شغل : الكتريكي
سن : 26 سال
وضعيت تأهل : متأهل داراي 2 فرزند
محل شهادت : پشت هنرستان سمنگان
تاريخ شهادت : 6/2/1361
زندگينامه ....
در تابستان 1335 در خانواده اي مذهبي در يكي از روستاهاي اليگودرز چشم به جهان گشود 6 ساله بود كه به همراه خانواده اش مجبور به ترك زادگاه و عزيمت به تهران گرديد . در تهران به سبب محروميت هاي مالي از همان كودكي به كار پرداخت و در حرفه هايي چون نجاري ، تعميرات موتور و بالاخره الكتريكي مشغول شد و در اثر پشتكار و تلاش فراوان و كسب مهارت لازم در رشته برق ، توانست در جواني مغازه كوچكي دائر نمايد و در همين دوران نيز تشكيل خانواده داد .
اوج گيري مجدد نهضت شكوهمند مردم مسلمان ايران تحت رهبري امام خميني در وي شور و شوقي ديگر آفريد و او كه از كودكي با درد استضعاف آشنا شده بود و به اسلام نيز عشقي خاص داشت ، با جان و دل به انقلاب پيوست و در راه تحقق اهداف مقدس آن از هيچ كوششي دريغ نكرد .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و صدور فرمان امام مبني بر تشكيل ارتش بيست ميليوني به بسيج مستضعفان پيوست و با آموختن فنون نظامي آماده مبارزه با آمريكا و در هم شكستن دسائس مزدوران داخلي استكبار جهاني گرديد . روزها در مغازه اش به كار مي پرداخت و شب ها را به پاسداري مي گذراند و با وجود حجم زياد اين فعاليت احساس خستگي نمي كرد .
از كودكي آموخته بود كه جز در برابر خالقش سر تعظيم فرو نياورد و با تكيه بر نيروي خدا داديش مشكلات را كنار زند و با چنين روحيه اي بود كه به مصاف خصم اسلام مي رفت و آماده بود تا جان خود را در راه آرمان هاي والايش فدا نمايد و به سهم خود در راه تحقق وعده الهي مبني بر حاكميت مستضعفان بر زمين بكوشد .
شهادتنامه ....
شب پنجم ارديبهشت را شهيد مير حسيني به پاسداري گذراند و صبح روز ششم ارديبهشت 1361 به قصد عزيمت به منزل به طرف اتومبيلش كه در خيابان سمنگان پارك شده بود ، رفت . در اين بين سه نفر از تروريست هاي منافق كه جهت ترور امت حزب الله قصد سرقت اتومبيلي را داشتند با استفاده از خلوت بودن خيابان به او نزديك مي شوند و نخست در پوشش مأموران انتظامي او را پياده مي كنند .
شهيد پس از مدت كوتاهي پي به ماهيت پليد سارقين مي برد و با شجاعتي وصف ناپذير در برابر تروريست ها كه سر تا پا مسلح بودند مقاومت مي كند . يكي از تروريست ها به منظور ترساندن او چند گلوله به مقابل پايش شليك مي كند ، ليكن شهيد كه از بذل جان دريغ نداشت كماكان به اعتراض و مقاومت ادامه مي دهد .
تروريست ها سپس گلوله اي به ران شهيد مي زنند و او بر خاك مي افتد ، ليكن كماكان به مقاومت ادامه مي دهد و در حالي كه روي زمين مي خزيد به سوي تروريست ها هجوم مي برد . عاقبت اين جانيان با شليك گلوله اي به پهلوي او فرياد حق طلبي اش را خاموش مي سازند و وحشت زده به بيغوله هاي فساد تيمي شان پناه مي برند .
پزشكي قانوني درباره شهادت سيد اكبر مير حسيني نوشته است :
" داراي آثار ضرب و جرح شامل اصابت گلوله به قطر تقريبي 5/1 سانتي متر در پهلوي چپ محازات 11 با سائيدگي اطراف آن كه سوراخ خروج ندارد ، در معاينه فشنگ زير پوست در سمت مقابل سينه گير كرده است كه با باز كردن به دست آمد ...
سوراخ ورودي ديگري به قطر تقريبي يك سانتي متر در سطح خارجي ران راست دارد كه در سطح داخلي ران راست خارج شده است . علت مرگ اصابت گلوله به سينه منجر به آسيب احشايي و خونريزي داخلي است . "
پاسداران واقعي اسلام چنين اند . يك تنه و بي سلاح به مصاف تروريست هاي سر تا پا مسلح مي روند و گرچه مرگ را در برابر خود مي بينند هراسي به دل راه نمي دهند ، زيرا شهادت را مرگ و نيستي ندانسته و عروجي خونين به جوار معبود مي دانند . سلاح اينان ايمان است و وجود همين سلاح است كه جنايتكاران مسلح را به بيغوله ها مي فرستند و شهيد را در شهادت نيز پيروز مي گردانند . روانش شاد باد .
مزار شهيد : بهشت زهرا ، قطعه 26 ، رديف 51 ، شماره 47
