شغل : عضو شوراي محل و بسيج
سن : 29 سال
وضعيت تأهل : مجرد
محل شهادت : خيابان ستارخان ، خيابان شادمان
تاريخ شهادت : 7/2/1361
زندگينامه ....
در سال 1332 در تهران ديده به جهان گشود و تحصيلات خود را تا سوم دبيرستان در همين شهر طي كرد . سپس وارد نيروي هوايي شد ، ليكن شش ماه بعد به علت آن كه نمي خواست زير بار زورگويي فرماندهان مزدور برود و چون روحي آزاده داشت ، ارتش را ترك نمود .
از نوجواني به دين مبين اسلام علاقه و تعهدي خاص داشت و قبل از پيروزي انقلاب در مجالس و مراسم مذهبي شركت مي كرد و به علت همين نيز حاضر نشد در ارتش شاهنشاهي خدمت كند .
امواج خروشان انقلاب اسلامي او را كه جويباري بود در جستجوي دريا به خود كشيد و با تمام قوا در آن شركت جست و به سهم خود در براندازي بساط 2500 ساله ستمشاهي تلاش كرد . پس از پيروزي انقلاب اسلامي مدتي به پاسداري در مساجد پرداخت و سپس حفاظت قائم مقام وزارت آموزش و پرورش را بر عهده گرفت و در انجام اين وظيفه يك بار تا مرز شهادت پيش رفت .
سپس به عضويت شوراي محل و بسيج مسجد حمزه در آمد و در اين مسئوليت ها منشأ خدمات شايسته و فراواني گشت . او علاوه بر آموزش فنون نظامي به نوجوانان و جوانان ، در امور اقتصادي و عرضه كالا به مردم فعالانه مي كوشيد و در اين كار آنچنان رعايت امانت را مي كرد كه تحسين همگان را برانگيخته بود .
ارزاق عمومي و سهميه بندي شده را به دقت در ميان اهالي تقسيم مي كرد و نظارتي دقيق بر فروشگاه هاي محل داشت و مواظب بود تا سر سوزني در حق هيچ كس اجحاف نشود . در زندگي ساده و بي پيرايه زيستن را برگزيده بود و علاقه اي به مال و مظاهر دنياي فاني نداشت و آماده بود تا جانش را فداي مكتب و انقلابي كه بدان عشق مي ورزيد كند و عاقبت نيز چنين شد .
شهادتنامه ...
فعاليت هاي گسترده شهيد شفيعي كينه دشمنان ددمنش اسلام را برانگيخته و بارها توسط آنها به مرگ تهديد شده بود . چندين بار نامه هاي تهديدآميز به منزلش انداختند و به اين خيال عبث كه پيروان علي (ع) رنگ عوض مي كنند ، از او خواستند تا دست از فعاليت به نفع اسلام و انقلاب اسلامي بر دارد . ولي او ثابت قدم بود و ثابت قدم نيز ماند و به اين تهديدات وقعي ننهاد .
بالاخره در روز هفتم ارديبهشت 1361 هنگامي كه شهيد در حال نظارت بر تقسيم سيگار و شير بود ، به اعتبار لباس بسيجي اش مورد شناسايي منافقين تروريست قرار مي گيرد ، تروريست ها كه ملبس به لباس نيروهاي انتظامي بودند ، ناجوانمردانه او را خلع سلاح كرده و سپس در كمال بي رحمي به طرفش شليك مي كنند .
شهيد شفيعي در آخرين لحظات پي به ماهيت پليد جنايتكاران مي برد و در حالي كه با مرگ فاصله چنداني نداشت با دست خالي به سوي تروريست ها يورش مي برد كه آتش گلوله مزدوران آمريكا راهش را قطع و پيكر پاكش را بر زمين مي زند .
پزشكي قانوني علت شهادت برادر محمود شفيعي را به شرح زير گزارش كرده است :
" آثار اصابت چهار گلوله به قطر تقريبي 7 ميلي متر در سمت چپ قفسه صدري يكي در خط زير بغل ، يكي در محازات دنده 11 ، يكي در محازات دنده 7 و يكي بالاتر از آن مشهود است . سه سوراخ در سمت راست قفسه صدري مشهود است .... علت مرگ اصابت گلوله منجر به آسيب احشايي و خونريزي داخلي است ."
بحري است بحر عشق كه هيچش كناره نيست
و آنجا جز آن كه جان بسپارند چاره نيست
در رثاي شهيدان گلگون كفن اين خاك مقدس كه همه جايش بوي كربلا را مي دهد چه مي توان نوشت و چگونه مي توان عظمت اين رهروان طريق عشق كه تاريخ را با خون مي نگارند و شمع وجودشان را روشنايي بخش حيات امت اسلام مي كنند به تحرير در آورد و يا ننگ و رسوايي قاتلين آنها را توصيف كرد ؟ اي شهيد نامت بلند ، قدم هاي پيروانت استوار و مكانت در جوار حق ، جنت باد .
مزار شهيد : بهشت زهرا ، قطعه 26 ، رديف 51 ، شماره 52