شغل: مکانیک، عضو جهاد سازندگی
سن: ۳۵ سال
وضعیت تأهل: متأهل دارای سه فرزند
محل شهادت: خیابان قصر
تاریخ شهادت: ۶دی۱۳۶۰
زندگینامه...
در سال ۱۳۲۵ در خانوادهای متدین به دنیا آمد و تحصیلات خود را تا کلاس ششم ابتدایی ادامه داد و سپس مکانیکی و کمک فنر سازی را پیشه خود ساخت. از آنجایی که علاقهای فراوان به ادامه تحصیل داشت، میکوشید شبها پس از اتمام کار روزانه درس بخواند و مدارج تحصیلی را طی کند. از کودکی ارادتی خاص به اسلام و عشقی وافر به سالار شهیدان اسلام حضرت ابا عبدالله (ع) داشت و از نوجوانی در دستجات عزاداری شهید کربلا شرکت میکرد و خود نیز چنین دستجاتی را تشکیل میداد.
از سال ۱۳۴۲ هم زمان با قیام خونبار ۱۵ خرداد، قدم به صحنه مبارزه گذاشت و در این نهضت پر شکوه فعالانه شرکت جست. از سال ۱۳۵۵ کسب و کار را به کلی کنار گذاشت و تمام وقت خود را صرف شکوفایی انقلاب اسلامی نمود. با شهید حجت الاسلام مهدی شاه آبادی مصاحب بود و در اثر ارشادات ایشان فعالیتهای چشمگیری از جمله پخش و توزیع نوار و اعلامیه در قم انجام داد.
به سبب همین مبارزات توسط رژیم ستمشاهی دستگیر و در قم زندانی شد. در زندان قم نیز دست از مقاومت بر نداشت و آنچنان در افشاگری و شوراندن سایر زندانیان فعال بود که ساواک مجبور شد به زندان قصر انتقالش دهد. در این زندان نیز با وجود تحمل شکنجههای فراوان فریاد مقاومت او خاموش نشد و پس از اینکه به همت مبارزات امت شهید پرور از زندان آزاد شد، با شور و شوق و ایمانی صد چندان بر مبارزاتش افزود.
بارها به دست قداره بندان رژیم ستمشاهی مورد ضرب و جرح قرار گرفت، اما سنگر اسلام را ترک نکرد. در مورد این فشارها با لبخندی شیرین به پدرش گفت: «هر ضربه باتوم این پست فطرتها برای من نوازش است بود که به تن و بدن من شد و هر چه بیشتر میزدند، بیشتر لذت میبردم.»
در یوم الله ۱۷ شهریور به اتفاق تمام فامیل در میدان شهدا حضور داشت و سینهاش را سپر گلولههای آمریکا کرد و در ۲۲ بهمن، روز پیروزی خون بر شمشیر، در تسخیر دژهای استبداد آریا مهری نقش مؤثر داشت.
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به جهاد سازندگی پیوست تا دین خود را در بازسازی و نو سازی میهن اسلامی ادا نماید. مدت ۲ سال بدون حقوق و کوچکترین چشم داشتی در جهاد سازندگی کردستان فعالیت کرد و با ایجاد مدارس و حمام و آبرسانی به روستاهای محروم، گوشهای از ایمان مقدس خود را به نمایش گذارد.
او پس از اتمام کار روزانه، شبها به سخنرانی برای عناصر فریب خورده میپرداخت و سهم به سزائی در ارشاد بسیاری از آنها ایفا نمود و در انجام این وظیفه دو بار تا مرز شهادت پیش رفت. پس از پایان مدت مأموریتش در جهاد سازندگی کردستان به تهران بازگشت و در دورانی که گروهکهای آمریکایی میکوشیدند جامعه را به آشوب کشند، اقدام به تأسیس بسیج مسجد مهدیه قصر نمود و به ادامه حراست از خون شهیدان و دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی همت گماشت و همچون سدی آهنین و شکست ناپذیر خویشتن را در برابر ضد انقلاب قرار داد.
شهادتنامه...
منافقین از مدتها قبل این جهادگر مؤمن را شناسایی کرده و در خدمت به منافع استکبار جهانی قصد به شهادت رسانیدن او را داشتند و شهید زارتشت نیز به خوبی از این توطئه شوم اطلاع داشت. اما او که جان و مالش را وقف اسلام کرده و همچون پروانه گرد شمع شهادت میگشت، کسی نبود که برای حفظ جان ایمان و تعهدش را پایمال کند.
عاقبت حدود ساعت ۱۰ صبح روز ششم آذر ۱۳۶۰ جنایت به وقوع پیوست؛ دو نفر از تروریستهای منافق به مغازه خواربار فروشی محل کار شهید مراجعه کرده و ناجوانمردانه او را به گلوله میبندند و وحشت زده از صحنه ارتکاب جنایت میگریزند.
در گزارش پزشکی قانونی علت شهادت منصور زارتشت چنین ذکر شده است:
«جسد متعلق به مردی است در حدود ۳۵ ساله، قد بلند محل ورود دو تا گلوله در سمت جلو سینه دارد و خروج گلوله از ناحیه پشت دارد و گلوله دیگری به دست راست اصابت کرده است و این گلوله باعث خونریزی وافر سینه گردیده و شوک حاصله از خونریزی داخلی باعث مرگ شده است.»
آجر هر مدرسهای که به یاری این شهید در کردستان ساخته شده و هر قطره آبی که به همت این شهید به روستاهای محروم کردستان رسیده است، شاهد و گواهی بر مظلومیت و حقانیت او و داغ ننگی بر چهره پلید مزدوران آمریکاست و شهادت خونبارش نیز پایانی پرشکوه بر زندگی سرتاسر ایثار و مبارزهاش بود. یادش گرامی باد.
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۱۱۰، شماره ۲۳