سردار شوشتری جان خود را براي وحدت و امنيت سيستان و بلوچستان هديه کرد

باور بفرماييد وقتي که شهادت سردار اتفاق افتاد هيچ خانواده اي در استان سيستان و بلوچستان نبود که داغدار نشود و همه فکر مي کردند که بزرگ خانواده شان را از دست داده اند اين‌چنين با سردار انس گرفته بودند.

Sardarshooshtari

شهيد شوشتري شخصيتي بود که جان خود را در راه امنيت و آسايش مردم سيستان و بلوچستان هديه کرد.اين جمله را از زبان «باراني درازهي» يکي از سران طوايف منطقه سراوان شنيديم که رابطه خوبي با شهيد شوشتري داشته است.وي خاطرات زيادي از شهيد شوشتري به ذهن سپرده که گفت و گوي ذيل مروري بر الطاف بيکران اين شهيد والا مقام در برخورد با مردم منطقه سيستان و بلوچستان است.

آقاي درازهي با شهيد شوشتري کي آشنا شديد؟

من از ماه خرداد 88 با سردار آشنا شدم. اولين جلسه اي که ايشان مي خواستند بيايند شهرستان سراوان، با سپاه آن جا هماهنگ کرده بودند. سپاه مرا به همراه تعدادي از سران طوايف خواستند که در سپاه سراوان جلسه اي بگذارند و در آن جلسه من با ايشان آشنا شدم.

ارتباط ايشان با مردم چگونه بود؟

ايشان ارتباط خيلي خوب و صميمي با مردم داشتند و طوري بود که با هر کسي برخورد مي کردند، مردم فکر مي کردند که سردار را چند سال قبل ديده اند يا سردار چند سال قبل اين ها را ديده است. آن چنان عاطفه اي در رفتارش حاکم بود که مردم را خيلي دوست داشت. ايشان به بسياري از روستاها رفته بودند. به منطقه سراوان که مي آمد و دو-سه سفري که با ايشان توفيق داشتيم که همراه باشيم، ايشان به روستاها هم سر مي زد حتي به روستاهايي مي رفت که ده تا خانوار داشتند، پنج تا خانوار داشتند، وضع آبشان را مي پرسيد، وضع برقشان را مي پرسيد، وضع زندگي شان را مي‌پرسيد. از کارشان مي پرسيد. مردم هم از حضور ايشان اظهار خوشحالي مي کردند.من يادم هست که به يک روستايي در بم پشت رفتيم به يک جواني که تازه ازدواج کرده بود گفت شغلت چيست؟ جواب داد شغل خاصي ندارم. گفت زن و بچه داري، گفت بله. گفت چه کار مي کني؟ جوان شرمنده شد و گفت که گازوئيل فروشي مي کنم و قاچاق سوخت انجام مي دهم. گفت راضي هستي؟ جواب داد که راضي که چه عرض کنم. سردار پرسيد ماشين را چند خريدي؟ گفت که 22 ميليون خريدم. بعد که ما سوار شديم، در ماشين سردار فرمود که اين 22 ميليون تومان ماشين را قرض کرده، اين چه جوري مي خواهد پولش را بابت اين کار پرداخت بکند. يعني خيلي غصه مي خوردند که زندگي شرافتمندانه اي داشته باشند که هم امرار معاش زندگي‌شان تأمين بشود و هم بتوانند از زندگي مرفه و خوبي برخوردار باشند.

باور بفرماييد وقتي که شهادت سردار اتفاق افتاد هيچ خانواده اي در استان سيستان و بلوچستان نبود که داغدار نشود و همه فکر مي کردند که بزرگ خانواده شان را از دست داده اند اين‌چنين با سردار انس گرفته بودند.

رابطه شهيد شوشتري با سران طوايف چگونه بود؟

سردار با سران طوايف با معتمدان و ريش سفيدان و همه آحاد مردم، با علما و روحانيت ، با همه ارتباط نزديکي داشت و مي خواست که بين خود سران طوايف با برگزاري اين همايش ها تفاهم برقرار کند. سردار نظرش اين بود که همديگر را از نزديک بيشتر ببينند و اين امکان را سردار برايشان فراهم کرده بود که بتوانند هم همکاري بيشتري در جهت حفاظت از آب و خاکشان و ارزش ها و آرمان هاي انقلاب اسلامي ارتباطات بيشتري بين خودشان برقرار بشود و هم با نظام ارتباط بيشتري داشته باشند. که الحمدلله اين مهم محقق شد.

ارتباط شهيد با علماي اهل سنت چگونه بود؟

ايشان متاسفانه مدت کمي در بين ما بودند و فرصت آن چناني نبود ولي ارتباط بسيار خوبي داشتند. مثلا جلسات خوبي داشتند در شهرستان سراوان. ايشان دو روز قبل از همايش تماسي با من داشتند و گفتند که بعد از همايش پيشين برنامه ريزي و علما را دعوت کنيد تا جلسه اي با آن ها داشته باشيم. که اين توجه خاص سردار بود به علما.

ايشان مي خواستند در مقاطع مختلف اين جلسات را برگزار کنند و از نزديک نظراتشان را بشنوند.

شهيد شوشتري تا چه ميزان در همگرايي و ايجاد وحدت در منطقه تاثير گذار بود؟

در اين رابطه با ورود ايشان مسائلي که قبلا افرادي مطرح مي کردند، خيلي کاهش پيدا کرده بود و چنين بحثي را در مناطق عوام فريبي مي کنند ممکن است که بروز بدهند ولي با وجود سردار مردم احساس مي کردند که ارتباط بسيار صميمي و بسيار خوبي برقرار شده بود. يکي از کارهاي ارزشمند ايشان اين بود که طوايف شيعه و سني را با هم در جلسات دعوت مي کردند و اين بهترين هنر ايشان بود که قبلا اين کار انجام نمي‌شد. سفري که به تهران، براي سران طوايف تنظيم کرده بودند، شامل حال همه طوايف شيعه و سني بود که اين کار بسيار ارزشمندي بود که سردار پياده کرده بود و خيلي قلب ها را به هم نزديک کرده بود.

عکس العمل مردم بعد از شهادت ايشان چطور بود؟

شهيد شوشتري براي بچه هاي محروم منطقه لوازم التحرير تدارک ديده بود که در اکثر مناطقي که ما آن جا هستيم توزيع کردند، کيف و کفش و لوازم نوشت افزار توزيع کردند. يک مقدار آرد در مناطق توزيع کردند براي خانواده‌هاي مستضعف و مستمند، تيم هاي سيار پزشکي به مناطق مي‌فرستادند که الحمدلله خيلي ها از لطف اين پزشکان، بيماري شان خوب شد.

از همين رو همه مردم پس از شهادت وي داغدار شدند.مردم اين منطقه خودشان را مديون مي دانستند و هر کسي در اين فکر بود که چطور بتواند تقاص خون سردار را از اين ملحدها بگيرد. اکثر مردم که به عکس شهيد شوشتري دسترسي داشتند، عکس کوچکش را در جيبشان گذاشته اند، عکسش را در خانه هايشان گذاشته اند. يعني اين قدر با مردم محبت داشتند.

به نظر شما حضور شهيد شوشتري تا چه ميزان به برقراري امنيت در منطقه کمک کرد؟

شهيد شوشتري بسياري از نيروهاي بومي منطقه را تحت عنوان نيروي زميني بسيج عشاير به کار گرفتند، که الان گروه هاي مختلفي، در مناطق مختلف مستقر هستند و مي گفت اگر کسي را که در اين منطقه زندگي مي کند براي بحث امنيت به کار بگيريم همه چيز اين منطقه را مي داند و حتي آن سوي مرز ها و با اين کار کسي جرأت نمي کند از آن سوي مرز به ما تعرض بکند .او معتقد بود بسياري از بوميان منطقه به دليل دارا بودن فاميل و طائفه شان در منطقه کمک شاياني به امنيت مي توانند بکنند و علاوه بر نگهباني و مرزداري به واسطه دريافت حقوق به زندگي آن‌ها کمک مي شود.

آيا خاطره خاصي از شهيد به ياد داريد؟

من حقيقتا نمي توانم آن خوبي ها و آن صفات نيک و ارزشمند سردار شوشتري را بيان بکنم و اين توان را ندارم. محبت سردار در قلب مردم کاشته شده است. شما اگر هر کجاي اين استان، هر روستايش، هر شهرش برويد، سردار شوشتري را يک اميد مي دانستند، سردار شوشتري را بچه ها عين پدرشان دوست داشتند وکساني که سني ازآن ها گذشته بود به عنوان يک برادر دلسوز مي دانستند. ايشان در قلب مردم جاي گرفته بودند.اما هميشه به ياد دارم در جلسه اي که سردار شوشتري با سران طوايف استان داشتند، فرمودند ازخداوند مي خواهم اگر من را لايق شهادت بدانند و اگر شهادتم باعث ايجاد امنيت و آرامش اين خطه از سرزمين اسلامي مي شود، تن ناقابلم در اين راه تکه تکه شود که حقا به نداي سردار لبيک گفته شد.همچنين به ياد دارم در رزمايشي در منطقه بم پشت در نقطه صفر مرزي، سردار با دوربين از منطقه بازديد مي کرد و همان جا گفتند ما اين قدر اقتدار و قدرت داريم که اگر کسي دستش به طرف مردم ما براي خراب کاري دراز بشود ما دستش را قطع کنيم.

منبع:روزنامه خراسان


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31