آيتاللّه اشرفی اصفهانی در سال 1281 شمسی در خمينی شهر اصفهان كودكی متولد شد كه «عطاءاللّه» نام گرفت. پدرش مرحوم «ميرزا اسداللّه» از عالمان دين و مردی زاهد بود كه زندگی سادهای داشت. مادرش بانو «نجمه» فرزند مرحوم «سيدمحمدتقی ميردامادی»، زنی با ايمان و پاك دامن بود. نياكان آيتاللّه اشرفی اصفهانی، اغلب از عالمان دين بودند و نسب وی، به علمای صدر اسلام میرسيد. در اين باره خود شهيد چنين گفته است: «نسب بنده منتهی میشود به يكی از علمای «جبل عامل» كه اينها در صدر اسلام، از بركت حضرت ابوذر، اسلام اختيار كردند و بعد آمدند در سده(خمينی شهر فعلی) و تا آن جا كه در نظرم هست، اجداد پدری ما، هميشه از علمای معروف محل بودند».
شهيد آيتاللّه اشرفی اصفهانی دروس ابتدايی را در منطقه سده خمينی شهر در مكتب خانههای قديم آموخت و پس از چندی به حوزه علميه اصفهان عزيمت كرد و در مدرسه نوريه، به تحصيل فقه واصول پرداخت. ايشان سپس برای تكميل علم و كسب معارف بيشتر، راهی حوزه علميه قم شد و نزد علمای بزرگی چون آيتاللّه «حائری يزدی»، آيتاللّه «بروجردی» و ديگر اساتيد بزرگ آن زمان به فراگرفتن علم اهتمام ورزيد و نيز هيچ گاه از تزكيه نفس غفلت نورزيد و در هر دو عرصه، به كوشش و تلاش گسترده پرداخت.
جهاد علمی؛ شهيد محراب آيتاللّه اشرفی در تحصيل و فراگيری علوم بسيار كوشا بود. ايشان خود از اين سعی و تلاش به اين صورت ياد كردند كه: «در نظرم هست كه در اصفهان پنجشنبه و جمعه كه میشد، درسها را دوره میكردم. يك حجرهای بود كه در گوشهای واقع شده بود پردهای جلوی در آن آويزان میكردم و شبها گاهی اوقات تا صبح درسها را دوره میكردم. روزها هم در يك مسجد دور افتاده و خلوتْ درسها را دوره میكردم. در قم نيز به آيتاللّه بروجردی گفته بودند كه من درسها را خوب ياد میگيرم و می نويسم، لذا يك بار شخصا به حجره ما تشريف آوردند و با اصرار جزوههای ما را گرفتند و مطالعه كردند»
عشق به حضرت معصومه(ع)؛ ويژگی روحيات معنوی شهيد اشرفی به گونهای بود كه نظر هر انسان حق بينی را به خود جلب میكرد. ايشان در مدت اقامتشان در قم، معمولاً يك ساعت قبل از اذان صبح به حرم حضرت معصومه(ع) میرفتند و به راز و نياز می پرداختند. حضرت آيتاللّه «مرعشی» رحمهالله در اين باره می فرمود:«هميشه قبل از اذان صبح كه به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف میشدم يا اولين نفر من بودم يا حاجی آقای اشرفی».
انس با زيارت عاشورا؛ شهيد اشرفی عشق و علاقه عجيبی به امام حسين(ع) داشت. خواندن زيارت عاشورا و دل دادگی وی به امام حسين(ع) به گونهای بود كه فرزندشان میگويد: هيچگاه زيارت عاشورای او قطع نمیشد و ديگران را نيز به اين عمل سفارش میكرد. چند بار از زبان خودشان شنيدم كه فرمودند: «من از وقتی كه مكلف شدم، تا به حال يك روز هم خواندن زيارت عاشورا را ترك نكردم».
مهاجرت به كرمانشاه؛ در سال 1335 ش، آيتاللّه اشرفی به همراه چند تن ديگر از آيات عظام و طلاب علوم دينی به دستور آيت اللّه بروجردی به كرمانشاه مهاجرت كرده، در حوزه علميه تازه تأسيس مرحوم آيتاللّه بروجردی به تدريس و نشر معارف اسلامی در منطقه غرب كشور مبادرت ورزيدند.
اجازه اجتهاد؛ شهيد اشرفی از نظر موقعيت علمی و اجتماعی، مورد تأييد علما و مراجع قم، همچون آيتاللّه «خوانساری»، آيتاللّه «حجّت و آيتاللّه «صدر» بودند و آيتاللّه بروجردی نيز علاقه فراوانی به ايشان داشتند. شهيد اشرفی در چهل سالگی به درجه اجتهاد رسيدند و اولين اجازه نامه اجتهاد را در حوزه علميه قم، مرحوم آيتاللّه «سيدمحمدتقی خوانساری» به ايشان دادند. پس از آن نيز از جانب آيات عظام «حجّت كوه كمرهای»، «فيض قمی»، «سيد ابوالحسن اصفهانی» و بروجردی اجازه اجتهاد دريافت كردند.
در سنگر نماز جمعه؛ نقش نماز جمعه در حفظ اسلام و اتحاد مسلمانان، انكار ناشدنی است. با پيروزی انقلاب اسلامی، نماز جمعه اهميت بيشتری يافت و تبديل به سنگر انقلاب و مبارزه شد، به طوری كه دشمنان اسلام و منافقان به شدت از نماز جمعه میترسيدند و تيغ كينه و عداوت به روی ائمه جمعه میكشيدند. در اوايل پيروزی انقلاب، علمای كرمانشاه با نوشتن طوماری از رهبر كبير انقلاب، امام خمينی(ره) خواستند كه آيتاللّه اشرفی را به امامت جمعه آن شهر تعيين كنند. امام نيز با شناختی كه از سالها قبل از شهيد اشرفی داشتند، خواسته آنان را اجابت كرده و با صدور حكمی، ايشان را به امامت جمعه كرمانشاه منصوب كردند.
فقيه مجاهد؛ شهيد اشرفی اصفهانی از آغاز جنگ تحميلی تا روز شهادت، مسأله جنگ را از مسائل اساسی انقلاب میدانست و از آغاز جنگ تا آخر حيات خويش، ميل وافری به حضور در جبهه از خود نشان میداد. با اين كه مقامات امنيتی و حفاظتی، از اين كار ممانعت میكردند و مصلحت نمی ديدند كه ايشان به جبههها مسافرت كنند، ولی آن شهيد بزرگوار در هر فرصتی به ديدار رزمندگان میشتافت. هر گاه در جبههها برای رزمندگان سخنرانی میكرد، با يكايك آنان دست میداد، به سنگرهای آنان سر میزد و با ايشان به گفتوگو مینشست. ايشان بارها فرموده بود كه:«وقتی به جبهه میروم، تا مدتی روحيهام قوی میشود» و میگفت: «قدرت خدا در جبهههاست. هر كس میخواهد خدا و دست [قدرت] خدا را ببيند، به جبههها برود»
در ركاب ولايت؛ شهيد اشرفی كه خود از عالمان بزرگ عصر خويش به شمار میآمد و از موقعيت علمی بالايی نيز برخوردار بود، اطاعت از امام و حمايت از ولايت فقيه را بر همه واجب و لازم میدانست. وی در طول مدت تبعيد حضرت امام (ره) هيچ گاه از حمايت ايشان دست برنداشت و پيوسته با امام خمينی(ره) در تماس بودند. ايشان میگفت: «امروز اطاعت از امام، حتی بر فقها هم لازم است و از حكم امام، فقها هم نمیتوانند تخلف كنند». و بارها میفرمود:«تقويت امام، تضعيف كفر و تضعيف امام، تقويت كفر است.» شهيد اشرفی در توصيه خود به ملت ايران و مسئولان كشور، اطاعت از ولايت فقيه را متذكر شده و میفرمودند: «بايد همه گوش به فرمان امام(ولايت فقيه) باشند. امام هم كه از خودش چيزی ندارد؛ فرمايش امام، فرمايش خدا و پيغمبر(ص) است»
مناجات شبانه؛ نيايش در دل تاريكی و تنهايی شبانه، فاصله گرفتن از غير و دل در گرو تنها معبود هستی سپردن است. راز و نياز شبان گاهی، عروج روح از دل زمين خاكی به سوی ملكوت معنويت و نشانه تسليم در برابر باری تعالی است. شهيد اشرفی، اين عالم با تقوا نيز در طول زندگانی پر ثمر خويش، از اين مهم غفلت نكرد، به طوری كه فرزند وی میگويد: «در مدت شانزده يا هفده سالی كه با ايشان بودم، يك شب نديدم كه نماز شب ايشان ترك بشود».
صفای نفس و آرامش روح؛ روحيات، اخلاق و سيرت عملی شهيد اشرفی آن چنان بود كه ديدار كنندگان با او، از ملاقاتش دل نمیكندند. كلماتش آن قدر دل نشين بود كه مردم هيچگاه از شنيدن سخنانش خسته نمیشدند و چهره نورانی اش به حدی جذّاب بود كه وقت خداحافظی، بعضی با چشم گريان از او جدا میشدند. چهره نورانی و محاسن سفيد اين عالم فرزانه، انسان را به ياد خدا می انداخت و آرامش روحی و روانی پيدا می كرد. امام خمينی(ره) در تجليل از ايشان می فرمايند: «هر وقت آقای اشرفی اصفهانی را میبينم، به ياد خدا میافتم».
تواضع و فروتنی؛ آيتاللّه اشرفی، بسيار متواضع بودند و رفتارشان درس ادب و تواضع برای اطرافيان بود. ايشان به دليل داشتن اين ويژگی، بيشتر كارها را خود انجام میدادند و حتی به فرزندان و يا همسر خود كاری واگذار نمیكردند و تا قبل از اين كه موضوع ترور شخصيتها پيش بيايد، خريد مايحتاج خانه را نيز خودشان انجام میدادند. آيتاللّه اشرفی اصفهانی با مقام بالايی كه داشتند، هميشه درب منزل را شخصا به روی مراجعان باز میكردند و با دست لرزان خود، از ميهمانان پذيرايی میكردند. ايشان هرگز در قسمت بالای اتاق نمینشستند و نزديك، در جايی بود كه هنگام مهمان داشتن، آنجا مینشستند.
آثار شهيد؛ شهيد اشرفی، فقيه و عالمی خستگی ناپذير بود كه در طول زندگانی ارزشمندش، آثار گران بهايی از خود به يادگار گذاشت. وی پس از كسب علم و دانش و تحصيل در حوزه، بر كرسی تدريس نشسته و شاگردان برجسته ای تربيت كرد. آيتاللّه اشرفی اصفهانی، نه تنها در سنگر تعليم و تربيت، بلكه در عرصه تحقيق و پژوهش نيز فعاليتهای گرانسنگی داشته و آثار علمی و قلمی بسيار ارزنده ای از خود به جای گذاشت است؛ از جمله آثار علمی وی عبارتند از البيان، در علوم قرآن؛ تفسير قرآن، خلاصهای از تفاسير شيعه و سنّی؛ مجمع الشّتات، در اصول دين و عقايد و كلام؛ مجموعه ای درباره حروف مقطعه قرآن؛ و كتابی در موضوع غيبت امام عصر(عج)
در كنار امام(ره)؛ آيتاللّه اشرفی اصفهانی، در اوج اختناق و فشار رژيم شاه، ارتباطی نزديك با امام خمينی(ره) داشتند و در زمانی كه امام در قم بود، مقيد بودند وجوهات شرعی را برای ايشان بفرستند. در جريان دستگيری امام در سال 1342 نيز ايشان به سرعت به تهران آمدند و به مراجع بزرگ قم گفته بودند:«امروز روزی نيست كه ما بخواهيم در مقابل اين رژيم جنايت كار سكوت كنيم. ما نبايد در ارتباط با دستگيری امام آرام بنشينيم.» ايشان همواره در طول حيات خويش، چه قبل و چه بعد از انقلاب، پشتيبان و ياور هميشگی امام خمينی(ره) بودند.
مبارزه بر ضد رژيم شاه؛ شهيد اشرفی، مبارزهای طولانی و جدّی با رژيم شاه داشت و اين مبارزه، كاملاً هماهنگ با خط فكری امام بود. ايشان مقيد بودند سخنرانانی كه دعوت میكنند، در خط امام و آگاه به امور سياسی باشند و خودشان هم روی منبر، درباره مسائل سياسی روز صحبت میكردند. چند بار از طرف ساواك به ايشان اعتراض شد و بارها میگفتند كه هر چه هست زير سر اين آقاست. حتی يك بار نيمه شب مأموران ساواك ايشان را دستگير و روانه زندان كردند كه در آنجا بيمار شدند و ساواك با اطلاع از علاقهای كه مردم به ايشان داشتند، ترسيدند و مجبور به آزاد كردن ايشان شدند. رژيم شاه از بيم شورش مردم، حتی جرأت تبعيد كردن ايشان را هم نداشتند.
شهادت، برترين معراج عشق؛ منافقان، وقتی خود را در مقابله با انقلاب اسلامی و امام امت، عاجز و ناتوان يافتند، مصمم بر كشتن ياران انقلاب شدند تا با اين وسيله، امام و انقلاب را تضعيف كنند. آن كوردلان ناكام، در ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، در سنگر نماز جمعه كرمانشاه با منفجر كردن نارنجكی، امام جمعه هشتاد ساله و مجاهد در راه اسلام، آيتاللّه اشرفی اصفهانی را به شهادت رساندند و گروه تروریستی منافقین رسماً این جنایت را بر عهده گرفت و عامل این جنایت- محمد حسین خداکرمی-را معرفی کرد و بدين سان، چهارمين شهيد محراب به پيش گاه ابديت تقديم شد. پيكر مطهر اين لاله خونينْ پس از تشييع با شكوه مردم كرمانشاه به اصفهان انتقال داده شده و در گلستان شهدای تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد. روحش شاد و يادش هماره جاودان باد.
پيام تسليت حضرت امام(ره)؛ امام خمينی(ره) در پيامی، شهادت آيتاللّه اشرفی را اين چنين تسليت گفتند: «انا للّه و انا اليه راجعون، چه سعاتمندند آنان كه عمری را در خدمت به اسلام و مسلمين بگذرانند و در آخرِ عمرِ فانی، به فيض عظيمی كه دلباختگان به لقاءاللّه آرزو میكنند، نايل آيند اين شهيد عزيز از آن شخصيتهايی بود كه اين جانب يكی از ارادت مندان اين شخص والا مقام بوده و هستم. اين وجود پر بركتِ متعهد را قريب شصت سال است میشناسم. مرحوم شهيد بزرگ وار حضرت حجتالاسلام حاج آقا «عطاءاللّه اشرفی» را در اين مدت طولانی، به صفای نفس و آرامش روح و اطمينان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارك هوی و مطيع امر مولا و جامع علم مفيد و عمل صالح می شناسم و در عين حال، مجاهد و متعهد و قوی النّفس بود خداوند او را در زمره شهدای كربلا قرار دهد و لعنت و نفرين خود را بر قاتلان چنين مردانی نثار فرمايد».
شهيد اشرفی از ديدگاه مقام معظم رهبری: آيتاللّه خامنهای در بزرگ داشت شخصيت والای شهيد اشرفی چنين فرمودند: «احترام اين شهيد عزيز از دو جنبه حايز اهميت است: اول جنبههای عمومی كه همه ائمه جمعه [شهرهای] بزرگ و معروف داشتهاند؛ زيرا اين بزرگواران پايههای عظيم انقلابند. اينها در مناطق مختلف زبان گويای رهبر و بازوی قوی بسيج عمومی به شمار میروند. ايشان در سنگر نماز جمعه و در حساسترين لحظات اين انقلاب مانند شهيدان عزيز ديگر همچون مرحوم صدوقی، دستغيب و مدنی، هميشه مدافع خط امام و حضورشان ضربه سختی بر پيكر استكبار جهانی بود.