شهيد هاشمي نژاد و سلوك سياسي(1)

 

Hoseinyqaenat01

منافقين او را سد راه خود مي دانستند ....

• درآمد :

سابقه طولاني مبارزاتي و شناخت دقيق و علمي از جريانات مختلف به شهيد هاشمي نژاد بصيرتي يگانه داده بود كه پيش از بسياري از مبارزان به ماهيت انحرافي آنها پي برد و شجاعانه به افشاگري پرداخت و در اين راه از هيچ تهديدي نهراسيد ، در اين گفتگوي جامه بسياري از اين توانايي ها شرح داده شده اند .

_ اولين آشنايي با شهيد هاشمي نژاد چگونه بود ؟‌

در سال 44 من از حوزه علميه گناباد وارد حوزه علميه مشهد شدم . بعد از دو سال يعني در سال 1346 با مقام معظم رهبري و آيت الله طبسي و شهيد هاشمي نژاد آشنا شدم . طولي نكشيد كه از محضر هر سه اين بزرگوار به عنوان شاگرد استفاده كردم . يعني در درس مكاسب مقام معظم رهبري و حاشيه و معالم آيت الله واعظ طبسي و درس كفايه شهيد هاشمي نژاد شركت مي كردم . اين آغاز آشنايي من با اين بزرگواران بود .

_ شهيد هاشمي نژاد درس كفايه را در كجا تدريس مي كردند ؟

مسجد كوچكي بود در كوچه اي به نام " مير علم خان " نزديك حرم . شايد مساحت مسجد بيش از سي چهل متر نبود . طلبه ها در آن زمان از ترس ساواك كمتر در درس اين سه بزگوار شركت مي كردند و مثلاً در درس مكاسب مقام معظم رهبري شايد كمتر از 30 نفر بوديم ، همين طور هم كفايتين شهيد هاشمي نژاد كه در آن مسجد كوچك برگزار مي شد .

_ آيا در اين دروس علمي ، بحث هاي سياسي هم مطرح مي شدند ؟

بله ، معمولاً وقتي درس تمام مي شد ، چند دقيقه اي بحث سياسي هم مي كردند . ايشان كانوني به نام " كانون بحث و انتقاد ديني " را تأسيس كرده بود كه هر هفته در آنجا سخنراني داشت . محل اوليه اين كانون در خيابان آزادي امروز نزديك چهارراه زرينه بود . ساختماني را اجاره كرده بودند و سال ها اين جلسات در آنجا برگزار مي شد . من هم در خدمت شان بودم و از كساني بودم كه در برگزاري اين جلسات به ايشان كمك مي كردم .

جوانان يك روز در هفته مي آمدند و هر سؤالي كه در زمينه هاي ديني ، عقيدتي ، سياسي داشتند مطرح مي كردند و ايشان جواب مي دادند . جالب اينجاست كه ايشان در زمينه هاي مختلف جوابگوي مسائل بودند . يادم نمي آيد كه مسئله اي در كانون مطرح شود و ايشان بگويند كه من در اين زمينه چيزي نمي دانم .

اطلاعات بسيار خوبي در زمينه هاي مختلف داشتند و پاسخگوي جوانان و دانشجويان بودند . علاوه بر اينها در سطح شهر هم جلساتي داشتند ، مخصوصاً در دوران اوج گيري انقلاب يعني در سال هاي 56 – 57 و اوايل پيروزي انقلاب پيشنهادي كه به ايشان داشتيم كه اين جلسات را به ساختماني كه اجاره كرده بودند منحصر نكنند و جلسات را به مساجد هم بكشانند .مخصوصاً در اوايل سال 57 خود من زمينه را فراهم مي كردم ، متوليان مساجد را مي ديدم و جمعيت زيادي جمع مي شد و ايشان مسائل روز را مطرح مي كردند .

_ شهيد هاشمي نژاد سواي دروس حوزوي در ساير زمينه ها هم تسلط خاصي داشتند . آيا در اين زمينه ها تحصيلات خاصي داشتند ؟

خير ، مطالعات وسيعي داشتند ، ايشان در سن جواني و در 25 سالگي مدرك اجتهادشان را از آيت الله بروجردي گرفتند و لذا تسلط كامل بر دروس حوزوي داشتند . علاوه بر اين مطالعات شان در زمينه هاي علمي خيلي بالا بود و كمتر كسي فكر مي كرد كه ايشان يك دوره تخصصي دانشگاهي را نديده باشد ، مطالعات شان در اين زمينه خيلي خوب بود .

_ سال هاي شروع آشنايي شما با شهيد هاشمي نژاد سال هاي شروع مبارزات مسلحانه توسط برخي از گروه هاست و كم كم اين جريان اوج مي گيرد ، نگاه هاشمي نژاد در آن سال ها نسبت به اين گروهك ها چگونه بود ؟‌

من هيچ گاه نديدم كه ايشان مبارزات مسلحانه را تأييد كنند ، ما سه نفر را در استان داشتيم كه نه تنها در خراسان كه در كل كشور در مورد مسائل سياسي صاحب نظر بودند و حتي در قم هم از اين بابت صاحب نفوذ بودند و طبيعي است كه اين سه تن مشي سياسي خود را از امام مي گرفتند .

و امام با برخورد مسلحانه موافق نبودند و مي گفتند ما وظيفه ديگري داريم كه بايد آن را انجام بدهيم .همچنين امام با اين ديدگاه كه بايد از افراد رده پايين رژيم شروع كرد ، موافق نبودند و مي گفتند حمله بايد مستقيماً متوجه شخص شاه باشد .

_ نوع و شيوه مبارزات شهيد هاشمي نژاد در آن سال ها چگونه بود ؟‌

غير از كانوني كه به آن اشاره كردم ،‌ ايشان منبرها و سخنراني هاي زيادي داشتند كه در آنها به قضيه منافقين مي پرداختند . شناخت ايشان از آنها بسيار عميق بود . در اوايل انقلاب بسياري از انقلابيون برخورد علني با مجاهدين خلق را صلاح نمي دانستند ، ولي ايشان برخورد علني داشت .

يادم هست در صحن امام كه بزرگترين صحن بود و در آن موقوع مسقف نبود ، جمعيت زيادي جمع شده بود. ايشان در بدو سخنراني به اين آيه شريفه اشاره كرد كه : " ... فقد بدت البغضاء من افواههم و ما يخفي صدورهم اكبر ... " كينه و عداوت شان بر زبان شان جاري مي شود ، اما آنچه كه در قلب شان هست بزرگتر از اينهاست . (1) ايشان اين آيه را قرائت و بسياري از مسائل مجاهدين را رد كرد .

 

نكته ديگر افشاگري عليه استاندار آن روز استان خراسان بود كه بعدها معلوم شد از سمپات هاي منافقين است . بسياري از مسئولين با استاندار همكاري مي كردند و از كسي انتظار نمي رفت كه با استاندار برخورد كند . اولين كسي كه در استان خراسان عليه آقاي احمدزاده سخنراني و خلاف هاي او را در سخنراني هايش بيان كرد ، شهيد هاشمي نژاد بود .

فكر مي كنم در سال 58 بود كه شهيد كامياب و آقاي احمدزاده به مكه رفتند . من در بسياري از مدارس و دوره هاي درسي با شهيد كامياب همدرس بودم . ايشان وقتي كه برگشت به من گفت در هواپيما كنار آقاي احمدزاده نشسته بودم و ايشان گفت : من كه به مكه مي آيم ولي به محض اين كه از استان خراسان بيرون روم ، آقاي هاشمي نژاد عليه من سخنراني خواهد كرد .

و همين طور هم شد ، شهيد هاشمي نژاد سخنراني هايش را عليه آقاي احمدزاده شروع كرد و ديري نپاييد كه ايشان عوض شد .

_ شما در آن دوران چه فعاليت هايي داشتيد ؟

در ابتداي پيروزي انقلاب با تعدادي از دوستان در خدمت آقاي طبسي و شهيد هاشمي نژاد كميته استان را تشكيل داديم . ابتدا اين كميته در مسجد كرامت در چهارراه شهدا تشكيل شد ، تشكيل اين كميته يك روز هم جلوتر از پيروزي انقلاب يعني در روز 21 بهمن تشكيل شد . يك مهر كوچك هم تهيه كرده و روي آن حك كرده بوديم ‌" كميته اجراي فرامين امام " و اين مهري بود كه روي كاغذها مي خورد و به عنوان كارت عضويت اعضا در اختيارشان قرار مي گرفت .

رئيس كميته جناب آقاي واعظ طبسي و معاون شهيد هاشمي نژاد بودند . امور شهرستان ها دست شهيد هاشمي نژاد بود . ما و چند تن از دوستان از جمله آقاي فرزانه ، آقاي عاملي ، آقاي غزالي و عده اي ديگر در قسمت تبليغات بوديم ، يعني رفتن به شهرستان ها و برنامه هايي كه مربوط به كميته هاي شهرستان ها بود ، به عهده ما بود . بيشتر من از طرف شهيد هاشمي نژاد به شهرستان ها مي رفتم و نصب و عزل افراد و يا تشكيل كميته ها به عهده گروه ما بود .

بخش ديگري كه ما با شهيد هاشمي نژاد همكاري كرديم ، تشكيل حزب بود . ما در كميته كه با ايشان همكاري داشتيم ولي همكاري در حزب ، اوج همكاري ما بود . شهيد بهشتي در سال 58 سفري به مشهد داشتند و به شهيد هاشمي نژاد پيشنهاد كردند كه حزب جمهوري اسلامي را در اين استان تشكيل بدهند و ايشان را به عنوان مسئول حزب در استان معرفي كردند .

 

Hasheminejad6

شهيد هاشمي نژاد پذيرفتند و به بنده گفتند : " حاضري حزب را تشكيل بدهيم ؟ " گفتم : " هر جور كه شما بفرماييد ." ساختماني را در خيابان شهيد هاشمي نژاد (عشرت آباد سابق) كه محل شهادت ايشان هم بود اجاره كرديم و دو نفري رفتيم و حزب را تشكيل داديم بقيه دوستان هم در كميته بودند .

چون سمت هاي مختلفي در حزب بود ،‌ ايشان چند مسئوليت را به بنده دادند ، مسئوليت اعزام مبلغ به شهرستان ها و روستاها ، تشكيل دفاتر حزب در شهرستان ها ، تشكيل شوراها در كارخانه ها .

در آن زمان منافقين فعاليت زيادي داشتند و مخصوصاً مي خواستند مراكز اقتصادي و كارخانجات را در دست بگيرند . تصميم بر اين شد كه در كارخانه ها از افراد متعهد شوراهايي را تشيكل بدهيم كه امور كارخانه ها را به دست بگيرند .

مسئوليت اين كار هم به بنده واگذار شد . معاون بنده هم سيد قاسم حسيني بود كه به دست منافقين به شهادت رسيد . ما دو نفر به كارخانه ها مي رفتيم و طبق دستوراتي كه دريافت كرده بوديم شوراها را تشكيل مي داديم .

مدتي كه در حزب در خدمت ايشان بودم ، دوستان ديگر از جمله آقاي فرزانه ، آقاي سيد هادي خامنه اي و شهيد كامياب و ديگران آمدند . بعد با پيشنهاد شهيد هاشمي نژاد و آيت الله واعظ طبسي مسئول عقيدتي _ سياسي ، شهرباني استان شدم و تا چند سالي آنجا بودم و بعد به مجلس شوراي اسلامي رفتم .

_ در اغلب خاطرات و شواهد و مدارك مشخص است كه شهيد هاشمي نژاد كار اجرايي را نمي پذيرفتند . حضورشان در كميته كوتاه مدت بود يا ادامه داشت ؟‌

هنگامي كه ايشان داخل حزب آمد ، همه تلاشش را براي حزب جمهوري اسلامي گذاشت . از تشكيل كميته يعني 21 بهمن 57 تا چند ماهي كه از سال 58 گذشته بود ، ايشان به صورت فعال در كميته حضور داشت و ما در خدمت شان بوديم و مسائل مختلف نظامي و انتظامي استان زير نظر ايشان بود ، چون ايشان معاون انتظامي كميته بود .

_ در ابتداي پيروزي انقلاب انتظار مي رفت كساني كه سال ها در عرصه هاي مبارزه تجربه اندوخته بودند ، مسئوليت هاي اجرايي را به عهده بگيرند ، علت خودداري ايشان از به عهده گرفتن اين نوع مسئوليت ها چه بود ؟‌

در آن زمان مسئوليت مهم استان ، مسئوليت كميته انقلاب بود كه بر عهده آيت الله واعظ طبسي بود و با مديريتي قوي كميته ها را اداره مي كردند . شهيد هاشمي نژاد به علت احترام خاصي كه براي ايشان قائل بودند حاضر نشدند به عنوان معاون ايشان در كميته كار كنند .

در آن زمان مسئوليت ديگري كه در حد شهيد هاشمي نژاد باشد در استان وجود نداشت ، چون هنوز نه قانوني داشتيم نه مسئوليت ها مشخص بود و فقط استاندار و رئيس كميته داشتيم .

_‌ايشان حتي در سال هاي بعد هم حاضر نمي شوند نماينده مجلس بشوند .

آن نكته دگري دارد ، ايشان علاقه بسيار زيادي به كارهاي فرهنگي و علمي داشتند و در روشنگري اجتماعي يد طولاني داشتند و تشخيص شان اين بود كه بهتر است در مشهد باشند و با جوان ها كار كنند و اين شيوه قهراً‌ مفيدتر خواهد بود تا اين كه به مجلس بروند .

روزي كه مسئله نمايندگي مجلس مطرح شد ، ايشان نپذيرفتند و گفتند من در مشهد بهتر مي توانم كار كنم و جالب اينجاست كه يكي از شاگردان شان آقاي عجم كه با مقام معظم رهبري در ارتباط و از شاگردان ايشان بود كانديداي حزب شد .

_ آقاي احمدزاده مي گويد كه ارتباطي با سازمان هاي چريك هاي فدايي خلق و مجاهدين نداشته است و شهيد هاشمي نژاد در غيبت آقاي احمدزاده ، ايشان را به اين مسائل متهم كردند . شما كه در حزب به شهيد هاشمي نژاد نزديك بوديد ، قطعاً از مباني استدلالي ايشان در ميان اين مطالب آگاه هستيد ، در اين مورد نكاتي را ذكر كنيد .

من بايد از كمي قبل از آن شروع كنم ، خبر دادند كه آقاي احمدزاده از زندان آزاد شده و با قطار از تهران به مشهد مي آيد . ما در خدمت مقام معظم رهبري بوديم . ايشان فرمودند به استقبال آقاي احمدزاده برويم ؟ گفتم هر طور شما مي فرماييد ، چون ما شنيده بوديم كه آقاي احمدزاده در مورد منافقين نظراتي داده است و لذا تصميم گيري در اين زمينه را موكول كرديم به نظر ايشان كه اگر فرمودند برويم ، اين كار را انجام بدهيم .

گفتند ، برويم ، بد نيست . من در خدمت مقام معظم رهبري به استقبال آقاي احمدزاده رفتيم و جمعيتي هم آمده بودند . وقتي آقاي طاهر احمدزاده از قطار پياده شد و به سالن آمد ، يك مرتبه چند تا از عكس هاي چريك هاي فدايي خلق و منافقين را جلوي ايشان بلند كردند ، من سريع خودم را به مقام معظم رهبري رساندم و گفتم : " آقا اين طور شد ، چه كنيم ؟ برخورد كنيم ؟ عكس ها را پايين بياوريم ؟ " ايشان فرمودند :‌‌ " نه اطراف شان را خالي كنيد ، به بچه ها بگوييد كه اينها را تنها بگذارند .

من به افراد گفتم كه اطراف آنها را خالي كنيد كه بلافاصله اين كار انجام شد و آنها تنها ماندند و به ناچار عكس ها را پايين آوردند . آقاي احمدزاده هيچ عكس العملي در قبال اين عكس ها نشان نداد .

_ آقاي احمدزاده مي گويد كه عكس فرزندانش مجيد و مسعود بوده و يك روحاني آمده و عكس ها را پاره كرده ...

خير ، كسي عكس ها را پاره نكرد . من خودم در صحنه حضور داشتم و همين شيوه اي را كه مقام معظم رهبري فرمودند به كار برديم و آنها خودشان عكس ها را پايين آوردند . نكه ديگر وام كلاني بود كه ايشان از يكي از مقامات استان گرفته بود كه حدود 100 ميليون تومان بود كه در آن زمان مبلغ بسيار بالايي بود و نتوانست جواب بدهد كه اين مبلغ را در كجا هزينه كرده است و بعد در بررسي هايي كه مسئولين انجام دادند ، اعلام شد كه همه اين پول يا بخش عمده اي از آن را در اختيار مجاهدين خلق قرار گرفته است .

اگر ايشان با آنها ارتباط و همكاري نداشتند ، چطور چنين مبلغ كلاني را در اختيار مجاهدين خلق قرار دادند ؟‌ اين هم نكته اي است كه آقاي طاهر احمدزاده برايش جوابي نداشت .

اما در مورد سخراني آقاي هاشمي نژاد ايشان قبلاً‌ هم اشاراتي داشتند ، ولي در آنجا صلاح ندانستند كه علناً صحبت كنند . آقاي احمدزاده هم كه برگشت ، آقاي هاشمي نژاد همچنان سخنراني مي كردند و خود بنده هم در چند جا عليه آقاي احمدزاده سخنراني داشتم و عدم همكاري ايشان با مسئولين را اعلام مي كردم .

وقتي كه آقاي هاشمي رفسنجاني وزير كشور شدند و آقاي دكتر غفوري بعد از آقاي طاهر احمدزاده استاندار خراسان شدند ، من مسئول ستاد امدادرساني زلزله جنوب خراسان بودم كه اين هم به دستور شهيد هاشمي نژاد بود .

در سال 58 در جنوب خراسان زلزله اي آمد كه مخصوصاً قسمت عمده اي از قائن را خراب كرد . من نهادهاي مختلف را جمع كردم و به ستاد كمك رساني جنوب خراسان اعزام شدند . من در جمع مردم مشغول سخنراني بودم و جمعيت زيادي هم بود و فكر مي كنم روز عاشورا هم بود . به ما خبر دادند كه استاندار جديد خراسان آقاي دكتر غفوري فرد دارند براي سركشي به زلزله قائن مي آيند .

اين نوشته را به من دادند ، من ديدم كه چند نفر دارند مي آيند ، منتهي آقاي غفوري فرد را نمي شناختم و تا آن زمان نديده بودم ، گفتم : " به من خبر داده اند كه آقاي دكتر غفوري فرد از طرف آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان استاندار جديد خراسان منصوب شده اند ، ما چون به آقاي هاشمي رفسنجاني اعتماد داريم ، ايشان قهراً آدم خوبي را انتخاب مي كنند ، اما در عين حال آقاي غفوري فرد ! من از همين جا به شما اعلام مي كنم كه راه آقاي طاهر احمدزاده را نرويد ، به هوش باشيد و همراه با مسئولين نظام باشيد ."

مي خواهم اين را عرض كنم كه خود ما هم اين كار را كرديم و اين تذكرات و هشدارها منحصر به شهيد هاشمي نژاد نبود .

_ حمايت هاي آقاي احمدزاده از منافقين فقط به صورت وام بود يا ايشان حمايت هاي ديگري هم داشت ؟

حمايت هاي ديگري هم بود ، مثلاً در دانشگاه فردوسي كه آن موقع مركز فعاليت هاي دانشگاهيان بود ، در آن زمان ما فقط يك دانشگاه داشتيم و در دوره دوم مجلس بود كه تصويب كرديم دانشكده هاي پزشكي از زير مجموعه دانشگاه بيرون بيايند و توسط وزارت بهداشت اداره شوند .

قبل از دوره دوم مجلس ، كل دانشكده ها زير نظر وزارت علوم بود ، حتي دانشكده پزشكي . مركز فعاليت هاي دانشجويي در آن زمان در دانشگاه فردوسي بود ، در آن زمان استاندار قدرت بالايي داشت و در رأس امور بود . در دانشگاه فردوسي همه گروه هاي منحرف از جمله فدائيان و منافقين يك اتاق براي فعاليت داشتند ، ولي بچه هاي حزب اللهي نداشتند .

هنگامي كه در مقابل آقاي دكتر غفوري فرد با اين گروه ها برخورد شد كه دفاترشان تعطيل شود ، در اين دفاتر اسلحه هايي كشف شد و همين طور چوب هاي زيادي كه آماده نگه داشته بودند ، هنگامي كه مركزشان در خيابان بهشت تصرف شد ،‌ مسائل زيادي كشف شدند .

_ آقاي احمدزاده مي گويد كه در آن زمان هنوز ممنوعيتي براي فعاليت هاي اين گروه ها وجود نداشت .

اشكال كار همين است ، آقاي احمدزاده حتي پس از مدت ها كه بسياري از مسائل رو شدند ، حاضر نشد بپذيرد كه مجاهدين در خط انقلاب و خط امام نيستند . به عنوان نمونه عرض كنم در سال 57 وقتي كه هنوز امام به ايران نيامده بودند ، ما اينجا در مشهد در بيمارستان امام رضا (ع) به دستور مقام معظم رهبري تحصني شبيه به تحصن دانشگاه تهران داشتيم كه آيت الله واعظ طبسي ، آيت الله شيرازي كه بعداً امام جمعه مشهد شدند و جمعي از علما و حوزويان و مردم حضور داشتند .

در آنجا در زير زمين بيمارستان امام رضا (ع) از جنايت هاي شاه نمايشگاهي را تشكيل داديم ، خود من مسئول نمايشگاه بودم . يك مرتبه ديديم كه چند تا جوان آمدند و آرم مجاهدين خلق را به ديوار زدند . من آرم را كندم . عده اي دور من جمع شدند كه چرا آرم را مي كنيد ؟ گفتم اين آرم و مجاهدين خلق در خط انقلاب و خط امام نيستند ، امام هنوز در پاريس بودند و ما به نشانه اعتراض به نيامدن امام ، تحصن را انجام داده بوديم و اين مسئله براي ما امر محرزي بود .

_ حرف آقاي احمدزاده چيز ديگري است ، ايشان مي گويد اين گروه ها خوب يا بد ، مجوز قانوني براي فعاليت داشتند . به عبارت ديگر منع قانوني براي فعاليت آنها وجود نداشت . ايشان مي پرسد چرا از من استاندار توقع داشتيد كه مانع فعاليت آنها بشوم ، در حالي كه در كل كشور مانع نشده بودند ‌؟

ما نمي گوييم مانع مي شدند ، چرا كمك شان كردند ؟‌ وقتي كه ما مي گفتيم اينها در خط امام حركت نمي كنند ، انتظار نداشتيم آقاي احمدزاده مانع فعاليت آنها بشود ،‌ ولي چرا كمك شان مي كرد ؟

_ سخنراني معروف شهيد هاشمي نژاد درباره آقاي احمدزاده آيا با واكنش مثبت مردم روبرو شد يا با واكنشي منفي و آيا شما خودتان حضور داشتيد ؟

وقتي كه آقاي هاشمي نژاد عليه آقاي طاهر احمدزاده صحبت كرد ، چنان شوري در مردم ايجاد شد و چنان تكبيري فرستادند كه خود ما هم باور نمي كرديم . حتي يك نفر را هم در آن جمع نديديم كه عليه حرف هاي شهيد هاشمي نژاد حركتي بكند . تمام جمعيت حركت كرد و در تأييد حرف هاي شهيد هاشمي نژاد شعار داد . همه منتظر چنين لحظه اي بودند .

_ نقش شهيد هاشمي نژاد در ستاد زلزله چه بود ؟

پس از اعلام زلزله و تخريب هاي ناشي از آن ، شهيد هاشمي نژاد در بالا خيابان ستادي را در ساختمان علويه تشكيل داد . ساختمان علويه از جمله ساختمان هايي بود كه مرحوم عابدزاده راه اندازي كرده بود . در آنجا مقدار زيادي وسيله جمع آوري شد .

شهيد هاشمي نژاد به من فرمودند : " حاضري به دفتر ستاد در منطقه بروي ؟ " گفتم : هر جور كه شما بفرماييد . ايشان به بنده امر كردند و به عنوان مسئول ستاد به منطقه آسيب ديده رفتم . خود ايشان هم فعاليت بسيار خوبي داشتند و كمك هاي زيادي را جمع كردند . مخصوصاً با شناخت زيادي كه مردم چه در منطقه و چه در سطح كشور داشتند ، كمك هاي زيادي فرستاده شد .

در پايان هم كه ستاد را تشكيل داديم و همه ارگان ها عضو اين ستاد شدند ، مسجد جامعه را كه محوطه بسيار بزرگي بود به عنوان مركز ستاد قرار داديم و تمام اين اموال را در ايوان مسجد جمع آوري و دسته بندي كرديم .

سپس از نيازهاي تمام روستاها ليست گرفتيم و مايحتاج آنها تا آخر سال را در اختيارشان قرار داديم و به اين شكل بود كه وقتي در كل منطقه سؤال مي كرديم به چه چيزهايي نياز داريد ،‌ اعلام كردند كه به هيچ چيز نياز نداريم و اين واقعاً در اثر مديريت و درايت شهيد هاشمي نژاد بود .

_ آيا خود ايشان هم به منطقه زلزله آمدند ؟ برخورد مردم چگونه بود ؟

بله ،‌ ايشان چندين بار آمدند و مردم استقبال گرمي از ايشان كردند .

----------------------------------------------------------------------------------------

1. آيه 118 سوره آل عمران ، اي كساني كه ايمان آورده ايد زنهار غير از هم كيشان خود دوست صميمي نگيريد ، زيرا كفار درباره شما از هيچ عناد و ضرري كوتاهي نكنند و دوست مي دارند رنج شما را و به تحقيق كينه شان از سخنان شان مشهود است ، اما كينه اي كه در دل دارند بزرگتر و مهمتر از آن است كه بر زبان مي رانند و البته بيان كرديم براي شما نشانه اي را تا دوست را از دشمن باز شناسيد اگر انديشه كنيد .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31