نام پدر : فضل الله
تاریخ تولد : چهارشنبه ، 2 آبان ،
1307 محل تولد : اصفهان
سن هنگام شهادت: 53
تحصیلات : علوم حوزوي، دكترا
تخصص : اجتهاد، فلسفه و معقول
زندگي نامه
سوابق مبارزاتي : حمايت از نهضت ملي شدن نفت ايران، ترك اجباري شهر قم و اقامت در تهران، همكاري با هيئتهاي مؤتلفه اسلامي و عضويت در شوراي روحانيت آن ، همكاري در تشكيل جامعه روحانيت مبارز، تأسيس مدرسه حقاني با همكاري شهيد آيتالله قدوسي ، سفر به عراق و تجديد ديدار با حضرت امام خميني(ره) ، شركت در راهپيماييها و برگزاري جلسات سخنراني براي آگاهسازي مرم، دستگيري و تحمل زندانهاي مخوف و شكنجههاي ساواك، عزيمت به پاريس و ديدار با رهبر كبير انقلاب اسلامي، عضويت در شوراي انقلاب و سفر به آلمان و پايهگذاري انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا.
كارهاي تشكيلاتي : تأسيس دبيرستان دين و دانش، تأسيس مدارس برنامهريزي شده براي طلاب،كادرسازي نيروهاي انقلابي در پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، عضويت در شوراي تدوين كتب درسي آموزش و پرورش با هدف نفوذ در برنامههاي فرهنگي طاغوت و اسلامي كردن محتواي كتابهاي درسي با همراهي شهيد باهنر
مسئوليتها : مديريت مركز اسلامي هامبورگ، رياست شوراي انقلاب ، نماينده و نايب رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي، رياست ديوان عالي كشور، دبير كل حزب جمهوري اسلامي
آثار علمي : حج در قرآن، محيط پيدايش اسلام؛ روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين؛كدام مسلك؟؛ شناخت دين؛ مبارز پيروز؛ يك قشر جديد در جامعه ما؛ سرود يكتاپرستي؛ حق و باطل از ديدگاه قرآن؛ مباني نظري قانون اساسي؛ شناخت از ديدگاه فطرت؛ نقش آزادي در تربيت كودكان؛ دكتر شريعتي جستجوگري در مسير شدن؛ بهداشت و تنظيم خانواده ؛ شناخت از ديدگاه قرآن؛ بايدها و نبايدها؛ ولايت، رهبري، روحانيت؛آزادي، هرج و مرج،زورمداري؛ شب قدر؛ موسيقي و تفريح در اسلام؛خدا از ديدگاه قرآن؛ اقتصاد اسلامي؛ حكومت در اسلام؛ نماز چيست؟؛ ربا در اسلام؛ روش برداشت از قرآن؛ شناخت؛ مسئله مالكيت؛ بانكداري و قوانين مالي اسلام ؛ نقش ايمان در زندگي انسان و دهها مقاله و سخنراني ديگر.
تولد تا جواني
سيدمحمد حسيني بهشتي در سال 1307 ه. ش در خانوادهاي روحاني و در محله لومبان شهر اصفهان ديده به جهان گشود. ايشان خود در اين باره ميگويد: « من محمد حسيني بهشتي كه گاه به اشتباه محمدحسين بهشتي مينويسند ، نام اولم محمد و نام خانوادگيام تركيبي است از حسيني [و] بهشتي. در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان در محله لومبان متولد شدم. منطقه زندگي ما يك منطقه قديمي از مناطق بسيار قديمي شهر است.»
سيدمحمد حسيني بهشتي تنها فرزند پسري خانواده مرحوم فضل الله حسيني بهشتي بود. جد پدرياش ميرزا محمدهاشم از علماي مشهور اصفهان و جد مادرياش ميرزا محمدصادق خاتون آبادي از علما و مدرسان معروف اصفهان بود.
پدر بهشتي مرحوم سيد فضل الله از روحانيان شهر اصفهان بود. شهيد بهشتي دربارهي پدرش چنين ميگويد: « ... پدرم در هفته چند روز در شهر به كار و فعاليت ميپرداخت و هفتهاي يك شب به يكي از روستاهاي نزديك شهر براي امامت جماعت و كارهاي مردم ميرفت و سالي چند روز به يكي از روستاهاي دور كه نزديك حسين آباد بود و روستاي دورتر از آن حسنآباد نام داشت[ميرفت]. آمد و رفت افرادي كه از روستاي دور به خانه ما ميآمدند برايم بسيار خاطرهانگيز است. پدرم وقتي به روستا ميرفت ، در منزل يك پنبه زن فقير سكونت ميكرد. آن پير مرد اتاقي داشت كه پدرم در آن زندگي ميكرد. اين پيرمرد نامش جمشيد بود داراي محاسن سفيد ، بلند و باريك ، چهرهاش بياباني روستايي و نوراني بود. پدرم ميگفت : ما با جمشيد نان و دوغي ميخوريم و صفا ميكنيم و هميشه ميگفت: من سفره سادهي نان و دوغ اين جمشيد را به هر جلسهي ديگري ترجيح ميدهم و اين جمشيد هر سال دو بار از روستا به شهر و به خانه ما ميآمد و من بسيار به او اُنس داشتم.»
پدر و مادرشهيد بهشتي از همان روزهاي نخست تولد فرزندشان، همت خود را براي تربيت صحيح و اسلامي او آغاز كردند.
ملوكالسادات بهشتي دختر شهيد بهشتي ميگويد: « ... از مادر بزرگم شنيدهام كه در دوران بارداري تمام وقت قرائت قرآن را فراموش نميكرد و ماهي يك بار قرآن را ختم ميكرد و پس از تولد، موقع شيردادن برايشان قرآن ميخواند.[ مادر بزرگم] ميگفت آقا محمد، از هوش و ذكاوت خاصي برخوردار بود و موقعي كه من قرآن ميخواندم، نگاهش برق ميزد و احساس ميكردم انگار متوجه ميشود.»
بهشتي، چهار ساله بود كه تحصيلات خود را در مكتب خانه آغاز كرد و خيلي سريع،خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را ياد گرفت و در جمع خانواده و فاميل به تيزهوشي معروف شد. براي ورود به دبستان دولتي ثروت اصفهان در امتحان ورودي شركت كرد و با اينكه در پايه ششم قبول شد اما به علت پائين بودن سن، به كلاس چهارم راه يافت و تحصيلات مقطع دبستان را در همين مدرسه به پايان رساند.
زينتالسادات بهشتي ، خواهر شهيد بهشتي در خاطرهاي ميگويد: «موقع ارتحال مرحوم آقاي خاتون آبادي [ پدر بزرگ مادري شهيد بهشتي] كه برادرم [ 18 ماهه] و در آغوش مادرش بود ، [پدر بزرگم ] خطاب به دخترشان(مادرم) گفته بود، پدرجان از اين فرزند خيلي خوب مواظبت كن كه اين فرزند كسي خواهد شد كه اسلام و دنيا به او افتخار خواهد كرد.»
شهيد بهشتي سپس مقطع متوسطه را در دبيرستان سعدي آغاز كرد و سال اول و دوم را در اين دبيرستان گذراند و اوائل سال دوم بود كه حوادث شهريور 1320 روي داد و علاقه و شوري در نوجوانها براي يادگيري معارف اسلامي بوجود آمد و شهيد بهشتي نيز كه در خانوادهاي روحاني رشد و نمو يافته بود قدم در راه كسب دانش علوم اسلامي و فقه آل محمد (ص) گذاشت.
سيدمحمدرضا بهشتي فرزند شهيد بهشتي جريان روحاني شدن پدرش را به نقل از ايشان چنين تعريف ميكند:«يك روز كه به دبيرستان سعدي ميرفتم، يك همكلاسي داشتم كه بغل دست من مينشست و وقتي معلم تدريس ميكرد ، او يواشكي كتاب ديگري را باز ميكرد و ميخواند. از او پرسيدم اين كتاب چيست؟ گفت : كتاب معالم است. پرسيدم معالم چي هست؟ علاقهمند شدم كه درباره آن كتاب بيشتر بدانم ، او هم توضيحاتي داد كه علاقهمند به آن شدم. و اين باعث شد كه من تصميم گرفتم روحاني بشوم.»
وي در سال 1321 ه .ش تحصيلات دبيرستان را رها كرد و به مدرسه صدر اصفهان رفت و تا سال 1325 ه.ش به تحصيل ادبيات عرب، منطق، كلام، سطوح فقه و اصول پرداخت. ايشان درباره دوران طلبگي خود چنين نقل كردهاست : « در طي اين مدت تدريس هم ميكردم، در سال 1324 از پدر و مادرم خواستم كه اجازه بدهند شبها در يك حجرهاي كه در مدرسه داشتم، بمانم و به تمام معنا طلبه شبانهروزي باشم. از اين نظر هم فاصله منزل تا مدرسه، چهار پنج كيلومتر ميشد و هر روز [ براي] رفت و آمد مقداري وقت از بين ميرفت و هم بيشتر به كارهايم ميرسيدم و هم در خانهاي كه بوديم پر جمعيت بود و من اتاق تنها نداشتم و نميتوانستم به كارهايم بپردازم. البته من در آن موقع فقط يك خواهر داشتم ولي با عموها و مادربزرگ همه در يك خانه زندگي ميكرديم، به اين ترتيب خانه ما شلوغ بود و اتاق كم. سال 1324 و 1325 را در مدرسه گذراندم و اواخر دوره سطح بود كه تصميم گرفتم براي ادامه تحصيل به قم بروم.»
شهيد بهشتي درسي را كه بقيه طلبهها در 10 سال ميخواندند در چهار سال به پايان رساند و در سال 1325 ه.ش به قم هجرت كرد و پس از شش ماه توانست، بقيه سطح، مكاسب و كفايه را فرابگيرد. او از سال 1326 ه .ش درس خارج فقه و اصول را نزد آيتالله شيخ مرتضي حائري يزدي، آيتاللهالعظمي بروجردي(ره) ، حضرت امام خميني (ره) ،آيتالله محقق داماد ، آيتالله سيدمحمدتقي خوانساري و مدت كوتاهي را هم نزد آيتالله حجت كوهكمري گذراند.
بهشتي كه آموختن را لازمهي پيشرفت ميدانست در دوران مقطع متوسطه به فراگيري زبان فرانسوي و انگليسي نيز روي آورده بود و سه سال آخري كه در اصفهان به سر ميبرد تصميم گرفت يك دوره زبان انگليسي را ياد بگيرد. بنابراين پيش يكي از منسوبين و آشنايان خود يك دورهي كامل "ريدر" را خوانده بود.
او در كنار تحصيل علوم حوزوي به امر تدريس در ميان طلاب نيز ميپرداخت. بهشتي در قم همچنين به مدرسه تازه تأسيس حجتيه كه مرحوم آيتالله حجت آن را بنا نهاده بود قدم گذاشت. در سال 1327 ه.ش و زماني كه آيتالله طباطبايي از تبريز به قم آمده بودند، تصميم گرفت تحصيلات علوم جديد را ادامه دهد. با گرفتن ديپلم ادبي به صورت متفرقه به دانشكده معقول و منقول ( دانشكده الهيات و معارف اسلامي) راه يافت. در سال آخر دانشكده (1329ه.ش) براي اينكه بيشتر از درسهاي جديد استفاده كند و زبان و ادبيات انگليسي را كاملتر ياد بگيرد ، به تهران آمد و در كنار تحصيل ، تدريس را هم ادامه داد. در سال 1330 موفق به اخذ دانشنامه ليسانس شد و سپس براي ادامه تحصيل حوزوي به قم بازگشت و به عنوان دبير زبان انگليسي در دبيرستان حكيم نظامي قم به تدريس مشغول شد. از سال 1330 تا 1335 بيشتر به كار فلسفي پرداخت و در كلاس درس اسفار و شفاء استاد علامه طباطبايي نيز حاضر ميشد شبهاي پنجشنبه و جمعه هم با متفكر شهيد استاد آيتالله مطهري و عدهاي ديگر جلسه بحث علمي و پرشوري داشتند كه خود شهيد درباره فرايند اين جلسات ميگويد: « ... [ اين جلسات] پنج سال طول كشيد كه ماحصل آن به صورت متن كتاب روش رئاليسم تنظيم و منتشر شد.»
بهشتي در سال 1331 با يكي از بستگان خود بنام عزتالشريعه مدرس فرزند مرحوم سيدمحمدباقر مدرس از علماي با تقوا و فضيلت اصفهان ازدواج كرد. همسر ايشان در اين خصوص ميگويد: « [ هنگام] ازدواج من چهارده ساله و تا كلاس ششم ابتدايي درس خوانده بودم و سن دكتر بهشتي بيست و سه سال بود. البته بعدها من در محضر ايشان و در جاهاي ديگر درسم را ادامه دادم ... در قم زندگي را با تنگدستي آغاز كرديم. من سعي ميكردم امور خانه را طوري اداره كنم كه ايشان بتوانند به كارهاي خود كه عبارت از تحصيل و تدريس علوم قديم، مديريت مدرسه علوم دين ودانش و حقاني بود رسيدگي كنند و نگراني منزل [را] نداشته باشند. »
ايشان در سال 1333 ه .ش ، با همكاري برخي دوستانشان دبيرستان دين و دانش در قم را تأسيس كردند. تا سال 1342 كه در قم به سر ميبردند مسئوليت اداره اين مدرسه همچنان بر عهده ايشان بود. شهيد بهشتي در اين مقطع به كار تدريس در حوزه علميه نيز مشغول بود.
در سالهاي 1335 تا 1338 شهيد بهشتي توانست دوره دكتراي فلسفه و معقول را در دانشكده الهيات طي كند. در سال 1338 ه . ش بود كه جلسات و برنامههاي مختلف علمي، مذهبي و مبارزاتي شهيد بهشتي در تهران آغاز شد. او در اين سال به امر تحصيل در حوزه علميه قم اشتغال داشت و در سال 1339 ه . ش كانون اسلامي دانشجويان و فرهنگيان قم را تأسيس نمود.
در اين سال همچنين به همراه عدهاي از مدرسين حوزه مانند آيتالله مشكيني، رباني شيرازي ، جنتي و شهيد مطهري و شهيد قدوسي به تأسيس مدارس برنامهريزي شده براي طلاب مبادرت ورزيد كه از آن جمله ميتوان به مدارس حقاني، منتظريه و مهدي منتظر (عج) اشاره كرد.
در سال 1342 به كمك جمعي از فضلاي حوزه علميه قم، گروه تحقيقاتي پيرامون " حكومت در اسلام" را پايهگذاري كرد. در اين سالها بود كه براي تأليف كتب ديني در مدارس عزم خود را جزم نمود،شهيد خود در اين باره ميگويد: « ... به فكر اين افتاديم كه با دوستان اين كتابها و برنامه تعليمات ديني مدارس را كه امكاني براي تغييرش فراهم آمده بود، تغيير دهيم . دور از دخالت دستگاههاي جهنمي رژيم، در جلساتي توانستيم اين كار را پايهگذاري كنيم و پايه برنامه جديد و كتابهاي جديد تعليمات ديني را با آقاي دكتر باهنر و آقاي دكتر غفوري و آقاي برقعي و بعضي از دوستان ، آقاي رضي شيرازي كه مدت كمي با ما همكاري داشتند و بعضي ديگر مانند مرحوم آقاي روزبه،كه خيلي نقش مؤثري داشتند ، با همكاري اينها پايههاي اين برنامه فراهم شد.
شهيد بهشتي در سال 1343 به توصيه آيات عظام حائري و ميلاني، عهدهدار مسجد هامبورگ شد و پس از مدتي مركز اسلامي هامبورگ را در اين مكان براي سامان دادن به وضع فعاليتهاي ديني و اسلامي دانشجويان به راه انداخت. شهيد بهشتي حدود 5 سال در آلمان به سر برد و طي اين مدت به كشورهاي سوريه، لبنان ، تركيه ، عراق نيز سفر نمود.
در سال 1348 ه . ش در سفر به عراق ، به محضر حضرت امام خميني(ره) شرفياب شد و با ايشان ديدار نمود. در سال 1349 با ضرورت شخصي كه ايجاب شده بود، براي مدت كوتاهي عزم وطن نمود اما رژيم پهلوي مانع از خروج مجدد وي از كشور شد. شهيد بهشتي پس از آن دوباره به عرصهي برنامهريزي و تهيه كتاب و فعاليتهاي علمي در قم؛ و فعاليتهاي تحقيقاتي با همكاري حضرات آيات مهدوي كني و موسوي اردبيلي و شهيد مفتح بازگشت.
شهيد بهشتي و مبارزه عليه طاغوت
در سالهاي 1329 و 1330 كه مبارزات سياسي – اجتماعي نهضت ملي نفت ايران به رهبري مرحوم آيتالله كاشاني و مصدق، به اوج خود رسيده بود،شهيد بهشتي در هيأت يك روحاني جوان، در راهپيماييها و اجتماعات شركت ميكرد. ايشان خود در اين باره نقل كرده است: « در سال 1331 در جريان 30 تير ، آن موقع تابستان به اصفهان رفته بودم و در اعتراضات 26 تا 30 تير فعاليت داشتم و شايد اولين يا دومين سخنراني اعتصاب را كه درساختمان تلگرافخانه بودبه عهده من گذاشتند.
پس از كودتاي 28 مرداد ، شهيد بهشتي به همراه برخي همفكرانش به اين نتيجه رسيدند كه در قالب يك حركت فرهنگي، به كادرسازي نيروهاي انقلابي روي آورند.
در سال 1341 ه . ش كه انقلاب اسلامي با رهبري حضرت امام خميني (ره) شروع شد، شهيد بهشتي نيز در اين جريانها حضور داشت.
در سال 1342 ه . ش و در پي افزايش مبارزات انقلابي و فرهنگي شهيد بهشتي، رژيم پهلوي او را مجبور ساخت تا قم را به مقصد تهران ترك كند. پس از ورود به تهران با هيئتهاي مؤتلفه اسلامي ارتباط برقرار كرد. در سالهاي آغازين نهضت، حضرت امام خميني يك گروه چهار نفري را به عنوان شوراي فقهي و سياسي هيئتهاي مؤتلفه اسلامي تعيين كردند. كه شهيد بهشتي در كنار شهيد مطهري و آقايان انواري و مولايي، اين گروه را تشكيل ميدادند.
در سال 1355 موضوع تشكيل جامعه روحانيت مبارز و انسجام به فعاليتهاي مبارزاتي پيش آمد. شهيد مظلوم بهشتي خود در اين باره ميگويد: « ... در سال 1357 – 1356 روحانيت مبارز شكل گرفت و در همان سالها در صدد ايجاد تشكيلات گسترده مخفي يا نيمه مخفي و نيمه علني به عنوان يك حزب و يك تشكيلات سياسي بوديم و در اين فعاليتها دوستان مختلف هميشه با هم بوديم . در سال 56 كه مسايل مبارزاتي اوج گرفت، همه نيروها را متمركز كرديم در اين بخش و بحمدالله با شركت فعال همه برادران روحاني در راهپيماييها ، مبارزات به پيروزي رسيد».
در سال 1354 ه . ش به علت برگزاري جلسات مكتب قرآن كه روزهاي شنبه با شركت حدود 500 جوان تشكيل ميشد و برخي فعاليتهاي ديگر در خارج از كشور، از سوي ساواك دستگير و چند روزي در كميته مشترك ضد خرابكاري تحت شكنجه جلادان رژيم قرار گرفت.
در سال 1357 مجدداً به اتهام نقشي كه در برنامههاي مبارزاتي و راهپيماييهاي ضد رژيم داشت در عاشوراي حسيني همان سال، دستگير و به زندان اوين و از آنجا به كميته مشترك انتقال داده شد .
در آبان سال 1357 بعد از عزيمت حضرت امام به پاريس ، شهيد بهشتي به همراه ديگر مبارزان براي ديدار با ايشان به نوفللوشاتو رفتند و در آنجا با نظرهاي ارشادي كه حضرت امام راحل داشتند و دستوري كه ايشان دادند نقشه اوليه شوراي انقلاب تشكيل شد.
شهيد بهشتي درباره تركيب اعضاي شورا چنين ميگويد:«شوراي انقلاب، اول هسته اصلياش مركب بود از آقاي مطهري، آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي موسوي اردبيلي و آقاي باهنر و بنده ؛ بعدها آقاي مهدوي كني اضافه شدند و بعد آقاي خامنهاي و مرحوم آيتالله طالقاني و آقاي مهندس بازرگان و دكتر سحابي و عده ديگر اضافه شدند...».
شهيد بهشتي پس از پيروزي انقلاب اسلامي
با پيروزي انقلاب اسلامي، آيتالله دكتر محمد حسيني بهشتي ، مسئوليتهاي مهمي همچون رياست شوراي انقلاب، نايب رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي و رياست ديوان عالي كشور را بر عهده گرفت.
ايشان در 29 بهمن سال 1357 ، حزب جمهوري اسلامي را به همراه حضرتآيتاللهالعظمي خامنهاي (مدظلهالعالي) ،آيتالله هاشمي رفسنجاني، آيتالله موسوي اردبيلي و شهيد دكتر باهنر تأسيس كرد و در اولين جلسه حزب با رأي اكثريت اعضا به عنوان دبيركل حزب انتخاب شد.
شهيد بهشتي در نخستين جلسه حزب طي سخناني گفت: « ما در تشكيل اين حزب، به ايجاد جمهوري اسلامي ميانديشيم، نه كسب قدرت و مقام . انديشه ما جمهوري اسلامي است و شعار ما استقلال ، آزادي، جمهوري اسلامي، پس همه بايد براي عملي كردن اين شعار تلاش كنيم».
در تابستان سال 1358، با برگزاري انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، شهيد دكتر بهشتي با رأي بالايي از سوي مردم تهران به اين مجلس راه يافت. و در نخستين جلسه مجلس خبرگان در تاريخ 9/4/1358 ، به عنوان نايب رئيس برگزيده شد و اداره جلسات را نيز بر عهده گرفت. شهيد بهشتي با مديريت و توانمندي كه داشت به اداره جلسات مجلس خبرگان پرداخت. با جديتي كه نشان داد به همراه ديگر اعضا، قانون اساسي را در كمترين مدت زمان بر اساس موازين شرع و انقلاب اسلامي بنا نهاد و در اين راه مشكلات را به جان خريد و كمترين خللي در اراده او ايجاد نشد.
او در اين سنگر نقش مهمي را براي گنجاندن اصلي مترقي ولايت فقيه در قانون اساسي ايفا نمود و با انديشههاي اسلامي كه داشت نقشههاي شوم ليبرالها و منافقين را خنثي نمود.
در چهارم اسفند سال 1358 ، به سبب لياقت و تعهدي كه داشت، حضرت امام خميني(ره) ايشان را به عنوان رئيس ديوان عالي كشور منصوب و بالاترين مقام قضايي كشور را به او واگذار كردند.
شهيد بهشتي در مسئوليت قضايي ، نقش مهمي را در سروسامان دادن به سيستم قضا در كشور و پياده كردن احكام اسلامي و رفع مشكلات مردم انجام داد.
شهيد بهشتي با بينش سياسي خود كه خود نشأت گرفته از قرآن و شرع مقدس بود، مانورهاي سازشگرانه ليبرالها را خنثي ميكرد و ميگفت : « انقلاب اسلامي ما متولياني اين چنين نياز ندارد».
شهيد مظلوم با ايستادگي و به جان خريدن همه تهمتها، آفت انقلاب (ليبراليسم و نفاق) را رسوا و پرچمداران آن ابوالحسن بنيصدر و مسعود رجوي را مفتضح كرد.
شهيد بهشتي در سنگر حزب جمهوري اسلامي براي همه امور كشور برنامه داشت و با مديريت منحصر به فرد خود توانست به همراه ياران امام راحل، مشكلات موجود در سر راه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران را بردارد. او سرانجام شامگاه هفتم تير در اين سنگر به شهادت رسيد، سنگري كه پشتيبان مردم و انقلاب و خوار چشم دشمنان بود.
شامگاه يكشنبه هفتم تير سال 1360 تعدادي از مسئولان كشور شامل نمايندگان مجلس ،اعضاي كابينه و ... به تدريج وارد سالن اجتماعات دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي ايران در خيابان سرچشمه تهران شدند. ابتدا نواي ملكوتي قرآن ، صالحان را به سعادت اخروي بشارت داد و در همان وقت تعداد ديگري از اعضاي حزب از جمله شهيد مظلوم آيتالله دكتر محمد حسيني بهشتي وارد جلسه شدند . موضوع جلسه درباره تورم بود . پس از مدتي بحث دربارهي اين موضوع، برخي اعضاي حزب پيشنهاد كردند دربارهي موضوع رياست جمهوري صحبت شود. شهيد بهشتي سخنان خود را اين گونه ادامه داد : « ما بار ديگر نبايد اجازه دهيم استعمارگران براي ما مهرهسازي كنند و سرنوشت مردم را به بازي بگيرند . تلاش كنيم كساني را كه متعهد به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به بازي نميگيرند، انتخاب شوند».
ناگهان نور قرمز و زردي همه نگاههاي حاضران در سالن را به خود خيره ساخت و صداي مهيب انفجار به آسمان بلند شد. ديوارها فرو ريختند و در چند ثانيه شهيد بهشتي و 72 تن از ياران آفتاب ، در زير آوارها مدفون شدند و تاريخ جنايت بزرگي را شاهد شد و نام پليد سازمان مجاهدين خلق(منافقين) ، بيش از گذشته نزد مردم منفور گرديد. عامل بمبگذاري در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي ، منافق خود فروخته و نفوذي ، به نام محمدرضا كلاهي بود كه خود جزو نيروهاي خدماتي حزب شده بود . او پس از اين فاجعه با كمك استكبار به خارج از كشور گريخت.
بنواختند سوختگان باز ساز عشق
با خون به خاك تيره نوشتند راز عشق
بعد از نماز قافله سرفراز عشق
بستند صف به معبد خون بر نماز عشق
در هفت تير هشت در خُلد باز شد
روح بهشتيان زمين برفراز شد
يومالله هفتم تير و سروش گفت
روزي كه باغ و دين و عدالت زنو شكفت
در حنجري كه پيكر پاكش به خاك خفت
عالم صداي غربت اسلام را شنفت
آن شب به جاي نور زگردون شراره ريخت
قنديل ماه تا شد و چندين ستاره ريخت
عصيانگري سلالهي معصوم را بسوخت
خائن به نام خادم، مخدوم را بسوخت
جان و تن بهشتي مظلوم را بسوخت
زين غم امام و امت مغموم را بسوخت
برخاست در عزاي بهشتي قيامتي
تنها نسوختند تني را كه امتي
از شهيد دكتر محمد حسيني بهشتي ، چهار فرزند به نامهاي محمدرضا( 1337) عليرضا(1341) ، ملوكالسادات ( 1333 ) و محبوبه السادات (1353) به يادگار مانده است.
شهيد بهشتي همانطور كه بيش از اين نيز گفته شد در كنار مبارزه ، از تحصيل، تحقيق و تدريس و رسالت معلمي كه همانا ادامه راه انبياء است دست برنداشت و آثار گرانبهايي را از خود به يادگار گذاشت، كه از آن جمله ميتوان به كتب ارزشمند: - حج در قرآن، - محيط پيدايش اسلام، - روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين، - كدام مسلك؟ - شناخت دين، مبارز پيروز- يك قشر جديد در جامعه ما- سرود يكتاپرستي، حق و باطل از ديدگاه قرآن- مباني نظري قانون اساسي- شناخت از ديدگاه فطرت- نقش آزادي در تربيت كودكان- دكتر شريعتي جستجوگري در مسير شدن- بهداشت و تنظيم خانواده - شناخت از ديدگاه قرآن- بايدها و نبايدها – ولايت، رهبري، روحانيت- آزادي، هرج و مرج،زورمداري- شب قدر- موسيقي و تفريح در اسلام- خدا از ديدگاه قرآن- اقتصاد اسلامي- حكومت در اسلام- نماز چيست؟ - ربا در اسلام- روش برداشت از قرآن- شناخت- مسئله مالكيت- بانكداري و قوانين مالي اسلام - نقش ايمان در زندگي انسان و دهها مقاله و سخنراني ديگر ديگر اشاره كرد.
نگاهي اجمالي به بعضي آثار علمي شهيد بهشتي
? خدا از ديدگاه قرآن : در اين اثر شهيد بهشتي، راه شناسايي تعاليم واقعي قرآن را معرفي ميكند. او با روش برهاني و تحقيقي به اثبات وجود خدا از ديدگاه قرآن ميپردازد. ايشان با استناد به آيات و روايات نتيجه ميگيرد كه انسان بايد به خالق و آفريدگار جهان هستي بيانديشد.
1- حكومت در اسلام : اين كتاب پيرامون زندگي اجتماعي انسان، پيدايش حكومت و هدف آن ميباشد.
2- ولايت، رهبري، روحانيت : اين اثر ارزشمند مجموعهاي از گفتارها و نوشتارهاي شهيد مظلوم است كه در حول محور 3 موضوع ولايت، مسئله رهبري و نهاد روحانيت تهيه شده است. و از دو جهت داراي اهميت است:
الف: بيان كننده اين مباحث عالم ديني و روشنبين و زمانشناسي است كه از واقعيتهاي اجتماعي تحليلي عميق و دركي گسترده دارد و تلاش ميكند تا پاسخ پرسشهاي مطرح شده در اين زمينهها را با منابع اسلامي ارائه كند.
ب: راه را براي شناخت بهتر بخشي از ابعاد انديشه يكي از رهبران انقلاب اسلامي و بنيانگذاران جمهوري اسلامي هموار سازد.
3- اقتصاد اسلامي: اين كتاب داراي چهاربخش است كه بخش اول و دوم آن به صورت دو كتاب جداگانه با عنوان " مسئله مالكيت" و بانكداري و قوانين مالي اسلام چاپ و منتشر شده است و در بخش سوم و چهارم به ترتيب ابعاد اصلي و اساسي بخش اقتصاد و امور مالي قانون اساسي و نيز بيمههاي اجتماعي و مباني فقهي و اسلامي آن را مورد بررسي قرار ميدهد.
4- ربا در اسلام : اين كتاب مجموعه گفتارهاي تفسيري دكتر بهشتي درباره مفهوم ربا و اَشكال آشكار و پنهان آن است كه با ظرافت مسايل اقتصادي را موشكافي ميكند.
5- مسئله مالكيت: شهيد بهشتي در اين كتاب به توضيح مفهوم مالكيت و ديدگاه اسلام در زمينه مالكيت، مالكيت خدا و منشاء و حدود آن، مالكيت انسان و منشاء حدود آن و انواع مالكيت و ... ميپردازد.
6- بانكداري و قوانين مالي اسلام: در اين كتاب، انديشمند شهيد، درباره" بيع و ربا" فعاليتهاي بانكي، مؤسسات شخصي يا گروهي قرضالحسنه، ماليات و چگونگي وضع ماليات سخن گفته است.
7- نماز چيست؟ : اين كتاب براي مقطع سني نوجوانان نگارش شده است. آن چنانكه از متن آن پيداست شهيد مظلوم از اين كتاب عشق و علاقه خود را به جوانان به ظهور رسانده و زباني ساده و شيوا نماز، فرهنگ و تأثير آن را شرح داده است.
8- روش برداشت از قرآن : اين كتاب متن مصاحبه آيتالله دكتر بهشتي دربارهي چگونگي " برداشت از قرآن" ميباشد كه در فروردين سال 1356 در اصفهان صورت گرفته است. شهيد بهشتي در 10 بند مطالب لازم و ويژگيهايي را كه بايد براي برداشت از قرآن به آن توجه كرد را به تفصيل بيان نموده است. او در اين كتاب به اين نكته تأكيد كرده است كه قرآن براي استفاده همگان آمده است و هر كس برداشتي از آن دارد.
9- نقش ايمان در زندگي: شهيد مظلوم در اين اثر به نقش ايمان در زندگي انسان و اينكه آيا با پيشرفت علوم و فنون باز هم به ايمان نياز است يا خيرپاسخ ميدهد. او با دلايل و مستندات كافي به خوبي اين موضوع را كه ايمان در همه مراحل زندگي (حيات تا ممات) نقش مهم و حساسي دارد را مورد توجه قرار ميدهد. شهيد بهشتي همچنين در اين كتاب به نقش ايمان در پيشرفت علمي و صنعتي و مبارزات اجتماعي و سياسي ايمان اشاره نموده است.
نگاهي به شخصيت سياسي و الهي شهيد بهشتي
شهيد آيتالله دكتر بهشتي به عنوان يك عالم متفكر و جامعالاحوال در بيشتر علوم اسلامي و اجتماعي صاحب رأي و انديشه بود.
شهيد مظلوم، چهرهاي درخشان در عصر معاصر بود كه در پرتو نهضت عاشورايي حضرت امام خميني(ره) نمايان شد. عظمت او در اين است كه در يك بُعد پيش نرفت و بينش عميقي نسبت به مسايل مختلف داشت. دكتر بهشتي مرد عمل بود نه فقط گفتار ، سخن ميگفت اما به مرز سخن اكتفا نميكرد، بيتكلف بود اما به تكليف عمل مينمود . شهيد بهشتي يك مصلح واقعي بود كه با اخلاق وارسته و عليگونهاش درس خودسازي را به همگان ميآموخت. او تيزهوش و كاردان بود و با بينش سياسي عميقي كه داشت، خطر را در نطفه شناسايي ميكرد. او اهل فكر،قلم، جبهه، قضا، تعليم، تربيت و رازداري و اُنس و وفا بود.
او از تهمتها باكي نداشت و در قبال بيحرمتي انسانهاي سست عنصر و كوتاه فكر خم به ابرو نميآورد. او به يك چيز ميانديشيد و آن خداوند قادر و توانا بود. سخن گفتن از چنين شخصيتي كاري بس دشوار است و نويسنده را ياراي قلم زدن درباره ويژگي بارز ايشان نيست. بنابراين براي آشنايي بيشتر با ويژگيهاي بارز شهيد بهشتي، به كلام ولي امر مسلمين جهان، حضرت آيتالله العظمي خامنهاي تأسي ميكنيم.
« ... شهيد بهشتي با اينكه از لحاظ علمي شخصيت برجستهاي بودند[اما] آنچنانكه در حد مقام علمي ايشان بود، شناخته نشدند. بايد بگويم كه ناشناخته ماندن جنبه علمي شهيد بهشتي در ميان عامه مردم، به دليل آن بوده است كه جنبههاي سياسي، بقيه ابعاد شخصيت ايشان را تحتالشعاع قرار داده بود و همگان ، ايشان را در درجه اول به عنوان يك سياستمدار مجرب ميشناختند. هميشه اينطور است كه يك جنبه برجسته در شخصيت چند بُعدي انسان در محيطي كه آن جنبه بيشتر رواج دارد، ساير جنبهها را تحتالشعاع قرار ميدهد. شما در محيطهاي فلسفي دنيا برويد، مشكل بتوانيد ثابت كنيد كه ابن سينا طبيبي بوده كه با قاروره و خون و نبض و امراض هم سروكار داشته است. علت اين امر آن است كه در محيط، آن بُعد شخصيت اين آدم آنقدر بزرگ است كه اجازه نميدهد به ياد بقيه ابعاد باشند. شهيد بهشتي همين جور بود. بيشك اگر سراغ دوستان فرهنگي قديمي شهيد بهشتي برويد و با آنها صحبت كنيد، درست يادشان نميآيد كه ايشان رئيس ديوان عالي كشور بوده و سر رشته قضا در برههاي دست ايشان بوده است. براي اين عده مشكل است كه بعد قضايي شخصيت شهيد بهشتي را تصور كنند، چون بعد فرهنگي او با همان عظمت در ذهن آنها مجسم است.تنها كساني همه ابعاد زندگي اين شخصيت بزرگ ما را به ياد ميآورند كه در هر برههاي از زمان با بخشي از وجود او و بعدي از ابعاد شخصيت او سرو كار داشتهاند. دوستان نزديك ايشان غالباً اين گروهند، دوره عملي ايشان را ديدهاند، دوره سياسيشان را ديدهاند، دوره مديريتشان را ديدهاند، دوره جنگ و گريزشان با طاغوت را ديدهاند. همه اين دورهها را شهيد بهشتي داشتهاند كه ما از نزديك شاهد بوديم و من خودم يكي از كساني هستم كه تصورم اين است بايد بيشتر ابعاد شخصيت ايشان را توصيف كنم ... . شهيد بهشتي به معناي حقيقي كلمه يكي از شخصيتهاي نادر ما بودند... شهيد بهشتي از جمله كساني بودند كه در ابعادي فراتر از شخصيت عادي و معمولي هستند و اين را ما در او به عينه مشاهده كرديم.شهيد بهشتي شخصيتي بود كه ابعاد فراوان شخصيت ايشان را حتي دوستان نزديكش نميتوانند جمعبندي كنند... .
ايشان در فقه شخص برجستهاي بودند و تحصيلات عاليه و بسيار خوبي در قم داشتند ... بعدها هم در مسايل و جريانات مختلف و در بحثهايي كه در طول دوران مبارزه پيش آمد، هر جا كه صحبت به مباحث فقهي كشيده ميشد، آثار همان فكر باز و قوي را در شهيد بهشتي ميديديم. ايشان با مسايل، كاملاً پخته و آشنا برخورد ميكردند. با اينكه سالها بود كه ايشان كارهاي تخصصي فقهي مثل يك آدم مشغول به فقه كه دائماً كتاب فقهي مطالعه ميكند نداشتند و به قول ما طلبهها نسبت به فقه تارك بودند، در عين حال هميشه حاذق و مسلط به كليه مسايل بودند و فكر روشن و باز ايشان كار خويش را ميكرد و راهگشايي بود ... مطمئناً اگر ايشان در حوزه ميماندند، يكي از مراجع تقليد مسلم زمان ميشدند».
ويژگيهاي اخلاقي و شخصيتي شهيد
- اسلام شناس
- فقيه مجاهد
- متفكر متعهد
- مقاوم
- خستگيناپذير
- مشاور امين
- اتكاء به نفس
- دشمن شناس
- علاقهمند به كانون گرم خانواده
- خوش خلق
- مردمگرا
- محقق
- داراي روحيه تشكيلاتي
- نظم در امور
- اهل منطق و گفتگو
- منتظر شهادت
و او در يك كلام شيفته خدمت بود نه تشنه قدرت