شغل: هنرجو (دانش آموز)
سن : 19 سال
وضعيت تأهل: مجرد
محل شهادت: بزرگراه شهید مدرس
تاريخ شهادت: 6شهریور1360
زندگينامه
شهید سعید ناطقیان، خردادماه سال 1341 در یک خانواده متوسط در شمیران بهدنیا آمد و از کودکی تحت تعلیم و تربیت مادرش قرار گرفت و با فرایض اسلامی آشنا شد. او با خواندن نماز و گرفتن روزه و شرکت در مجالس مذهبی از نوجوانی خو گرفت و با عشق آلالله(ع) پرورش یافت و پس از طی دوران تحصیلات ابتدایی و دوران اول متوسطه به هنرستان صنعتی راه یافت و در رشته برق به ادامه تحصیل پرداخت.
همزمان با روزهای پر شکوه پیروزی انقلاب اسلامی با شور و اشتیاق فراوان به پاسداری در محله مسکونی خود اقدام نمود تا در حد توان خویش حریم مسلمین را از گزند عوامل حکومت نظامی و مزدوران شاه محفوظ نگه دارد و سهم و دین خود را نسبت به انقلاب و مردم ادا کند.
وی در راهپیماییها و مراسم و سخنرانیهای مختلفی که در جهت آشنایی مردم با آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی برگزار میشد، شرکت مینمود و با علاقه خاصی به پیامها و رهنمودهای امام امت گوش فرا میداد و در جهت اجرای دستورات و تأکیدات رهبری انقلاب گام بر میداشت.
همزمان با فرمان امام امت مبنی بر بسیج 20 میلیونی و تشکیل ستادهای مقاومت در سراسر کشور، شهید ناطقیان نیز به کسوت یک بسیجی رزمنده در این مدرسه عشق حضور یافت و در خدمت مردم و انقلاب به کار و تلاش پرداخت و در ضمن فعالیت در بسیج، بهمنظور تکمیل دوره هنرستان به ادامه تحصیل مشغول گردید.
برادر سعید جوانی مخلص، فداکار، پر تلاش و بیباک بود. او از ابتدای تابستان علاوهبر خدمت در بسیج، دوره کلاسهای ایدئولوژی و تجدیدی را در کانون محقق اسلامی مهماندوست میگذارند و در نظر داشت بلافاصله پس از پایان امتحانات، خود را به جبهههای مقدم نبرد با کفار بعثی برساند؛ در عین حال هیچگاه در پشت جبهه نیز بیکار نماند و پس از فتنه منافقین و بنیصدر در جهت شناسایی و معرفی عوامل جنایتکار جبهه متحد ضدانقلاب و مزدوران استکبار جهانی برآمد.
او دو آرزو بیشتر نداشت؛ یکی شرفیابی به حضور امام و دیگری شهادت در راه خدا که در ایام ماه مبارک رمضان بههمراه یکی از معلمین خود توفیق انجام سیمکشی محل دیدار امام امت در حسینیه جماران را یافت و با دستبوسی امید مستضعفان جهان به یکی از آرزوهای قلبی خود دست یافت، اما آرزوی دوم...
شهادتنامه
عصر روز ششم شهریورماه سال 1360، ساعت 3 بعدازظهر سه تن از برادران از جمله برادر سعید برای انجام مأموریتی بهسمت کمیته منطقه یک در حال حرکت بودند که در میان راه مورد سوءقصد ناجوانمردانه منافقین قرار میگیرند که همراه ایشان، برادر ناصر سیفان که همراه برادر سعید بود در دم بهشهادت میرسد و سومین برادر زخمهای مختصری بر میدارد.
اما سعید در جریان این ترور وحشیانه جراحات سختی برداشته و توسط مردم و نیروهای انتظامی به بیمارستانهای شهدا و سپس مرتضی لبافینژاد منتقل میشود که بعد از 6 ساعت با وجود تلاش و کوشش پزشکان معالج، در اتاق عمل به شرف شهادت نائل میآید.
پزشکی قانونی در گزارش جسد مطهرش مینویسد:
«شرح معاینه جسد: جسد مردی است به سن تقریبی 23ساله، بلندوبالا و بسیار قویهیکل، در معاینه جسد وی اثر کوفتگی و خراش سطحی روی سینه طرف چپ و بازوها... و مچهای راست وجود داشت. در ناحیه سینه نیز کوفتگی وسیع دیده شد. در ناحیه پشت زیر گردن و خط سر محل اصابت دو گلوله موجود است که وارد نخاع شده بود و در ناحیه سینه طرف چپ نیز محل اصابت گلوله دیگری بود که داخل ریه چپ شده بود، علت فوت اصابت گلوله بر نخاع و ریه...»
و بهاینترتیب شهید سعید ناطقیان به سعادتی بزرگ در دنیا و آخرت نائل میآید و پس از رسیدن به آرزوی اولش که دستبوسی امام بود، به دومین آرزوی خود یعنی شهادت در راه خدا نائل میگردد و با عزت و افتخار لحظاتی بعد از شهادت، برادر پاسدار ناصر سیفان، به او میپیوندد تا بههمراه یکدیگر در ضیافت الهی حضور یافته و از نعمات جاوید حضرتش بهرهمند شوند و گواهان صادقی بر راه و شاهدانی بر صداقت رهروی و پیروی خویش گردند.