شغل : مسئول سياسي _ ايدئولوژيك پليس راه ژاندارمري كل كشور
سن : 34 سال
وضعيت تأهل : متأهل داراي دو فرزند
محل شهادت : خيابان استاد معين ، كوچه نورافشان
تاريخ شهادت : 13/3/1361
زندگينامه ....
پيرهن مي بدرم دم بدم از غايت شوق كه وجودم همه او گشت و من اين پيرهنم
در سال 1327 در يك خانواده روحاني در شهر شهيد پرور اصفهان ديده به جهان گشود . دوران طفوليت و كودكي را در محيطي سرشار از عرفان اسلامي گذراند و پس از طي تحصيلات ابتدايي با توجه به علاقه فراواني كه به تحصيل علوم ديني داشت و از آنجا كه پدربزرگش نيز از روحانيون معظم منطقه به شمار مي رفت ، به حوزه علميه حضرت عبدالعظيم فرستاده شد .
پس از چند ماه تحصيل به قم رفته و به حوزه علميه اين شهر خون و قيام وارد گرديد و در زماني كه در حوزه به تحصيل علوم ديني مشغول بود در مراسم با شكوهي لباس مقدس روحانيت را بر تن كرد و به كسوت مرشدان حق و عدالت در آمد و زندگي اش مسيري ديگر يافت .
سپس به زادگاهش مراجعه و در حوزه علميه اصفهان به ادامه فراگيري علوم ديني و كسب فيض از محضر اساتيد گرانمايه آن حوزه پرداخت و دوران طلبگي را در عين سادگي و صفا ادامه داد . سخنران و خطيبي زبردست و خوش صحبت بود و در مجالس گوناگون مؤمنين را ارشاد و راهنمايي مي كرد .
او در دوران پا گيري انقلاب شكوهمند اسلامي با تشديد فعاليت هاي سياسي _ مذهبي و ايراد سخنراني هاي افشاگرانه عليه رژيم وابسته پهلوي و استكبار جهاني سهم به سزايي در بيداري مردم و حركت حماسه ساز آنها داشت و به هر جا قدم مي گذاشت شور و حرارتي ديگر مي آفريد .
پس از پيروزي انقلاب به منظور گسترش فعاليت سياسي _ مذهبي به تهران عزيمت نمود و فصل پر بار ديگري از زندگي سرتاسر خدمت به اسلام و مسلمين را در اين شهر گشود . در تهران علاوه بر ادامه تحصيلات ديني در محضر اساتيد بزرگوار اين شهر ، مسئوليت هاي گوناگوني را بر عهده گرفت .
كه از جمله عبارت بودند از مسئوليت دفتر مركزي جامعه روحانيت غرب تهران ، امام جماعت مسجد طليعه گمرك ، مسئوليت كميته منطقه 12 رباط كريم ، امام جماعت مسجد فاطمه زهرا (س) و سرپرستي دايره سياسي ايدئولوژيك پليس راه ژاندارمري جمهوري اسلامي . در كليه اين مسئوليت ها از خود آنچنان لياقت و كارداني و اخلاصي نشان داد كه توانست در اندك مدتي تأثيرات شاياني به جا گذارد و منشأ خدمات شايسته و فراواني گردد .
شهادتنامه ..
پويندگان راه خدا محو در وجود اويند و چه در زندگي و چه در شهادت هدفي مگر خدمت به او ندارند و شهيد رفعتي از اين زمره بود و در تاريخ سيزدهم خرداد 1361 بر زندگي پر شكوهش پاياني شكوهمندتر نهاد .
در اين روز هفت نفر از تروريست هاي منافق كه به منظور كشتار امت حزب الله در خيابان ها تردد مي كردند ، در كوچه اي خلوت پس از شناسايي شهيد رفعتي و صرفاً به دليل لباس روحاني او ، وي را مظلومانه به مسلخ مي برند و پس از شليك يك رگبار به پيكر پاك او ، چند تير نيز در مغزش شليك مي نمايند و همچون همه جنايتكاران دون صفت پس از ارتكاب اين جنايت مي گريزند .
پزشكي قانوني در مورد علت شهادت اين روحاني عارف نوشته است :
" آثار ضرب و جرح شامل محل ورودي گلوله متعدد در نواحي مختلف بدن شامل جمجمه و سينه و بازو مشاهده شد ... گلوله هاي اصابت كرده به جمجمه و نواحي پيشاني و صورت و شقيقه بوده كه همه از پشت سر خارج شده اند . علت مرگ اصابت گلوله هاي متعدد به سر و سينه و شكم و اندام هاي فوقاني و آسيب مغزي و احشايي مي باشد ."
مذهب عاشق ز ملت ها جداست عاشقان را مذهب و ملت خداست
منافقين با ارتكاب اين جنايت چه نصيبي بردند ، جز خسران و رسوايي و ننگ ابدي ؟ و شهيد از اين شهادت چه بهره اي جز سعادت اخروي و رسيدن به معبود و آرامش در جوار رحمت حق به دست آورد .
فاصله ميان اين دو ، فاصله حق و باطل است . فاصله ايست كه ايمان را از كفر جدا مي كند . فاصله ايست كه در يك سويش شهيد اسلام و در سوي ديگرش مزدوران استكبار جهاني ايستاده اند . شهيد به آرزويش رسيد و مكافات الهي نيز دامن ننگ آلود مزدوران را گرفت . يادش گرامي باد .
مزار شهيد : شهر ري ، حضرت عبدالعظيم