روایت مادر شهید قربانیان از ترور فرزندش به دست منافقین

Kh114

غایت انقلاب

در رابطه با پیروزی و اتمام این جنگ باید بگویم، همانطور که امام فرمودند: «جنگ به نفع ما است.» ما در مقابل صدام پیرروزی کسب نکردیم؛ بلکه در مقابل آمریکا، شوروی، انگلیس، اسرائیل و دست‌نشانده‌های آن‌ها می‌جنگیم و با کسانی که نمی‌خواهند اسلام حکومت کند و نمی‌خواهند کلمه الله به اعتلا برسد، با آن‌ها می‌جنگیم تا تمام مستضعفان جهان را آزاد کنیم، تا روزی که پرچم لا اله الا الله را به دنبال رهبر انقلابمان به دست امام‌زمان(عج)، منجی عالم بشریت بسپاریم و رسالت خودمان را تمام کنیم. جنگ صددرصد به نفع ما است و ما پیرو هستیم. اگر چه این جنگ به طول انجامید، این خودش یک لطفی است که ملت ما آماده شود تا ان‌شاالله با شناخت بیشتر و شناخت اهداف در رفتن به جبهه‌های دیگر، بتوانیم مستضعفان دیگر جهان را نجات دهیم.»

متن مصاحبه با شهید محمدتقی گرائیلی(برگرفته از نوار صوتی)

شهادت در 18سالگی

روز درس می‌خواند و شب برای بسیج نگهبانی می‌داد. در کنار درس بنایی و کارگری می‌کرد و خرج خود را درمی‌آورد. یک جفت کفش نو نداشت؛ ولی هر چه کار می‌کرد با پولش کتاب می‌خرید. یک گونی پر از کتاب داشت که در وصیت‌نامه‌اش همه آن‌ها را به کتابخانه انجمن اسلامی شهاب‌الدین کلا بخشید. در 17سالگی به جبهه کردستان رفت. اولین روزی بود که در دفتر حذب سر کار می‌رفت. منافقین می‌خواستند آقای نوربخش را بکشند؛ ولی او آن روز در دفتر حضور نداشت. یکی از آن دو موتورسوار بیرون منتظر ماند و دیگری وار دفتر شد. خلیل تنها در دفتر بود. او هم چندین گلوله به سینه و قلب و گلویش با اسلحه شلیک کرد و پا به فرار گذاشت. بیست‌وپنج روز از 18سالگی خلیل می‌گذشت که شهید شد.

مادر شهید خلیل قربانیان

عشق امام‌زمان(عج)

عاشق امام‌زمان(عج) بود. زمانی که نیمه شعبان فرا می‌رسید، به همراه دوستانش محله را تزیین می‌کردند و شربت و شیرینی پخش می‌کردند. یکی از دوستانش که لحظه شهادت در کنارش حضور داشت، به ما گفت که بعد از اصابت گلوله، تا زمان شهادتش پنج ساعت طول کشید و او پیوسته نام خدا و امام‌زمان‌(عج) را صدا می‌زد.

خواهر شهید ابراهیم نورانیان


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31