شغل: کفاش (عضو بسیج)
سن: ۱۹ سال
تاریخ تولد: ۱۳۴۱
وضعیت تأهل: مجرد
تاریخ شهادت: ۸اسفند۱۳۶۰
زندگینامه
حسین در سال ۱۳۴۱ در یکی از محلههای جنوب شهر تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را با موفقیت به پایان رساند و سپس در یک کارگاه کفاشی به کار پرداخت. از کودکی دارای اخلاقی خوب و خلقی خوش و زبانزد دوستان و آشنایان بود. به اسلام عشقی وافر داشت و برای روحانیت احترامی خاص قائل بود و از هر فرصتی برای آموختن علوم دینی و تزکیه نفس استفاده میکرد.
در ماههای اوج گیری نهضت انقلابی مردم مسلمان ایران فعالانه در همه راهپیماییها و تظاهرات شرکت میجست و با فداکاری مجروحین را به بیمارستان میرساند و در ساختن سنگرها کمک میکرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان به حضور خود در صحنه ادامه داد و در لبیک به فرمان امام بزرگوار به بسیج مستضعفین پیوست و شبها در بسیج منطقه ۴ به پاسداری میپرداخت. شهادت در راه خدا را سعادت میدانست و از این رو هرگاه یکی از دوستانش به شهادت میرسید، کار خود را تعطیل میکرد و جهت برگزاری هر چه باشکوهتر مراسم آن شهیدان تلاش مینمود و در حالی که به آن شهید غبطه میخورد، میگفت: «خوشا به حال تو که شهید شدی.»
دشمنان رنگارنگ انقلاب را به خوبی میشناخت و به خصوص نسبت به ماهیت پلید منافقین آگاهی داشت و دسائس گوناگون آنان علیه اسلام را میشناخت. اخلاص و تقوای او چنان بود که بر هر مصاحبی تأثیر میگذاشت و علاقه همگان را بر میانگیخت و محبت یاران را جلب مینمود.
شهادتنامه
بعدازظهر روز شنبه هشتم اسفند ماه ۱۳۶۰، یکی از واحدهای تروریستی منافقین در خیابان هاشمی به اتومبیل حامل حجت الاسلام حجتی سرپرست کمیته منطقه ۴ حمله ور میشوند و در جنایتی هولناک ایشان را به شهادت میرسانند. شهید جلالی که در آن زمان در بسیج منطقه فوق خدمت میکرد، با کسب اطلاع از این جنایت به اتفاق یکی از همرزمانش به تعقیب تروریستهای منافق میپردازد و جنایتکاران وابسته به استکبار جهانی با مشاهده موتور سیکلت حامل این برادران، به سمت آنان آتش میگشایند. در این واقعه سید حسین جلالی در اثر اصابت گلولههای منافقین به شهادت میرسد و در عنفوان جوانی قربانی دسائس مزدوران استکبار جهانی میگردد.