سالروز شهادت اولین شهید محراب

Ghazi Tabatabaei123

در دوران حكومت بني اميه و بني عباس برجهان اسلام، زندگي به دانشمندان و شخصيتهاي شيعه چنان تنگ شد كه آنان راه مهاجرت را برگزيدند. بزرگترين اين قشر سادات علوي بودند. درميان اين سادات خاندان آل طباطبا هم بودند كه به ايران، آذربايجان و اصفهان مهاجرت كردند و در آذربايجان با نام عبدالوهابيه شناخته شدند.

همه طايفه هاي كنوني طباطبايي مقيم ايران و عراق، فرزندان ابراهيم طباطبا از اولاد امام حسن و از ياران امام صادق، هستند.

شيخ الاسلام و قاضي شهر

شيخ الاسلام امير عبدالغفار طباطبايي به دعوت سلطان حسن بيگ آق قويونلو (حسن پادشاه) براي تصدي مقام شيخ الاسلامي از اصفهان به تبريز آمد. بعد از وي، پسرش امير سراج الدين عبدالوهاب كه مقيم سمرقند بود، به تبريز برگشت و منصب پدر را به ارث برد و بدين گونه بود كه كلمه قاضي در پيش طباطبا پيدا شد.

خاندان دانش

از خاندان طباطبايي درآذربايجان، مردان دانشمند و عارف زيادي برخاسته اند كه آيت الله آقاميرزاعلي آقاقاضي، علامه طباطبايي، آيت الله سيدمحمدحسن الهي طباطبايي و سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي از آن جمله‌اند.

دوران ابتدايي زندگي در تبريز

سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي در۶ جمادي الاول ۱۳۳۱هـ.ق در شهر تبريز متولد شد (در ۱۲۸۹ هـ.ش) براي كسب علم به مدرسه علوم ديني طالبيه تبريز رفت. چندي بعد، دوران سختگيري رضاشاه به روحانيان آغاز شد. او و پدرش جزو مبارزان بودند. درحالي كه ۱۶ساله بود، به همراه پدرش به تهران تبعيد شد. اندكي بعد به مشهد تبعيد شدند و يكسال در آنجا زندگي كردند.

تحصيل در قم و عراق

در ۲۹سالگي و پس از پايان سطوح مقدماتي تحصيل خود، راهي قم شد و يازده سال در آن شهر از كلاس درس مراجعي چون آيت الله محمد حجت كوه‌كمري، آيت الله سيدصدرالدين صدر، آيت الله محمدرضا گلپايگاني، آيت الله مرعشي نجفي، آيت الله بروجردي و آيت الله خميني بهره‌مند شد. پس از آن به محضر درس آيت الله كاشف‌الغطاء، آيت الله محسن حكيم، آيت الله عبدالحسين رشتي، آيت الله حاج ميرزا باقر زنجاني و آيت الله بجنوردي در عراق شتافت.

او از روش عملي و سياسي آيت الله كاشف‌الغطاء كه از اوضاع سياسي مسلمانان ناراضي بود و بارها حوزه علميه را ترك كرده و به جمع مبارزان با نيروهاي استعمارگر انگلستان رفته بود، الگو گرفت. بعد از ۳سال اقامت در عراق، به تبريز بازگشت. درحالي كه ۲۰ آيت الله و مرجع بزرگ شيعه جهان اسلام، به او اجازه اجتهاد داده بودند.

حج، عراق و بافت كرمان

وقتي در ۱۳۴۴‎/۶‎/۲۴ به تبريز برگشت، ممنوع الكلام شده بود مدتي بعد از گوشه گيري ، براي زيارت خانه خدا

به عربستان و از آنجا به ديدار آيت الله خميني در عراق رفت. وقتي برگشت تا آذر ۱۳۴۷ حركتهاي سياسي محسوسي نداشت اما در آن ماه، در منبر خود ، عليه حكومت و اسرائيل سخنراني كرد كه منجر به تبعيد ۶ماهه وي به بافت كرمان شد. او در اين شهر، كتاب سفرنامه بافت را نوشت كه هنوز هم بطور كامل چاپ نشده است. با اين حال رابطه اش را با مردم قطع نكرد. در نتيجه چاپ شدن مقاله هاي او در كشورهاي عربي ، ممنوع الملاقات نيز شد. دوره تبعيد در بافت به سر رسيد. او عازم تبريز بود كه از بستان آباد به زنجان و از آنجا به تهران منتقل شد و بعد از مدتي به تبريز برگشت.

شهادت مصطفي خميني

وقتي فرزند آيت الله خميني، مصطفي خميني به شهادت رسيد، آيت الله قاضي مراسم عزاداري مفصلي را در مسجد آيت الله بادكوبه‌اي تبريز برگزار كرد كه دانشجويان زيادي از دانشگاه آذرآبادگان در آن شركت كردند. هنگامي كه مقاله رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ شد كه آيت الله خميني را به شهرت طلبي و بي‌اعتقادي متهم كرده بود، حوزه و شهر قم تعطيل شد و مردم تظاهرات كردند، در پي آن دانشجويان دانشگاه آذرآبادگان تبريز دست به تظاهرات زدند و با پليس درگير شدند.

قيام تبريز

چهلم قربانيان در قم از راه رسيد و آيت الله قاضي طباطبايي و آيت الله سيدحسن‌انگجي عزاي عمومي اعلام كردند. مردم از اول وقت ۲۹بهمن ۱۳۵۶ در جلو مسجد ميرزا يوسف آقا جمع شدند. دانشجويان دانشگاه را تعطيل كردند. كسبه و تجار هم مغازه‌هايشان را بستند و تبريز تعطيل شد. تعداد اجتماع كنندگان به بيش از ۲۰هزار نفر مي رسيد.

اقدام و اهانت سرگرد مقصود حق شناس ؛ رئيس كلانتري ۶ تبريز به مسجد، جرقه به خرمن خشك زد و محمد تجلا با پاره آجري به وي حمله كرد. سرگرد او را با كلتش كشت . مردم جسد او را به دست گرفته و از بازار سرپوشيده، خارج شدند و به خيابانها آمدند. اگرچه مردم به گلوله بسته مي شدند اما آيت الله قاضي، خود را از صف اول مردم به كنار نمي كشيد.

خبر شورش عمومي تبريز به عراق و به آيت الله خميني رسيد. آيت الله خطاب به مردم تبريز نوشت: سلام بر اهالي شجاع و متدين آذربايجان عزيز. درود بر مردان برومند و جوانان غيرتمند تبريز كه در مقابل دودمان بسيار خطرناك پهلوي قيام كردند كشتار دسته جمعي تبريز، ملت غيور ايران را چنان تكان داد كه در آستانه انفجار است . انفجاري كه آيت الله قاضي به آرامش توفاني كه برخاسته بود، نمي انديشيد. براي همين ، به بالاي منبر مسجد شعبان رفت و گفت: كار ديگر از سخنراني و پخش اعلاميه‌ها گذشته. زيرا اين گونه تبليغات، اثري ندارد. بايد قيام كنيد. قيام و بس.

ساواك از گرايش آيت الله قاضي به عمليات مسلحانه، خبر مي دهد كه اجازه عمليات مسلحانه را صادر مي كند. براي تخريب چهره وي، ساواك نامه اي جعلي به امضاي آيت الله خميني را درميان بازاريان تهران پخش مي كند كه در آن آيت الله قاضي را فردي مجهول‌الهويه مي نامند. خبر اين اعلاميه در پاريس به گوش رهبر انقلاب مي رسد. اعلاميه اي را مي نويسد و قاضي را يكي از دوستان قديمي و از خدمتگزاران اسلام معرفي مي كند.

وقتي انقلاب پيروز مي شود آيت الله طالقاني اولين نماز جمعه را در تهران برگزار مي كند، آيت الله قاضي در مرداد ۱۳۵۸ اولين نماز جمعه تبريز را برپا مي كند اما سه گلوله منافقین کور دل اجازه نمي دهد تا به فعاليتهاي

علمي و سياسي خود ادامه دهد. او در شبانگاه عيد قربان و به هنگام بازگشت از نماز مغرب و عشاء در ۱۰ آبان ۱۳۵۸ ترور مي شود و ۴۳ كتاب، ميراث علمي، از او به جا مي ماند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31