و هم این که نقطه ضعف افراد را در بیاورند تا بر اساس آن برای فرد برنامه ریزی کنند .

5 _ استفاده کردن از سکس :

سازمان و شخص مسعود رجوی از زمانی که طلاق را اجباری کرد و خانواده ها را از هم پاشید و زن و مرد را از یکدیگر جدا کرد ، خیلی خوب می دانست که این کار شدنی نیست ، با توجه به این که این کار ضد انسانی او هیچگونه سمت و سویی نداشت و تماماً دروغ و در راستای حفظ نیرو بود .

در این مسیر برای رسیدن به هدف دست به هر جنایتی زد ، کتک زدن افراد ، زندانی کردن و شکنجه و کشتن در سال 73 تحت عنوان پروژه رفع ابهام ، تهمت های غیر اخلاقی زدن به افرادی که نمی خواستند زیر هژمونی او بروند ، از هیچ چیز کوتاهی نکرد.

استفاده از سکس هم یکی دیگر از کارهای غیر اخلاقی بود که سالیان رجوی با سوء استفاده از زنان و با دادن رده های خود ساخته مثل شورای رهبری و دادن مسئولیت فرماندهی به آنها که تحت آموزش های او در بین زنان جهان ( از آن نوع ) بی نظیر بودند را در مناسبات درونی جاری کرده بود و آن قدر زنانی که چنین نقشی را برای ایفا می کردند در این کار ذوب شده بودند که تبدیل به انسانی غیر عادی شده بودند .

زنانی از نظر اخلاقی بسیار فاسد ، بد دهن اشاعه دهنده منکرات به طوری که با هر کسی متناسب با وضعیت خودش تنظیم رابطه می کردند ، صلاحیت زنان نیز بر همین اساس یعنی حفظ نیرو و جذب آن از هر طریقی که خودشان می خواستند تشخیص داده می شد .

این کار و انجام آن را به طور مستقیم در نشست خاص زنان در سال های 71 _ 72 به آنها ابلاغ کرده بودند ، چند تا از آن زنان که مدتی بعد از ابلاغ جذب نیرو توسط مریم عضدانلو بریده و رفتند در واقع کسانی بودند که نمی خواستند تن به چنین کار کثیفی بدهند .

خودشان شخصاً به هم گفتند که مریم عضدانلو در نشستی از آنها خواسته و گفته بروید هر طوری که دلتان می خواهد نیروهای مرد را جذب و برای مسعود حفظ کنید و این وظیفه شماست تا روزی که زنده هستید .

و وقتی که از وی سؤال کردند آخر چگونه مردهایی که اصلاً آنها را قبول ندارند ، چطوری امکان پذیر است ، در جواب گفته است اگر قرار باشد برای شما بگویم خودم این کار را می کنم ، آنها همه مرد هستند و مجرد و اغلب جوان ، شما می توانید از ویژگی های زنانه خودتان به هر شکلی استفاده کنید منتهی تا مرز این که عملی انجام نشود و حامله بشوید که نتوانیم آن را جمع کنیم .

بر همین اساس و بنا به دستور مریم خانم عضدانلو بود که بسیاری از زنان برای کسب صلاحیت و سبقت گرفتن از دیگری شروع به رابطه زدن با مردها می کردند ، معصومه ملک محمدی خودش می گفت ما برای برخورد با شما و این که دل شما را به دست بیاوریم با رده های بالا جلسه می گذاریم ، تجربیات یکدیگر را می گیریم و می آییم سراغ شما .

راست هم می گفت ، چون هر گاه بر می گشتند تغییراتی در رفتار و حتی لباس پوشیدن و آرایش کردن آنها ایجاد می شد که به وضوح پیدا بود ، از جمله کارهایی که در این رابطه می کردند که اغلب در مورد افراد مسئله دار بود و به طور عام در مورد کلیه نفرات بود .

مثلاً فرد مورد نظر را صدا می کردند اتاق کار تا به صورت تکی با وی صحبت کنند ، حالا سر مسائل و مشکلات فردی یا تشکیلاتی ، چون زیاد مهم نبود ، هدف چیز دیگری بود ، از وقتی که وارد اتاق کارش می شدی شروع به خندیدن و شوخی کردن می نمود ، روسری روی سرش را عقب می زد ، حین صحبت کردن روسری سرش را باز و بسته می کرد و یا مثل فیلم های وسترن پاهایش را بلند کرده روی میز می گذاشت .

اگر می دید توجه ای به این کارها نمی کنی ، بلند شده در اتاق راه می رفت و به بهانه نوشتن روی تابلو حرکاتی که جلب توجه کند را انجام می داد ، اگر فرد کم سن و سال بود و یا جدید می آمد در کنارش می نشست به بهانه صحبت کردن با او ، دستش را به نفر می زد و یا برای این که وانمود کند نسبت به وی مشکلی ندارد و او را محرم خودش می داد صحبت های عاشقانه می کرد .

معمولاً یک دکمه پیراهن از پایین یا از بالا هم باز بود ، به طوری که در پایان فرد فراموش می کرد اصلاً برای حل چه مشکلی به اتاق او آمده است ، برای تحریک احساس فرد هر کاری که آدم تصورش را می کرد انجام می دادند .

خلاصه این که متناسب با وضعیت هر فردی و نقطه ضعفی که از هر کس داشتند شیوه ای به کار می گرفتند ، حالا یا صحبت های تکی این چنینی بود با تحت مسئول مستقیم زنی جوان گذاشتن که البته کاملاً در این خصوص توجیه می شد که چگونه برخورد کند .

بعد آنها متناسب با شرایط و فرصتی که داشتند حالا یا داخل زرهی یا کار در انبارهای خلوت به صورت دو نفره ریل جذب نیرو بر اساس آنچه که مریم عضدانلو گفته بود را می رفتند که البته موارد زیادی هم بود که زن مرز سرخ مریم را رد می کرد که در نهایت منجر به بارداری وی می شد .

معمولاً فرماندهان مراکز هر کدام 2 الی 3 دختر جوان اطراف خودشان داشتند و در مواردی که نیاز می شد هنگام صحبت با فردی یکی از آنها را صدا می زد داخل اتاق بعد خودش با بهانه ای خارج می شد و می گفت شما بمانید الان بر می گردم .

گاهاً تا 1 ساعت طول می کشید در این فاصله طرف مربوطه توجیه شده بود که چه کاری برای تحریک فرد انجام دهد و معمولاً کارش را آن طور که شورای رهبری می خواست خوب انجام می داد .

این شیوه که اگر بخواهم در مورد آن و برای اثبات موضوع بحث فاکت بنویسم بسیار است و هر کس که در مناسبات مسعود رجوی مدتی بوده باشد نسبت به این مسئله قطعاً اشراف و آگاهی دارد.

این یکی از شیوه هایی بود که رجوی برای جذب نیرو و حفظ آنها در قرارگاه اشرف استفاده کرد و تا حدودی هم موفق بود ، البته وقتی که در سال 76 گند کار بالا گرفت از ترس زنان را جدا کرد و 2 قرارگاه 14 و 15 زنان تشکیل داد ، ولی با همان تعدادی ( 4 الی 5 زن ) در هر مرکز باز این موضوع ادامه داشت .

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31